بدواً باید اذعان داشت که مهمترین عامل جاودانگی صمد_بهرنگی (معلم روستاهای محروم آذربایجان) قبل از نوشته های آتشین و تهییج کننده اش، مشی زندگی، ساده زیستی و واقع بینی اوست.
مهمترین شاهکار صمد در حیات کوتاه و پرماجرایش (قبل از نگارش ماهی سیاه کوچولو) با مردم بودن و به خاطر مردم زیستن است.
مرگ مشکوک و مه آلود وی آخرین بخش از پازل جاودانگی اوست.
معلمی تبعیدی و تنبیهی در اعماق
محروم ترین روستاهای ایران، به جای وادادگی و افسردگی با انگیزه و انرژی مضاعفش شوق زیست آگاهانه را بی هیچ منتی به کلاسهای درسش پمپاژ می کند و با پای پیاده رنج حمل کتابها را به دوش کشیده و رایگان در دسترس دانش آموزانش می گذارد.منبع الهامش مردم عادی کوچه بازار و روستاییان ساده دل و دانش آموزان پاک سرشتش می باشند.
صمد بدون اینکه ژست روشنفکری بگیرد به دل توده می زند و با زبان ساده و بهره گیری از تمثیلات و استعاره های نغز بومی به بیان مشکلات و معضلات جامعه پیرامونی خود همت می گمارد.
وی به عنوان معلمی دلسوز، آگاه و قهار بدون در نظر گرفتن منافع شخصی، فداکارانه دست به تربیت دانش آموزان شجاع و اندیشمند می زند.
بهرنگی به شاگردانش عشق می ورزد و حقوق ماهیانه اش را صرف خرید کتاب (غذای روح و روان) می کند.
وصف صمد را بهتر است از زبان بزرگان مرور کنیم:
مفتون امینی شاعر پرآوازه معتقد است که صمد به دانش آموزانش بیشتر از پدر و مادرهایشان محرم بود.
علی اشرف درویشیان نویسنده چپ گرا می گوید بعد از مرگ صمد بهرنگی در سال ۱۳۴۷ کوشیده است تا راه او را ادامه دهد.
ولی صمد بهرنگی را باید در آینه نویسنده و شاعر بزرگ غلامحسین ساعدی جست و جو کرد:
"کار ادبی و هنری برای صمد وسیله ای است برای رسیدن به هدف بزرگش.
در همه قصه ها و مقاله ها ساده و صمیمی با مردم عادی و شاگردانش حرف می زد. صمد تاریخ تولد و مرگ ندارد. برای او نمی شود شرح احوال و تراجم ترتیب داد. مرگ او همانقدر باور نکردنی ست که زندگی اش.
او تمام مدت در حال یاد گرفتن و یاد دادن بود و شاهکار او زندگیش بود.
صمد کوهی بود با بدنی همچون کاه، قدرتی عظیم در بدنی لاغر.
کسانی که دستخوش هر بادند و مثل آب خوردن وجدان خود را اجاره می دهند از این که صمد به هیچ روی فریفته پول و مقام نشد متحیرند.
چناری که به طوفان سر خم نکرد و به تبری شکست. مردی که نخواست در خوشی های تهران غرق شود و در آبهای ارس غرق شد..."
صمد از ۱۸ سالگی به عنوان معلم وارد آموزش و پرورش شد و تا ۲۸ سالگی نبردی بی امان با جهالت و خرافات رایج زمانه ترتیب داد و در عمر کوتاهش علاوه بر تربیت دانش آموزان شجاع و اندیشمند، صدها کتاب، مقاله، داستان و ترجمه از خود به یادگار گذاشت.
از آثار پرشمارش ماهی سیاه کوچولو شهرتی عالمگیر داشته و کتاب "کندوکاو در مسائل تربیتی ایران" شاید از بهترین و واقع بینانه ترین کتب در نوع خود باشد.
آثار صمد به طور کلی شامل:
قصه های کودکان
* تلخون و چند قصه دیگر
* بینام
* اولدوز و کلاغ ها
* اولدوز و عروسک سخنگو
* کچل کفتر باز
* پسرک لبو فروش
* افسانه محبت
* ماهی سیاه کوچولو
* پیرزن و جوجه طلاییاش
* یک هلو هزار هلو
* ۲۴ ساعت در خواب و بیداری
* کوراوغلو وکچل حمزه
* کلاغها، عروسکها و آدمها
کتاب های غیرداستانی
* کند و کاو در مسائل تربیتی ایران
* الفبای فارسی برای کودکان آذربایجان
* مجموعه مقالهها
* انشا و نامه نگاری برای کلاسهای ۲و۳ دبستان
* آذربایجان در جنبش مشروطه
افسانه ها و فرهنگ مردم
* افسانههای آذربایجان
* تاپماجالار، قوشماجالار
ترجمهها
* ما الاغها!
* دفتر اشعار معاصر از چند شاعر فارسی زبان
* خرابکار
* کلاغ سیاهه
* پسرک روزنامه فروش
صمد جاودانه شد امروزه چقدر جای صمدها در آموزش و پرورش بیمار ما خالیست!
بدون شک اگر صمد عمر طبیعی شصت و هفتاد ساله طی می کرد، الان یکی از بزرگترین نویسندگان و روشنفکران تاریخ ایران تلقی می شد.
به هر حال صمد همانند ماهی سیاه کوچولویش با مرگی افسانه ای جاودانه شد.
خود در این خصوص می گوید:
"مرگ خیلی آسان می تواند الان به سراغ من بیاید... مهم اینست که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد"
سال ۷۲ در سالمرگ صمد این شعر ساده و صمیمی را به یادش زمزمه کرده ام:
ائل مشعلی
ائل مشعلی معلم
جنت گولو معلم
سن باشیمین تاجیسان
ائل بولبولو معلم
اوجا - اوجا اوچارسان
جهالتدن قاچارسان
قارانلیق دونیالارا
قیزیل پرده آچارسان
مدرسه لر دوزلدی
آی ایشیغی گؤزلدی
دان اولدوزو گؤروندو
گئجه گوندوزه گلدی
محبتین نمی سن
اوشاق لار همدمی سن
طوفانلی دریالاردا
نجات وئرن گمی سن
چشمه لرین سریندی
محبتین دریندی
آللاه سندن راضی دی
بهشت سنین یئریندی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
قدیما به بچه ها تو مدرسه شیر و آجیل بعنوان تغذیه رایگان می دادند ،اگر اداره مراجعه می کردی یه چندتا مسئول با وجدان به درد بخور که سرشون به تنشون بیارزه نشسته بودند نه اینکه هر چی بیسواد و چاپلوس و دزده بیاد مسئول بشه و در مقابل کم کاری هاشون یه مشت بخشنامه و دستوالعمل تحویل معلم بدهند
قدیما دست آموزش و پرورش تو جیب معلم نبود،مقرری ماه اول ،صندوق ذخیره ،بیمه که چه عرض کنم صندوق بیمه طلایی ،سندسازی اداری ها و...نبود، دزدی برای مسئولین آموزش و پرورش هزینه داشت آبرو و کارشونو از دست میدادند نه ابنکه راست راست راه برند و از پول دزدی هاشون لذت ببرند و ماشین و ویلا بخرند و سر معلم رو با طرحهای به درد نخور گرم کنند
قدیما معلمی لذت بخش بود و انگیزه پیدا می کردی
صمد بهرنگی ها همیشه جز استثتائات هستند انسانهایی خاص با توانایی ها و قابلیتهای ویژه
لذا قابل تعمیم نیستند
روحش شاد و یادش گرامی باد.
راهش پر رهرو باد
آنجاق سیز بویورانلارا ایصا وورورام
دوشونجه لی دوستوم
وار اولون
یک مشت بی سواد و بی مغز