محمود فرشیدی وزیر آموزش و پرورش در سال های ۸۵ و ۸۶ از تجمیع مراکز تربیت معلم، دانشگاه پیامبر اعظم را ایجاد کرد. این وضعیت ادامه یافت و نهایتا با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۹۰ دانشگاه فرهنگیان تاسیس شد .
دانشگاه فرهنگیان در راستای سند تحول بنیادین و در جهت تامین نیروی انسانی مورد نیاز وزارت آموزش و پرورش شکل گرفته است و در حال حاضر با بیش از 65 هزار دانشجو و حدود ۹۸ واحد دانشگاهی (در قالب ۶۴ پردیس و ۳۴ مرکز وابسته به پردیس) در حال فعالیت است .
در واقع ، دانشگاه فرهنگیان ، ایده ای برای تجمیع مراکز تربیت معلم و ارائه یک مدیریت واحد برای تامین نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش بوده است .
اما ،آیا این دانشگاه تاکنون توانسته است مطابق نقشه راه طراحی شده برای آن حرکت کند ؟
آیا الگوی مراکز تربیت معلم که به صورت شبانه روزی اداره می شدند - در حال حاضر نیز دانشگاه فرهنگیان کم و بیش از همان الگو تبعیت می کند – در عملکرد خود موفق و نیز موثر بودند ؟
واقعیت ها و نیز سخنان مسئولان نشان می دهد که این دانشگاه تاکنون نتوانسته است در جهت اهداف تعیین شده در قانون حرکت کند .
با این که این دانشگاه زیر مجموعه ای از وزارت آموزش و پرورش است اما تفاوت دریافتی استادان و مدرسان این دانشگاه با افرادی خارج از این مجموعه و با همان مدرک تحصیلی برخی اوقات به بیش از یک میلیون تومان می رسد و این در واقع ، یک تبعیض آشکار میان نیروهای درون آموزش و پرورش است .
همین مساله باعث گردیده است تا تمایل و حتی رقابت شدیدی برای ورود به این دانشگاه حتی میان نیروهای ستادی وزارت آموزش و پرورش شکل بگیرد تا حدی که آقای دکتر فانی ، وزیر آموزش و پرورش در اجلاس سراسری سرپرستان پردیس ها ، مراکز آموزش عالی و مسئولان سازمان مرکزی دانشگاه فرهنگیان عنوان کرد که " دانشگاه فرهنگیان ، پارکینگ آموزش و پرورش نیست " !
وی در آن زمان خطاب به سرپرست دانشگاه فرهنگیان عنوان کرده بود : " خواهش من از سرپرست دانشگاه فرهنگیان این است که به جد در پذیرش نیروی انسانی در دانشگاه فرهنگیان سختگیری کنند و اجازه ورود افراد بیصلاحیت را به دانشگاه فرهنگیان ندهد . "
نگارنده در این جا به دنبال حذف و یا پاک کردن صورت مساله نیست ، اما باید دید که تجربه کشورهای توسعه یافته و یا عرف جهانی در مورد تامین نیروی انسانی آموزش و پرورش چه می گوید .
از نظر عرف جهانی ، آموزش عالی، عهده دار تربیت معلم از طریق دانشگاه ها و مثلا دانشکده های علوم تربیتی است.
در کشورهای صنعتی ، دانشگاه بر آموزش و پرورش اشراف دارد و در رشته های مختلف و مورد نیاز آموزش و پرورش ، کارشناس تربیت می کند و آن را دراختیار آموزش و پرورش و جامعه قرار می دهد.
در این کشورها ، دانشکده های علوم تربیتی ، عهده دار نظارت بر کیفیت آموزشی فارغ التحصیلان هستند و تا 4 سال معلم فارغ التحصیل خود را از طریق استاد و دانشجوی رشته رهبری و سیاست گزاری آموزشی تحت پوشش قرار می دهند . بدین ترتیب که دانشجوی رشته رهبری و یا مدیریت آموزشی با ارشدیت استاد درس خود ، نیارهای آموزشی ، فنی و ارتباطی معلمان را مورد ارزیابی قرار می دهد و بر اساس این نیازسنجی ، هر ساله در تابستان ، دانشکده علوم تربیتی ، کلاس های آموزشی در قالب رشد کارکنان برگزار می کند که تنگناهای تخصصی آن ها را مرتفع می کند و به همین ترتیب ، ارزشیابی دیگری در سال آینده از آن معلم در مورد کاربست آموزش ها در فرآیند آموزش به عمل می آورد و به همین ترتیب تا 4 سال ، دانشگاه بر ارزیابی معلم فعلی خود که دانشجوی قبلی خود باشد نظارت دارد و فرآیند کیفیت بخشی آموزش از این طریق به روز می شود .
درست کردن یک تشکیلات خاص با بودجه نسبتا بالا که به قول خود مسئولان آموزش و پرورش به تدریج در حال تبدیل شدن به پارکینگ وزارت آموزش و پرورش است در کنار حضور دانشکده های علوم تربیتی که سابقه ای طولانی تر ،قابل اتکاتر و تخصصی تر در زمینه های علمی و پژوهشی دارند نوعی موازی کاری و اتلاف بودجه عمومی است .
ضمن آن که قانون ، وظیفه وزارت آموزش و پرورش را تربیت نیرو تا پایان دوره متوسطه اعلام کرده است و الزامی برای وزارت آموزش و پرورش برای ورود به مقوله آموزش عالی تعیین نکرده است .
پیشنهاد می شود در این راستا ، تفاهم نامه ای میان وزارت آموزش و پرورش و نیز آموزش عالی در زمینه مدیریت منابع انسانی و تامین نیروی انسانی مورد نیاز آموزش و پرورش به تصویب برسد .
همان گونه که پیش تر نیز ذکر شد ، کار نظارت بر کیفیت آموزش و یا اصطلاحا کنترل کیفیت بر عهده دانشکده های علوم تربیتی گذاشته شود و وزارت آموزش و پرورش نیز به عنوان کارفرما به کارکردهای نظارتی و کنترل مبادرت ورزد .
به نظر می رسد با توجه با محدودیت منابع مالی و از آن جا که تنها 50 درصد بودجه مورد نیاز دانشگاه فرهنگیان به آن تزریق می شود ، این یک راه علمی و عملی برای نهادینه کردن یک تعلیم و تربیت تخصصی و مطابق استانداردهای جهانی و روز است .
نظرات بینندگان
شده انداگرشما نگاهی به نیروهایی که طی سال های گذشته از طریق نهضت سواد آموزی یا نیروهای آزاد با سنین بالای 30 سال جذب شده اند،بیندازید به حال دانش آموزانی که قرار است از اینها درس یاد بگیرند خون گریه می کنید کسی که ازهمه جارانده شده به ان اهدافی که در زمینه تحصیل داشته است نرسیده به یک باره باید با کودکانی سرو کار داشته باشد که پر از انرژی هستند آنوقت در بهترین حالت این فرد بی انگیزه یا دیوانه می شود یا کلاس را به پادگان نظامی جهنمی تبدیل می کندکه همین حالت را شمادر دانش آموزان در زمینه علاقه مندی به درس ومدرسه می بینید پس خواهش می کنم از شما با پیشنهادات غیر کارشناسی ورود این گونه افراد را به آموزش وپرورش تسهیل نکنید معلمی عشق است بگذارید عاشقان خود از همان ابتدا انتخاب کنند نه از روی ناچاری
دوست عزیز
ذکر نکاتی چند مهم است :
1- این جانب خود دانش آموخته مراکز تربیت معلم هستم .
متاسفانه جوی که در آن زمان ( دهه 60 ) وجود داشت ایدئولوژیک بود و معیارهای یک آموزش عالی بر آن حکم فرما نبود .
در حال حاضر نیز علی رغم تصویب منشور حقوق دانشجویی و... باز هم چندان شباهتی با محیط دانشگاه ندارد !
2-پیشنهاد من غیرکارشناسی نیست .
بنده تجارب سایر کشورها را در این جا آورده ام .
واقعا فلسفه این همه دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی در کشور چیست ؟
مگر بازار کار این فارغ التحصیلان غیر از آموزش و پرورش کجا می تواند باشد ؟
به نظر من ، همان گونه که در یادداشت آورده شده است ، دانشگاه فرهنگیان نوعی موازی کاری است و اتلاف بودجه .
آموزش و پرورش باید به سمت کوچک سازی در ساختار پیش برود .
3- به نظر می رسد شما در این بحث کمی احساساتی شده اید !
باید بر اساس واقعیات و تجارب کارشناسی سخن گفت .
پایدار باشید .
چون معیار گزینش اساتید درست نیست و در بسیاری موارد روابط بر ضوابط غلبه دارد.
در طول 12 سال تحصیل در دانشگاه در مقاطع مختلف, شاید تنها دو یا سه استاد برجسته و آگاه و مسؤولیت پذیر در رشته خودم. دیدم. البته بعضی از این استادان هم از نظر علمی و تدریس قوی بودند اما از نظر اخلاق. و شیوه برخورد با دانشجو متاسفانه مشکلات بسیاری داشتند.
در دانشگاهها هم تربیت دانشجو, به درستی انجام نمیشود, همه کارها برای رفع تکلیف انجام میشه چه تدریس چه تحصیل.
مشکل آموزش عالی. هم کم از آموزش و پرورش نیست.
اما امروزه متاسفانه دغدغه همه گرفتن مدرک برای رسیدن به درآمد و شغل و پایگاه اجتماعی است.
2. آیا کسی که بارتبه زیر 1000دانشگاه فرهنگیان را انتخاب می کند با آن کسی در فلان دانشگاه از روی اجبار رشته علوم تربیتی را انتخاب می کند می توان هموزن وهمسنگ قرارداد
3.کسی که در سن 18 سالگی معلمی قبول می کند با آن کسی با سن بالای30سال معلم می شود یکی است
4.با همه احترامی برای همه همکاران پرتلاشم قائلم قبول بفرمایید آ-پ نسبت به گستره نیروی انسانی از نیروهای نخبه ،خلاق ،نترس ،وعلمی دارای کمبود می باشد واین کمبود فقط از طریق آزمون سراسری وکنکور وهمان دانشگاه فرهنگیان قابل جبران می باشد
شهاب
سلام
نکته ای مهم باید این جا گفته شود :
درست است که رتبه های خوبی در دانشگاه ها جذب دانشگاه فرهنگیان می شوند اما این نمی تواند شرط کافی برای ارتقاء سطح آموزش و پرورش در آینده باشد .
همگان می دانند حتی رتبه های زیر 1000 صرفا به خاطر بازار کار تضمین شده جذب این دانشگاه می شوند .
اگر جای بهتر و یا شرایط بهتری بود به احتمال زیاد و در این شرایط این افراد جذب این دانشگاه نمی شدند .
تجربه نشان داده است این گونه افراد و یا معلمان اکثرا تعلق و تعهد شغلی ندارند و به محض آماده شدن شرایط سریعا عطای آموزش و پرورش را می بخشند !
نیرویی که دائما به فکر خروج از آموزش و پرورش و یافتن جای بهتر و نشان دادن پرستیژ شغلی خود باشد معلم خوب و موثری برای آموزش و پرورش و جامعه نخواهد بود .
پایدار باشید .
تا آن جایی که من یادم هست و حتی الان بغییر از تعداد انگشت شماری که بنا به دلایلی وارد تربیت معلم شدند مناطق سه بارتبه های بالای پنج هزار و دو ویک هم که معلومه .ولی ای کاش حقوق درست حسابی بدن و برن از دانشگاههای دولتی استخدام کنند با مدارک ارشد و دکترا مثل سایرکشورها و اونوقت دانش آموز تحویل بگیرندوگرنه توهین نباشه من از23معلم مدرسمون ازکتاب ششم امتحان بگیرم مطمئنم 20نفرمردودندبااین سوادی که اکثرمعلمادارن خوب وزیرشون هم...
دبیر لیسانسه
افرادی که علاقمند به تدریس در دانشگاه و مسلط بر تدریس میباشند و چون تجربه مدرسه دارند بسیاری از تجربیات خود را می توانند در اختیار دانشجو معلمان قرار دهند.
اما اگر جز این باشد و دانشگاه فرهنگیان، جولانگاه مدیرانی باشد که به ندرت سابقه تدریس در مدرسه داشته و همیشه ستاد و وزارت خانه واداره را بر کلاس ترجیح داده اند، وضعیت تربیت یافتگان این دانشگاه و در نتیجه وضعیت مدارس آینده بسیار غم انگیز خواهد بود!
می کنی نیست وبیشترین ضربه را آ- پ از همین
لیسانسه های آزاد که یکهویی معلم شدن میخوره باید با در دل آموزش باشی تا فرق دوغ ودوشاب رابدانی اینها چون دنبال شغل بودن انگیزه در معلمان دیگه هم از بین می برن