گروه گزارش/
پرتال خبرگزاری صدا و سیما نوشت : ( این جا )
خبرنگار خبرگزاری صداوسیما به پاس سالها تلاش حرفهای در حوزه خبر نظام تعلیم و تربیت تقدیر شد.
« آیین اختتامیه «دومین جایزه بینالمللی معلم» عصر دوشنبه ۸ بهمن در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شد که در بخش «جایزه خبر» از امیرحسین ذوالفقاری، خبرنگار تخصصی حوزه آموزش و پرورش خبرگزاری صدا و سیما به پاس سالها تلاش مجدانه در عرصه اطلاعرسانی نظام تعلیم و تربیت کشور تقدیر شد.
«جایزه معلم» الگوهای برجسته معلمی که فعالیتهای شاخص آموزشی، تربیتی و اجتماعی دارند را شناسایی، معرفی و تقدیر میکند » .
منظور از تلاش حرفه ای چیست ؟
آیا صدا و سیما و اخباری که حداقل در حوزه آموزش و پرورش تولید و منتشر می شوند ؛ مقبول جامعه معلمان کشور است ؟
آیا رسانه ای که پسوند « ملی » را یدک می کشد و با آن تعداد پرسنل غیر قابل قبول که با اتکاء بر بودجه عمومی اداره می شود ؛ توانسته است اعتماد جامعه و گروه بزرگ معلمان را به خود جذب کند ؟
علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش که در مراسم اختتامیه دومین دوره بینالمللی جایزه معلم حضور یافته چنین می گوید : ( این جا )
« انتظار داریم دستگاه تعلیم و تربیت کشور از کوچک انگاری بیرون بیاید و همیشه بزرگ داشته شود و نظام تعلیم و تربیت و معلم جامعه در صدر بنشیند ».
پرسش « صدای معلم » آن است که عملکرد صدا و سیما در این بیش از 4 دهه به ارتقای جایگاه آموزش و پرورش منجر گردیده است ؟
آیا وضعیت آموزش بهتر شده است ؟
آیا فرهنگ عمومی جامعه ارتقاء یافته است ؟
یکشنبه 22 بهمن 1402 ؛ « علی پورسلیمان ؛ مدیر صدای معلم » در یاداشتی با عنوان : « تفکر انتقادی کیلویی چند ؟ از " جایزه قلم مقدس " تا " جایزه خبر تعلیم و تربیت " ! » نوشت : ( این جا )
« ... جست و جویی کردم تا ببینم از این چهار نفر قبلا چه مکتوباتی منتشر شده است . اساسی ترین ، بنیادی ترین و دوراندیشانه ترین وظیفه و کارکرد آموزش باید تربیت شهروندانی باشد که « تفکر انتقادی » و » فرهنگ گفت و شنود » را آموخته اند ، در مدرسه تمرین کرده اند و در جامعه به کار می گیرند .
چیزی نیافتم .
اما با مشاهده عناوین می توان فهمید :
این آثار احتمالا به کسی بر نمی خورند و یا به صورت خلاصه کسی و یا مقامی از نقد آنان بر آشفته و یا مکدر نمی شود و یا تلنگری بر خود احساس نمی کند .
و همان حکایت تکراری :
« معلمان فداکار » برای پوشاندن کم کاری و ناکارآمدی و یا بهتر بگویم بی عرضگی مدیرانی که اصلی ترین وظیفه شان فراهم کردن یک آموزش مناسب و آبرومند برای تحصیل دانش آموزان در سایه ی یک معلم حرفه ای ، متخصص بدون دغدغه ی معیشت است.
پرسش من از آقای حاجی پور که وظیفه ی خبرنگار را « مهندسی افکار عمومی » و نه « ارتقای آگاهی و کنش گری آگاهانه و موثر در حوزه ی عمومی » تصور می کند آن است که این سه فرد چه تاثیر و یا عملکردی بر تحولات آموزش ایران داشته اند ؟
در لوگوی موسسه ی یاد شده با کمی دقت می توان به همان محوری رسید که در جایزه قلم مقدس مستتر است . این آثار احتمالا به کسی بر نمی خورند و یا به صورت خلاصه کسی و یا مقامی از نقد آنان بر آشفته و یا مکدر نمی شود و یا تلنگری بر خود احساس نمی کند .
« بررسی مسائل نظام تعلیم و تربیت با رویکرد راه حل اطلاع رسانی رویدادها و اخبار امید آفرین نظام تعلیم و تربیت و... »
آیا وظیفه یک خبرنگار و یا روزنامه نگار بر اساس « علم رسانه » ، ارائه راه حل است و یا تحلیل دقیق و درست مساله ؟
مگر یک روزنامه نگار کارشناس ستادی و یا اداری است ؟
بر فرض که راه حل هم بدهد ؛ تجربیات و مشاهدات نشان می دهند معمولا کسی و مقامی در این سیستم فشل و روزمره ، صدای او را نمی شنوند و یا به آن اهمیتی نمی دهند .
اخبار امید آفرین یعنی چه ؟
آیا قرار است خبرنگار به جای انعکاس و یا روزنامه نگار حرفه ای به جای تحلیل و تعلیل مساله ، به ماله کشی برای توجیه خطاهای بی شمار نامدیران و فرصت طلبان منفعت طلب تبدیل شود ؟
این همان جریانی است که در روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش دولت سیزدهم به جد دنبال می شود .
در حالی که اساسی ترین ، بنیادی ترین و دوراندیشانه ترین وظیفه و کارکرد آموزش باید تربیت شهروندانی باشد که « تفکر انتقادی » و » فرهنگ گفت و شنود » را آموخته اند ، در مدرسه تمرین کرده اند و در جامعه به کار می گیرند .... »
« صدای معلم » در این دوره و با توجه به تجارب پیشین و نیز ذهنیت افراد دست اندرکار و تصمیم گیر در این گونه نمایش های تکراری که نتیجه آن از پیش معلوم است از مشارکت در آن صرف نظر کرد . »
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مسعود پزشکیان و سید محمد خاتمی، هر دو از چهرههای برجستهای هستند که باور به گفتوگو، اصلاحات و حرکت مسالمتآمیز در مسیر بهبود شرایط کشور را در اولویت گفتمان سیاسی خود قرار دادهاند.
پزشکیان با این جمله که « درسته که فحش میشنویم ولی باید گفت و گو کنیم » نشان میدهد که باور دارد مسیر تغییر و پیشرفت از طریق تعامل و تبادل نظر، نه تقابل و حذف، امکانپذیر است.
این نگرش دقیقاً در امتداد راهی است که سید محمد خاتمی رئیسجمهور دوران اصلاحات، همواره بر آن تأکید داشته است ؛ راهی که بر پایهی مردم سالاری ، گفت و گو ، مدارا و تلاش برای تحقق حقوق ملت بنا شده است.
خاتمی با شعار « زنده باد مخالف من » فضای سیاسی ایران را به سمت پذیرش تکثر و تقویت فرهنگ گفتوگو سوق داد. او باور داشت که جامعهی ایران برای پیشرفت، نیازمند پذیرش تفاوتها و حرکت در چارچوب تعامل و اصلاحات تدریجی است.
پزشکیان نیز که سابقهی وزارت و نمایندگی مجلس را دارد، همواره تلاش کرده است تا از طریق گفت و گو و منطق حتی در شرایط دشوار، راهی برای حل مشکلات بیابد. او مانند خاتمی به این اصل پای بند است که جامعهای که گفتوگو را کنار بگذارد، در نهایت با بنبست مواجه خواهد شد .
این تفکر اصلاحطلبانه که بر گفتوگوی مستمر و پذیرش انتقادات تأکید دارد، نقطهی امیدی است برای آیندهی ایران، جایی که بهجای تقابلهای فرسایشی، فرهنگ تعامل و مدارا بتواند راهگشای مشکلات کشور باشد و از آن جایی که این مهم از طریق سیاست گذاری ها صحیح وزارت آموزش و پرورش در بطن جامعه نهادینه میگردد.
انتظار آن داریم مدیران هم سو با دولت چهاردهم در وزارت آموزش و پرورش در این راستا گامهای اساسی بردارند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
اسماعیل عبدی دبیر کل پیشین کانون صنفی معلمان ایران را به مقصد آلمان ترک کرد .
چندی پیش این فعال صنفی توسط هیات های رسیدگی به تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش اخراج گردید که مورد واکنش و اعتراض « صدای معلم » قرار گرفت . ( این جا )
این رسانه در گزارش خود با عنوان : « چه کسی می گفت اجازه نمی دهم نیروهای امنیتی و یا حراستی در مدارس بتوانند از آن رفتارهایی کنند که الان انجام می دهند ! » چرا اسماعیل عبدی و فعالان صنفی را اخراج می کنید ؟ » ( این جا ) نوشت :
« و اکنون پرسش صریح « صدای معلم » از آقای پزشکیان آن است که آیا از آن چه در آموزش و پرورش می گذرد خبر دارید ؟
آن حرف ها و قول ها کجا رفت ؟
تعدادی از معلمان به شما اعتماد کردند و بر اساس همین سخنان به شما رای دادند و دیگران را هم تا حد امکان به مشارکت سیاسی ترغیب کردند .
آیا پاسخ اعتماد همین بود ؟
آیا پاسخ این بود :
وزیر آموزش و پرورشی برگزینید که نه تنها از گرامی داشت « روز جهانی معلم » طفره می رود اما در عوض چنین احکامی تحت وزارت ایشان برای معلمان منتقد صادر می شود ؟ و شما هم سکوت کنید ؟
مطالبه گری که می گفتید همین بود ؟ »
عبدی در مصاحبه با رسانه های خارجی گفته است :
«نمیتوانم بگویم خوشحالم یا ناراحت. مجبور به ترک آب و خاک سرزمینم شدم اما خوشحالم کنار خانوادهام هستم. اخیرا سپاه پاسداران از من شکایتی کرد که منتظر بودم پروندهای که به دیوان عالی کشور رفته، مورد بررسی قرار بگیرد و من آزاد شوم. اما متاسفانه پرونده به دادسرای امنیت برای تغییر کیفر خواست برگردانده شد. برای همین چون هم پرونده جدید تشکیل شده بود و هم به جای تبرئه، پروندهام را به دادسرا برگشت دادند .
احساس کردم که بازداشت جدیدی در راه است. تصمیم گرفتم برای ادامه فعالیتهای خود در امنیت و همدوش خانوادهام باشم، از ایران خارج شدم.»
تاکنون این رخداد انعکاسی در کانال ها و گروه های کانون های صنفی معلمان کشور نداشته است .
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مسعود پزشکیان، رئیسجمهور اول بهمن ماه در نشست استانداران در صحبتهایش اشارههایی هم به مسائل آموزش و پرورش داشت. وی گفت برای ارتقای کیفیت شیوههای آموزشی برنامههایی در حال تدوین است و تأکید کرد که کیفیت آموزش در مدارس دولتی باید در حد کیفیت بهترین مدارس باشد. او به رفع کمبودها در فضاهای آموزشی هم اشاره کرد و طبق معمول، ضمن حواله دادن حل این مشکل به عزم و اردۀ ملی گفت که آیندۀ این مملکت مال بچههاست؛ اگر خوب آموزش ببینند و کار تیمی و حل مسئله یاد بگیرند و دغدغهمند بار بیایند مشکلات مملکت حل خواهد شد.
این ایراد نظام آموزشی ماست که فرزندان ما به جای اینکه به فکر ماندن و تلاش کردن برای سربلندی و عزت ایران باشند، به دنبال مهاجرت هستند.
من چکیدۀ گفتهها را از سایت وزارت آموزش و پرورش برداشتهام و اصل خبر نکتههای دیگری هم دارد. برای جزءجزء گفتههای رئیسجمهور میتوان نقد و تحلیل نوشت اما فعلاً به چند نکته اشاره میکنم:
1- هنوز درک نکردهام در این مملکت چرا وقتی کسی به مقامی میرسد احساس میکند کارشناس و متخصص هر رشتهای هست و میتواند در هر موضوعی نظر بدهد. گفتن، وقتی ضمانتی برای عمل نباشد، کار خیلی راحتی است.
2- رئیسجمهور در مورد بخشی از مسائل آموزش و پرورش صحبت کردهاند که نمیتوان آن را مجزای از سایر مسائل دید. ارتقای کیفیت آموزش فقط با هماهنگی چند وزارتخانه و تدوین برنامه ممکن نمیشود.
ارتقای کیفیت آموزش وابسته به مؤلفههای گوناگونی از جمله حرفهمندی معلمان و ارتقای کارآمدی آنان است. آیا مسیر ارتقا به همان سادگی که ترسیم کردهاید هست؟
3- مسائل امروز آموزش و پرورش فقط ارتقای کیفیت آموزش و رفع کمبودها در فضاهای آموزشی نیست. مسئله اصلی خود «تربیت» است و تربیت فقط مسئله آموزش و پرورش نیست؛ مسئله کل حاکمیت است.
اگر به فکر حل مسائل آموزش و پرورش هستید:
- خودتان حل مسئله را یاد بگیرید و واقعاً دغدغهمند باشید. شعار ما را به جایی نمیرساند.
- مسائل آموزش و پرورش را نه در قالب یک وزارتخانه، بلکه در قالب کل حاکمیت ببینید.
- آموزش و پرورش مسائل کلانتری چون کمبود شدید بودجه، افت انگیزش نیروی انسانی، عدم درک الزامات دنیای جدید، غلبۀ نگرشهای انحصاری و کنترلگرا، پراکندهکاری و ناکارآمدی مدیریتی و غیره دارد.
- شما دانشگاهی هستید و حتماً با تفکر سیستمی آشنایی دارید. منطقی نیست که هر جا مینشینیم از مسائل همانجا سخن بگوییم و به کل سیستم و تعامل اجزا توجه نداشته باشیم. خوب است به جای وعده و وعید، سادهانگاری در حل مشکلات، و حواله دادن حل مشکلات به ارادۀ ملی و تلاش همگانی، ببینید ایرادات جدی سیستم کجاست.
پیش از شما هم دربارۀ حل مسائل آموزش و پرورش بسیار سخن گفتهاند ولی نه تنها اتفاق خاصی نیفتاده است بلکه وضعیت بدتر هم شده است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اگر بخواهیم تاریکترین دوران کشور خصوصا وزارت آموزش و پرورش را بدون تعصب و غرضورزی معرفی نماییم، بیتردید دوران ۳ ساله دولت سیزدهم با اختلاف چشمگیر از سایر دولتها، موفق به دریافت این عنوان خواهد شد.
.... دورانی که مخالفین و دشمنان قسمخورده تعلیم و تربیت، تبدیل به وزرای آموزش و پرورش، معاونین وزیر و همچنین مدیران کل ستاد و صف شدند و در اتحادی نوشته شده از سالها قبل ؛ تمامی مزیتها، ظرفیتها، پتانسیلها و حتی شان و جایگاه وزارت آموزش و پرورش را به سخره گرفتند و تعلیم و تربیت را از حیّز انتفاع ساقط کردند.
با روی کار آمدن دولت مسعود پزشکیان، این امید در دلها جوانه زد که با تغییرات بنیادین در وزارت خانه و ادارات کل ؛ مجددا شاهد رویش توسعه، حذف محدودیتها، بازگردانی مزیتها و اصلاح مثبت قانون در کنار ارتقاء جایگاه تعلیم و تربیت، وزیر و معلمان و نخبگان این حوزه خواهیم بود.
اما دیری نپایید که این خیال شیرین، تبدیل به امید واهی شد؛ چراکه وزیر آموزش و پرورش بییال و کوپال و اشکمتر از قبل در این مسیر ظاهر گشت! همچنین ، حجت بر همگان تمام گشته است که وزیر امروز حتی در انتصابات مدیران کل استانی نیز دارای اختیارات مطلوب همچون همان دولت سیزدهم هم نیست.
با معرفی مشاورین، معاونین و انتخاب مدیران کل جدید در برخی استان ها، دیگر شکی باقی نماند که وزیر آموزش و پرورش صرفا یک اسم و عنوان تشریفاتی است ولاغیر.
ولی موضوعی که نگرانکنندهتر از موارد پیشگفته است؛ زمزمه ابقاء معاونین وزیر و برخی مدیران کل ستاد و صف است! همان افرادی که از دولت رئیسی برجا مانده اند؛ افرادی که بدون داشتن یکروز تجربه کار اجرایی خصوصا آموزشی و تربیتی؛ جایگاههای تصمیم گیری را مصادره کرده اند!
اما جناب آقای کاظمی بزرگوار؛ روی صحبت من با جنابعالی است.
ما، شما را فردی از جنس تعلیم و تربیت با سابقه طویلالمدت در این وزارت خانه و برآمده از خط فکری تعلیم و تربیتی دیدیم. ما دوران مدیریت حضرتعالی در معاونت فرهنگی و سرپرستی این وزارتخانه را بهخوبی بهخاطر داریم؛ با تمام نواقص و نقاط قوت شما، انتظار داشتیم رویه مدیریتیتان در وزارتخانه مانند شخصی آزاده، متخصص، قاطع و مصمم در تصمیمگیریها باشد.
نیک میدانید که متوهمین اعلام داشتهاند: شما قادر به جابهجایی آنها و برکناریشان نیستید؛ چراکه عضو فلان جا هستند و ارتباطات خاص از پس همینجا دارند! این موضوع در خفا و آشکارا به کرات تاکید شده که وزیر آموزش و پرورش قادر به عزلشان نیست و حرفهای بیاساس و محتوای دیگر.
حال این میدان برای شما فراهم شده تا ثابت کنید برخاسته از دل تعلیم و تربیت هستید .
میدانیم که اختیارات تام ندارید؛ اما آیا قدرت اقناع مسئولین بالادستی را هم ندارید؟!
بدانید که بر فرض محال، اگر شخصی همچون معاونینی که گزارشهای کیلویی تهیه میکنند و خرسند هستند که رئیس جمهور را فریب داده ایم با این پیشینه و عملکرد قریب به ۳ سال که وزارتخانه را نابود کرده اند، در سمت خود ابقاء گردند؛ شما، وزارتخانه و سی و اندی سال عمری که در آموزش وپرورش صرف کردهاید، ضرب در صفر میشود و تمام.
جناب آقای کاظمی
اگر فکر میکنید قادر به تغییرات صحیح و بدون سفارش و رانت در جهت صیانت از حقوق معلمان و دانش آموزان که سرمایهگذاران اصلی تعلیم و تربیت هستند، نمی باشید، همین امروز استعفای خود را تقدیم ریاست محترم جمهور نمایید و اجازه دهید همان «علیرضا کاظمی» گذشته در اذهان باقی بماند.
این گوی و این میدان آقای دکتر...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تلاشهای مدیران دولت سایه برای ماندن و یا تصاحب کرسی مدیریتی وزارت آموزش و پرورش و حوزه های وابسته به آن همچنان ادامه دارد!
از نابودی تربیت ، تا آموزش، تا سودای ریاست جمهوری، تا به نمایش گذاشتن آمار دروغ با وزن صفحات 50کیلو چربی برای رئیس جمهور و تا مذاکره با نمایندگان برای ماندن یا جابه جا شدن در جایگاه مدیریتی دیگر!
برای شناخت دقیق مدیران دولت سایه، در عین اینکه نیاز به علم روان شناسی، جهانبینی، هوش، دانش و غیره نیست؛ اما ملزومات دیگری لازم است که معمولا در قاموس یک انسان آگاه، متشخص، فهمیده و با کمالات و جود ندارد.
از تثبیت مدیران دولت سایه در وزارت آموزش و پرورش زیاد نوشتهایم .... از گزارشات 5 هزار کلمهای تا یادداشتهای کوتاه؛ اما عجیب آنکه وزرای قبلی و کنونی ، چشم و گوش خود را بر روی مدیران دولت سایه بسته و این اجازه را دادهاند که بر تحرکات آنها، روزبهروز افزوده گردد.
حضور مدیران دولت قبل بهعنوان معاون وزیر، مدیرکل ستاد یا استان طی 27 ماه گذشته و لابیهای آنها برای ماندن یا کوچ به جایگاه مدیریت دیگر! در حالی در جریان است که اگر در این کشور، قانون محکم و قابل اجرایی وجود داشت و ذینفعان یک حوزه از جمله فعالین و کنش گران تعلیم و تربیت هر لحظه به سویی غش نمیکردند؛ این افراد به دلیل ترک فعلهای مکرر {در حوزه آموزش و پرورش} اکنون باید محاکمه قضایی میشد.
اما متاسفانه دولت چهاردهم و شخص مسعود پزشکیان، پرچمی را تحت عنوان وفاق بلند کرده است که بیشتر به نفع خناسان، ناکارآمدها، بعضا مخالفین شده و شکلی از نفاق را ترویج داده است.
اما جناب پزشکیان باید به این سوال پاسخ دهد که چه کسی اعلام داشته مدیران دولت سایه باید بمانند؟!
وزیر آموزش و پرورش باید پاسخ گو باشد که چرا این افراد با این رزومه و عملکرد همچنان باید از آموزش و پرورش بمانند؟! و اگر وزیر آموزش و پرورش بیاختیار است لازم نیست پاسخ دهد، اما کمی تامل بفرماید که آیا این افراد شایسته نشستن بر روی صندلی مدیریت را دارند؟!
آقای کاظمی لطفا استعفا دهید !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
یکی از همکاران سابقم لینکی از خبری در سایت سازمان بهزیستی برایم فرستاد که انتصابات جدید این سازمان را پوشش داده بود. تصور می کردم به خاطر حضور دکتر سید جواد حسینی، گزینه ی اول شورای انتخاب وزیر و منتخب اول تشکل های فرهنگیان برای وزارت آموزش و پرورش در راس بهزیستی است، اما او توجه من را به دو نام جلب کرد :
سعید صالح و سعید خادمی.
دکتر حسینی ، سرپرست اسبق وزارت آموزش و پرورش، دو تن از مدیران جوان و اصلاح طلب سابق وزارت آموزش و پرورش را عضو شورای معاونین سازمان بهزیستی کشور کرده است.
سعید صالح مدیرکل اسبق مدارس و مراکز دولتی وزارت که در دولت شهید رئیسی به مدرسه فرستاده شد، در دولت قبل از آن، از جوان ترین و خوش فکرترین نیروهای وزارت بود و بسیاری او را شایسته ترین و محتمل ترین گزینه های معاون وزیر و رئیس سازمان مدارس غیردولتی و توسعه مشارکتهای مردمی در دولت وفاق می دانستند و همچنین سعید خادمی، رئیس اسبق اداره فرهنگی اردوها، فضاهای پرورشی وزارت در دولت روحانی که او هم در دولت شهید رئیسی روانه ی مدرسه شد و از چهره های شناخته شده رسانه و رئیس فضای مجازی ستاد فرهنگیان دکتر پزشکیان بود که حتی خبر انتصاب او به عنوان رئیس مرکز روابط عمومی وزارتخانه در برخی رسانه ها منتشر شد.
جناب آقای کاظمی
قطعا به دکتر صالح و دکتر خادمی لطف شده چون در مجموعه ای با مدیریت دکتر حسینی با حقوق و مزایایی که بدون تردید بسیار بالاتر از آموزش و پرورش است، خدمت خواهند کرد ؛ اما سوال ما از شما این است که چرا باید پیرمردهای همیشه چسبیده به ستاد و یا معاونت پرورشی که اکثرا عضو ستادهای رقیب دکتر پزشکیان هم بوده اند و هیچ وجه مشترکی با نگاه رئیس این دولت ندارند را ابقا کنید و جوانان توانمند مدافع گفتمان دکتر پزشکیان را به کار نگیرید؟
آیا شما واقعا وزیر دولت وفاق و همراه دکتر پزشکیان و دلسوز آموزش و پرورش هستید یا صرفا به بقای خود می اندیشید؟
نگذارید فرهنگیانی که با هزاران امید به دکتر پزشکیان رای دادند، بیشتر از این از شما مایوس شوند و فکر کنند بقای شما فقط به خاطر نگرانی های امنیتی است.
قدر گوهرهای مدیریتی آموزش و پرورش و فرصتی که به دست آورده اید را بدانید آقای وزير.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
پرتال وزارت آموزش و پرورش در خبری به نقل از سید مجتبی هاشمی، رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش و با عنوان : « حراست باید به خانه امن معلمان تبدیل شود می نویسد : ( این جا )
« حراست تنها به حفاظت از اسناد و دادهها محدود نمیشود، بلکه صیانت از مأموریتهای اصلی وزارتخانه، حمایت از معلمان و ایجاد فضای امن برای آنها از اولویتهای ماست. حراست باید به خانه امن معلمان تبدیل شود تا آنها بتوانند در فضایی ایمن و مناسب مسائل خود را پی گیری کنند.
وی ضمن تأکید بر اهمیت فرهنگ سازمانی در آموزش و پرورش گفت: ما باید سازمان خود را به سازمانی پاسخ گو و شفاف تبدیل کنیم. این امر از طریق اصلاح فرآیندها، شناسایی موانع و پیگیری دقیق مسائل امکانپذیر است » .
همانند « گزینش » ؛ « حراست » هم از جمله بخش هایی است که در این مدت هیچ گاه به صورت رسمی و شفاف در مورد نقدهای مطرح شده در « صدای معلم » پاسخ گو نبوده اند .
« صدای معلم » این اظهارات آقای هاشمی را نمی تواند جدی بگیرد و یا به آن اعتمادی نماید چرا که پیشینه ی ایشان در دولت سیزدهم و در زمانی که مدیریت دو جایگاه مهم در آموزش و پرورش یعنی :
- مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش آیا رئیس جدید مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش می تواند برای « راستی آزمایی » سخنانش و نخستین گام برای « اعتماد سازی » ؛ همانند رئیس پیشین ، جلسه ی پرسش و پاسخی را ترتیب داده و پاسخ گوی پرسش های جامعه ی معلمان پرسش گر و کنش گر باشد ؟
- رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش و پرورش
را عهده دار بود به این آموزه ها عمل نکرد .
« صدای معلم » در آخرین گزارش خود با عنوان : « مبنای کارشناسی انتصاب " مجتبی هاشمی " به عنوان رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش چیست ؟ نوشت : ( این جا )
« شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران » در خبری عنوان کرده است که : « مدیر کل ارزیابی عملکرد وزارت آموزش و پرورش مجتبی هاشمی که در سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲ مسئول ارزیابی عملکرد وزارت آموزش و پرورش بوده، نقش اساسی در تغییرات گسترده در مدیریت مدارس کشور داشته است. هاشمی در حذف و جایگزینی بیش از ۲۰ هزار مدیر مدارس، نقش اساسی داشته است » .
آیا آقای هاشمی این ادعا را می پذیرد ؟
آیا پاسخی دارد ؟
رئیس جدید مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش با توجه به پیشینه و عملکرد خود واقعا چه طرح و برنامه ای برای بازسازی اعتماد معلمان و کاهش نارضایتی فراگیر فرهنگیان دارد ؟
با توجه با تاکیدات فراوان مسعود پزشکیان در دوران رقابت های انتخاباتی بر لزوم توجه محوری و بنیادین به « کار کارشناسی » ؛ پرسش صریح این رسانه از وزیر آموزش و پرورش در مورد این مطالبه ی مهم برای اقناع افکار عمومی فرهنگیان و جامعه چه می تواند باشد ؟ » .
واقعا ؛ برنامه و راهبرد آقای هاشمی برای تبدیل حراست به خانه ی امن معلمان که البته شعار خوب و معلم پسندی می تواند باشد چیست ؟
« صدای معلم » برای نخستین بار « محمدحسین کفراشی » رئیس وقت مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد گفت و شنود و طرح پرسش داد و ایشان هم با گرمی از آن استقبال کردند .
بخوانید :
- گفت و گوی صدای معلم با رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش ( 1 )
کفراشی : خرید اعتماد کار سختی است/ ما باید آستانه تحمل مان را بالا ببریم/ ما دنبال امنیتی کردن فرهنگ نیستیم/ ما دانش آموز عبوس و ضعیف و افسرده و توسری خور نمی خواهیم ( این جا )
- گفت و گوی صدای معلم با رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش ( بخش پایانی)
کفراشی : اگر فضا امنیتی شود و معلم جرات بیان نظر نداشته باشد چطور می تواند نسل آینده را تربیت کند/در سال جاری کل بخش های استانی و مناطق خود را ارزیابی و نظارت می کنیم/خبرنگار زبان گویای جامعه است ( این جا )
آیا رئیس جدید مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش می تواند برای « راستی آزمایی » سخنانش و نخستین گام برای « اعتماد سازی » ؛ همانند رئیس پیشین ، جلسه ی پرسش و پاسخی را ترتیب داده و پاسخ گوی پرسش های جامعه ی معلمان پرسش گر و کنش گر باشد ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید