در بسیاری از جوامع امروزی ، به واسطه استیلای شبکه های اجتماعی و رسانه های دیداری در زندگی روزمره ، به ویژه در ممالک در حال توسعه ، در بیشتر اقشار حتی قشر تحصیل کرده ، خلاء هنر گفت و گو به موضوعی غیر قابل انکار تبدیل شده است که به تدریج در بسیاری از حوزه ها آسیب های جدی را به جامعه تحمیل خواهد کرد .
افزایش طلاق عاطفی در سطح خانواده ها یا تنش های سیاسی بین گروه ها و افزایش نرخ رشد نزاع های خیابانی در هر جامعه قبل از هر چیز حکایت از خلاء مهارت گفت و گو در آن جامعه دارد که شاید بتوان ریشه این مهم را در ساختارهای آموزشی پیش دبستانی و دبستانی آنها جست و جو کرد.
در ساختارهای آموزشی مربی محور ،که درفرآیند یادگیری ، نقش پر رنگی برای متربّی تعریف نشده باشد ، برون دادی جز عدم تحمل آرای مخالف و ناتوانی در برقراری تعامل موثر و سازنده در بزرگسالی نمی توان متصور بود. بارزترین نقضان این نوع ساختارها عدم توانمندی افراد در برقرای گفت و گویی سازنده و تحقق گفتمان مفید در سطوح مختلف است که هرچه، مجامع دانشگاهی بر اصلاح این نقیصه همت گمارند چندان ثمری در پی نخواهد داشت ، چراکه خصوصیات اخلاقی افراد ناشی از عادات رفتاری نهادینه شده آنها از کودکی است که در خوش بینانه ترین حالت شاید بتوان با تمرین و ممارست بخشی از ان را ترمییم کرد.
در اواخر سالهای ۱۹۶۰، متیو لیپمن استاد فلسفه دانشگاه کلمبیا در نیویورک به این نتیجه رسید که تقویت قدرت تفکر و استدلال دانشجویان می بایست از دوران کودکی آغاز شود . از این رو در سال ۱۹۷۴ مؤسسه IAPC ( مؤسسه بسط و ترویج فلسفه برای کودکان ) را تأسیس کرد.
فلسفه برای کودکان ( Philosophy for Childern ) آموزش تفکر عمیق و پرورشِ قدرتِ استدلال در کودکان با هدف شکل گیری تفکر نقاد و خلاق در کودک است . این گرایش به همت پژوهشگران علاقه مند ، از دهه 80 در ایران نیز ترویج شد . سعید ناجی یکی از فعالان این حوزه و موسس گروه فلسفه برای کودکان و نوجوانان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ،علی رغم همه برداشت های موجود ، معنای واقعی فبک را نه فلسفه آکادمیک و نه ساده کردن مفاهیم فلسفی بزرگسالان برای کودکان ، بلکه همان پرسش توام با تحقیق به منظور رسیدن به پاسخ می داند .
ایشان در این مفهوم ، فلسفه را پرسش خوب، درست بیان کردن، تأمل کردن و گفت و گو کردن می داند واین معنا از تحقیق را همان معنای فلسفه در عبارت فلسفه برای کودکان می پندارند. در این مفهوم منظور از فلسفه ، ترغیب کودکان به تأمل و تعمق است تا بتوانند خود، محیط ، زندگی، اهداف و معنای زندگی شان را بیابند .
با توجه به آثار مثبت پرورش این مهارت در کودکان امید است فرادستان در حوزه تعلیم و تربیت بیش از پیش به ترویج این گفتمان همت گمارند و به کمک صاحب نظران این حوزه (فبک) ، کاربرد مدل های موفق را در نوع بومی شده آن با هدف ترویج تفکر خلاق و نقاد علاوه بر پایه های ششم و هفتم که کم و بیش با این هدف تالیفاتی صورت پذیرفته ، در سطوح دبستان و پیش دبستان نیز به عنوان برنامه عملی مدون شاهد باشیم.
تفکر نقاد و خلاق استعدادی بالقوه است که نیازمند توجه و پرورش است تا در سایه بارورسازی به فعلیت رسد. از این رو، میبایست زمینه رشد و بالندگی آن را به همت نهاد رسمی تعلیم و تربیت از کودکی آغاز کرد تا با ترویج مهارت گفت و گو و تضارب افکار ، بتوان بر اساس افق های ترسیم شده همه اسناد بالادستی ، جامعه ای پیشرو را در عمل محقق ساخت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
تفکر نقادی و خلاق، استعدادی
بالقوه نیست، تصور می کنم اکتسابی
است. هر دو با آموزش و تعلیم فرا
گرفته می شود، تقویت می شود
و رشد می کند.
برخی از کشورها از سال 1990 مهارت های ده گانه ی زندگی ( 1- خودآگاهی 2- همدلی 3- ارتباط بین فردی 4- برقراری رابطه ی مؤثّر 5- تصمیم گیری 6- حلّ مسأله 7- تفکّر خلّاق 8- تفکّر انتقادی 9- مقابله با استرس ها و 10- مقابله با هیجانات ) که توسط یونسکو در همان سال ابلاغ شد را عملاً با دانش آموزان از پیش دبستانی تا آموزش عالی کار می کنند و بهره ی آن را نیز دیده و می بینند. ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم!
البتّه مسؤولی در پاسخ به سؤالی در این خصوص گفته بود:
« ما این مهارت ها را در لابلای دروس گنجانده ایم. مثلاً برای مهارت تصمیم گیری، درس تصمیم کبری را داریم!!! »
تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.
« یادم می آید که وقتی یک کودک دبستانی بودم، عادت داشتم اوّل شب بخوابم. به مادرم سفارش می کردم که صبح زود مرا بیدار کند تا به درس و مشقم برسم. او به عهد خود وفا می کرد امّا من تصوّر می کردم که هنوز پاسی از شب نگذشته است. از او اِصرار، از من انکار. تا این که به زبان ترکی می گفت: « یوخی، یوخی گَتیرَر. »، یعنی خواب، خواب می آورد. من هم به اجبار می پذیرفتم که خواب، خواب می آورد، پا می شدم و مشق هایم را می نوشتم.
بزرگ شدم شنیدم که « پول، پول می آورد. »، یعنی برای پولدار شدن باید پول داشت و برای سرمایه دار شدن باید سرمایه داشت. این یکی را نیز پذیرفتم، امّا نتوانستم به کار ببرم. چون نه پول داشتم و نه سرمایه. در نتیجه نه پولدار شدم و نه سرمایه دار.
وقتی با روان شناسی آشنا شدم، فهمیدم که یادگیری، یادگیری می آورد. یعنی برای یادگیری بیشتر باید بیشتر یاد گرفت. »
آری، یادگیری، یادگیری می آورد.
بهتر است یاد بگیریم برای زندگی کردن و زندگی کنیم برای یاد گرفتن.
پیروز و سربلند باشید.
جناب پارسا، این همه خودمان را تبرئه نکنیم. سیستم سر جای خود مشکلاتی دارد ، اما یادگیری و اطمینان از یادگیری دانش آموزان دیگر وظیفۀ حتمی معلم کلاس اول است. از آموزش حروف الفبا در کلاس اول ابتدائی سخن می گوئیم به معدل هیچ پایه ای ربطی ندارد.
من کلاس اولی باید در پایان سالتحصیلی بتوانم بخوانم و بنویسم. مسأله این است. کسی منکر سیستم غلط نمره گذاری نیست. تشکر.
سیستم و برنامه ریزی ها خیلی اشکال دارند،وقتی یک کلاس 42 نفره که بماند ،30 نفره اول ایتدایی را می دهند به یک معلم، به دلیل این است که معلم کمتری جذب نمایند و پول کمتری از دولت و وزارت هزینه آ.پ شود،خوب حالا دانش آموز اول ابتدایی هنوز آداب کلاس را نمی داند و مداوم در حال تردد در کلاس و ... است و معلم کلاس کلی باید انرژی صرف کند تا بتواند آن ها را مدیریت کند و کلاس را به نظم آورد تا شرایط کلاس برای آموزش فراهم شود، حال تصور کنید همه این شرایط برقرار شد، چه طور معلم می تواند به آموزش 30 نفر با استعدادها و شرایط و روحیات مختلف
بپردازد؟ حتما تعدادی بر دیگران سبقت خواهند گرفت و تعدادی به تناسب یادگیری خود از دریافت آموزش با کیفیت جا خواهند ماند زیرا آن ها انسانند و ویژگی های منحصر به فرد خود را دارند.
ورخصوص صورتهای مالی و گزارشات راهبردی شرکت تعاونی سرمایه گذاری فرهنگ وسرمایه دانش باید عرض کنم کل یادداشت اقایان برخلاف استانداردهای حسابداری و قانون تجارت ست هیات مدیره ها سیاسی اند و براساس دستوری ترا زنامه ها تهیه میکنند .