همکاران محترم ، از حضورتان پوزش می طلبم ،اما مجبور به نوشتن بودم. من که با اشکانم نوشتم ، امید که شما با تعهدتان بخوانید.
من همین جایم زیر پوست شهر. این پوست نیز دیگر مرا نمی خواهد و از فلاکت و بدبختی هایم به ستوه آمده است. بدبختی های من بسیار بزرگتر از سایزم می باشد. بدبختی هایم از بس بزرگتر هستند که از سر و پایم آویزانند. من اینجایم ، 10 سال سن دارم. من در حسرت گرفتن یک مداد به دستانم ، در حسرت نوشتن نامم، درحسرت خواندن نوشته هایم ، در حسرت مدرسه رفتن و با دوستان برگشتنم ، هستم.
من اینجایم، همه از کنار من می گذرند اما همه مرا نمی بینند. آخر همه برای دیدن به دنبال زیبایی اند ، و من که هفته ها حمام نمی کنم، حمام که چه عرض کنم تشتی پر از آب نیمه داغ و شستشوی خشمگین مادرم.
من اینجایم، اما در این شهر بزرگ ، جایی برای گذاشتن دو پای کوچک و معصوم خود ندارم.
من اینجایم، شغلم خرید مواد مخدر برای پدر بدبخت تر از خودم هست و هر روز با خود می گویم من کی شروع به مصرف خواهم کرد.
من اینجایم ، بارها برتن کتک خورده ی مادرم، اشک ها ریخته ام، اما زورم به پدر معتادم نمی رسید. ضربه های شلاق پدرم بر روی تنم، حاکی از اوقاتی دارد که مواد به دستم نمی رسید.
من اینجایم ، دو تا از خواهر و برادرانم را پدر بدبختم فروخته است نه برای زندگی مابقی خانواده که برای مصرف بی حساب خودش.
من اینجایم، در حسرت خنده های کودکان دست در دست پدران و مادرانشان.
من اینجایم ، صبحانه و ناهار و شامم خوردن حسرت است. خوردن دود شهر است. چهره تیره ام سنم را نشان نمی دهد خیلی بزرگتر به نظر می رسم. کودکانی را که در زیر پوست شهر من و شما از نعمت مدرسه رفتن محروم می مانند و استبداد جاهلانه والدین ، آنان را به سوی بدبختی و زوال می کشاندگاه کفش های رهگذران را واکس می زنم و با چه حسابگری ، چندرغازی در کف دستانم می گذارند.
من اینجایم ،اما گدایی نمی کنم. من پسر بچه ام اما غرور و عزت دارم. من محکوم به چرخ زدن در این دور باطلم. اصلا تحرکی نیست که از نوع افقی یا عمودی اش صحبت کنم.
من اینجایم ، چون شما وزرا مرا در سیاهی دوده های شهرم ندیدید و من محکوم به طی این طریق ناسرانجام هستم.
من اینجایم ،چون شما وزرا فقط به شمارش دانش آموزان حاضر پرداختید و برای آنها تصمیم گرفتید. من هیچ گاه صدای زنگ هیچ مدرسه ای را نشنیده ام.
من اینجایم ، نه امید و نه هدفی ، هیچ ندارم. بی قیدی من از نامردی ام نیست ، از دیده نشدنم است. کسی دلش به حال من نسوخت. منتظر شنیدن زنگ در خانه که چه عرض کنم طویله اش شرف دارد، ماندم اما کسی نیامد. به امید این که معلمی یا مدیری یا وزیری مرا ببیند روزها و هفته ها و سالها به انتظار نشستم اما باز دیده نشدم.
هر بار گفتم شاید این وزیر جدید مرا ببیند اما این بار هم خبری نشد. و الان من 18 ساله ام. زندگی متعفن پدرم به من میراث مانده است. الان خودم برای خودم مواد تهیه می کنم. دیگر پدرم زنده نیست.
من اینجایم، آیا کسی هست که عمر باد رفته مرا به من برگرداند؟ آیا وزیری هست که دستان سیاه نحیف مردنی مرا بگیرد و مرا از این باتلاق نکبت بار ،رهایی دهد؟ آیا فرد مسئولی هست که بیاید و درِ خانه ی نگون بخت بینوایی را به صدا در آورد؟
من اینجایم ، معلوم نیست تا چند سال دیگر زنده باشم ، اما شما را به شرف و وجدان تان سوگند بیایید و دستان کودکان محروم از نعمت عشق و زندگی انسانی و آموزش و ...... را بگیرید.
شما را به هر چه می ستایید سوگند ،اجازه ندهید تا حسن و حسین و اصغر و اکبر ، دیگری همچون من بدبختی را در آغوش کشند.
وزیر محترم آموزش و پرورش !
کودکانی را که در زیر پوست شهر من و شما از نعمت مدرسه رفتن محروم می مانند و استبداد جاهلانه والدین ، آنان را به سوی بدبختی و زوال می کشاند، کودکانی را که گدایی می کنند یا گل می فروشند یا کفش ها را واکس می زنند و.... همه ی آنها را ببینید و دریابید.
همنشین غصه هایشان شوید ، آنها را نیز حاضر غایب کنید ، قبل از آن که از دستان شما خارج شوند. قبل از آنی که مُهر ننگینی ، بر پیشانی تان گردند، قبل از آنی که 18 ساله شوند و در دود و دَم بدبختی شعله ور گردند.
وزیر محترم آموزش و پرورش !
ما کودکان هم شهدای محرومیت هستیم ما را نیز ببینید. ما موجوداتی زنده ایم که ارزش یک گلدان منزل شما را هم نداریم و گرنه در باغبانی ما کوتاهی نمی کردید.
وزیر محترم آموزش و پرورش، اجازه دهید تا حسرت کودکان این چنینی ، این مهر ماه ، ماه عطو فت و مهربانی به پایان رسد. و آنان نیز به محفل هم سن و سالان خود بیایند. آنان نیز از استبداد جاهلانه خانماسوز والدینشان رهایی یابند، آنان نیز قلم به دست گیرند و نوشتن نام خودشان را یاد بگیرند. آنان نیز شاید روزی وزیر آموزش و پرورش گردند.
من اینجایم ، مرا هم در زیر پوست شهرهایتان ببینید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید