گروه استان ها و شهرستان ها/
دکتر مقصود فراستخواه در مقدمه کتاب ارزشمند « دانشگاه خوارزمی در آینه تاریخ » مینویسد: تاریخ آموزش عالی در ایران بیتردید بخشی جدایی ناپذیر از تاریخ معاصر این سرزمین کهن است که در عصر مدرن فراز و فرودهای بسیاری را از سر گذرانده است. بدون شک پیشینه دانشگاه خوارزمی در داستان دلکش اما پرتنش علم ورزی مدرن در ایران یک صد سال قبل تاکنون، نقشی برجسته دارد؛ از دارالمعلمین مرکزی گرفته تا دارالمعلمین عالی و دانشسرای عالی تا پیوستن به دانشگاه تهران و بعد جدایی از آن و تغییر نامش به دانشگاه تربیت معلم؛ همچنین تأکید بر نقش مأموریت گرایی آن در تربیت معلم و مولد بودن دانشگاه های تربیت معلم است.
با پیروزی انقلاب اسلامی نظم نوین جامعه علمی کشور عاملی برای استقلال مراکز ادواری این دانشگاه کهن شد و در نهایت با سیاست کلان کشور و عبور از نقش تربیت دبیر عملا به سوی دانشگاهی جامع پیش رفت. در راستای این توسعه در سال ۱۳۹۰ نام دانشگاه تربیت معلم به نام یکی از دانشمندان نام آور ایران زمین؛ یعنی « خوارزمی » تغییر پیدا کرد و...
رسالت خبرنگار روشنگری است
دوشنبه ۱۹ خرداد ۴۰۴ به دعوت روابط عمومی دانشگاه خوارزمی همراه با مهندس مهدی حسنی (از مسئولین ارشد شورای عکاسی استان البرز) برای روشنگری و همچنین بررسی چالشهای قدیمیترین دانشگاه ایران در دفتر مدیریت دانشگاه حاضر شده و در خصوص مسائلی چون اساتید پروازی، نسبت با دولت وفاق، چرایی ارتباط ناکافی و تاثیر و تاثرات اندک دانشگاه خوارزمی با تحولات و رویدادهای استان، چالشهای استقرار دپوی مترو در ضلع غربی دانشگاه، آخرین وضعیت سرپرستی و... گپ و گفتی چند جانبه رد و بدل میشود آنچه در ادامه تورق میکنیم نقل به مضمون این گفت و گو میباشد.
ضمن اینکه برای رضا قاسمپور فرصت مغتنمی برای مرور خاطرات نوستالوژیک دوره دانشجویی در قاموس دانشگاه خوارزمی میباشد. همچنین موارد مطروحه در این گزارش وحی منزل نبوده و میتواند مورد نقد منصفانه جامعه هدف و مداقه بیتعارف کارشناسان مستقل قرار گیرد.
مدیریت خرچنگی ضدتوسعه است
بیژن عبدالهی رئیس این دانشگاه ضمن استقبال از جلسه و اذعان به ضرورت توسعه ارتباط با رسانههای گروهی استان میافزاید: افتخارم معلمی دانشگاه بوده و هیچ ادعای خاصی ندارم. از سال ۸۵ در دانشگاه خوارزمی با چالشها (فرصتها و تهدیدات) از نزدیک و بلاواسطه آشنا هستم.
در گذشته نه چندان دور دانشگاه با مدیریت خرچنگی و ضد توسعه فدای برخی کوته فکریها شده است
من روحیه تحولخواهی داشته و معتقد به تعامل درون و برون دانشگاهی هستم. آینده دانشگاه نباید فدای تصمیمات لحظهای و احساسی شود. در انتخابات اخیر در سمت درست تاریخ (طرف تحولخواهی) بوده و معتقدم تحولخواهی را نباید به لقلقه زبانی تقلیل داد بلکه مشی اصلاحطلبی باید در رفتار افراد نمود داشته باشد.
برای پیشبرد امورات دانشگاه و خروج از آچمزهای پیدا و پنهان از هر گونه تعامل و مذاکره با مدیریت عالی استان، مجموعه شورا و شهرداری و سایر نهادهای مرتبط استقبال میکنیم.
نگاهم به دانشگاه راهبردی و جهانیست
در خصوص اساتید ترددی از تهران طرحی برای ماندگاری و خانهدار شدن اساتید در قالب شرکت تعاونی داریم. اجرای طرح میتواند به تثبیت اساتید در کرج و حذف تدریجی اساتید ترددی منجر شود. از ۱۵ دانشکده ۹ تا کلن در کرج مستقر شده و الباقی در دانشگاه خوارزمی تهران هستند. متاسفانه مجلس با پیشنهاد افرایش ۴۲ درصدی بودجه دانشگاه مخالفت کرده و دانشگاه خوارزمی را در تنگنای مالی قرار داده است.
فارغ از طول مدیریت عبدالهی در دانشگاه، نگاهم به دانشگاهِ مادر و معین خوارزمی، نگاهی استراتژیک و جهانیست. البرز قطب صنعتی و علمی پژوهشی کشور و در مسیر تردد ۱۴ استان بوده و لینک کردن دانشگاه خوارزمی با شهرکهای صنعتی، مراکز پژوهشی و شرکتهای دانشبنیان میتواند مزیتهای نسبی دانشگاه باشد.
آماده تعامل با دستگاههای مرتبط هستیم
فارغ از اینکه فردا چه کسی مدیریت و مسئولیت دانشگاه را به دوش خواهد کشید برای ساماندهی ضلع دو کیلومتری شرق دانشگاه از مدیریت عالی استان، مسئولین شورا و شهرداری کرج درخواست و انتظار مساعدت و همراهی مسئولانه داریم تا با راهبری دکتر عبدالهی استاندار ساعی در یک تعامل سازنده و بردبرد وارد شده و با صدور مجوز تغییر کاربری ضلع شرقی به تجاری، چند هدف راهبردی را توامان به شرح زیر پیش برده و در دوره مسئولیت خود شگفتیساز باشیم.
- حل مسئله دپوی مترو کرج
- ساماندهی و بهروز رسانی میدان دانشگاه با عقب نشینیهای لازم
- زیباسازی و احیای خیابان شمالی جنوبی ضلع شرقی دانشگاه با تجاریسازی هدفمند و متناسب با نیازهای منطقه
- حل و فصل مشکلات مالی دانشگاه و حرکت به سمت خودکفایی و شکوفایی.
بدیهیست که احیای شرق دانشگاه نقطه آغاز خوبی برای ساماندهی غرب کرج بوده و لحاظ پیوستهای فرهنگی، ورزشی، نیازهای منطقه و جانمایی مسئولیت اجتماعی در پیشنهاد تجاریسازی ضلع شرقی دانشگاه میتواند نقطه عطفی در احیای سیمای مناطق محروم مجاورت دانشگاه خوارزمی تلقی شود.
در یک کلام استاندار محترم البرز میتواند با راهبری این پیشنهاد؛ ناجی و گرهگشای مشکلات دانشگاه خوارزمی کرج باشد.
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
شاید انتظاراتی که از دانشگاه وجود داشته و دارد چندان با رسالت و کارکرد واقعی و قابل پیش بینی آن همخوانی نداشته باشد. اما بی تردید جامعه و البته خود دانشگاه این انتظارات را به نوعی نهادینه و خویش را در مرکز آنها قرار داده است. یکی از این انتظارات، تعالی و فرهیختگی فکری و عملی انسان دانشگاهی است. به این معنی فردی که در دانشگاه تحصیل می کند و فراتر از آن فردی که در دانشگاه تحصیل می دهد، نماد انسانی فرهیخته و فرزانه ای باشد که از جنبه های علمی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی متمایز از سایر افراد جامعه است. وقتی در تنهایی خویش، به عمق وجودمان می نگریم به جز خرواری از توهم دانایی و افسردگی وجودی چیز قابلی حتی برای دلخوشی خویش نداریم.
در طول حدود 25 سالی که در محیط های دانشگاهی کشور به زیست آکادمیک مشغول هستم، همواره یکی از دغدغه های درونی و بنیادین من این بود که از نظر شخصیتی، روانی، اجتماعی و دینی رشد و توسعه فردی داشته باشم. به جز در مواقع اضطرار درسی و کاری، در اغلب اوقات زندگی در دانشگاه در این اندیشه بودم که چگونه می توان از خود انسان بهتری ساخت. این موضوع گمشده ای همیشگی در وجودم بود که هرگز مأمنی مطمئن در محیط دانشگاه برای پرداختن به آن پیدا نمی کردم.
آنچه کف جامعه از فرهیختگی و فرزانگی دانشگاه و انسان دانشگاهی انتظار دارد؛ با آنچه سیستم بوروکراتیک دانشگاه از این واژگان منظور دارد بسیار متفاوت است. انسان فرهیخته و فرزانه از منظر دانشگاه، دانشجو یا استادی است که به قواعد اداری هم در نظر و هم در عمل احترام و جامعه پذیری علمی را سرلوحه زیست دانشگاهی خود قرار می دهد. جامعه پذیری ای که در آن انسان دانشگاهی به ماشینی برای یادگیری و یا یاددهی مبدل می شود و به مرور و به سرعت مراتب علمی را طی طریق و در انبار علمی آن کپه ای از دستاوردهای علمی انباشته شده باشد.
اما از منظر جامعه، فرهیختگی و فرزانگی با تعریف متعارف دانشگاه تفاوت بسیار دارد. در این ساحت، انسان دانشگاهی فرزانه و فرهیخته کسی است که علم و دستاوردهای علمی خویش را به شکل ارگانیک و ملموس در زندگی شخصی و اجتماعی جاری و ساری می کند و این موضوع نه در گفتار و نمایش های علمی، بلکه در کردار فردی و حرفه ای وی نمودار می شود. علاوه بر این و مهمتر از آن، انسان فرهیخته و فرزانه دانشگاهی کسی است که بینش و منش فردی و اجتماعی وی نمود یک انسان در حال تعالی و سعادتمند است که خوشبختی و دگرخواهی را با تمام وجود زیست می کند.
جامعه از دانشگاه چنین افرادی را انتظار دارد؛ اما دانشگاه در حال تکثیر انسان هایی است که برای زیستن در کف جامعه و تلاش برای رفع نیازهای معیشتی خود سراسیمه اند.
بی حوصلگی، منفعت طلبی و پر توقع بودن در کنار کم سوادی و بی مهارتی، از شاخص های پیدا و پنهان انسان های دانشگاهی است که دانشگاه با افتخار تحویل جامعه می دهد.
قطعا در فضای دل مشغولی اجباری دانشگاه به سیاست زدگی، اقتصاد زدگی و مدرک گرایی، انتظار تمرکز بر ارزش های اصیل انسانی چون صداقت، شجاعت، عدالت، مسئولیت پذیری، حق پذیری، دگردوستی و ... انتظاری است رویایی و البته دست نیافتنی.
فقر مزمن و واقعی فرهیختگی در دانشگاه را زمانی به خوبی لمس می کنیم که بخواهیم ساعتی فارغ از هیاهوی روزمرگی دانشگاه، کنار جمعی از استادان یا اندیشمندان فرزانه ای باشیم که صرف بودن در کنارشان و هم صحبتی با آنان، احساس لذت و آرامش عمیق درونی و دلی را تجربه کنیم. اما یافت نمی شود چنین جمعی و دردناک تر اینکه حتی به ندرت فردی را می توان پیدا کرد که خارج از مباحثی چون سیاست، مذاکره، تورم، بی پولی، مدیریت ها و صحبت های این چنین دم دستی، حرف دیگری برای گفتن داشته باشد.
دانشگاه ما را تهی از خودمان کرد، از ما بی مایگان و در بهترین حالت میان مایگانی ساخته است که وقتی در تنهایی خویش، به عمق وجودمان می نگریم به جز خرواری از توهم دانایی و افسردگی وجودی چیز قابلی حتی برای دلخوشی خویش نداریم.
تنها در این موقعیت است که وجدان بیدار ما، بر فراز همه القاعات بی پایه و اساس، آنچه دانشگاه در وجودمان مهجور ساخت را با گوشت و پوست و استخوان درک می کنیم و آن چیزی نیست جز گوهر وجودی مان که انتظار می رفت و می رود هر روز و هر سال که می گذرد در ما افراشته تر شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
« چیزی که مردم جهان سوم باید نجات دهند وطن شان نیست .
بلکه ابتدا باید خود را نجات دهند ؛ زیرا بیشتر آن ها در اعماق ناآگاهی و توهم دانایی قرار دارند » .
الهه حسین نژاد
***
دانش آموزانی را نشان می دهند که رو به روی مدرسه کتاب های درسی خود را پاره کرده و غریو شادی سر می دهند .
هلهله ای بر پاست .
موزیکی نوستالژیک هم به آن اضافه کرده اند تا بیشتر مخاطب را تحت تاثیر قرار دهند .
برخی و شاید بسیاری گمان کرده اند که چنین صحنه هایی برای نخستین بار است که در ایران اتفاق می افتد و آن را چماقی کرده و با پیش کشیدن چیزهایی مانند « آموزش ایدئولوژیک » بدون آن که معنای دقیق و علمی این نوع آموزش را بدانند ، یا کتابی و مقاله ای در مورد آن خوانده و یا تقریر کرده باشند ؛ به نظام آموزشی حمله کرده و حتی در موارد بسیاری این کنش دانش آموزان ایرانی را ستایش کرده اند .
این جماعت کثیر و روز افزون ؛ طوری می گویند و می نویسند گویی خودشان هیچ سهم و مسئولیتی در شکل گیری و انسداد شریان های ارگانیسم پیکر آموزش نداشته اند و سعی می کنند با تکریم و ستایش « قربانی » هر چه بیش تر هیولای پوپولیسم را پَروارتر کنند و خود را دور از « سیبل نقد » جای دهند .
پیش از این هم دانش آموزان کتاب هایشان را « آتش » زده اند کاری که فقط در دوران هایی مانند استیلای مغول و یا در زمان معاصر در آلمان نازی مشاهده شده است .
آیا دانش آموزانی که مبادرت به انجام چنین کارهایی می کنند واقعا کتاب ها را قبول ندارند ؟ اگر چنین است پس چرا زمانی که سوالی در امتحان می آید که سخت است و یا پاسخی برای آن ندارند فریاد بر می آورند که این سوال در کتاب نیست ؟ و خارج از کتاب بر آمده است و...
چگونه موقعی که کتاب را پاره می کنند ارزشی برای کتاب متصور نیست اما موقع امتحان و آزمون ، متر و معیار می شود ؟
بارها شده است موضوع و یا مطلبی را در کلاس تدریس کرده ام .
نخستین و مهم ترین پرسش و اعتراضی که بسیاری از دانش آموزان مطرح کرده اند این است که چرا « خارج از کتاب » درس می دهید در حالی که آن مطلب حول حقوق و مهارت های شهروندی بوده و بیان آن لازم و حیاتی .
در جامعه ای که « کتاب » هم ردیف و هم تراز « ضایعات » دسته بندی شده و خرید و فروش می شود ؛ آیا به لحاظ منطقی می توان انتظار داشت که جامعه به عنوان یک کلان سیستم و دانش آموزانی که در آن تنفس می کنند ارزش و جایگاهی برای کتاب و نقش آن قائل باشند ؟
شاید مهم ترین وجهی که برای این حرکت اعتراضی می توان بر شمرد هر چند به لحاظ آماری قابل تعمیم به همه جای نظام آموزشی نیست آن است که دانش آموزان با پاره کردن کتاب ها قصد تخلیه انرژی را دارند و یا می خواهند « ابراز وجود » کنند . تا این تناقض های عقل ستیز در جامعه ی ایرانی جریان دارد محال و بعید است که گشایشی در امور برای تغییرات و تحولات مثبت و رو به جلو روی دهد و صحنه ی اجتماعی و نیز سیاسی ما باید همچنان شاهد کنش های کودکانه و لجبازانه برای اعلام مخالفت با وضعیت موجود باشد
کافی است فقط یک نفر مبادرت به انجام این کار کند .
پیش بینی مراحل بعدی این گونه کنش ها چندان دشوار نیست .
خاصیت جامعه ی ایرانی در چنین مواردی که بیشتر از نوع « اعتراض بی هدف » است آن است که به سرعت همچون جرقه داخل انبار کاه به همه بخش ها سرایت می کند .
و این همان خصیصه ی « تقلید » است .
وضعیت جامعه به گونه ای شده است که افراد مستقر در آن حتی اگر حقی هم متوجه آن ها نباشد و متخلف و متجاوز به حقوق دیگران هم باشند ؛ شروع به « اعتراض و غر زدن » می کنند . این جاست که به واقع می توان به وجه عریان « عقلانیت گریزی » در جامعه ی ایرانی پی برد و می توان آن را به نوعی رخنه و نفوذ « ناترازی عقل » در همه سطوح و حوزه ها بر شمرد .
نکته ی قابل تامل در این کلیپ ، حضور و نظاره برخی اولیای دانش آموزان در مراسم پاره کردن کتاب هاست که البته مطابق انتظار ، نقش « تماشاچی » و یا در نهایت « فیلم بردار » را ایفا می کنند . اولیایی که بعضا به خاطر یک نمره و یا کسری از نمره بر سر معلمان آوار می شوند که مبادا معدل کارنامه دلبندان شان دچار افت و یا نوسان شود و آینده ی آنان به مخاطره بیفتد .
تناقض بزرگ و غیر قابل هضم آن جاست وقتی که اساس این نظام آموزشی بر « نمره » و « محفوظات » بنا شده و رقابت برای کسب نمره بر اساس چارچوب کتاب به یک رویه و سنت غالب مبدل شده است اما در انظار سعی می کنند از آن برائت بجویند و تنفر خود را از « کتاب » به صورت رسمی اعلام کنند .
ویدئوی منتشر شده تابلوی مدرسه ای را نشان می دهد که از نوع « هوشمند » است و یک مدرسه عادی دولتی نیست . وضعیت جامعه به گونه ای شده است که افراد مستقر در آن حتی اگر حقی هم متوجه آن ها نباشد و متخلف و متجاوز به حقوق دیگران هم باشند ؛ شروع به « اعتراض و غر زدن » می کنند .
در تعاریف و مختصات « مدرسه هوشمند » چنین آمده است :
*«پایه و اساس هوشمند سازی مدارس بر تکنولوژی و استفاده از رایانه بنا شده است. به همین دلیل در این مدارس لازم است که همه اعضا اعم از مدیر، ناظم و دانش آموز در خصوص استفاده از کامپیوتر و فضای مجازی آموزش ببینند. مدرسه هوشمند، مدرسهای است که در آن نقش دانش آموز از حالت منفعل و مستمع به یک نقش فعال تبدیل خواهد شد. در این مدارس دانش آموزان علاوه بر یادگیری مطالب درسی باید روحیه خلاق خود را نیز در حل مشکلات خود به کار بندند.
در مدارس هوشمند پس از تمام شدن زمان مدرسه ارتباط دانش آموزان با فضای آموزش قطع نمیشود. معلمان در این سیستم قادر به ایجاد کلاس مجازی و اتباط مستقیم با دانش آموزان خواهند بود. همچنین دانش آموزان میتوانند هر زمانی که ذهن شان درگیر سؤالی شد آن را به صورت برخط برای دبیر مربوطه ارسال نمایند و جواب خود را نیز از همان طریق دریافت کنند. ( این جا )
*« مدارس هوشمند رویكرد جدید آموزشی است كه با تلفیق فن آوری اطلاعات و برنامه های درسی، تغییرات اساسی در فرایند یاددهی و یادگیری را به دنبال خواهد داشت.
در این رویكرد نقش معلم به عنوان راهنما و نه انتقال دهنده دانش، نقش دانش آموز به عنوان عضو فعال، خلاق، نقاد و مشاركت جو، به جای عضوی منفعل و مصرف كننده دانش و نظام ارزشیابی به صورت فرایند محور نه نتیجه محور، تغییر خواهد نمود » . ( این جا )
* « هوشمندسازی مدارس یکی از موضوعاتی است که میتواند مدارس را به محیطی امن، دارای منابع، کنترل پذیر و مدیریت بهتر و در نهایت مکانی فوق العاده برای آموزش تبدیل کند » . ( این جا )
اگر مطالب بالا درست باشند و در مورد ویژگی های مدارس هوشمند تدقیق و مدیریت صورت گرفته باشد ؛ پس این پاره کردن کتاب ها دقیقا اعتراض به چه چیز و یا موردی بوده است ؟
آیا قبل از آن و در آن مدرسه و یا مدارس مشابه اعتراضی صورت گرفته ، عمومی ( وایرال ) شده که چون پاسخی نیافته منجر به وقوع این کنش یعنی پاره کردن کتاب شده است ؟
همان گونه که قبلا نیز نوشته و بیان داشته ام ؛ نظام آموزش عمومی در ایران بر خلاف بسیاری از کشورها و نظام ها ، « اجباری » نیست .
در واقع ؛ قانون اجباری بودن آموزش در ایران اجرا نمی شود . ( این جا )
در خلاء چنین ساز و کاری دانش آموزان و خانوداه هایشان و بدون هر گونه تعقیب قضایی و یا حقوقی می توانند از جریان رسمی آموزش خارج شوند .
پرسش این است وقتی چنین سخت گیری هایی در ایران وجود ندارد ؛ این پاره کردن کتاب ها ناظر به کدامین پیام است ؟
به گواهی نتایج آزمون های نهایی و نیز آزمون های معتبر بین المللی مانند تیمز و پرلز ؛ دانش آموزان مشکلات و چالش های اساسی در مقوله ی « خواندن و نوشتن » و نیز فراگیری همان مطالب و محتوایی دارند که در کتاب های درسی آمده است .
از سوی دیگر ؛ در فراگیری و درونی کردن مهارت های شهروندی به ویژه مقولاتی مانند احترام به قانون و حقوق دیگران و نیز محیط زیست ، متاعی واقعا برای عرضه ندارند .
این دانش آموزان هنوز نمی دانند و یاد نگرفته اند که :
جای زباله درون سطل زباله است و نه خیابان و باغچه و جوی آب و طبیعت و...
( این گونه صحنه ها در مواقع عادی هم در کلاس ها ؛ سرویس های بهداشتی و حیاط مدرسه قابل مشاهده هستند )
در آن کلیپ ؛ اتومبیل هایی مشاهده می شوند که توسط اولیای همین دانش آموزان یا در پیاده رو پارک شده اند و یا به صورت دوبله ( برای بردن این دانش آموزان از مدرسه پارک شده اند ) مخل آمد و شد شهروندان دیگر شده اند .
در واقع ؛
این دانش آموزان نه همان مطالب کتاب های پاره شده را درست یاد گرفته اند و نه مهارت های شهروندی در شیوه درست و مدنی اعتراض را .
برای این نسل که از « آرمان گرایی » کاملا بی بهره است آن چه ارزشمند است رویکرد « لذت گرایی » محض و نگاه ابزاری به همه چیز و همه کس است .
به قول معروف ؛
کتاب و جایگاه آن کیلویی چند ؟
مهم این است که چند دقیقه ای لذت ببریم . آن را به دیگران نشان دهیم و از این طریق ارضاء شویم .
تا این تناقض های عقل ستیز در جامعه ی ایرانی جریان دارد محال و بعید است که گشایشی در امور برای تغییرات و تحولات مثبت و رو به جلو روی دهد و صحنه ی اجتماعی و نیز سیاسی ما باید همچنان شاهد کنش های کودکانه و لجبازانه برای اعلام مخالفت با وضعیت موجود باشد بدون آن که :
یاد بگیرند چگونه ، کجا و چه موقع « مطالبه گری » را تمرین ، درونی و پی گیری کنند .
مفهوم ضمنی و دلایل برچسب زدن به خود و دیگران
ضرورت تعامل اجتماعی؛ انسان ها را به برقراری ارتباط با یکدیگر وا می دارد. افراد با توجه به نوع و میزان مقوله هایی چون شخصیت، تربیت و آموزش، هنگام برخورد با دیگران اعم از آشنا و بیگانه، رفتاری متفاوت از خود نشان می دهند. از جمله عادات بشر که حد و مرز روابط اجتماعی را رقم می زند، می توان به قضاوت و ارزش گذاری اشاره کرد که بیشتر از توجه به ماهیت رفتار خود، مربوط به رفتار و عادات دیگران است که طی آن ناخواسته یا با بی اعتنایی تام و حتی گاه با بی رحمی وصف ناپذیر، رفتار دیگری را با برچسبی مقوله بندی شده، مشخص می سازیم.
در طول زندگی هر کسی می تواند در جایگاه برچسب زنی یا برچسب خوری از سوی خود یا دیگری، قرار بگیرد. چون گاه خود فرد به خود برچسب هایی می زند که دقیقا توانایی هایش را نشانه می رود که موجب تضعیف اعتماد به نفس می شود.
گاهی فکر می کنیم با برچسب زدن به شناخت بیشتری نسبت به خود یا دیگران می رسیم. در واقع آن را نوعی معرّفی ساده یا کامل از خود یا دیگران می دانیم. ظاهرا آرامش خیال یا دنیای ما با نام گذاری هر کس به جز نام و نام خانوادگی شناسنامه ای او تأمین می شود.
انگشت نما شدن و انگ زدن دیگر اسامی برچسب زنی است. در معنای ظاهری، یعنی کسی را با دست نشان دادن و به او اشاره کردن. اما در معنای کنایه ای، یعنی کسی که ویژگی بد یا خوب بارزی دارد که باعث می شود هر جا که می رود، دیگران درباره او صحبت کنند. غالبا این اصطلاح در معنای منفی به کار می رود یعنی رسوایی، کسی که با صفت بدی در بین مردم مشهور گشته است. یا کار بدی کرده که به موجب آن مردم از او نفرت دارند و در هر جا که او را ببینند به او چپ چپ نگاه می کنند و با انگشت به او اشاره می کنند. در اینجا می گویند فلانی بین مردم انگشت نما شده و آبرویش رفته است.
گاهی هم این اصطلاح را در معنای مثبت به کار می برند. کسی که ویژگی بسیار مثبتی دارد و به سبب آن بین مردم معروف شده و هر جا می رود، سخن از اوست. مثلا از لحاظ علمی، نخبه و بسیار کوشاست یا از خیّران به نام شهر است، یا قهرمان ورزشی است، کسی که مشهور و در بین دیگران شناخته شده است.
یک کارمند در بخش بایگانی اداره ای با برچسب زدن به پرونده ها و فایل های گوناگون، قصد دارد تا با طبقه بندی انجام یافته با مشخص کردن، سهولت دسترسی به هر یک را در دفعات بعد فراهم سازد. یا برچسب هایی که برای مصرف بسته های غذایی طبق زمان بندی و نام محتوای بسته توسط زنان در هنگام فریز کردن صورت می گیرد. اما افراد با برچسب زدن به دیگران در واقع قصد دارند تا آنها را از دیگران متمایز کنند و حتی حس طرد شدگی به آنان بدهند.
متأسفانه کودکان نیز از شرایط برچسب زنی در امان نیستند و در خانواده یا مدرسه انواع برچسب ها بر پیشانی آنان حک می شود. هر دو نوع برچسب مثبت یا منفی به کودکان نادرست و آسیب زاست. فرآیندی که بسیار مخرب است و حس ارزشمندی را از کودکان سلب می کند. ما با نسبت دادن هر نوع صفت مثبت یا خوب و منفی یا بد، قسمتی از تفکر کودک نسبت به خودش را رقم می زنیم. برچسب هایی که در ذهن کودک ثبت و کودک را نسبت به خودش بدبین یا خودشیفته می کند.
القای صفت مثبت یا خوب: بیان مکرّر شاگرد اول بودن فرزند به دیگران آن هم با حساسیت بسیار بالا نسبت به نمره 20 ، تصور گرفتن نمره کمتر از بیست را برای کودک به کابوس تبدیل می کند. انتظارات و توقعات والدین از یک سو و استرس و اضطراب کودک از دیگر سو، روز به روز بیشتر می شود. تا حدی که شرایط جدید نتایجی چون افت تحصیلی یا شب ادراری و ناخن جویدن را برای کودک به وجود می آورد. یا کودک خود را تافته جدا بافته می داند و حس برتری شدیدی نسبت به دیگران احساس می کند.
ادامه این رفتار شخصیت خودشیفتگی را به وجود می آورد که به معنای عشق افراطی به خود و تمرکز بیش از حد بر خود و باورهای درونی است. خود بزرگ بینی، نیاز به تحسین، حسادت و عدم تحمل انتقاد از سوی دیگران، ویژگی هایی است که چنین افراد بدان مبتلایند. این خصلت با قضاوت های نادرست یا افراطی ما تا بزرگسالی با او همراه خواهند بود.
القای صفت منفی یا بد: به طور مثال کودکی که مدام به او گفته شود دست و پا چلفتی، موقع انجام دادن هر کاری از ناتوانی خود نگران خواهد بود. تماس با هر نوع وسیله شکننده، نگرانی افتادن و شکستن را در او تقویت می کند.
باوری که برچسب های دیگران در فرد به وجود می آورد دامنه برچسب های واقعی و غیرواقعی را در فرد بیشتر می کند. فرد برچسب خورده در تمامی سنین خصوصا در دوران نوجوانی و جوانی، دچار بحران هویتی می شود. چنین فردی در روابط اجتماعی، به تناقض و اضطراب مبتلا شده و رفتارهای هنجارشکنانه یا مجرمانه بیشتری انجام می دهد. برچسب زدن به افراد باعث می شود موضوع را نادرست نشان دهیم. به طور مثال نوجوانی که سیگار می کشد از سوی نزدیکان شماتت شده و با واژگان معتاد شدی بسه دیگه نکش، او را به سوی مصرف مواد مخدر، هدایت می کنند.
نظریه برچسب زنی Labeling Theory
برچسب زنی؛ یکی از نظریههای مطرح جامعه شناسی و به طور خاص در حوزه جامعه شناسی انحرافات میباشد. این نظریه از دهه 1950 به بعد در علوم جامعهشناسی و روانشناسی آمریکا مطرح گردید.
نظریه پردازان نظریه برچسب زنی معتقدند؛ انحراف یک پدیده اجتماعی است و بر این باورند که کجرویهای اجتماعی ناشی از عوامل روانشناختی یا زیستشناختی نیست، بلکه این جامعه است که هویت انحرافی را در افراد پدید میآورد. بسیاری از جامعه شناسان این نظریه معتقدند که گروههای اجتماعی قانون را به وجود میآورند و مشخص میکنند چه رفتاری و تحت چه شرایطی صورت پذیرد. وقتی قانون وضع گردید، فردی که آن را زیر پا گذارد و نتواند خود را با قوانین گروه سازگار کند، بیگانه یا اجنبی خوانده میشود.
"هاوارد بکر Howard Saul Becker " جامعه شناس آمریکایی؛ معتقد است چون قوانین را اجتماع میسازد و نقشها به طور یکسان توسط افراد رعایت نمیشود پس نظریه برچسب، به وجود میآید. ممکن است کجرویها در زمانها و مکانهای گوناگون به طور مختلفی تعریف شوند و حتی ممکن است دستهای از مردم قوانین را زیر پا بگذارند، اما کجرو خوانده نشوند.
فرامرز رفیع پور در بخشی از کتاب « توسعه و تضاد » خود نوشته است: هنجارها در جوامع مختلف، معانی متفاوتی دارند. مثلا یک دانشجوی ایرانی در یکی از دانشگاه های آلمان به زبان آلمانی به یک دختر گفته بود: جگرت را بخورم. دختره سیلی محکمی در صورت او خوابانده بود. برای ما ایرانی ها واژه ای برای بیان دوست داشتن شدید است اما برای دختر آلمانی تلقی آدم خواری داشته است.
بر اساس دیدگاه هاوارد بکر؛ نظریه برچسب زنی میگوید: رفتار انحرافی به میزان احترام مردم به آن قانون بستگی دارد و این نظریه افراد را در برابر قانون به چهار گروه تقسیم میکند:
1) همنوایان؛ مردمی هستند که از قوانین گروه سرپیچی نمیکنند و مطابق با نقشها رفتار میکنند.
2 ) کجروان واقعی؛ مردمی هستند که قوانین را زیر پا می گذارند و به خاطر آن تنبیه و جریمه میشوند.
3 ) کجروان پنهانی؛ اشخاصی که در خفا قانون شکنی میکنند و مجازات نمیگردند. مثل کسانی که پنهانی الکل یا مواد مخدر مصرف می کنند.
4) متهمان بیگانه؛ کسانی که قانون شکنی نمیکنند، ولی طوری رفتار میکنند که انگار چنین کاری کردهاند.
جالب این که از بین این چهار گروه، دسته چهارم هستند که توسط دیگران برچسب میخورند. برای مثال میتوان از سیاهپوستان جامعه آمریکا یاد کرد.
نظریه برچسب زنی با دو مسأله رو به رو است: به خاطر داشته باشیم قضاوت ها و ارزش گذاری های ما خمیرمایه فرهنگی دارند و اگر دقت نکنیم به تزلزل فرهنگی دامن خواهیم زد.
الف - چه کسانی برچسب انحراف را به چه کسانی می زنند؟
ب - پیامدهای برچسب زدن چیست؟
پیامدهای برچسب زدن نیز به دو مرحله انحراف اولیه و انحراف ثانویه تقسیم میشود:
در مرحله انحراف اولیه، افراد از هنجارهای اجتماعی سر بر میتابند، ولی برچسب نمیخورند و خود را منحرف نمیدانند. و انحراف ثانوی وقتی رخ میدهد که رفتار انحرافی توسط افراد مهم دیگر مانند دوستان، والدین، کارفرمایان، مقامات، پلیس و... علنی و آشکار میگردد.
خطاکار در این مرحله با واقعه طوری رو به رو میشود که به اصطلاح " هارولد گارفینکل Harold Garfinkel " جامعهشناس آمریکایی و بنیانگذار نظریه روششناسی مردمی؛ « مراسم بیآبرویی » نامیده میشود. در مراسم بیآبرویی، شخص محکوم به عمل انحرافی، سرزنش و مجازات میشود و برچسبهایی از قبیل کلاهبردار، دزد، ابله و... از دیگران دریافت میکند و بعد از دریافت این برچسب، شخص آگاهانه یا ناآگاهانه تصویر جدیدی از خود میسازد و رفتار مناسب با آن را شروع میکند.
بنابراین دومین کجروی، زمانی رخ میدهد که فرد برچسب خود را میپذیرد و خود را کجرو میپندارد.(1)
نظريه برچسب زنی در سياست
گفته شد نظريه برچسب زنی از نظريات مشهور در جامعهشناسی و در تحليل رفتار مجرمانه است. اين نظريه توضيح میدهد كه چگونه می توانيم با واژگان منفی و اطلاق آن به ديگران در هويت و رفتار آنان تأثير بگذاريم و آنان را ناخواسته به سوی رفتاری سوق دهيم كه ابتدا از آن بيزار هستند. نسبت دادن برخی صفات به افراد در حقیقت روشی برای کتمان کردن بخشی از حقیقت آن موضوع است. برای نمونه قانون مربوط به حجاب، انواعی از پوشش را جرم تلقی میكند كه در نهايت موجب برچسب مجرم بر بسياری از زنان میشود. هنگامی كه اين برچسب زده شد، آنان را به جرگه مجرمين و در تقابل با حكومت وارد میكنيم و اين آغاز راه است.
يا نمونه ديگر در ماجراهای اعتراضی آبان ماه 1398 و آبان ماه 1400، اطلاق عنوان اغتشاشگر يا وابسته به خارج به جوانان است كه اين نيز نوعی برچسب زنی است كه اين عناوين را عادی سازی می كند و با ريختن قبح و زشتی چنين صفاتی، افراد را در اين موقعيت رفتاری تثبيت می كند. كسانی كه هزينه دريافت اين برچسب را تحمل كنند، ادامه آن راه را هم پذيرا خواهند شد. خيلی از بازداشتها و تشكيل پروندههای كيفری موجب می شود كه افراد عادی دارای سوءسابقه محسوب شوند و اين برچسبی است كه آنان را به تداوم اين مسير ترغيب میكند، زيرا دچار محدوديتها و مشكلاتی می شوند كه ادامه راه برچسبزده شده برای آنان گريزناپذير و مقرون به صرفه تر است. بدترين نوع برچسبزنی برای خارج كردن رقيب از ميدان است.(2)
مثال بارز برای بدترین نوع برچسب زنی یعنی خارج كردن رقيب از ميدان، توسط احزاب گوناگون انجام می شود که در مناظرات نامزدهای ریاست جمهوری شاهد آن بودیم.
برچسب هایی همچون بدحجاب یا بی حجاب و اغتشاش گر، عناد و لجبازی را در فرد تقویت می کند و او تبدیل به مخالفی علنی برای نظام سیاسی محسوب می شود. هر نوع فرصت تذکر یا احتمال تغییر رفتار نیز خود به خود از بین می رود. تضاد و تناقض بین زنان با حجاب و بدون حجاب، گاه با تنش و برخورد و اهانت آنها به یکدیگر توأم می شود. در واقع با برچسب زدن، خط و مرز مجرم بودن روشن می شود و روز به روز بر تعداد آنها افزوده می شود. چون آن را سپری برای مخالفت خود در می یابند. در حالی که هدف مجریان حجاب همسویی است نه تضاد.
تأثیرات منفی برچسب زدن
برچسب زدن، اعم از این که به خودمان یا دیگران نسبت داده شود، میتواند پیامدهای منفی زیادی بر سلامت روانی و اجتماعی افراد داشته باشد. از جمله: استرس مزمن، انزوای اجتماعی و طردشدگی، کاهش انگیزه و عملکرد، کاهش اعتماد به نفس به دلیل قضاوت نادرست، افزایش اضطراب ناشی از قضاوتهای مداوم و ترویج تبعیض و قضاوتهای ناعادلانه.
سخن آخر
درد بی درمانی که در فضای مجازی غوغا می کند و برخی از افراد در پشت نقاب « ناشناس » تمامی خشم، نفرت و انزجار خود را بر زیر اخبار، گزارشات، دل نوشته ها و موفقیت دیگران قی می کنند، برچسب زدن های بی محاباست. برچسب زدن در واقع برهم زننده روابط انسانی سالم برای داشتن آرامش و آسایش بیشتر است. افراد یا گروه هایی که به خود و یا دیگران برچسب می زنند هیچ کس را دوست ندارند و به افراد به عنوان انسان نمی نگرند. آنان با بلوای درون ذهن و وجود خود قصد دارند تا همه کس و همه جا را به آشوب و بی قاعدگی بکشانند. آنان مخالف نظم و نوع دوستی اند. ما با برچسب زدن ولو با عنوانی واقعی چون قاتل یا دزد، افراد را به انجام جرائم بیشتر محکوم می کنیم و با قرار گرفتن آنان در دانشگاهی به نام زندان، فرصت آموزش ضمن جرم او را خصوصا در سنین نوجوانی، بیشتر و بیشتر می کنیم.
با برچسب زدن، تلاش و احتمال موفقیت دیگران را محدود و مسدود می سازیم تا نتوانند بهتر و برتر از ما باشند. در واقع با کنترل از راه دور به انتقام خاموش دست می زنیم. فرد برچسب خورده انگشت نما می شود و از محافل رسمی و غیررسمی اجتماعی، دوری می جوید. او در دام ما بیشتر غوطه ور می شود و حقانیت صفت برچسب زده شده را با تمام توان به جا می آورد. ما چون او را در خطا و گناه خود پایدار می کنیم پس تا همان اندازه و شاید بیشتر، گناهکاریم. در برچسب های خوب یا مثبت نیز خصوصا در قبال کودکان و نوجوانان از هر نوع افراط بپرهیزیم تا با تصور نیکی، زندگی او را بر باد ندهیم. تعریف بیش از حد یا خارج از قاعده نیز فرد را به سوی انحرافات اخلاقی، روانی و رفتاری، هدایت می کند.
انسان ها اگر در پی شناخت و تقویت توانایی های ذاتی خود برآیند دیگر فرصتی برای انجام کارهای بیهوده و عبث را نخواهند داشت. اگر شما قصد دارید در این جرگه متزلزل قرار نگیرید، ضمن تلاش برای مفید و ارزنده بودن در تمامی عرصه های زندگی فردی و اجتماعی، بکوشید تا از هر نوع قضاوت و ارزش گذاری نسبت به دیگران، پرهیز کنید.
به خاطر داشته باشیم قضاوت ها و ارزش گذاری های ما خمیرمایه فرهنگی دارند و اگر دقت نکنیم به تزلزل فرهنگی دامن خواهیم زد. پس اجازه دهیم در یک وجب خاک خدا همه تلاش کنند و در افزایش خزاین انسانی و فرهنگی، همه در حد توان و شعور فردی و اجتماعی خود، سهیم باشند. این یعنی فرهنگ سازی و تقویت محتوای فرهنگی.
منابع :
1) بلاگفا؛ وبلاگ ابوصدرا، نظریه برچسب و نظریه وجه تمایز، 1390.
2) روزنامه اعتماد؛ نظریه برچسب زنی در سیاست، عباس عبدی، 11 خرداد 1404.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
پرتال اداره ی کل آموزش و پرورش شهر تهران از انتصاب حبیب اله قربانی مهر مدیریت پیشین اداره ی آموزش و پرورش منطقه ی 19 تهران به عنوان سرپرست معاونت پرورشی و فرهنگی اداره ی کل آموزش و پرورش شهر تهران خبر می دهد .
این پرتال نوشت : ( این جا )
« مجید پارسا، مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران؛ در آیین تکریم و معارفه معاون پرورشی و فرهنگی آموزش و پرورش شهر تهران که با حضور جمعی از اعضای شورای معاونین و کارکنان حوزه معاونت پرورشی و فرهنگی برگزار شد؛ با تقدیر از خدمات و تلاشهای ارزنده سیداحمد موسوی در دوران مسئولیت؛ حبیب اله قربانی مهر را با به عنوان سرپرست معاونت پرورشی و فرهنگی شهر تهران منصوب کرد.
مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران در این آیین با اشاره به ضرورت نوسازی در سطوح مدیریتی، گفت: جابهجایی مسئولیتها فرصتی برای بازآرایی نیروهای انسانی، بهره گیری از توانمندیهای متنوع و دمیدن روح تازه در بدنه آموزش و پرورش به منظور تحقق اهداف تربیتی و فرهنگی است.
وی با تأکید بر جایگاه ویژه حوزه پرورشی در ساماندهی مسائل فرهنگی و اجتماعی مدارس، تصریح کرد: ایفای نقش مؤثر در این عرصه، نیازمند نگاهی عمیق، میدانداری فعالانه و بهرهگیری هوشمندانه از تجربه و خلاقیت نیروهای پرورشی در مواجهه با تحولات امروز جامعه است. دائما از گوشه و کنار گفته و شنیده می شود که باید « صدای منتقدان و ... » شنیده شود اما مشخص نیست که چرا و بر چه اساسی بر میزان « نارضایتی فراگیر معلمان » افزوده می شود ؟
پارسا در پایان، ضمن قدردانی از تلاشهای سیداحمد موسوی، برای حبیبالله قربانیمهر آرزوی موفقیت و توفیق در مسئولیت جدید کرد » .
پرسش « صدای معلم » از مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران آن است که آیا عملکرد مدیریتی آقای قربانی مهر در 3 سال اخیر و در آموزش و پرورش منطقه 19 تهران رضایت بخش و مبتنی بر آموزه های علم مدیریت و کارشناسی به معنای واقعی و علمی آن بوده است ؟
مهم ترین نقطه روشن و قابل دفاع و متمایز در آن 3 سال که منجر به ارتقای سازمانی مدیریت پیشین اداره آموزش و پرورش منطقه 19 شده دقیقا چیست ؟
نکته ی قابل تامل آن که در نقد عملکرد مدیریتی آقای قربانی مهر در یک نمونه و در « صدای معلم » بیش از صدها نظر ثبت شده بی آن که پاسخ و یا بازخوردی از سوی مدیریت پیشین اداره ی آموزش و پرورش منطقه 19 تهران بیابد . ( این جا )
و این در حالی است که به تازگی دبیر شورای اطلاع رسانی دولت پزشکیان تاکید کرده است : یک نگاه اساسی وجود دارد و آن اینکه در همه دولتها، نظام اطلاعرسانی باید بر مبنای شفافیت، صداقت و پاسخ گویی عمل کند. ( این جا )
مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران برای توجیه این انتصاب می گوید که جابهجایی مسئولیتها فرصتی برای بازآرایی نیروهای انسانی، بهره گیری از توانمندیهای متنوع و دمیدن روح تازه در بدنه آموزش و پرورش به منظور تحقق اهداف تربیتی و فرهنگی است .
مشخص نیست این گونه تعارفات بی مبنا و مبالغه گویی های کلیشه ای که متاسفانه به یک رویه غالب مدیریتی و کلیشه رفتار سازمانی مدیران به ویژه در سطوح میانی و فوقانی تبدیل شده قرار است تا کجا و چه زمانی استمرار داشته باشد ؟
طنز ماجرا آن جاست که مدیر پیشین اداره ی آموزش و پرورش شهریار و مدیر کل فعلی شهر تهران در جلسه عمومی مدیران مدارس منطقه ۲ تهران عنوان می کند که : « اعتقاد و باورم این است که باید فاصله ام را با مدارس و معلمان کم کنم » .
و یا در نخستین مجمع عمومی مدیران مدارس منطقه ۷ تهران ادعا می کند که شنیدن صدای مدرسه، نخستین گام در مسیر تحول پایدار است . ( این جا )
آقای مدیر کل چه برنامه و ساز و کاری برای شنیدن « صدای مدرسه » دارد در حالی که بیشتر اوقاتش به نشست و برخاست با مدیران و سخنرانی های تکراری می گذرد و 105 روز از عمر مدیریتی وی سپری شده بی آن که نشستی با رسانه ها داشته باشد ؟
دائما از گوشه و کنار گفته و شنیده می شود که باید « صدای منتقدان و ... » شنیده شود اما مشخص نیست که چرا و بر چه اساسی بر میزان « نارضایتی فراگیر معلمان » افزوده می شود ؟
اگر از آقای مدیر کل پرسش شود که مهم ترین تمایز و ویژگی ایشان با مدیریت قبلی در چیست ؛ چه پاسخی برای اقناع « حوزه عمومی » آموزش و پرورش خواهد داشت ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
« صدای معلم » جمعه 8 آذر 1403 ؛ گزارشی را با عنوان : « تعارفات خانم سخنگو در مورد نظام آموزشی کلنگی ایران ؟! » منتشر کرد . ( این جا )
در این گزارش آمده بود :
« نخستین پرسش « صدای معلم » از خانم مهاجرانی که زمانی رئیس مدارس سمپاد هم بوده اند آن است که در این چهار ماه از آغاز به کار دولت پزشکیان چه اتفاق خاصی در آموزش و پرورش ایران رخ داده که بتوان آن را به عنوان نقطه روشن و یا عطف نسبت به دولت ابراهیم رئیسی برجسته کرد ؟
آیا وزیر آموزش و پرورشی که برای دولت چهاردهم انتخاب شد و رای اعتماد گرفت بر اساس مطالبه و خواست عمومی جمعیت رای دهندگان به مسعود پزشکیان بود ؟ و مهم تر این که این وزیر آیا تاکنون توانسته است اعتماد معلمان را به خود جذب کند ؟
آیا در میزان پاسخ گویی ، شفافیت و تعامل با « رسانه های مستقل و منتقد » تحولی رخ داده است ؟
اگر خانم مهاجرانی تا این حد به آموزش و پرورش و فرهنگ ارادت تام و خاص دارند ؛ چگونه است که در نخستین نشست خبری آقای پزشکیان هیچ رسانه ی معلمی دعوت نمی شود ؟ ( این جا )
و البته برخی هم ادعا می کنند که تلاش شده هیچ صدایی از جامعه رسانه ای در این نشست بدون نماینده نباشد ؟
آیا « امنیت فرهنگی » بر « فرهنگ امنیتی » تفوق یافته است ؟
آیا محور انتصابات در این مدت بر اساس تفکر علمی ، مدیریت پاسخ گو و شفافیت بوده است ؟
آیا خانم سخنگو از خودش و وزیر آموزش و پرورش تاکنون پرسیده است که سرنوشت تعهدات و قول هایی که آقای پزشکیان پیش از ریاست جمهوری به فرهنگیان داده چه شد و به کجا انجامیده است ؟ ( این جا ) و ( این جا )
آیا سخنگوی دولت پاسخ گوی مسعود پزشکیان خبری از کم و کیف اجرای « برنامه های علیرضا کاظمی » می گیرد و به جامعه و افکار عمومی گزارش می دهد ؟
پرسش صریح « صدای معلم » نه فقط از خانم مهاجرانی بلکه کل مسئولان و مقامات جمهوری اسلامی آن است که کی قرار است پس از 46 سال ؛ آموزش و پرورش حداقل در 5 اولویت نخست قرار گیرد ؟
برون سپاری وظایف قانونی و ذاتی دولت در زمینه آموزش و از جمله مدرسه سازی به افرادی که آن ها را « خیرین » می نامند قرار است تا کجا ادامه داشته باشد ؟
آن چه می تواند محک و معیار قرار بگیرد نه حرف ها و شعارهای تکراری و ملال آور که « کنش و کردار » مسئولان در برابر مطالبات مطرح شده و انتظارات معقول است » .
به تازگی ؛ دبیر شورای اطلاع رسانی دولت با تاکید بر لزوم تبیین نگاه و رویکرد دولت در عرصههای مختلف به ویژه آموزش و پرورش، گفته است:
« در خود دولت اقدامات بسیار موثری انجام شده و تلاشها و کارهای بزرگی در حوزه آموزش و پرورش صورت گرفته است . » پرسش شفاف و صریح « صدای معلم »آن است که منظور از « نخبگان » دقیقا چه کسانی هستند و تعریف « نخبگی » از دیدگاه دولت مردان و مسئولان جمهوری اسلامی چیست ؟
پرتال وزارت آموزش و پرورش در این رابطه می نویسد : ( این جا )
« محمد گلزاری در نشست بررسی عدالت آموزشی در دولت چهاردهم که صبح امروز در محل شورای اطلاعرسانی دولت برگزار شد، با بیان اینکه «تبیین نگاه و رویکرد وظیفه ما در شورای اطلاعرسانی دولت است»، اظهار کرد: یک نگاه اساسی وجود دارد و آن اینکه در همه دولتها، نظام اطلاعرسانی باید بر مبنای شفافیت، صداقت و پاسخ گویی عمل کند.
وی افزود: مرکز اطلاع رسانی دولت چهاردهم بر پایه «خوب شنیدن و جدال نکردن» فعالیت میکند که البته این رویکرد با ایجاد شبهه تفاوت دارد؛ چرا که دیگر کسی شیوه جدال را نمیپذیرد.
دبیر شورای اطلاعرسانی دولت با اشاره به رویکرد رئیسجمهور در مواجهه با انتقادات تصریح کرد: خود رئیسجمهور همواره صدای منتقدان را شنیده و تاکید دارد که نباید به عقب بازگشت و نباید وارد جدال شد، چرا که مسائل کشور با جدال حل نمیشود.
گلزاری با اشاره به ضرورت گشودن باب شنیدن در حوزه عدالت آموزشی، خاطرنشان کرد: این مجموعه نشستها و گفتوگوها با نخبگان باید ادامه یابد؛ بیشک چنین جلساتی باید تداوم داشته باشد تا بتوان صدای دیدگاهها و نگاههای مختلف را شنید.
دولت کاملا پذیرای دیدگاهها و نقدهاست.
وی با اشاره به تنوع فعالیتها در حوزه آموزش و پرورش، گفت: جنس فعالیت در این حوزه بهگونهای است که گروههای متعددی علاقهمند به کار هستند و بخشهای مختلف با محوریت آموزش و پرورش در راستای تحقق عدالت آموزشی در این حوزه فعالیت میکنند.
گلزاری افزود: این حوزه یک کلانپروژه چندضلعی است که از نهضت مدرسهسازی تا گفتوگو با نخبگان را در بر میگیرد. به عنوان نمونه، یکی از پروژههای جدی در این زمینه، همکاری وزارت میراث فرهنگی در تبدیل مدارس سنگی به اقامتگاههای بومگردی است که در حال انجام است » .
پرسش شفاف و صریح « صدای معلم »آن است که منظور از « نخبگان » دقیقا چه کسانی هستند و تعریف « نخبگی » از دیدگاه دولت مردان و مسئولان جمهوری اسلامی چیست ؟
و آن نشست ها و گفت و گوها در حوزه ی « عدالت آموزشی » با کدام « نخبگان » صورت گرفته است ؟
کدام نگاه ها و دیدگاه های مختلف و منتقد در این نشست ها حضور داشته و مهم تر از همه ؛ نتایج این گونه نشست ها چه بوده است ؟
پرسش این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران آن است که به صورت دقیق و مستند توضیح داده شود در میان آن همه « اقدامات موثر و تلاش و کارهای بزرگ که دبیر شورای اطلاع رسانی دولت به آن اشاره می کند ؛ چند درصد به میزان اجرای شعارها و تعهدات انتخاباتی مسعود پزشکیان و نیز برنامه های وعده داده شده وزیر آموزش و پرورش دولت پزشکیان اختصاص و التفات گردیده است ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
رقص کلمات و رفتار، چنان سهمگین و مزاحم برنونهالان و جوانان چون پتک آوار می شود که خشم نهفته برسکوی پرتاب حریم «مدرسه» منفجر می شود.
کتاب شی ئی که تا دیروز ۹ ماه کنار دستش مانوس بود به یک باره پاره پاره شده و در هوا به رقص درمی آید .
آن که شروع می کند به پاره کردن کتاب همانی است که در هنگام جلسه امتحان دست و پایش شروع به لرزیدن می کند و مراقب، متوجه استرسِ شدیدش می شود، دستانش را می گیرد و به نوازش، دلداری اش می دهد که آنی مسئول امتحان با نهیبی تند هشدار می دهد که اینجا خونه خاله نیست امتحان است .
هم مراقب، هم دانش آموز از این اخطار نا به هنگام در لاک خود فرو می روند .
آن طرف دانش آموز دیگری نقش برزمین می شود، معلم علوم نهم اکنون نگاهی به ورقه می اندازد می گوید: عجب سوال های بی ربطِ به کتاب، خودم پنج سوال را بلد نیستم، نه اینکه سوادش را نداشته باشم بلکه نمی دانم طراح از کدام کتاب آن را بودجه بندی کرده است.
این سوالات جز داشتن مشکلات ذهنی و روانی ودرگیری شخصی طراح سوال ، نشان دیگری ندارد، حق دارد دانش آموز گیج بشود .
دانش آموز دیگری در مدرسه ای در پایتخت، در شب امتحان نهایی به خاطر اعلام بی هنگام نتایج اولیه کنکور استرس می گیرد و تا پای مرگ و بستری در بیمارستان و بعد با سرم به جلسه امتحان وارد می شود و دانش آموزی در فومن به خاطر حضور اردویی در نمایشگاه جهنم، دچار اعوجاج فکری شده و غش نموده و سرش به ستون نمایشگاه برخورد می کند و با سری خونین و پانسمان شده روز بعد در جلسه امتحان حضور پیدا می کند .
در بستر فضای مجازی کلیپ آن الگوی معروف برنامه های محفل تلویزیون از قماش تصمیم های هزینه ساز، دست به دست می چرخد که حرم و مکان معتبر اسلامی را محفل عیاشی و خوشگذرانی آنتالیایی معرفی می کند ؛ آن چنان که حرمت اماکن مقدسه شکسته می شود.
اگر حرمتِ حریم در رفتارهای الگوهای تعریف شده و رسمی شکسته شود دانش آموز گریزپای از مدرسهٔ رسمی هم می تواند حریم و حرمت مدرسه، جامعه و کتاب را از رفتار تاثیر بگیرد و هوایی شود و حرمتِ کتاب را بدون واهمه و آشکارا ورق ورق نموده و به باد هوا بسپارد و بشکند.
دانش آموز دیگری با صحنه ای مواجهه می شود که تاکنون پدرِمعلمش در رفتار به گونه ای دیگر بود که معلم ارج و قرب والایی دارد ولی متولی تعلیم و تربیت و کارگزارِ معلمان آشکارا در دیدار فرد نظامی کلاه او را برمی دارد و برسر خود می نهد و سلام نظامی می دهد و بدتر از همه می گوید که من سرباز تو هستم و هرچه امر کنی همان کنم . معلم قبول کرده است که چوپان است و شأن اش از رفتگر که تمیز کردن است جای تمیز دادن را گرفته است .
به راستی دانش آموز می بیند که این چنین حرمت و حریم شکسته شده و فردی شاگردِ دیروزِ معلمش، حالا باید امر برِ او شود، چه هوایی برش می دارد که حریم نشکند؟
رفتار بزرگ تر به او چنین الینه می کند که حریم و حرمت معکوس شود.
وقتی کاغذ پاره های کتاب، در جلوی درب مدرسه پخش و تلنبار شده، رفتگر برسرزنان، به یکی از دانش آموزان خوشحال و مشعوف از کرده اش می گوید این چه وضعی است؟! پاسخ عابری هوشمند و تحصیل کرده به رفتگر چنین است:
وقتی وزیر آموزش و پرورش به معلمان نمونه کشور گفته است شما چوپان هستید و هیچ معلمی اعتراض نکرده لابد دانش آموزان باورشان شده که گوسفند هستند مگر ندیدید که وقتی گوسفندان در آغل علف ها را می خورند بخشی از آن را در زیر پا حرام می کنند؟
حالا علف و برگِ کتاب هردو دریک سرنوشت مشابه دچار شدند.
رفتار بزرگ تر به او چنین الینه می کند که حریم و حرمت معکوس شود. رفتگر می گوید آخر علف برای پروار و گوشت پروری گوسفندان است اما کتاب برای غذای روح . چرا معلم نتوانسته یک سال تحصیلی به بچه ها فهم زیستن درست را که حریم ها را پاس بدارند بدهد؟
عابر ، برگه هایی را از روی زمین برمی دارد که مطالبی از فردوسی، نیوتن، حافط، سعدی، پاستور، زکریای رازی، فیثاغورث، اینشتین، مولوی و... در آن نمایان است ... باحسرت می گوید حیف که استرس و فشار روانی درس گفته های بی خاصیت، بی انگیزگی معلمان، بد تعبیر شدن معلمان به چوپان و رفتار های ضد تعلیم و تربیتِ الگوها و مشکلات، گریبان گیر خانواده ها، بچه ها را به واکنشِ خشم وادار کرده است.
معلمی از درب مدرسه خارج می شود و می گوید ما تمام تلاشمان را کردیم و نتیجه عملکرد ماها، کتاب و روش رسمی، دیگر جواب نمی دهد و بچه ها را دچار مشکلاتِ استرس و فشار روانی می کند.
چند روز پیش بود که دانش آموزِ دیروزم و راننده کامیونِ امروز به خاطر عدم همراهی با معترضین به گرانی سوخت توسط همکارانش کتک خورده و ماشینش از هجوم دوستانش آسیب دیده است .
یعنی اخلاق در حد فاجعه .
یعنی ؛
درس گفته ها نتوانست پس از دوازده سال تحصیل بفهماند که با هم باشیم، حتی اگر سلیقه هامان به هم نمی خورد.
رفتگر به معلم خسته و ناامید دلداری می دهد اما ورق پاره ها از سخنان بزرگان علم و ادب، خودنمایی می کند، برخی از جملات روی کاغذِ برزمین مانده توجه عابران را جلب می کند :
فردوسی: توانا بود هر که دانا بود
حافظ: در اندرون من خسته دل ندانم کیست
سعدی: بنی آدم اعضای یک پیکرند
مولوی: بشنو از نی چون حکایت می کند / وز جدایی ها شکایت می کند
اینشتین: تخیل از دانش مهم تر است
ارسطو: ریشه های آموزش تلخ است اما میوه هایش شیرین
پاستور: علم مرز ندارد ، تنها نادانی مرز می سازد
خواجه نصیر: تحصیل هدیه ای الهی است ؛ پاسش دار
و خیام: این قافله عمر عجب می گذرد
صحنه غمناک و بغرنج است .
معلم قبول کرده است که چوپان است و شأن اش از رفتگر که تمیز کردن است جای تمیز دادن را گرفته است .
کتاب بی گناه، شان اش علف شده است که گوسفندان در حین خوردن بخشی از آن را از زیر پا حرام می کنند .
جامعه که بچه ها سرمایه هایشان هستند نگاه مستأصل و غریبی دارد و با حسرت از کنار صحنه عبور می کند ؛ زخمی است و خراشیده و حس می کند اما کاری از دستش بر نمی آید .
نمادها، حرمت ها، حریم ها، فرهنگ ها و فهم عملکردها با تاثیر از رفتار های ظاهر غلط انداز دفاع از ارزش ها، شکسته می شود یکی در حرم و دیگری در مدرسه و هر دو می شود نمایان و نماد :
نسل آینده ی مبهم و پر از ناهنجاری .
و نقطه سر خط !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مقدمه
خانواده اولین و مهم ترین رکن زندگی اجتماعی و ازدواج کردن بر طبق عرف و شرع عامل تحقق و تداوم آن در جامعه است. قوانین ازدواج در هر کشوری موارد مشابه و متفاوتی از دیگر کشورها داراست.
تأمین امنیت مالی زنان از سوی مردان در تمامی کشورها، پیش بینی شده است و مردان فقط در سخن، یکی از ارکان مهم خانواده نیستند. از مهم ترین دلایل ازدواج و حمایت مالی از زنان پیشگیری از هر نوع سوء استفاده و ترویج فساد جنسی در جامعه است. خانواده دژ استواری است که چارچوب خود ایمنی دارد و از دخول یا اثرگذاری بیشتر گزندها و آسیب های اجتماعی بر اعضا پیشگیری می کند.
پیش بینی های سخت برای روزهای خوش زندگی نیست، هر چند طلاق مذموم و پلشت است اما باید قبول کرد که دو انسان با پایگاه اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و جغرافیایی متفاوت و مهم تر از همه با زمینه های تربیتی - آموزشی غیر همسان، تن به ازدواج می دهند لذا احتمال وقوع اختلافات خانوادگی با هر نوع پیش زمینه ای، کاملا طبیعی است. انسان ها بدون هر نوع دخالتی، از هم متفاوت هستند و همین تفاوت های فردی، بر شدت اختلافات احتمالی بیشتر دامن می زند. پس برای جلوگیری از وقوع طلاق، در روزهای پر اختلاف زوجین، سدی به نام مهریه تعیین می شود.
از گذشته دور مهریه را با جهیزیه همسنگ می گرفتند. در شرایط گرانی و تورم امروزی دادن جهیزیه، رسما غیرممکن شده است. اما باز خانواده دختر تلاش لازم را به عمل می آورد. در کل اگر در دادن و گرفتن جهیزیه و مهریه مابین خانواده زوجین توافقی نباشد و خاطر و حرمت ها رعایت نگردد، عملی شدن هر دو افسانه است. نکته بسیار مهم در تمامی این ماجرا، رعایت حال کودکان است. توانایی دور نگه داشتن فرزندان از این مقولات، تربیتی احسن خواهد بود و گر نه هضم موضوع برای آنان ثقیل و اثرات سویی بر پنداشت ها و باورهایشان در زندگی اجتماعی خواهد گذاشت.
شاید مرا متهم به تفکر ایده آلیستی یا آرمان گرایی کنید اما من انسان را به عنوان انسان می بینم و هر نوع ناخالصی زندگی اجتماعی را در وجود او ناخالص و مداخله گر می دانم. لذا سعی کرده ام با رعایت فهم عدالت از واقعیت های موجود زندگی، بنویسم و از جنسیت گرایی صرف بدون هر نوع ادلّه منطقی پرهیز کنم.
معتقدم زن و مردی که با یکدیگر پیمان ابدی زناشویی می بندند در بین خود و خدای خود متعهد می شوند که در تأمین خوشبختی و جلب رضایت خاطر هم، هیچ کوتاهی ننمایند.
سوپاپ اطمینان زندگی مشترک شعور و آگاهی یک انسان است البته اگر در هر زمان و مکانی، ارزش ذاتی خود را هرگز نادیده نگیرد. بهتر است بدین جمله بیشتر بیندیشیم: تو همان کسی هستی که او به عنوان شریک زندگی خود انتخاب کرده است، این انتخاب تأیید خودت نیز هست.
متن خبر: قانون جدید مهریه؛ پابند الکترونیکی به جای زندان برای مردان
عثمان سالاری، دبیر کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس، در گفت وگو با همشهری درباره جزئیات طرح « پابند الکترونیکی » توضیح داد:
« طرح اصلاح قانون محکومیتهای مالی و احکام مربوط به مهریه این هفته در دستور کار صحن علنی مجلس قرار گرفت؛ طرحی که قادر به تعیین سرنوشت هزاران نفر و نقطه پایانی بر سالها بحث و جدل حقوقی و اجتماعی درباره مهریههای سنگین و زندانهای ناشی از آن است. چرا که در برخی از مقاطع زمانی مهریه دومین عامل زندانی شدن مردان در کشور بوده است. طبق اصلاح صورت گرفته، سقف مهریه مشمول ضمانت اجرای قانونی از 110 سکه به 14 سکه کاهش یافته است تا از زندانی شدن زوجهایی که توان پرداخت ندارند جلوگیری شود. حتی در صورت ناتوانی در پرداخت همین 14 سکه و رد شدن اعسار، دیگر فرد به زندان نخواهد رفت و مشمول استفاده از پابند الکترونیک میشود » .
اثر عندالمطالبه شدن مهریه بر ازدواج
تأکید بر عندالمطالبه بودن مهریه، همان سودایی است که امر ازدواج را با زلزله چند ریشتری مواجه ساخت. برخی از خانواده ها و دختران سطحی اندیش طمع کار آنان، ترغیب به فریب و ازدواج با پسرانی پولدار شدند تا دقایقی بعد از قرائت عقد یا برگزاری جشن عروسی و با درخواست مهریه، این حق الهی را بگیرند و آن پسر را در صورت مقاومت و عدم پرداخت مهریه به گوشه زندان بفرستند. همان مهریه هایی که مد روز بود و با تاریخ سال تولد یا سنگینی وزن دختر تعیین می شد و ازدواج با هر ترفندی ناسالم و بیشتر مجرمانه در حال افزایش بود. ازدواج هایی که بدون به جا آوردن یک حق از چندین حقوق زناشویی تجلّی می یافت. پیوندی که از همان ابتدا، نقطه اتکای محکمی نداشت و متأسفانه منبع درآمدی برای زنان شده بود.
کدام دختر عاقل یا کدام خانواده خردمندی به جز سعادت فرزند خود، به مقوله هایی چون تجارت با شریک زندگی می اندیشد؟ رؤیای یک شبه ثروتمند شدن به عنوان برنامه آموزشی پنهان از سخنرانی ها و بحث های واعظین منبر و نمایندگان مجلس از دوره زمانی خاصی به بعد به مردم ایران القاء شد و دهه ها بعد اوج گرفت. و اگر امروز این غوغا نسبتا خاموش شده است بدان دلیل است که ازدواج رسما غیرممکن شده است.
در این بین داماد کمتر از والدین خود به دلیل بالا بودن میزان مهریه می ترسید چون جمله مشهوری در این خصوص رایج بود:
« مهریه را کی داده کی گرفته ؟ » جمله ای با یک اثر سحرآمیز که در باور خانواده ها رخنه کرده بود و حتی عامل بازدارنده از فروپاشی استحکام خانواده بود. گوینده این سخن، بزرگان و ریش سفیدان بودند که روزگاری از حرمت معنوی بالایی برخوردار بودند. اثری ارزشمند که با تأکید و پافشاری قانون گذاران بر عندالمطالبه بودن مهریه در اسلام در برهه ای از زندگی ما، خنثی و پاک شد.
پس قانون حامی عروس خانم هاشد و با غفلت و عدم درک درست از اثرات مخرب آن، موجب ترویج رفتار ناشایست جدیدی در جامعه گردید. آمار مردان زندانی که در پرداخت مهریه ناتوان بودند، افزایش یافت. آن رفتار ناشایست، مطالبه مهریه و زندانی کردن داماد با مطالبه کامل و در صورت مقاومت با قسط بندی مهریه، چند دقیقه ای بعد از عقد و جشن عروسی بود. مدت رکورد شکنی مطالبه مهریه همانند یک مزایده هر آن در حال شکستن بود و چشم و هم چشمی شدیدی در بورس خانواده ها جریان داشت. بدتر آن که هیچ تعهدی در برابر این تکلیف انجام نیافته و حقی در برابر تکلیف، به وجود نیامده بود. (تعهدات زناشویی)
طبق گفته رئیس ستاد دیه کشور: 7 هزار و 706 نفر زندانی مهریه در کشور وجود دارد و 524 نفر از این زندانیان به علت عدم پرداخت نفقه در زندان هستند. آمار فوق بدین معنا نیست که مابقی مردان مهریه یا نفقه زنان خود را عندالمطالبه یا مرتب پرداخته و یا می پردازند و یا تمام نیازهای مادی و معنوی زنان خود را برطرف می کنند و دلیلی به مطالبه، شکایت و پیگیری از آنان نیست.
مابقی زنان به دلایل زیر، مهریه خود را هرگز طلب نمی کنند:
* ترس از خشم و کتک کاری همسر
* بیزاری از اختلافات و دعواهای خانوادگی
* ترس از طلاق در طول زندگی زناشویی
* در بهترین حالت به دلیل ارزش انسانی خود و همسرش و به دلیل جریان داشتن ارزش هایی چون اعتماد، احترام و گذشت متقابل در زندگی زناشویی
* عده ای قلیل به دلیل عشق و علاقه وافر به همسر
* بیشتر زنان برای تأمین آسایش و رفاه خانواده خود از جان و دل مایه می گذارند تا با داشتن روزها و سال های سعادت آمیز، مدت بیشتری در کنار هم به خوبی زندگی کنند.
* تیپ شخصیتی و یا نوع تربیت اجتماعی چنین زنانی به آنان مجوز تقاضای حق شرعی یا قانونی خود را با هر نوع پرده دری و به هر بهایی را نمی دهد.
زن و مرد می باید کنار یکدیگر همدم و همدل بوده و برای رسیدن به هدف واحد بکوشند. اما با تأکید بر اصل عندالمطالبه بودن مهریه، زن و مرد را به تقابل خصمانه هدایت و دعوت می کنیم. اعمال اهرم فشار بر روی مردان، به ایجاد شکاف در خانواده منجر می شود. چند مرد مهریه را حق قانونی زن دانسته و حتی بدون مطالبه او، اقدام به پرداخت آن نموده است؟
چرا قراردادهای اجتماعی ما تابعی از استانداردهای زندگی نیست و چرا با چیدن اهداف ریز و درشت به جا یا بی جا، حقوق انسانی انسان ها یعنی ازدواج و تولید نسل را به پیمودن مسیری پر اشتباه هدایت می کنیم؟
شرایط سخت و اسفبار زندگی؛ امکان پرداخت مهریه را خنثی می سازد.
محاسبه قیمت سکه، آن را ملموس تر و نزدیک تر به واقعیت می کند. اقشار کم درآمد جامعه با حقوق و مخارج ماهانه خود قادر به تأمین تمامی نیازهای ضروری خود نیستند و بیشتر آنان اجاره مسکن هم می پردازند و سرمایه یا پس اندازی هم ندارند پس چگونه مهریه بپردازند؟ یا چگونه جهیزیه فراهم سازند؟
قیمت 14 سکه طرح امامی 10176600000 ریال ( ساعت 14/20 دوم اردیبهشت 1404 )
(یک سکه طرح امامی در این روز و ساعت 726900000 ریال بود.)
قبل از انقلاب با حقوق یک ماه می شد یک سکه تمام خرید و امروز با حقوق 6 ماه، یعنی سالی دو سکه قدرت خرید داریم. البته اگر نخوریم، نپوشیم، درمان و معالجه نشویم، اجاره مسکن ندهیم و...
دهه هاست که بسیاری از افراد قادر به تأمین حداقل های اولیه و حیاتی زندگی خود نیستند حال چگونه بتوانند هفت خان ازدواج را با خیالی آسوده طی کنند؟ چرا باید بابت عدم پرداخت مهریه یا نفقه، با حیثیت فردی و اجتماعی او بازی و با پابند الکترونیکی، موجبات بدنامی او را فراهم سازیم؟ مگر او متهم است؟ فرزندان و همکاران او چگونه با موضوع برخورد خواهند کرد؟ احترام و منزلت فامیلی و اجتماعی او در محله و محل کار چگونه تضمین خواهد شد؟ با زدن برچسب ناتوانی از سوی مجلس شورای اسلامی بر پیشانی او، دیگر تعهدات زندگی مشترک این خانواده با کدام انگیزه و میلی، تأمین و تضمین خواهد شد؟ آیا بستن پابند الکترونیک به پای مردان برای تحریک عذاب وجدان زنان به دلیل مطالبه گری است ؟ یا برای تضمین آسودگی خیال زن است که همسرش پا بسته نهایتا محکوم به دادن مهریه خواهد بود؟
از یک سو قانون اسلام را در این خصوص پیاده می سازید و از سوی دیگر به دلیل نقض قانون اسلامی، با او به عنوان متهم برخورد می کنید. جوانان امروز تابعی از سنت دیروز نیستند و آنها را دست و پاگیر می دانند پس با تصور احتمال چنین داغ هایی بر پیشانی ؛ مردان به روابط جنسی پر خطر، ازدواج سفید، صیغه کردن دختران و زنان، روابط پنهانی و زنا گرایش می یابند. یکی از مهم ترین و شایع ترین علت ابتلا به ایدز در بیشتر کشورها از جمله ایران، برقراری رابطه جنسی محافظت نشده با فرد مبتلا است. 65 درصد موارد ابتلا در ایران از طریق رابطه جنسی بوده است.
رئیس مرکز تحقیقات ایدز ایران گفته است: طبق آخرین آمار در سال 1403، 24 هزار و 760 نفر در ایران به ویروس اچآیوی مبتلا شدهاند، در حالی که تخمین زده میشود تعداد واقعی مبتلایان حدود 44 هزار نفر باشد. 73 درصد از مبتلایان را گروه سنی 20 تا 45 سال تشکیل میدهند. سهم 68 درصد مبتلایان به مردان مربوط بوده و درصد مبتلایان زن به 32 درصد افزایش یافته است.
به سن مبتلایان دقت کنید ؛ درست در سن ازدواج قرار دارند. سن ازدواج به دلایلی چون افزایش مشکلات اقتصادی، بالا رفتن سطح توقعات و انتظارات جوانان خصوصا دختران و همچنین قوانین دست و پاگیری چون پرداخت مهریه و امروز اضافه کردن پابند الکترونیکی به پای مجرمان خاطی، بالا رفته و در حال بالا رفتن هم هست.
اگر بعد از پرداخت مهریه، مرد بخواهد با اصرار زن خود را طلاق دهد، آن وقت قانون چگونه برخورد خواهد کرد؟ یعنی چه تضمینی وجود دارد که عندالمطالبه بودن مهریه خود به ایجاد ناسازگاری و اختلاف بیشتر و افزایش تقاضای طلاق در جامعه منجر نگردد؟ پس زنان می توانند به جز طلب مهریه، از عامل بازدارنده دیگری چون داشتن حق طلاق در صورت ناسازگاری با همسر یا رفتارهای ناشایست همسر چون اعتیاد، قمار و صد البته کتک کاری همسر و یا ازدواج مجدد و پنهانی همسر با تشخیص دادگاه حمایت از خانواده، به حقوق قانونی خود برسند.
راستی کسی که با پابند الکترونیکی قرار است زندگی کند تا شعاع چند متری یا کیلومتری، حق جا به جایی دارد تا فعالیت اقتصادی داشته باشد؟ یا این پابند فقط برای زدن برچسب رسوایی بر پیشانی اوست و هر دائم با به یاد انداختن ناتوانی او در تأمین تضمین قانونی زندگی زنش آزارش می دهید؟ آیا زدن پتک محکم بر ضعف مالی یک مرد، عزت او را در برابر زن و فرزند افزایش می دهد؟
تفاوت نوع و نحوه حمایت مالی از زنان ازدواج کرده در اروپا با ایران
دیگر کشورها که تابع دین اسلام نیستند با کدام سیاست هایی هدف حمایت از حقوق زن و استحکام خانواده را تعقیب می کنند؟ شاید برای یکسان سازی واژه معتقد باشید که اروپائیان هم مهریه می پردازند اما تفاوت زیرساختی نحوه پرداخت مهریه را نمی توانید از فرهنگ یک کشور بزدائید.
* شرط ازدواج در کشورهای اروپایی با عنوان مهریه شناخته نمیشود و یکی از شروط ازدواج است.
* شرط ازدواج در کشورهای اروپایی برای همه شهروندان یکسان است.
* قوانین مربوط به شرط ازدواج برای همه افرادی که تابع کشورهای اروپایی هستند لازم الاجرا است.
* راهی برای فرار از قانون شرط ازدواج در کشورهای اروپایی وجود ندارد و در همه ازدواجهای رسمی که به طلاق ختم میشوند اجرایی میشود.
دقت کنید در اروپا بعد از طلاق، نه در جریان زندگی پرداخت می شود. میزان آن برای همه یکسان است و با پایگاه اجتماعی افراد تغییر نمی کند.
نزدیک ترین شرط ازدواج در کشورهای اروپایی که در بیشتر کشورها اجرایی شده و به دلیل قانونی بودن و لازم الاجرا بودن شباهت زیادی به مهریه ما دارد ؛ « حق تنصیف اموال زوجین » است. طبق این شرط همه افرادی که در کشورهای اروپایی به طور رسمی ازدواج میکنند موظف هستند که بعد از ازدواج به طور رسمی و قانونی در اموال یکدیگر شریک شوند. که البته شرط ازدواج برخی از ایرانیان هم هست. طبق این قانون زنان میتوانند در زمان طلاق نیمی از اموالی که همسر آنها در مدت زمان زندگی با آنها خریداری یا جمعآوری کرده است را دریافت کنند. این یک قانون کلی است و در بیشتر کشورهای اروپایی اجرا میشود.
مهریه در ایران، ترکیه و هند
مهریه در ایران؛ تعهد مالی مرد به زن و به عنوان یک پشتوانه مالی برای زن شمرده می شود و قابل مطالبه در صورت طلاق است. این تعهد مالی، در زمان عقد نکاح توسط مرد به زن تعلق می گیرد و مبلغ آن به توافق زوجین بستگی دارد. در صورت طلاق، زن می تواند مهریه خود را به طور کامل یا بخشی از آن را از مرد مطالبه کند. مهریه در ایران، به عنوان یک حق قانونی برای زن تلقی می شود و از ضمانت اجرایی قوی برخوردار است. به این معنی که در صورت عدم پرداخت مهریه از سوی مرد، زن می تواند از طریق مراجع قانونی و قضایی اقدام به دریافت آن کند.
طبق ماده 1078 قانون مدنی، مهریه باید دارای ارزش اقتصادی باشد. قانون مهریه همچنین تصریح میکند که مهریه باید قابل مالکیت توسط زن باشد. این به معنای این است که مهریه باید به گونهای تعیین شود که زن بتواند مالک آن شود.
در حالت کلی، عندالمطالبه بودن مهریه با قید در شرایط ازدواج مشخص می شود لذا می توان چنین شرطی را قبول نکرد. اما قبول نکردن چنین شرطی از سوی داماد باعث نگرانی عروس و خانواده او می گردد. بهتر است در فهم دو اصطلاح دقت کنیم.
مهریه، نشانه صداقت و صمیمیت زوج نسبت به زوجه میباشد پس در تفاوت بین مهریه عندالمطالبه و مهریه عندالاستطاعه باید گفت: اگر مهریه عندالمطالبه باشد به محض انعقاد عقد نکاح، زن مالک آن میشود. بنابر این میتواند آن را از شوهر مطالبه کند. اما اگر مهریه به صورت عندالاستطاعه تعیین شود در این صورت، میباید به عنوان یک شرط ضمن عقد بر سر آن توافق شده و در واقع باید زوجه به عندالاستطاعه بودن مهریه رضایت دهد.
مهریه در ترکیه: هدیه ای از مرد به زن است و قبل از عقد پرداخت می شود
در مقابل، مفهوم مهریه در ترکیه با ایران تفاوت های اساسی دارد. در این کشور، مهریه به عنوان هدیه ای از مرد به زن قبل از عقد نکاح، در نظر گرفته می شود. مبلغ آن معمولا به صورت توافقی تعیین شده و پس از عقد به زن پرداخت می گردد.
مهریه در ترکیه، به عنوان یک تعهد مالی یا حق قانونی برای زن تلقی نمی شود و در صورت طلاق، زن حق مطالبه آن را نخواهد داشت. به بیان دیگر، مهریه در ترکیه بیشتر جنبه نمادین و عرفی دارد و از ضمانت اجرایی قوی برخوردار نیست.(1)
در هند، عروس مهریه می پردازد
در هند بر خلاف کشور ما عروس موظف به پرداخت مهریه می باشد. این مهریه شامل طلا، ماشین، ملک یا زمین می شود که عروس باید آن را به داماد هنگام شروع زندگی هدیه کند. همچنین در این کشور عروس ها علاوه بر پرداخت مهریه می باید جهیزیه سنگینی به خانه بخت ببرند. (2)
راستی در چند کشور اسلامی دیگر، مردانی که نمی توانند مهریه بپردازند محکوم به پابند الکترونیکی می شوند؟
پرداخت مهریه در ایران، متناقض به نظر می رسد ؛ از یک سو پرداخت مهریه را منوط به طلاق می کند و از سویی دیگر آن را عندالمطالبه می خواند و هر لحظه از زندگی قابل دریافت می داند!
پرداخت مهریه در ادیان دیگر
پرداختن مهریه در ادیان دیگر هم وجود داشته است. قدیمیترین قانون شناخته شده درباره پرداختن مهریه به حدود 1700 سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد که به قانون حمورابی مشهور بوده. یعنی تقریباً 3700 سال پیش که رسم بوده مرد به زنش مهریه بدهد. از طرف دیگر در ایران باستان هم رسم بود که پدر دختر مبلغی پول یا مال غیر نقدی با عنوان هدیه از مردی میگرفت و دخترش را به ازدواج او در میآورد.
بر طبق متن قوانین احوال شخصیه زرتشتیان و ماده 29 از این قوانین، مهریه در این آیین وجود دارد. البته مشخص کردن مهریه زمانی است که دو طرف بخواهند از یکدیگر طلاق بگیرند و در ابتدا و زمان ازدواج مهریه مشخص نمیشود.
حتی یهودیان هم مهریه را یکی از ارکان اصلی ازدواج میدانند و باور دارند که ازدواج بدون تعیین مهریه باطل است. البته به اعتقاد آنها این طور نیست که هر وقت زن مهریهاش را خواست مرد ملزم به پرداخت آن باشد، بلکه آنها مهریه زنانشان را فقط وقتی پرداخت میکنند که بخواهند او را طلاق بدهند.
مسیحیان اعتقادی به مهریه ندارند. چون اصلاً ازدواج در نظر آنها مقدس نیست. آنها میگویند چون حضرت عیسی مجرد بوده پس باید بر تجرد تأکید شود. بنابراین تعیین مهریه مفهومی ندارد! به طور کلی در دین مسیحیت، پیروان کاتولیک مهریه تعیین نمیکنند و پیروان پروتستان هم هیچ الزامی برای این کار ندارند. اما اگر زوجین و خانواده آنها توافق کنند، میتوان مهریهای تعیین کرد و در عقدنامه هم آن را نوشت. (3)
راهکارهایی بازدارنده اما محترمانه
* اگر هدف از تعیین مهریه تلاش برای حفظ دوام خانواده است تا بتواند امنیت جامعه را تضمین کند و با زادوولد به تدوام نسل بپردازد به جای بستن پابند الکترونیکی، بعد از ازدواج مدت زمان ثابتی را برای امکان عندالمطالبه بودن مهریه مشخص سازید. مثلا بعد از 10 یا 15 سال ، زنان می توانند مطالبه گر باشند. در طی این مدت اگر مرد به آزار، اذیت و بدرفتاری با همسر بپردازد مکلف به پرداخت تمامی مهریه شود. این کار بیشتر برای در نظر گرفتن شرایط مالی مردانی است که تازه شاغل شده اند و هنوز درآمد انباشته ای ندارند و یا به تازگی از خانواده خود مستقل شده اند و هنوز پاهای مقاومی برای به تنهایی ایستادن بر روی آنها را ندارند.
* به جای پرداخت مهریه، مردان می توانند تابعی از شرط ازدواج برای خوش رفتاری با اعضای خانواده باشند. یک مرد حق بدرفتاری با زن و فرزند خود را ندارد و می باید در تأمین معاش آنان و کسب روزی حلال بکوشد. با توجه به ریشه های روانی و اجتماعی متفاوت مؤثر بر رفتار افراد، اگر این مهم شدنی نبود پس بار اول بخشش، بار دوم تذکر و بار سوم او مجبور به پرداخت یکی از سکه های مهریه شود و این سیر همچنان ادامه یابد. یعنی شرطی بازدارنده و عاملی برای کنترل خشم یا تحقیر و کتک کاری زنان. هر چند واقعیت های زندگی اجتماعی همیشه نمی تواند تابعی از قانون باشد، اما نقض قانون در هر حیطه ای وجود دارد.
* قوانین طلاق را سخت کنید و زنان نیز حتما حق طلب طلاق داشته باشند تا برگ برنده تنها در دستان مردان نباشد.
* با توجه به این که برخلاف اعصار قدیم، امروز درصدی از زنان نیز دوشاش مردان به فعالیت اقتصادی می پردازند و تأمین مالی می شوند پس لزومی به تضمین مالی زن شاغل با مهریه نیست. اما به شرط آن که استقلال مالی یا اختیار و اراده زن پس از ازدواج نیز محفوظ بماند و از فشار و نظارت شدید مالی همسران خود در عذاب نباشند.
* اصولا با سخت گیری بیشتر مراجعه به دادگاه خانواده افزایش می یابد و حجم پرونده های شکایت و اختلاف نیز قابل کنترل نمی شود. پس به جای نگاه از زاویه عندالمطالبه بودن مهریه، بهتر است بین دخل و خرج خانواده ها تعادلی معقول به وجود بیاورید. با آمار بالای جمعیت زیر خط فقر و پایین بودن سطح درآمدها نسبت به هزینه ها، چگونه انتظار ازدواج یا پرداخت مهریه و نفقه را دارید؟
علیرغم افزایش سالانه میزان حقوق افراد شاغل، هنوز یک کارمند یا کارگر در این کشور قادر به خرید یک سکه تمام با حقوق ماهانه خود نیست پس او چگونه مهریه بپردازد؟ با نگاه بسته به اهمیت موضوع مهریه در ازدواج ننگرید شعاع بینش و بصیرت خود را گسترش دهید و فراتر از دیده محدود خود، به ماهیت دیگر واقعیت ها هم اعتراف کنید تا بجای پابند نمایندگان مجلس بر پای مرد خانواده، در پی حل و فصل امورات مهم مملکت برآئید.
* واژه عندالمطالبه را از پرداخت مهریه حذف و ادای آن را به بعد از طلاق موکول نمائید. همان طور که قانون پیش بینی کرده است. در این گرانی نرخ طلاق نیز کاهش می یابد.
مهریه در قرآن
ما زنان نیز همانند دیگر بهره چینان از مفاهیم قرآن مجید، به استناد این کتاب وحی نیک می دانیم که در اسلام کار کردن زن اصلا واجب نیست و اگر زن کار می کند مرد حقی بر درآمد او ندارد.
در فقه اسلامی و در احکام شریعت و در متن قرآن بیان شده که " وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ " ( سوره نساء، آیه 34) از آن رو كه اموالشان براى زنان هزينه مىكنند، هزینه زندگی را مردها باید تأمین کنند. و در دیگر آیه میفرماید: " وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَه " ( سوره نساء آیه 4 ) و مهرهای زنان را با میل قلبی و به عنوان هدیه به آنها بدهید.
سخن آخر
اگر به اصل مشارکت در زندگی زناشویی معتقد هستیم، پس بگوئید چند درصد زنان شاغل، درآمد خود را به میل خود هزینه می کنند و یا چند درصد زنان از همسران خود در این سرزمین، نفقه دریافت می کنند؟ فقط تعداد محدودی که همسران آنان وکیل، قاضی، پزشک یا مهندس هستند و از درآمد متناسبی برای حفظ استانداردهای رفاه و آسایش زندگی برخوردارند.
حال این قانونگذار هیچ اندیشیده است زنی که اختیار دسترنج خود را ندارد چگونه خواهد توانست مهریه خود را طلب کند؟ لابد به مراجع قانونی مراجعه می کند؟ چینی که شکست دیگه شکسته حتی اگر به روش ژاپنی ها « کینتسوگی » کنید و با پودر طلا، شکسته ها را ترمیم کنید، در این فضا اعتماد و احترام شکسته است و هیچ فلز گرانبهایی حتی سکه های مهریه نیز قادر به بازسازی آن نخواهد بود.
برادر یا پدر من و شما مجرمان باسابقه ای نیستند که متهم و محکوم به پابند الکترونیکی شوند. اگر به آنان فرصت و امکان فعالیت بیشتر و حتی شغل دوم را ندهید، او چگونه قادر خواهد بود تا دین خود را ادا کند؟
بهتر است با حذف عندالمطالبه بودن مهریه، آرامش را به خانواده ها و جامعه برگردانید تا بی سر و سامانی جوانان نیز فیصله یابد.
نکته بسیار مهم در تمامی این ماجرا، رعایت حال کودکان است. توانایی دور نگه داشتن فرزندان از این مقولات، تربیتی احسن خواهد بود و گر نه هضم موضوع برای آنان ثقیل و اثرات سویی بر پنداشت ها و باورهایشان در زندگی اجتماعی خواهد گذاشت.
در خاتمه شعر زیر از مولانا به تمام عاشقان زندگی تقدیم می گردد:
مبارک باد بر ما این عروسی
خجسته باد ما را این عروسی
چو شیر و چون شکر بادا همیشه
چو صهبا و چو حلوا این عروسی
هم از برگ و هم از میوه ممتع
مثال نخل خرما این عروسی
چو حوران بهشتی باد خندان
ابد امروز فردا این عروسی
نشان رحمت و توقیع دولت
هم این جا و هم آن جا این عروسی
نکونام و نکوروی و نکوفال
چو ماه و چرخ خضرا این عروسی
خمش کردم که در گفتن نگنجد
که بسرشت است جان با این عروسی
منابع استفاده شده:
1) الماس گروپ . قانون مهریه در ترکیه: راهنمای کامل برای ایرانیان.
2) پایگاه خبری بهار نیوز. عجیبترین آداب و رسوم ازدواج در جهان. 16 فروردین 1400.
3) خبرگزاری تسنیم. توصیههای اسلام درباره پرداخت مهریه زنان/ چرا پرداخت نکردن مهریه بهعنوان کثیفترین گناه دانسته
شده؟ 25 خرداد 1399.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید