گروه گزارش/
آن چه در زیر می آید ؛ بخش پایانی از مشروح پرسش و پاسخ خبرنگاران با رضوان حکیم زاده ؛ معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در نشست خبری است .
معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در پاسخ به یکی از پرسش های علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد طرح شهاب چنین گفت :
« طرح شهاب طرحی است که سازمان ملی استعدادهای درخشان انجام می دهد و مورد نقد جدی ما در مورد نحوه اجرای آن بوده و از نتایج آن لزوما استفاده سودمندی نمی شود » .
مدیر صدای معلم در بخش دیگری به سخنان رئیس جمهور اشاره کرد و گفت :
« شما در ابتدای سخنان تان از آقای پزشکیان نقل قول کردید .
آقای پزشکیان می گویند مدارس ما دانش آموزان تک بعدی و مغرور تحویل جامعه می دهند ... من می خواهم سوال کنم خروجی اینها چیست ؟
شما دارید زحمت می کشید معاونت شما این کارها را می کند این هم خروجی های ما در جامعه است که داریم هر روز رفتار و عملکردشان را در جامعه می بینیم » .
حکیم زاده در پاسخ اظهار کرد :
« تا زمانی که ما این باور و اعتماد را در عمل به مدارس نشان ندهیم شاید تغییر چندانی اتفاق نیفتد » .
در این نشست ؛ پورسلیمان نقدهای جدی نسبت به مدیریت منابع انسانی و سامان دهی نیروها وارد کرد .
معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در پاسخ چنین گفت :
« من به عنوان متولی آموزش ابتدایی اعتراض و نقدی که همیشه داشتم این است :
در حالی که ما این همه تراکم کلاس هایمان بالاست و « کمبود معلم » داریم چرا باید نیروی انسانی مدارس دولتی که الان در دوره ابتدایی بیش از 5 هزار نفر مامور به خدمت در مدارس غیر دولتی می شوند ؛ حقوق شان را از دولت دریافت کنند و در خدمت بخش خصوصی هستند ؟
قرار بوده ما به ازای ثبت نام یک سری دانش آموزان باشد که متاسفانه در مدارس غیردولتی عمل نشده است .
من هم همراه شما هم چنان امیدوار هستم که این موضوع جامه عمل پوشانده شود و ما تا زمانی که کمبود نیرو داریم هیچ نیرویی از مدارس دولتی وارد غیردولتی نشود .
غیردولتی تعریف مشخص دارد . طبیعتا باید ساز و کار خودش را داشته باشد و علی رغم این تراکمی که شما اشاره کردید و کمبودهایی که داریم ؛ نیروهایمان را از بخش دولتی به بخش غیردولتی مامور کنیم و در قبال آن هیچ اتفاق مثبتی نیفتد ؛ فقط می توان گفت که :
جای خیلی تاسف است !
در جلسات اتاق وضعیت و در جلسات متعددی که حضور داشتم همیشه به این موضوع اعتراض کردم و تقاضایم این بوده حتی یک نیرو تا زمانی که ما کمبود داریم به بخش غیردولتی نرود » .
جناب آقای صباغیان
نماینده محترم مردم در مجلس شورای اسلامی
با سلام و احترام
سخنان اخیر شما را در صحن علنی مجلس درباره وضعیت معلمان و دانشآموزان شنیدم.
از دغدغهمندی به حق و درست جنابعالی سپاسگزارم .
از نگاه معلمان، حتما این سخنان به ظاهر آتشین را از سر دلسوزی می دانند اما در عمل پرسشهای مهمی را در ذهن شان ایجاد میکند که به اختصار برخی از آنها را طرح میکنم.
جناب عالی به درستی بیان کردید که بسیاری از معلمان با حقوق ناچیز ناچارند برای تأمین معیشت خود در اسنپ یا تاکسی تلفنی کار کنند ؛ اما پرسش اصلی این جاست:
چرا در هنگام تصویب بودجه و تخصیص ردیفهای حقوقی خاص برای معلمان ساکت بودید؟ چرا در کمیسیون آموزش که جایگاه اصلی دفاع از حقوق معلمان است، حضور ندارید تا در این کمیسیون به نفع شان بجنگید؟
خبری منتشر شد که ۲۶ استاد دانشگاه صنعتی شریف به دلیل مشکلات معیشتی و نبود آینده روشن از کشور مهاجرت کردند. آیا این خبر زنگ خطر برای آموزش کشور نیست؟

آقای صباغیان
وقتی نخبههای علمی کشور کوچ میکنند، ستون فقرات آموزش کشور فرو میریزد. نتیجهاش همان است که گفتید: کاهش سطح نمرات دانشآموزان و رشد بیسوادی در کشور.
آیا ریشه این بیسوادی، معلمان خسته و ناامید هستند؟ یا کلاسهای پرجمعیت و کتابهای درسی بیروح؟ یا برنامهریزیهای بدون کارشناسی و غیر پایدار؟
یا بیتوجهی سیاستگذاران به شأن و جایگاه آموزش در کشور؟
خودِ شما به عنوان یک معلم سابق مستحضرید ؛ در کشوری که معلم و استادش نگران اجاره خانه و شهریه فرزندش باشد، دیگر نمیتوان انتظار پرورش نسل فرهیخته از او داشت.
اگر میخواهید سطح سواد بالا برود، باید ابتدا شأن معلم بالا برود.
اگر میخواهید دانشآموز باسواد باشد، باید ابتدا معلمش دلگرم و باانگیزه باشد.

جناب آقای صباغیان !
دلسوزی واقعی نه در نطقهای احساسی و نمایشی بلکه در ردیفهای بودجهای و سیاستگذاری کلان است !
از شما انتظار میرود همانگونه که در تریبون مجلس فریاد میزنید، در صحن کمیسیونها نیز برای افزایش واقعی حقوق معلمان، تثبیت جایگاه آموزش و پرورش، و جلوگیری از مهاجرت نخبگان بجنگید.
جنابعالی به عنوان دانش آموخته ی رشته یک تاریخ بهتر از من می دانید که آیندهی این کشور نه به تدبیر برخی سیاستمداران پر صدای کم عملِ پوشالی، بلکه به دستان معلمان و استادانی ساخته خواهد شد که امروز صدایشان شنیده نمیشود و به ورطه ی فراموشی سپرده شدهاند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مقدمه
آموزش در دوران کودکی، بهویژه در سالهای پیش از دبستان، به عنوان سنگ بنای رشد شناختی، عاطفی و اجتماعی افراد شناخته میشود. در ایران، با توجه به ساختار جوان جمعیتی و ضرورت سرمایهگذاری بر روی نسل آینده، توجه به این مقطع آموزشی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است.
طرح جدید پیشدبستانی که در سالهای اخیر توسط نهادهای متولی مانند سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک مطرح شده است، تلاشی است برای ساماندهی، ارتقای کیفیت و همگانی کردن این دوره.
این مقاله به تحلیل ابعاد مختلف این طرح، اهداف آن، چالشهای پیش رو و چشمانداز احتمالی آن میپردازد.

طرح جدید بر چند محور اساسی استوار است:
یکپارچهسازی و ساماندهی: تاکنون، مراکز پیشدبستانی تحت نظارت نهادهای مختلفی از جمله آموزش و پرورش، بهزیستی و مراکز خصوصی فعالیت کرده اند که منجر به ناهمگونی در کیفیت، محتوا و نظارت میشد. هدف اصلی طرح جدید، ایجاد یک نظام منسجم تحت مدیریت «سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک» است. این یکپارچگی میتواند به استانداردسازی فضا، نیروی انسانی و برنامههای درسی بینجامد.
تأکید بر تعلیم و تربیت تمامسنج: این طرح صرفاً بر آمادهسازی کودکان برای ورود به دبستان متمرکز نیست، بلکه به رشد متوازن همه جانبهی کودک شامل ابعاد عاطفی- اجتماعی، جسمانی- حرکتی، هنری و دینی- اخلاقی توجه دارد. تغییر نام از «آموزش» به «تعلیم و تربیت» نشاندهنده این نگرش جامع است.
افزایش پوشش و عدالت آموزشی: یکی از اهداف بلندپروازانه، گسترش دسترسی به آموزش باکیفیت پیشدبستانی بهویژه در مناطق محروم و دو زبانه است. این امر میتواند به کاهش شکاف آموزشی در بدو ورود به دبستان و تقویت مهارتهای زبانی کودکان مناطق کمبرخوردار کمک شایانی کند.
ارتقای صلاحیتهای حرفهای مربیان: طرح جدید بر آموزشهای تخصصی و مستمر مربیان تأکید دارد. تعیین استانداردهای شایستگی برای مربیان میتواند کیفیت تعاملات آنان با کودکان را به طور چشم گیری افزایش دهد و از مربی به عنوان یک «مراقب» به یک «تسهیلگر رشد» ارتقا دهد.
محتوا و روشهای نوین آموزشی: دوری از روشهای سنتی مبتنی بر حفظکردن و تأکید بر «یادگیری از طریق بازی» و «فعالیتهای گروهی» از نقاط قوت این طرح به شمار میرود. این رویکرد با نیازهای طبیعی کودکان همسو است و میتواند شور یادگیری و خلاقیت را در آنان تقویت کند.

چالشهای پیش روی طرح
با وجود اهداف مترقی، اجرای موفقیتآمیز این طرح با موانع جدی رو به رو است:
چالش مالی و تأمین بودجه: گسترش پوشش به مناطق محروم، تجهیز مراکز، و آموزش کیفی مربیان نیازمند سرمایهگذاری کلان دولتی است. در شرایط کنونی اقتصادی، تضمین تخصیص بودجه کافی و پایدار یکی از بزرگترین نگرانیهاست.
چالش منابع و زیرساخت ها: کمبود فضاهای آموزشی بسیاری از مناطق، به ویژه مناطق محروم و حاشیه شهرها، فاقد ساختمانهای استاندارد و مناسب برای کودکان پیشدبستانی هستند.
چالش کمبود نیروی انسانی متخصص: اگرچه طرح بر آموزش مربیان تأکید دارد، اما در حال حاضر با کمبود شدید نیروی متخصص در حوزه روان شناسی و آموزش دوران کودکی مواجهیم. جذب، نگهداری و انگیزهبخشی به مربیان با وجود حقوقهای نسبتاً پایین، چالش بزرگی است.
چالش محتوا و برنامه درسی:
الف) شکلگیری غیرمنعطف: اگر برنامه درسی بیش از حد سنگین، آکادمیک و شبیه به دبستان باشد، به جای تقویت خلاقیت و مهارتهای اجتماعی، باعث خستگی زودهنگام و بیزاری از یادگیری در کودک میشود.
ب) عدم توجه به تفاوتهای فردی و منطقهای: یک برنامه واحد برای کل کشور ممکن است نیازهای کودکان در مناطق مختلف با فرهنگها و بسترهای اجتماعی-اقتصادی گوناگون را پاسخ ندهد.
ج) کمبود منابع و بازیهای آموزشی استاندارد: فقدان اسباببازیها و وسایل کمکآموزشی مناسب برای رشد شناختی، حرکتی و اجتماعی کودکان از کیفیت آموزش میکاهد.
چالش بار مالی بر دوش خانوادهها: در بسیاری از موارد، حتی با حمایت دولت، بخشی از هزینهها بر عهده خانوادهها خواهد بود. این موضوع میتواند باعث شود کودکان خانوادههای کمدرآمد، که بیشترین نیاز را به این خدمات دارند، از آن محروم بمانند.

چالش عدالت آموزشی:
الف) شکاف بین مناطق برخوردار و محروم: خطر عمیقتر شدن شکاف آموزشی بین کودکانی که در مناطق مرفه زندگی میکنند و آنانی که در مناطق محروم هستند، وجود دارد.
ب) دسترسی کودکان با نیازهای ویژه: آیا زیرساختها و نیروهای متخصص برای خدماتدهی به کودکان با نیازهای ویژه در نظر گرفته شده است؟
چالش اجرا و نظارت: یکپارچهسازی هزاران مرکز پیشدبستانی با مالکیتها و کیفیتهای مختلف در یک سیستم واحد، کار عظیم و پیچیدهای است. ایجاد یک نظام نظارتی مؤثر برای اطمینان از اجرای صحیح دستورالعملها در تمام مراکز، به ویژه در نقاط دورافتاده، بسیار دشوار خواهد بود.
چالش تنش میان سنت و نوآوری: ممکن است در برخی جوامع یا حتی در بین سیاستگذاران، نگرشهای سنتی نسبت به آموزش کودکان وجود داشته باشد که با رویکرد کودکمحور و بازیبنیاد در تضاد باشد.
یافتن تعادل بین ارزشهای بومی - مذهبی و روشهای نوین روان شناسی رشد نیازمند گفتوگوی اجتماعی و فرهنگی هوشمندانه است.
جمعبندی و راهکارهای پیشنهادی:
هشدارهای کارشناسی
1- هشدار نسبت به آکادمیکسازی زودهنگام: فشار برای آموزش خواندن، نوشتن و مفاهیم پیچیده ریاضی به کودکان در این سن، نه تنها سودمند نیست، بلکه میتواند به رشد عاطفی و شناختی آنان آسیب بزند و باعث استرس و اضطراب شود. محیط پیشدبستانی باید بر «بازی محور»، کشف و تقویت مهارتهای زندگی (مانند حل مسئله، همکاری، کنترل هیجانات) متمرکز باشد.
2- هشدار نسبت به یکسانسازی افراطی: اجرای یک مدل کاملاً متمرکز و یکسان در سراسر کشور، بدون در نظر گرفتن تنوع فرهنگی و زبانی (مانند مناطق ترک، کرد، عرب و بلوچ)، میتواند فرصت یادگیری در بستر فرهنگ خودی را از کودک سلب کند و به هویت محلی او آسیب بزند.
3- هشدار نسبت به خصوصیسازی بیضابطه: اگر سهم اصلی اجرای طرح به بخش خصوصی سپرده شود، بدون نظارت قوی و تعیین تعرفههای مناسب، این خطر وجود دارد که آموزش پیشدبستانی به کالایی لوکس و پرهزینه تبدیل شود و عدالت آموزشی به شدت زیر سؤال برود.
4- هشدار نسبت به بی توجهی به نقش خانواده: پیشدبستانی نمیتواند جایگزین خانواده شود. هر طرحی باید همراه با برنامهای برای «آموزش و مشارکت فعال والدین» باشد. بدون آگاهسازی خانوادهها درباره فلسفه و اهداف این دوره، احتمال تعارض بین روشهای خانه و مرکز پیشدبستانی وجود دارد.
به باور نگارنده طرح جدید پیشدبستانی در صورت عدم توجه به این چالشها و هشدارها، با خطر تبدیل شدن به یک شکلسازی پرهزینه و بیاثر یا حتی آسیبزا رو به رو است.

چشمانداز آینده
طرح جدید پیشدبستانی ایران، بدون شک، گامی ضروری و رو به جلو در مسیر تحول نظام آموزشی کشور است. این طرح پتانسیل آن را دارد که با سرمایهگذاری بر روی (سالهای شکلگیری ) کودکان، نه تنها مهارتهای تحصیلی آنان، بلکه هوش هیجانی، مهارتهای اجتماعی و سلامت روانی نسل آینده را تقویت کند.
موفقیت این طرح در گروی چند عامل کلیدی است:
1- تعهد سیاسی و تخصیص بودجه کافی: دولت باید این طرح را به عنوان یک اولویت ملی و یک سرمایهگذاری بلندمدت بپذیرد.
2- اجرای تدریجی و پایش مستمر: اجرای آزمایشی در مناطق مختلف و دریافت بازخورد از مربیان و خانوادهها میتواند به رفع نواقص قبل از تعمیم سراسری کمک کند.
3- جلب مشارکت بخش خصوصی و نهادهای مدنی: استفاده از ظرفیتهای موجود در جامعه میتواند بار مالی دولت را کاهش و تنوع و خلاقیت در ارائه خدمات را افزایش دهد.
4- افزایش آگاهی خانوادهها: فرهنگسازی برای درک اهمیت این دوره و تفاوت آن با صرفاً «نگهداری» کودک، برای جلب حمایت و مشارکت فعال والدین حیاتی است.
5- اولویت دادن به کیفیت بر کمیت: به جای تمرکز صرف بر افزایش آمار، منابع بر تربیت مربی متخصص و تأمین فضای استاندارد متمرکز شود.
6- طراحی برنامه درسی منعطف، بازیمحور و مبتنی بر نیازهای رشدی کودک و پرهیز از محتوای سنگین و آکادمیک.
7- تقویت نظام نظارتی مستقل و کیفیمحور برای پایش مستمر مراکز
8- تضمین دسترسی عادلانه از طریق تخصیص بودجه ویژه به مناطق محروم و کودکان کمبرخوردار.
9- در نهایت، موفقیت این طرح در گرو آن است که کودک و نیازهای اصیل رشدی او در مرکز تمام تصمیمگیریها قرار گیرد، نه اهداف اداری، سیاسی یا اقتصادی.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آیا گربهها شما را دیوانه میکنند؟
این سوال اولین بار در سال 1400 به مغز من خطور کرد. زنانی را در پارک لاله دیدم که به گربهها غذا میدادند. در مقابل پرسش من که چرا این کار را میکنید، به حدی خشن به من حمله کردند که با هیچ معیار عقلی جور در نمیآمد.
ماجرا را به دوستی گفتم که بیشتر از من میدانست. او اشاره به انگلی داشت که در گربههاست. کنجکاو شدم و این کنجکاوی با حجم بالای فحش هایی که هر روز به سمت من میآمد تقویت شد.
من آدم خوش شانسی بودم چون جامعه مورد مطالعه من خودشان با فحشهای خود، بدون کوچکترین زحمت و هزینهای من را در درک رابطه گربه و دیوانگی کمک میکردند. البته من حقه باز نیستم ولی ناخواسته موارد مورد بررسی من گرفتار یک حقه علمی شده بودند.
بهترین و دقیق ترین نتایج تحقیقات علوم رفتاری زمانی به دست میآید که طرف نداند که شما دارید او را مطالعه میکنید.
انگل گربه به نام علمی Toxoplasma gondii راز این معماست. تحقیق در مورد رابطه انگل گربه و اختلالات روانی به خصوص اسکیزوفرنی و دو قطبی، مدیون تحقیقات چندین دانشمند بزرگ مانند توری (Torrey) آمریکایی و فلگر (Flegr) چک است. دکتر توری که خواهرش به بیماری اسکیزوفرنی دچار شده بود در مقاله ای که اخیرا در مجله Folia Parasitologia منتشر شده داستان کشف رابطه اسکیزوفرنی و انگل گربه را نوشته است. او که نویسنده چندین کتاب در مورد اسکیزوفرنی است، موسس یکی از بزرگترین مراکز تحقیقاتی اسکیزوفرنی و دو قطبی به نام Stanley Medical Research Institute است.
عاملی که باعث شد که توری رابطه انگل گربه و اسکیزوفرنی را کشف کند این بود که در جوامع بومی ساکن پاپوآ گینه نو تا قبل از ورود اروپاییها، مورد اسکیزوفرنی دیده نشده بود. ولی کمکم با ورود غربیها و آوردن گربهها به این جزیره، این موارد پیدا شد. عامل دیگری که توجه دکتر توری را جلب کرد، وجود آمار بالای دیوانگی در ایرلند بود. او که خود ۷ ماه برای تحقیقات به یک مرکز تحقیقات روان پزشکی در ایرلند میرود از مایع نخاعی بیماران نمونه برداری میکند. او و همکارانش به طرز شگفت انگیزی به ۴٪ آدم های بالای ۴۰ سال دیوانه در ایرلند پی میبرند که از هر جایی در دنیا بیشتر بود.

بررسیهای توری نشان داد که فقر مردم و ریختن مدفوع گربهها در کف زمین محل مسکونی آنها در جنگ جهانی دوم میتواند عامل این حد بالای بیماران روانی باشد.
در سال ۱۹۸۹ خانواده خیر استانلی که پسرشان روانی بود هزینه تاسیس یک مرکز تحقیقات بیماران روانی را به بیمارستان جان هاپکینز اهدا کردند. با تاسیس این مرکز توری و همکارانش پول لازم برای تحقیقات جدی تر را دریافت کردند. آنها با مصاحبه با خانوادههای دارای کودکانی با اختلالات روانی توانستند رابطه معناداری در مورد داشتن گربه و آلودگی به انگل توکسوپلاسما و اختلال روانی را بدست آورند.
دانشمند دیگری به نام فلگر - که متخصص انگل شناسی بود - به نتایجی در خصوص رابطه این انگل با اختلالات روانی و همچنین مثبت بودن ارتباط تصادفات رانندگی با آلودگی به انگل گربه پی برد.
البته دانشمندان میدانستند که اگر موشی به انگل گربه آلوده شود، به ادرار گربه نیز علاقهمند شده و دیگر از گربه نمیترسد. دکتر فلگر این آزمایش را با جمعیت انسانی انجام داد و به طرز شگفت انگیزی دریافت که آدم های آلوده به انگل توکسوپلاسما از ادرار گربه بدشان نمیآید!
کم کم شمار مقالات در این خصوص افزایش یافت و محققان پی بردند که داشتن ارتباط مستمر با گربه، شانس ابتلا به اسکیزوفرنی را دو برابر میکند. دانشمندان دریافتند که افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، در صورت داشتن آلودگی شدت بیماریشان بیشتر است. دکتر توری به 100 تحقیق جهانی در رابطه با ارتباط انگل گربه و اختلالات روانی اشاره میکند که اتفاقا 16 مورد آن در ایران انجام شده است.
در تحقیقی در دانمارک با استفاده از ۸۲۰۰۰ دهنده خون رابطه آنتی بادی توکسوپلاسما با اسکیزوفرنی بررسی و تایید شد.
در تحقیق جدید دیگر نشان داده شده است که اگر فردی در کودکی به این انگل آلوده شود شانس ایجاد اختلال نسبت به بزرگسالی بیشتر است.

تا اینجای داستان میتوانم بگویم اگر همسایه گربه دوست شما با شما برخورد تند و دیوانه وار میکند، احتمالا رفتار او بیش از آنچه نشانه حیوان دوستی باشد، ممکن است نشان از وجود انگل توکسوپلاسمای درونش باشد که روح و روان آن فرد را تسخیر کرده است. لذا به جای درگیری با این افراد - که تجربه من نشان داده است بی فایده است- - باید پی گیر حقوق شهروندی باشیم که مانند اروپا و آمریکا هر گونه غذا دهی و حمایت از سگ و گربههای ولگرد جرم محسوب شود و قانونگذار موظف باشد بهداشت شهر و شهروندان را گرفتار یک عده انسان بیمار نکند.
( دغدغههای محیط زیستی و دانشگاهی )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/

عصر یکشنبه ۱۳ مهر ۴۰۴ مقارن با « روز جهانی معلم » ، نشست فصلی « یاد یاران البرز » با حضور پیش کسوتان آموزش و پرورش و میهمانانی از پایتخت در باشگاه میلاد کرج با شکوه هرچه تمامتر برگزار گردید.
پس از سخنان آغازین صدیقیراد مجری و هنرمند توانمند در پنجمین نشست برنامه یاد یاران، خسرو ساکی، رحیم عبادی، عبدالرسول عمادی (معاونین اسبق اموزش و پرورش) به ایراد سخنرانی پرداختند.
همچنین در پایان ؛ کریمی، رحیم منظمی، معصومه اکبری و رضا قاسمپور نیز نقطه نظرات تلطیفی، تنقیدی و تکمیلی خود را به اشتراک گذاشتند.

نگاه کوچک انگارانه به آموزش و پرورش
در ابتدا خسرو ساکی معاون اسبق وزیر آموزش و پرورش، ضمن خوش آمد به حاضرین و میهمانان جلسه، توضیحاتی راجع به ساختار و پیشینه تشکیلات « یاد یاران » داده افزود: « یاد یاران » البرز تشکلی ملهم از « یاد یاران » تهران با رویکرد اصلاحطلبانه و با مسئولیت فانی و کفاش میباشد.
در کنار آن « مجمع پیش کسوتان» تشکیلاتی گستردهتر و بدون لحاظ گرایشات سیاسی است.
جلسات یادیاران با رویکرد تشریک مساعی و ضرورت هماندیشی در چرایی و چگونگی اصلاحات در آموزش و پرورش زیر نظر انجمن اسلامی معلمان استان و با مدیریت پویای یعقوبی پیش میرود.
ساکی در ادامه با اشاره به اصطلاح « کوچک انگاری آموزش و پرورش » در جغرافیای واژگانی افزود: بر اساس اصول هفت گانه تربیت از نظر کرشن اشتاینر در کتاب مبانی و اصول آموزش و پرورش زنده یاد دکتر غلامحسین شکوهی: « اصل فعالیت، اصل کمال و تمامیت، اصل حریت و آزادگی، اصل سندیت، اصل تناسب عمل و وضع، اصل تفرد و اصل اجتماع » اولیاء خانه و مدرسه باید شخصیت دانشآموزان را به گونهای پرورش دهند که در عین آزادگی، استقلال فردی و تفکر انتقادی به قوانین، مقررات و هنجارهای اجتماعی احترام بگذارند و در عین اینکه برای ساختن آینده خود و کشورشان تلاش میکند از حال خوب ( شادابی و نشاط) امروزشان غافل نباشند.
به عبارت دیگر برای پرورش فرزند خصال خويشتن باید تربیت همه جانبه و متوازن انجام گیرد تا به جای شهروند مطیع ، شهروند مطلوب تربیت گردد.
کانت میگوید: در بین ابداعات بشر دو چیز از همه پیچیدهتر و دشوارتر است.
۱- هنر تعلیم و تربیت
۲- هنر مملکتداری (مدیریت)
و مدیریتِ آموزشی تلفیقی از این دو امر مهم و پیچیده است لذا سیاست گذاری، برنامهریزی و اجرا در حوزه آموزش و پرورش جزء تخصصیترین امور اجتماعی است و نباید با نگاه غیر تخصصی در آن ورود گردد. به عبارت دیگر ورود غیرتخصصی به یک موضوع تخصصی حتی با جدیت و تلاش، به نظر من نگاه کوچک انگارانه به آن موضوع میباشد و حلال مسائل نخواهد بود.

تحولات با بانیان وضع موجود ؟!
در ادامه رحیم عبادی معاون اسبق پرورشی وزیر آموزش و پرورش با تقسیمبندی سه رویکرد متفاوت در مسائل آموزش و پرورش رویکردهای مثلثی را تشریح نمود.
رویکرد بنیادین:
سند تحول نماینده دیدگاه بنیادین و طرحی شکست خورده است.
این سند نقدناپذیر و مقدس تلقی شده و با نگاه ایدئولوژیک تنظیم شده است.
رویکرد محافظهکارانه:
حفظ وضعیت موجود با تغییرات مختصر، مثل سالهای گذشته.
رویکرد اصلاحطلبانه:
تغییرات بنیادین در ساختار رویکرد و برنامهها (همانند دوره نجفی و خاتمی)
عبادی ضمن تشریح وضعیت موجود دستگاه تعلیم و تربیت افزود: دوره پزشکیان حداکثر ده درصد رویکرد اصلاحی دارد و ۹۰ با حفظ وضعیت ماضی پیش میرود. باید توجه کنیم که اصلاحات یک الزام است نه انتخاب، اصلاحات رویکرد همهجانبه بوده و صرفا سیاسی نیست.
رویکرد بنیادین و انقلابی به بنبست رسیده است.
عبادی با اشاره به بحرانهای آموزش و پرورش افزود: کیفیت نازل، فقر عدالت آموزشی (مدرسه سازی تقلیل عدالت آموزش و پرورش است) و بحران مشروعیت نهادی (رشد کنکوری و مافیای...) سه بحران اصلی آموزش و پرورش میباشد.
معاون اسبق پرورشی افزود: گفتمانهای حاکم در مدارس عبارتند از:
- گفتمان خانوادهها (دغدعه پیشرفت تحصیلی دارند)
- گفتمان معلمان (معیشت است)
- گفتمان حاکمیت ایدئولوژیک است( رسیدن به حیات طیبه)
عبادی با اشاره به منشا بحرانهای آموزش و پرورش نیز افزود: غلبه نگرش سیاسی امنیتی به آموزش و پرورش ؛ ایدئولوژیک و غیرتخصصی کردن ؛ تقلیل سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی و بی ثباتی در برنامه آموزش و پرورش از کانونهای بحرانزاست.
تعریف حاکمیت، معلمان و مدیران از ماموریتهای دستگاه تعلیم و تربیت کاملا متفاوت و جداست.
کیفیت دانشگاه فرهنگیان نازل است. ۱۰۳ هزار دانشجو با زیر ۱۰۰۰ اساتید خسته و مستهلک در دوره چهارسال.
اگر سازمان نظام حرفهای معلمان راه بیفتد خیلی از دکانهای گزینش و حراست تخته میشوند !
از طرفی ؛ با بانیان وضع موجود نمیتوان تحول ایجاد کرد.
متاسفانه شایستهسالاری در آموزش و پرورش قربانی همیشگیست.
به عبارتی آموزش و پرورش سازمان ثروتمندیست که فقیرانه اداره میشود بعضا افراد جاهل آموزش و پرورش را اداره و آن را تنزل میدهند.
عبادی با قیاس اوضاع اموزش و پرورش در ادوار مختلف افزود: محکوم به طی کردن مسیر اصلاحاتیم.

فرزند خصال خویشتن باش
عبدالرسول عمادی ؛ معاون اسبق وزیر آموزش و پرورش نیز ضمن تشکر از برپایی منظم جلسات یادیاران با تاسی و الهام از شعر حکیم نظامی گنجوی افزود:
« چون شیر به خود سپهشکن باش
فرزند خصال خویشتن باش »
فرزند خصال خود و نافرمان باش یعنی اینکه: تحول در نافرمانیست. سوژه مطیع تحولساز نیست ، بارکش محفوظات است. تولید سوژههای نافرمان در آموزش و پرورش به جای فرمانبر و مطیع بوی تحول میدهد.
عملا دستگاه تعلیم و تربیت ما ناخوداگاه در حال تولید سوژه مقاوم است. سوژه مقاوم منتقد و پرسشگر است. برخی از ابتدا زیر بار سنت و فرهنگ و آموزش نمیروند.
عمادی افزود: فیلسوف بزرگ نیچه در تقسیم بندی انواع انسانها معتقد است: کودک درون خود باشید ؛ خلاق و پیشرونده و با تواناییهای بالقوه.
برای کودک، جهان تکراری نیست.
بچهها را برای زمانه خودشان تربیت کنیم. عمده جوامع بچگی و کودکی را به محاق میبرند بچه تبدیل به شتر باربر میشود. (بارکش محتویات سنگین آموزش و پرورش).
مرحله آرمانی تقسیمبندی نیچه رسیدن به کودکی است.

کنش گری فعال و گفتوگو محوری
در پایان غلامرضا کریمی از اساتید دانشگاه نیز ضمن ابراز خرسندی از برگزاری نشستهای هماندیشی در بین معلمان البرز افزود: افغانستان نیستیم. ایران کشوری با تمدن کهن بوده که در سده اخیر دو انقلاب بزرگ را پشت سر گذاشته است. قشر متوسط جامعه متوجه سمت و سوی تحولات سریع در پیرامون خود هستند.
به باور کارشناسان ؛ نقطه تحول از پذیرش شکست حاصل میشود.
کریمی با اشاره به صعوبت و سختی تاریخی برگزاری جلسات آموزش و پرورش با حضور رئیس جمهور افزود: دولت پزشکیان برعکس دول قبلی آموزش و پرورش را در کانون توجه خود گذاشته و دکتر پزشکیان در یک سال گذشته ۵۵ جلسه برای دستگاه تعلیم و تربیت وقت گذاشته است در صورتی که در برخی از دولتها دو سال زمان انتظار برای جلسه مشترک با رئیس جمهور صرف میشد. ولی مسئله مهم آن است که این جلسات فاقد خروجی و برون داد مشخص بوده و در همان جلسات دفن شدهاند.
متاسفانه گفتمان جلسات مشترک با پزشکیان از چارچوب جلسات بیرون نرفته و صاحب نظران طرف بحث قرار نگرفتند.
کریمی با اشاره به فضای نسبتا باز مدارس افزود: بازترین فضا در بین ادارات، مدارس هستند. یک مدیر شجاع و ریسک پذیر میتواند تحول آفرین باشد.
متاسفانه تحولات چشم گیری برای آموزش و پرورش در دولت مستقر نبوده و بیش از ۷۰ درصد معلمان ناراضیاند. متوسط گردش مدیریتی در آموزش و پرورش ۱/۵ سال است.
کنش گری فعال معلمان و گفت و گو محوری میتواند به خروج از فضای ایستای فعلی موثر باشد.











این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید