روزنامه مردم نو زنجان گزارش اذیت و آزار جنسی یک دختر دانش آموز 9 ساله روستایی توسط معلمش را منتشر کرده است. خانواده ندا در دفتر روزنامه ، نامه پزشکی قانونی ، تاییدیه معتمدین محل و شورای روستای قره محمد را به خانم حمیده بلوری خبرنگار مردم نو نشان می دهند.
روز بعد خبرنگار کفش و کلاه می کند و به محل حادثه می رود : روستای قرهمحمد نزدیک زرینهرود نرسیده به پاسگاه توزلو. او با ندا دانش آموز 9 ساله و خانواده اش به گفت و گو می نشیند.
مادر کودک میگوید: «ندا مدتها بود که تمایلی به رفتن به مدرسه نداشت، هر روز صبح به بهانهای از رفتن به مدرسه طفره میرفت و من او را با کتک روانه مدرسه میکردم. ای لعنت بر...»
به گفته مادر، ندا مدتها توسط این شخص تحت آزار و اذیت جسمی و روانی بوده، اما از ترس تهدیدها و آبروریزیهای احتمالی لب به سخن نمیگشوده است. اما سرانجام موضوع را به مادر می گوید.
خانواده ماجرا را به رئیس پاسگاه منطقه اطلاع میدهند و قاضی زرینهرود در جریان قرار میگیرد و ندا به پزشکی قانونی فرستاده میشود. پس از استعلام پزشکی قانونی دستور بازداشت «ی-ن» صادر میشود.
مادر می گوید : (ی-ن) به قید ضمانت آزاد شده و دوباره به روستا بازگشته. او جلوی خانه ما رژه میرود و ما را مسخره میکند. دیگر خسته شدهایم. ندا انگشتنمای اهالی منطقه شده است. نمیدانیم چه بکنیم. هر کجا میرویم حرف این ماجراست، اما کسی پاسخ گو نیست...
اداره آموزش و پرورش محل می گوید: "حراست آموزشوپرورش پیگیری کرده و مشخص شده که فرد خاطی از کار معلق شده و در بازداشت است."
اما ساعاتی بعد، از روستای قرهمحمد تماس میگیرند و میگویند که «ی-ن» در روستا پرسه میزند و خانواده را به مبارزه میطلبد!
شاید نتوان بر اساس این گزارش در مورد این حادثه قضاوت قطعی کرد.این موضوعی است که باید دادگاه و نهادهای بازرسی و هیات رسیدگی به شکایات آموزش و پرورش در مورد آن تصمیم بگیرند.اما ما به عنوان معلم ، مربی ، مدیر ، مادر و پدر باید باید این پدیده را نشناسیم و نحوه برخورد درست با آن را بیاموزیم.
در قضیه کودک آزاری به این دلیل که معمولا یک طرف ماجرا کودک و طرف دیگر یک فرد بزرگسال است که با قصد و نیت قبلی عمل می کند در بسیاری از موارد ماجرا مکتوم می ماند و قربانیان لب به سخن نمی گشایند . حتی اگر قضیه فاش شود اثبات حقوقی کودک آزاری بسیار دشوار است.
نکته دیگر این است که قوانین محکم و ویژه ای در حمایت از حقوق کودکان به عنوان قشر آسیب پذیر جامعه نداریم.
پدیده کودک آزاری و به خصوص آزار جنسی کودکان در همه جوامع رواج دارد، با این حال نحوه برخورد با افراد کودک آزار در جوامع مختلف متفاوت است.
خانواده ها باید به این پدیده حساس شوند و آموزش و پرورش اولا با مجرمان برخورد قاطع بکند و مجرمان را از محیط مدرسه و تماس با کودکان دور کند و ثانیا برای بالا بردن آگاهی دانش آموزان برنامه های آموزشی ویژه ای اجرا کند و ثالثا سیستم نظارتی و بازرسی در مدارس را تقویت کند.
پدوفیلیا (pedophilia) یا بچه بازی،نوعی بیماری یا عادت جنسی است که علامت آشکار آن ابراز علاقه شدید به کودکان است. این ناهنجاری در همه جوامع وجود دارد. شخص پدوفایل ممکن است از هر قشری و هر سنی باشد، اما اکثر پدوفیل ها مرد هستند زیرا پدوفیلیا با نوعی قدرت نمایی همراه است.
اکثر قربانیان لمسی پدوفایل ها (۶۰ درصد) پسر هستند. برخی پدوفایلها با کودک رابطه جنسی برقرار می کنند، اما عده ای دیگر از طریق ملاعبه و ملامسه و حتی شوخی های کلامی ارضا می شوند.
محیط های خانوادگی و شبانه روزی های کودکان و مدارس و مکان های ورزشی مورد استفاده کودکان مناسب ترین مکان برای افراد پدوفایل است.
در بهار 93 ناظم یک دبستان در غرب تهران به اتهام آزارجنسی 6 کودک بازداشت شد.سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران در این خصوص گفت: “در پرونده گزینش و استخدام ناظم خاطی نکته مبهم و سوء سابقه ای وجود نداشت”
هر چند شناخت افراد پدوفایل کار آسانی نیست. اما تمرکز گزینش روی مسایل اعتقادی و سیاسی امکان عبور افراد منحرف از فیلتر گزینش را با ظاهرسازی فراهم کرده است.
نکته تاسف بار این است که مدیران آموزش و پرورش هنوز عمق مساله را نفهمیده اند و بدون بررسی جوانب مساله و نگاه آسیب شناسانه به این اتفاق ، به آن به عنوان یک اتفاق منفرد و استثنایی نگاه می کنند.
برخی مدیران آموزش و پرورش در این قضیه قربانیان را هم که کودکان ۸ تا ۱۱ ساله بوده اند، تا حدی مقصر دانستند ، مظفر الوندی مشاور وزیر دادگستری است معتقد بود: “گرایش ها دو طرفه بوده و باید زمینه این این گرایشها را از بین برد.”
این نگاه ظالمانه است زیرا یک طرف ماجرا یک ناظم 35 ساله و دارای قدرت (اتوریته ) بوده و سمت دیگر تعدادی کودک نابالغ که علاوه بر ترس به ناظم مدرسه اعتماد داشته اند و چه بسا مفهوم عمل او را درک نمی کرده اند.
وجود یک پدوفایل در یک مدرسه یا خوابگاه کودکان و حتی داخل یک فامیل تمام کودکان زیر ۱۳ سال را در معرض آسیب قرار می دهد.
تلخ ترین بخش ماجرا اظهارات سخنگوی آموزش و پرورش تهران بود که وعده تخریب “مکان وقوع حادثه” و تبدیل آن به سالن اجتماعات را داد.
مکان های مدرسه شامل کلاس های درس، دفتر مدیر، دفتر معلمان، دفتر معاون، نمازخانه، آزمایشگاه، کارگاه و انبار و سرویس بهداشتی و حیاط است.
مدرسه دخمه و تاریک خانه ندارد که تخریب شود. اگر هم واقعا در مدارس چنین مکان هایی وجود دارد وزیر آموزش و پرورش باید به اداره نوسازی مدارس دستور دهد که در همه مدارس این مکان های مشکوک تخریب شوند.
آموزش و پرورش باید پروتکلی برای رفتار معلمان و ناظم و مدیر و مربی پرورشی در مدرسه تدوین و بر اجرای آن نظارت کند.
این پروتکل باید حداقل شامل موارد زیر باشد:
1- ممنوعیت خلوت کردن معلم /مدیر /ناظم / سرایدار /مربی با یک دانش آموز در یک مکان دربسته.
2- ممنوعیت بوسیدن، بغل کردن، نشستن در نیمکت دانش آموز. ممنوعیت دست کشیدن به سر و صورت و گردن دانش آموزان
3- ممنوعیت گفتن جوک و متلک جنسی در کلاس
4- کنترل شدید مربیان شبانه روزی های روستایی و نصب دوربین و بازدیدهای سرزده و مصاحبه با دانش آموزان این مراکز
5- موظف کردن عوامل اجرایی و معلمان به گزارش رفتارهای مشکوک همکاران.
ابراز محبت به کودکان و نوازش دانش آموزان ابتدایی و راهنمایی و شوخی با آنها حتما نشانه پدوفایل بودن معلم یا مربی و… نیست. بسیارند معلمانی که دانش آموزان را مانند فرزندان خود دوست می دارند و به آنها صادقانه محبت می کنند.
اما عادی شدن چنین رفتارهایی، فرصتی طلایی در اختیار فرد پدوفایل قرار می دهد. او با استفاده از این مقدمات به ظاهر عادی هدف شوم خود را دنبال می کند.
ممنوعیت این گونه تماس ها و رفتارها فرصت را از افراد پدوفایل که در هر قشر و گروه اجتماعی به صورت بالقوه وجود دارند می گیرد و زمینه را برای رفتارهای هدف مند آنها از بین می برد.
آموزش به کودکان بر خلاف تصور بسیار ساده است و نیاز به استفاده از کلمات جنسی ندارد.
به کودک یاد بدهیم که هیچ کس حق ندارد نواحی حساس بدن او را لمس کند و کودک در چنین شرایطی باید فریاد بزند.
محاکمه و اخراج پدوفایل ها از مشاغل آموزشی و زندان های طویل المدت برای آنها، در برخی کشورها امری عادی است و اخبار این جنایت ها در اختیار رسانه ها قرار می گیرد. در برخی کشورها پدوفایل ها بعد از زندان هم کنترل می شوند .
معلمان و مدیران و ناظم های شرافت مند باید در مدرسه رفتارهای مشکوک را گزارش کنند و در مقابل آزار جنسی یا تنبیه بدنی دانش آموزان به بهانه همبستگی شغلی سکوت نکنند.
انجمن های صنفی و سیاسی و فرهنگی وابسته به معلمان و انجمن های حنایت از حقوق کودک با صدور بیانیه و برگزاری کنفرانس و نوشتن مقاله، آگاهی خانواده ها و معلمان را بالا ببرند و به پدوفایل ها بفهمانند که هیچ کس از عمل آنها حمایت نمی کند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اما نکته قابل توجه در این جریان عدم نظارت درست بر روند درمان بیماران است چه اینکه اگر این بیمار به درستی پذیرش می شد و پزشکی با مهارت های لازم وی را معاینه می کرد شاید الان هنوز زنده بود و تنها درد شکستگی پای چپش را می کشید.
مطمئنا از این دست اتفاقات نادر در بیمارستان های اراک اولین و آخرین بار نیست اما باید دید چند بیمار باید جان خود را از دست بدهند تا بیمارستان به حداقل های استاندارد خود نزدیک شود؟! آیا این بیمارستان برنامه ای برای جذب پزشک حاذق را دارد؟
بفرماییییییییییییییییییییییذ
شما هم دایه مهربانتر از مادر، خیلی خوب جدیدا با کلمات پوپولیسم ،پداگوژی ، ...وژی و و و بازی می کنید .
چگونه است که ایشان در مقابل تلاش های ایثارگرانه ی هزاران معلم سکوت می کند،اما سراغ اشتباه یک معلم-که او را هم به درستی معرفی نکرده و معلوم نیست از چه سنخ معلمانی است-به صورت مبهم و مشکوک و گذرا به ماجرا می پردازد و برای چاق شدن سوژه اش، کمی هم از پیاز داغ پرونده های مختومه ی گذشته چاشنی اش می کند.
جناب شیرزاد، اینگونه شما انحراف شخصیتی "پدوفیلیا" رو معرفی کردید و کارشناسانه به نقاط اشتراک و افتراق اون با مهر و محبت "معلمانه" پرداختید، دیگر حتی مربیان پیش دبستانی هم از ترس متهم شدن به این اختلال شخصیتی جرٱت ندارند دست نوازش بر سر کودکان بکشند!!!
این اتفاق مال یکماه قبل هست
مثل شب عید پارسال که قبل از سال تحویل بعد از تحسن معلمان در 27 اسفند 93 درب ادارات آموزش و پرورش دولت در اقدامی زیرکانه در شب عید نوروز 94 برای اینکه افکار عمومی را بر ضد و مقابل معلم قرار دهد سه بار در برنامه شبکه 3 _( که احسان علیخانی مجری آن بود کتکی که یک سرباز معلم که اصلا هنوز به استخدام در نیامده بود و زیاد ربطی به ترک تحصیل آن دانش آموز نداشت که حتی بعدا آن دانش آموز گفت ازمن خواسته شد تا علت ترک تحصیلم را کتک آن سرباز معلم عنوان کنم ) را سه بار آن برنامه با کمال وقاحت نشان داد بدون اینکه از استادان و معلمین زحمت کش یادی کند.
اما نکته قابل توجه در این جریان عدم نظارت درست بر روند درمان بیماران است چه اینکه اگر این بیمار به درستی پذیرش می شد و پزشکی با مهارت های لازم وی را معاینه می کرد شاید الان هنوز زنده بود و تنها درد شکستگی پای چپش را می کشید.
مطمئنا از این دست اتفاقات نادر در بیمارستان های اراک اولین و آخرین بار نیست اما باید دید چند بیمار باید جان خود را از دست بدهند تا بیمارستان به حداقل های استاندارد خود نزدیک شود؟! آیا این بیمارستان برنامه ای برای جذب پزشک حاذق را دارد؟
بفرماییییییییییییییییییییییذ
بنده نه تنها به صورت ضمنی این عمل را تایید نکرده و نمیکنم،بلکه در صورت صحت خبر آن را محکوم مینمایم.
لیکن نه به صورت ضمنی،که به صورت عینی، این اقدام شما را در بولد کردن چنین خبری مصادف با هفته ی گرامیداشت مقام معلم،هدفدار،مغرضانه و در راستای تفکرات معلم ستیزانه ی شما می دانم.
دیگه. ..
یا آنقدر ...که نمی دونی چه موقع حرفت را بزنی
یا آنقدر سیاستمتدار و چاپلوسی که گذاشتی این موقع که همکاران از شدت عصبانیت تبعیض ؛ اعتصاب غذا نمودند مطرح و بزرگنمایی کنی.
لطفا برو ....
معلم تو زنگ تفریح نباید تو کلاس بمونه؟!!! این که خیلی از معلم ها از زمان استراحتشون می زنن برای کارشون، این رو هم ممنوع کنند؟ با چنین قوانین سخت گیرانه ای شما همه رو مجرم می کنید.
فرض کنید چنین قانونی گذاشته بشه! بعد بهش عمل بشه و تو برگه ی متخلف بوینسند تخلف: ماندن در کلاس در زنگ تفریح!!! تخلفی خنده دارتر از این برای معلم وجود نداره!!!
قانون گذاری این طوری نیست آقا.
من گفتم آمار هر دو مدرسه یکی آمار خیلی بزرگیه، شما نگفتم که نداریم.
آمارهای فرضی شما شرم آوره. آمارهای فرضیتون رو بزرگ تر از این نمی تونستین بگیرین؟ با چنین حرف هایی عملا درصد بزرگی از معلمان رو پدوفایل کردین.
شرم آوره.
امیدوارم بحث رو به موضوع مقاله نکشونید اعتراض من به نوع آمار دادنای شماست.
تنبیه بدنی بله، اون جمله رو اگه برای تنبیه بدنی می گفتین کاملا درست بود ولی برای پدوفیلی حتی در همین حد هم نیست. الان همین همکارایی که اینجا نظر میدن چند تاشون چنین خاطرات یا شنیده هایی دارن؟
ضمن این که یه جا آمار هر ده مدرسه یه نفر رو دادین که خیلی خیلی بزرگه.
با سلام متاسفانه هر از چند گاهی مشاهده می شود سایت صدای معلم به سایتی با صداهای ضد معلم و تخریب وجهه او تبدیل می شود و افرادی مکرا مقالاتی می نویسند که نه با عرف سازگار است و نه با کرامت معلمی همخوانی دارد که نمونه آنرا در بالا و نیز مقاله اخیر در باره تنبیه دانش آموز به عینه مشاهده نمودیم اگر این تریبون صدای معلم است کوبیدن معلم و برجسته نمایی برخی از مسائل با اهداف خاص و از پیش تعیین شده نه تنها خلاف حفظ شئونات و شخصیت معلم است بلکه به نوعی کوبیدن بر طبل بی آبرویی است
امید وارم سروران ارجمند دقت کافی و وافی را در درج مطالب داشته باشند البته اگر مقبول افتد
خبر نامه فرهنگیان -خدمت گذار همکاران
مسلما مطلب بنده در جهت تایید این کار مذموم نیست مطرح شدن و بسط و گسترش ان در هفته معلم و بوسیله خود معلم امری مذموم وناپسند است به هر حال اتفاقی که یک ماه و نیم پیش افتاده برجسته کردن ان در سایتی با این تعداد مخاطب ودر هفته ای مزین به نام پاک معلم با عقل جور در نمی اید
خدمت گذار و خاک پای معلم,نوبخت
خبر نامه فرهنگیان
در مواردی که وزارت آموزش و پرورش جهت صرفه جویی مالی به جذب معلمان شرکتی و سرباز معلمان که-با همه ی احترام به شخصیت حقیقی شان-از لحاظ شخصیت حقوقی، آموزش دیده و تربیت یافته برای شغل خطیر معلمی بکار می گیرد، و باز بلحاظ کمبود یا صرفه جویی در بودجه اجبارآ آنان و دانش آموزان را در مدارس مختلط سامان می دهد، این گونه رفتارهای خطا کارانه دور از انتظار نخواهد بود. (هر چند که مطلوب و درست این است که یک نمونه هم نباید رخ دهد).
و اگر انسان ژورنالیستی مانند شیرزاد عبدالهی که خود آشنا به قوانین و علم رسانه است،همه ی پارامترهای دخیل در این قضیه را نادیده گرفته و فقط -معلم- و به تعبیر اعم-جامعه معلمان- را به گوشه ی رینگ برده و آماج حملات خود می کند،چه تعبیری بهتر از - عمل مغرضانه- بر آن نهاد.
مثلا "نشستن در نیمکت دانش آموزان" دیگه چیه؟ خیلی موقاع معلم ها نقش معلم رو به دانش آموز واگذار می کنن و خودشون در جایگاه دانش آموز قرار می گیرن برای شنیدن کنفرانس دانش آموز و یا مواردی از این دست.
یا مثلا ممنوعیت خلوت کردن در مکان در بسته! می دونم منظورتون چیه ولی این مورد اساسا بحث مشاوره رو زیر سوال می بره، خیلی از دانش آموزان حاضر نیستن در حضور دیگران مشکلاتشون رو به معلمشون بگن و حتما باید به صورت خصوصی بگن و مسائلی از این دست.
ضمن این که سایر مواردی که ذکر کردین یه جورایی با معیار های کشورهای اسکاندیناوی که بع زیاده روی در این موارد شهره هستن تدوین شدن در حالی که تو خود اروپا هم کشورهای مختلف سخت گیری های مختلفی دارن. کشورهای اسکاندیناوی کلا سخت گیر تر و در روابط سردتر هستن ولی مثلا کشورهای جنوب اروپا در این حدی که شما نوشتین سخت گیری ندارن. تو هر کشوری خوب و بد یه سری از این رفتارها متفاوت قلمداد میشه.
در مجموع باید دقت کرد که به خاطر تعداد انگشت شماری خلاف یه میلیون معلم با دردسر های بی مورد مواجه نشن و از آن سو میلیون ها دانش آموز روز به روز با رفتارهای خشک تر و روباتیک معلم ها مواجه بشن صرفا به خاطر چند تا آدم مریض.
در بحث پدوفیلیا یا بچه بازی ، یک طرف ماجرا انسان بالغ و معمولا دارای قدرت است و طرف مقابل یک کودک 8 تا 13 ساله که هنوز درک درستی از مسایل جنسی ندارد و در شرایط برابر با فرد متجاوز نیست. رابطه دو طرف برابر نیست. مثلا در این ماجرا یک طرف یک معلم است که حداقل 20 سال سن دارد و طرف مقابل یک دختر 9 ساله . در ماجرای تجاوز ناظم به 6 کودک 8 تا 11 ساله ، ناظم 34 ساله و دارای زن و فرزند بود. علت حساسیت برخی جوامع و سیستم های قضایی به موضوع و مجازات سنگین کودک آزاران جنسی بیشتر به خاطر همین شرایط نابرابر است. کودکان به حمایت و مراقبت نیاز دارند.
شرم بر تو.
مجرم در در قشر و گروهی وجود دارد
شاید در بعضی شغل ها باید نظارت بهتری انجام شود
پس موضع بگیرید آبروی هر شخص و مومن اگر از جنس همان انبیا و شغل انبیا باشد از ابروی کعبه بالا ست
برادرم به کنار منشین بنویس بنویس
اگر نوشتن ته نکشیده
و فقط در جهت منفی نمی نویسی بنویس
با تبریک هفته معلم به تمام معلمان زحمت کش و دلسوز،
من شخصا این عمل زشت را محکوم می کنم و از این ناراحتم که خدایی نکرده این خبر برنامه ریزی شده باشد که پس از یک ماه از زمان وقوعش در روزی که نیاز هست وجهه معلم به عنوان یک زحمت کش و دلسوز بی ادعای جامعه ی ما با این خبر افسوس بار متزلزل شود .آقای عبداللهی شما هم خوب است یکم انتقاد پذیری خود را تقویت کنید چون این خبر می توانستد در یک بازه ی زمانی دیگر به جز این هفته طرح شود .
در ادامه نظرم هم بر انتقاد ناپذیری شما تاکید کردم ولی باز از روی خودخواهی انتقاد من رو به همبستگی با جنایتکاران ربط دادی . واقعا خیلی خوب هست فکر کنی بعد اظهار نظر کنی .
باز می گویم این عمل زشت و ناپسند معلم خلاف کار را محکوم می کنم . ولی این روز معلم متعلق به همه ی معلمان دلسوز و زحمت کش کشور عزیزمان می باشد . شما با این خبر نمی توانی وجهه معلم عزیز و بزرگوار کشورمان رو تحت تاثیر این خبر در این ایام بکنی .....
این اقا از قبل هم سابقش خراب بوده نظر لیلا هم تاییدش میکنه. معلوم نیست چندتا بچه رو ازار داده و اونا صداشون درنیومده.
اگه اگاهی مردم و بقیه معلما بالا بود شاید زودتر دستگیر میشد و این بلا سر این بچه بیگناه نمیومد و ایندش تباه نمیشد. ابروی یه دختر و یه خانواده مسلمون رفته و بعضیها فکر اینن که همه معلمارو تبرئه کنن.اگه همچین چیزی بین معلما نبود که خبرش درنمیومد. همه معلما که اینجوری نیستن ولی اگه کسی اگاهی نداشته باشه نتیجه میشه همین.
اگه کسی عزیزشو از دست بده دیگه به چیز دیگه ای میتونه
فکر کنه برای کسی که عزیز از دست داده چه فرقی داره
امروز تولده . عیده... اون داره گریه میکنه عزاداره آخه
عزیزش رفته . حالا زیر این سقف اسمون یکی ناله میکنه
زجه میزنه گریه میکنه همه دارن به پا به پا ی اون ناله ها
میسوزن چطور هفته ی معلم و درک کنن چطور ؟
چرا حرف آقای شیرزاد و ربط دادین به هفته معلم ؟
انسانیت کجاست ؟ ؟ ؟ بگین ؟
اگه من بچه ام رو بسپارم به یه روانی به امید اینکه
مورد اعتماد و ....د پشیمون شدن سودی نداره پس .... و محتاط عمل میکنم از قدیم گفتن هیچ
وقت به چشمات اعتماد نکن
اما چند نکته :
1-
تمرکز گزینش روی مسایل اعتقادی و سیاسی امکان عبور افراد منحرف از فیلتر گزینش را با ظاهرسازی فراهم کرده است.
خود گزینشی ها هم بیشتر مشکل دارند تمایلشان به حق کشی ایجاد ترس و وحشت بیشتر است
بسیاری از مدیران خشونت حقوقی دارند و قلبی رئوف و مهر بان ندارند
جوانان کم سن و سال در میان افراد شرور در زندان ها بسر می برند و مورد تجاوز و خفت گیری قرا می گیرند
2:
کانون های صنفی هیچ قدرتی ندارند و در واقع دستشان کوتاه هست و تا الان بسیاری از حقوق را برای کودکان و معلمان فریاد کرده اند
قشر معلم گرامی
اشتباهات پزشکی یا حرفه های دیگری از عمد قصد نبوده است بخاطر تجربه کم هست ولی تجاوز معلم 36 ساله روستای قره محمد از توابع شهرستان خدابنده به دانش دختر 9 ساله اش بنام ندا از قصد بخاطر فساد اخلاقی -روح منحرف کثیف و کثیف ترین پست ترین کار حیوانی است اینکه بخاطر اینکه متجاوز به عنف یک نامعلم بوده سرپوش بزاریم روی حقایق پاک کردن روی مسله است و باید در مورد گزینش اخلاقی معلمان که ما بچه هایمان را به آنها امانت می دهیم
شرایط سخت تری اعمال شود
خلاصه دل آزده شدیم.
اما مایه ی تاسف واقعی بسیاری از کامنت ها بود،که بوی تعصب می داد،تعصبات صنفی!
واقعا متاسفم برای نویسندگان کامنت ها،چنانچه خدایی ناکرده،خدایی ناکرده،شخص قربانی فرزند خودشان بود،بازهم به هجمه های این چنینی برای خفه کردن انتشار اخبار و شکستن قلمها ادامه می دادند؟!
معلمین گرامی ای که اعتراض کردند به انتشار خبر به این بهانه که موضوع فراگیر!!نیست،واقعا باید موارد بیشتری از این قبیل حوادث ناگوار رخ دهد تا به انتشار این اخبار راضی شوند؟آیا تباه شدن زندگی یک کودک معصوم مطلب کمی است(هرچند موارد متاسفانه بیشتر ازاین حرفها است)،که این دوستان ترجیح می دهند برای ملاحظات صنفی انتشار این اخبار متوقف گردد؟!
پس اخلاق کجا رفته؟به خاطر ملاحظات صنفی(که البته لی مورد به نظر میرسد و اتفاقا هر معلم سالم و منطقی باید نسبت به معرفی و مجازات و پاکسازی چنین لکه ننگی از دامان جامعه ی معلمان کشور رغبت نشان دهد،نه فقط برای خودش،که به منظو رسالت پدرانه و مادرانه ای که نسبت به دانش آموزان دارد)