تلگرام چه فیلتر شود و چه نشود ، ایرانیان و دانش آموزان ایرانی با رسانه های نوین همچون رسانه های مجازی سروکار داشته و دارند و هیچ نیرویی توان رخنه و انفکاک در زندگی امروزی آنان با دنیای مجازی را ندارد و داد و قال و دشنام و تهدیدهای مخالفان تلگرام و رسانه های نوین حکایت مشت بر هاون کوبیدن است . اگر قرار بود که زمین و زمانه بر مدار خواست نوستیزان بچرخد ، اکنون نه از چرخ خبری بود ، نه از خط ، نه از واکسن خبری بود ، نه از اتم ، نه از کتاب خبری بود ، نه خبری از دانشگاه و حقوق بشر امروزیان و روزنامه و تلگراف و رادیو و تلوزیون و سینما و اینترنت و تلفن همراه و ...اصولا همان طور که الوین تافلر در دهه ی هشتاد میلادی پیش بینی کرده بود ، بشر با پشت سر نهادن انقلاب کشاورزی ، انقلاب صنعتی و انقلاب فراصنعتی وارد جهان ارتباطات و اطلاعات و دنیای دیجیتال شده است و چنین انقلاب شگرف و حیرت انگیزی ، تمامی مرزها ، قالب ها ، نگاه ها و اندیشه های پیشین را شکسته و زیست دیگری برای انسان تعریف کرده است که نه می توان آن را نادیده انگاشت ، نه با آن به ستیز برخاست و نه می توان از تبعات آن به دور ماند .
بایسته آن است که از تجربه ی پیشینیان درس گرفته و ناشیانه و نابخردانه سر به دیوار پولادین نفشاریم ، بلکه باید که به استقبال دانش رفت و با به خدمت گرفتن علم ،هم آن را مدیریت کرد و هم از آن برای زیستن و چاره جویی در امور ، راه جست .
اگر آموزگاران در نظام تعلیم و تربیت ایران بتوانند چنین سواد رسانه ای را به دانش آموزان خود منتقل نمایند و آموزش دهند ، گام بلندی در آموزش و پرورش ایران ایجاد کرده اند اگر جنبش خزینه ! در پیکار با دوش حمام ، و فتوای حرمت و نجاست تحصیل در مدارس نوین و علوم جدید و خرید و یا استفاده از تلویزیون و رفتن به سینما و تماشای ویدئو و ماهواره ... نتیجه ای برای آن خام اندیشان کوته بین داشته است برای خلف آنان نیز خواهد داشت !
هر روزه در سر کلاس درس از زبان دانش آموزان اخبار و اطلاعات بسیاری می شنویم که اغلب این خبرها را از رسانه های مجازی شنیده و یا خوانده اند و یا مشاهده کرده اند . این اخبار به صورت خام در اختیار دانش آموزان قرار می گیرد و باعث بروز احساس کاذبی از علم یا بهتر بگوییم شبه علم در نزد آنان می شود .
همچنین اکثریت آموزگاران در کار تدریس خود موضوعاتی را برای تحقیق یا پژوهش و مطالعه به دانش آموزان پیشنهاد می کنند که باعث می شود آنان برای یافتن پاسخ های خود به رسانه های مجازی سرک بکشند و پاسخ پرسش ها یا کنجکاوی های خود را جست و جو کنند . از این رو طبق سبک و سیاق " راهبرد کوچک های بزرگ " آموزگاران و همکاران می توانند ، با اختصاص اندکی از وقت درسی خود در یک جلسه در طول یک سال تحصیلی ، آنان را با مهارت خبرخوانی ، جمع آوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل داده ها آشنا سازند تا هم روش جست و جو و کسب خبر یا سوژه ای درسی را بیاموزند و هم در برابر سیل اخبار و اطلاعات نادرست ، ناقص ، تحریف شده یا اصولا غیر واقعی و ناراست ، مصونیت یابند و بدین گونه رسانه را با مدیریت در خدمت خود بگیرند و این چنین است که خواهند توانست رسانه یا هر ابزار نوین را مدیریت کنند ، نه آنکه آن ابزار ، آنها را مدیریت کرده ، به طوری که عده ای برای نجات مردم و جوانان از چنگال سلاح و ابزارالات نوین بشری دست نیاز به انبان کهنه و منسوخ شده ی کهنه پرستان دراز کرده و ناشیانه فرمان کور کردن قنات و نجوشیدن آب از سرچشمه و( فیلتر شدن رسانه ها ) را می دهند تا به خیال خود دفع شر از سر جوانان شده باشد و رفع بلا از ملت کرده باشند .
دکتر شریعتی در توصیف چنین جماعتی با ذکر مثالی روشن ، ابطال و بیهودگی چنین روش ها و اندیشه های منسوخ شده ای را بیان کرده است . او در توصیف قوم و قبیله و جماعتی که هر کژی و ناراستی را به استعمار نسبت می داده و یا می دهند می گوید : " استعمار هم امروز ، مثل روزگار و چرخ کج مدار دیروز ، شده است ، یک وسیله توجیه برای همه ی تقصیرها و ضعف ها ی خود ما و چنانکه در زبان شبه ملاهای جدید هم رایج شده ، به صورت یک موجود موهوم و نیروی غیبی تلقی می شود که با فحش دادن به او ، خود را تبرئه کنند و هم از آن چماقی بسازند که هر چه را نمی پسندند و یا با منافع صنفی و سلیقه ی مذهبی خود مخالف می یابند با آن بکوبند و اساسا نمی دانند که معنایش چیست و حتی اصلا چه موجودی است ؟ دیو است ؟ غول است ؟ مرض است ؟ زعفر جنی است؟ ... در صورتی که استعمار به همان معنی واقعیش هم علت نیست ، معلول است ، استعمار همیشه هست ، چنانکه میکروب ؛ این مزاج مرض پذیر ضعیف است که آهن و کلسیم و ویتامین و گلبول قرمز و سفید ، خون تولید نمی کند ، ریه ها هوای کافی نمی گیرند و اکسیژن به خون و به سلول نمی رسانند و گاز کربنیک سمی را از سیاه رگها جدا نمی کنند و کلیه ها ادرار را دفع نمی کنند و معده موادغذایی را جذب نمی کند و آن وقت ، چنین علیلی که خود به خود بیمار است ، مرض خود را به گردن درز دریچه می اندازد ، که از آنجا سوز سرماوارد اتاق شده یا به گردن لحاف که دیشب پس رفته ... این اغفال از علت اصلی و مقصر واقعی است که یک علت داخلی است ، با بزرگ کردن و علت تام و علت العلل معرفی کردن یک عامل فرعی خارجی یا " معین عمل " ( کاتالیزور) که بزرگترین فریب است . استعمار نیز شده است نقابی که هر کس چهره ی کریه خود را در پشت آن مخفی می کند ." با مخاطب های آشنا ص 14 و 15.
به علت بی سوادی و نقص و ایراد و نقطه ضعف هایی که داریم ، با توهماتی کودکانه مکرر در مکرر به استقبال تکرار تاریخ می رویم و در خیال خود تصور پیروزی و غلبه بر علم و تکنولوژی داریم ، غافل از آنکه خصم ما جهل ماست ( که البته اینک با منافع ما نیز گره خورده است ) و راه رفته را بیهوده می پیماییم و پایان این قصه ی تلخ ، خسران و خسارت به کشور ، و قربانی شدن نسلی است که می تواند با هزینه ی بسیار اندک و سبک راه خود را بیابد و به سرمنزل مقصود برسد ، راهی که هر نسلی خود با آزمون و خطا ، خواهد پیمود ؛ اگر ما نسل پیشین سد راهشان نشویم و یا آن که انگاره های خود را بر آنان تحمیل نکنیم .
در آموزش سواد رسانه ای می توان به دانش آموز آموخت که : هر متن یا خبری را بدون منبع یا لینک و آدرس نپذیرد ، و آن خبر یا متن چنانکه دارای لینک یا آدرس و شناسنامه است ، از منبع معتبر و قابل تایید و رسمی صادر شده باشد ، همچنین آن متن یا خبر را با چند منبع معتبر دیگر مورد راستی آزمایی قرار دهد تا از صحت و راستی آن اطمینان حاصل کند و در نهایت ذهن و ضمیر خود را بر روی آن متن یا نوشته نبسته و پایان یافته تلقی نکند بلکه همواره احتمال خطا یا نقص یا پیدا شدن شواهد جدید درباره ی آن سوژه را بدهد و آمادگی پذیرش و جست و جو ی مجدد درباره ی آن خبر و نوشته را داشته باشد . بایسته آن است که از تجربه ی پیشینیان درس گرفته و ناشیانه و نابخردانه سر به دیوار پولادین نفشاریم ، بلکه باید که به استقبال دانش رفت و با به خدمت گرفتن علم ،هم آن را مدیریت کرد و هم از آن برای زیستن و چاره جویی در امور ، راه جست
برای تحقق چنین روشی در آموزش به دانش آموزان ، باید از اصل نسبیت پیروی کنیم و این اصل را به دانش آموز بیاموزیم که همواره در زندگی ، هیچ خبر یا ادله ی شنیداری ، نوشتاری ، تصویری یا دیداری را آخرین خبر یا فهم تلقی نکنند و احتمال خطا و ابطال آن را در هر لحظه داشته باشند و هرگز در دام دگماتیزم ، جمود و مطلق بینی و مطلق اندیشی گرفتار نشوند .
اگر آموزگاران در نظام تعلیم و تربیت ایران بتوانند چنین سواد رسانه ای را به دانش آموزان خود منتقل نمایند و آموزش دهند ، گام بلندی در آموزش و پرورش ایران ایجاد کرده اند و به طور حتم راه توسعه هموارتر و تعلیم و تربیت دانایی محور صورت تحقق به خود خواهد گرفت و احتمال خطا به حداقل خواهد رسید و از میزان هزینه ها نیز به مراتب کاسته خواهد شد .
تجربه ی کشورهای جنوب شرقی آسیا همچون کره ی جنوبی ، ژاپن ، مالزی ، سنگاپور و حتی اینک کشوری چون ویتنام اثبات می کند که می توان تجربه ی شیرین توسعه و دموکراسی را داشت و توسعه را تنها در جهان غرب منحصر و پایان یافته تلقی نکرد .
سواد رسانه ای ضرورت انکار ناپذیر دانش آموزان و فرزندان ماست ، هزینه ای که صرف انکار و حذف و طرد دانش و رسانه های نوینی همچون رسانه های مجازی می کنیم ، با دوراندیشی و خردورزی می توانیم صرف آموزش و ارتقای سواد رسانه ای مردم سازیم و با مصونیت بخشی دانایی محور به آنان ، آسوده خاطر به استقبال لحظه به لحظه ی دانش و تکنولوژی های مدرن رسانه ای برویم . باشد که چنین باشد و توان و شایستگی آموختن از تاریخ را یافته باشیم .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان