چاپ کردن این صفحه

شیرزاد عبداللهی / همکار گروه صدای معلم

از معلم روستای آیرقایه شیروان تا معلم روستای سیدخدر ایذه ؟!

یک معلم تاثیرگذار است و شرایط را تغییر می دهد و یک معلم منفعل است و گوشه طویله بیتوته می کند/ مصاحبه مقداد باقرزاده معلم 26 ساله روستای آیرقایه در گروه های تلگرامی معلمان بازتابی نداشت/  معلم روستای محروم آیرقایه ، شرایط را تغییر می دهد و نام معلم را بلندآوازه می کند/ خوابیدن معلم در داخل طویله در کنار حیوانات و در فضای 1.5 متری باور پذیر نیست/ حتی چوپان های دو هزار سال پیش هم محل زندگی و خواب خود و محل نگهداری حیوانات را تفکیک می کردند/ معلم شکنی به شیوه ای رایج در برخی گروه های تلگرامی منتسب به معلمان تبدیل شده است/ وقتی برخی معلمان خودزنی می کنند و معلم و مدرسه و وزیر و آموزش و پرورش را بی اعتبار می کنند از دیگران چه انتظاری داریم/ یادداشت نویسان صنفی ، اغلب شرح مصیبت می نویسند و برای اوضاع معیشتی روضه تکراری می خوانند/ عده ای شاکی هستندکه چرا منزلت معلم پایین است اما خود تیشه به ریشه منزلت معلم می زنند/  "فقر نمایی" ادامه گفتمان انقلابی دهه 40 و 50 شمسی است که مبارزین ،اقتصاد را زیربنا می دانستند/ علت سرنگونی رژیم شاه فقر نبود ، دیکتاتوری و مسایل فرهنگی و مذهبی بود/ نام معلم در کنار کلماتی مانند گرسنگی و آتش زدن روزنامه و کتک زدن دانش آموز و زد وخورد با اولیا،  منزلت معلم را کاهش می دهد/ متاسفانه برخی ، تحت عنوان دفاع از معیشت ، معلم را گدا ، گرسنه و افسرده و... معرفی می کنند و لایک می گیرند/ عده ای به نام معیشت معلم دنبال پروژه سیاسی و اقتصادی خود هستند و معلم را انسانی عصبانی و قانون شکن معرفی می کنند/ معلم واقعی در مواجهه با مشکلات یا راهی می یابد و یا راهی می سازد/ مطالبات معیشتی معلمان باید در ارتباط با افزایش بهره وری و ارتقای کیفیت مطرح شود نه در قالب  تضاد کارگر (معلم ) و کارفرما (دولت)

 چرا برخی از فقر معلم و شنیدن مدارس طویله و فقدان منزلت معلم لذت می برند    یک هفته قبل از آغاز سال تحصیلی 95-96 خبرگزاری مهر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی گزارشی خبری با عنوان " کلاسی که در طویله برگزار می شود" منتشر کرد. (اینجا) . در این خبر از قول نماینده باغملک و ایذه  آمده است که معلم روستای سیدخدر در محل نگهداری حیوانات می خوابد و در همان محل نیز دانش آموزان را درس می دهد. حبیب الله خادمی نماینده مجلس، در توصیف مدرسه گفته بود: "در روستای سید خدر، دو فضا در کنار هم بودند که هر کدام از آنها حدود  ۱۲ متر بود؛ یکی برای نگهداری محل خوراک حیوانات (کاهدان) و دیگری محل نگهداری حیوانات (طویله) بود. در محل نگهداری حیوانات که بیشتر از ۱۲ مترمربع هم نبود، بخشی معادل یک و نیم متر آن را برای محل خواب معلم تعیین کرده بودند."

هم زمان، مصاحبه خانم زهرا چوپانکاره خبرنگار روزنامه اعتماد با "مقداد  باقرزاده "معلم 26 ساله روستای "آیرقایه" خراسان شمالی منتشر شد (اینجا ). آیرقایه روستایی در نقطه صفر مرز ترکمنستان ست  که محرومیت آن کمتر از روستای سیدخدر ایذه نیست. مدرسه یک کانکس  با يك كلاس و يك د‌فتر خيلي كوچك و  ٦ پايه دانش آموز و معلمی که "براي د‌انش‌آموزانش حكم غول چراغ جاد‌و را د‌ارد‌، آرزوهايشان را برآورد‌ه مي‌كند‌ و پل ارتباطي آنها است با جهان بزرگ بيرون از روستاي كوچك‌شان." این مصاحبه در شبکه های اجتماعی معلمان بازتاب محدودی داشت و اگر از تعارف بگذریم تقریبا دیده و خوانده نشد.

مقایسه گزارش نماینده از مدرسه سیدخدر  و مصاحبه با آموزگار روستای آیرقایه، دو نوع نگاه به آموزش و پرورش و شغل معلمی را در معرض دید خواننده می گذارد. معلم منفعلی که تسلیم شرایط می شود تا جایی که در گوشه طویله می خوابد و معلمی که فعال و اثرگذار است و در روستای محروم آیرقایه ، شرایط را تغییر می دهد و نام معلم را بلندآوازه می کند .

نکته مهم این است که گزارش و عکس های مدرسه سید خدر ایذه در فضای مجازی و به خصوص گروه های تلگرامی معلمان با تیترهایی مانند : "اسکان معلم آموزش و پرورش در طویله "، " کلاس درس روستاهای ایذه در طویله "، "برگزاری کلاس درس در طویله " و... منتشر شد. اما مصاحبه مقداد باقر زاده بازتابی در شبکه های اجتماعی معلمان نداشت.

در خبر روستای سیدخدر اغلب دوستان به قدری مجذوب جنبه افشاگری خبر شده بودند که عناصر ناساز و بعضا توهین آمیز خبر را متوجه نشدند و یا نادیده گرفتند. استقبال از این خبر در شبکه های مجازی تصادفی نبود . معلم شکنی به شیوه ای رایج در برخی گروه های تلگرامی تبدیل شده است. اگر در شبکه های اجتماعی ،  معلم را "گدا ، گرسنه و افسرده و...." معرفی کنیم ، به شرط اینکه ربطش بدهیم به حقوق معلمان و پشت بندش دوتا متلک به فانی و دولت بیاندازیم، از دوستان لایک می گیریم و کسی اعتراض نمی کند. اما اگر جمله ای در باره نقش فعال معلم برای حل مشکلات مدرسه و آموزش و پرورش بنویسیم با سیلی از اعتراض ها روبه رو می شویم.

گلایه می کنیم که چرا منزلت معلم پایین آمده است ؟ چرا معلمان دیگر گروه مرجع اجتماعی نیستند؟ چرا روشنفکران و دانشمندان و شخصیت های تاثیر گذار اجتماعی با مه هم صدا نمی شوند؟  عده ای هم تصور می کنند دولت باید با صدور بخشنامه"منزلت معلمان" را احیا کند. گروهی هم می گویند بحث درباره منزلت یک بحث انحرافی و نوعی توطئه  است و فقط باید در باره افزایش حقوق حرف بزنیم.

برخی تشکل های صنفی هم از معلم چهره ای عصبانی و پرخاشگر با مشت های گره کرده در خیابان ترسیم می کنند که به صورت اقشار دیگر چنگ می اندازد و از عالم و آدم طلبکار است . یادداشت نویسان صنفی در رسانه ها هم اغلب  شرح مصیبت می نویسند و برای اوضاع معیشتی روضه تکراری می خوانند. برخی نمایندگان و مسئولان هم برای همراهی با این جو، با تولید بعضی خبرها با جو مویه و ناله و عصبانیت همراه می شوند.  

عکس مدارس کپری و مدارس مخروبه روستایی همراه با دانش آموزان ژنده پوش یکی از سوژه های مورد علاقه معلمان در فضای مجازی و حتی رسانه های رسمی است. اینکه همه کودکان ایرانی در مدارس ایمن و استاندارد درس بخوانند خواسته ای معقول است. اما دولت ها  هم به این موضوع بی اعتنا نبوده اند.  

دولت اصلاحات در سال 84 لایحه ای به مجلس برد که بر اساس آن 4 میلیارد دلار از صندوق ذخیره ارزشی برای تخریب و نوسازی مدارس مخروبه و ایمن سازی مدارس غیر مقاوم ظرف مدت 4 سال اختصاص یابد. مجلس هفتم  لایحه را در فروردین 85 تصویب کرد. در زمان تصویب لایحه ، حبیب الله بور بور رییس سازمان نوسازی و تجهیز مدارس ، این مبلغ را برای تخریب و بازسازی و مقاوم سازی مدارس کشور کافی دانست.

در آن زمان ارزیابی های کارشناسی حاکی از این بود که حدود 30 درصد مدارس کشور مخروبه و حدود 30 درصد غیر مقاوم  هستند. مهلت 4 ساله در سال 89 تمام  شد، بوربور دیگر در مسند ریاست نبود و جای خود را به رییسی داده بود. کارهایی در این مدت انجام شد  ولی این طرح به اهداف خود نرسید.  

بر اساس برآوردهای رسمی هنوز هم 30 درصد مدارس کشور ، غیر ایمن و اگر با استاندارهای جهانی برآورد کنیم 99 درصد مدارس ما از نظر فضا و سازه و تجهیزات غیر استاندارد هستند، درک آموزش و پرورش از فضاهای آموزشی درکی مربوط به قرن نوزدهم اروپا است . دلایل عدم موفقیت طرح نوسازی مدارس مورد بحث این یادداشت  نیست . در اینجا بار دیگر به گزارش خبرگزاری مهر بر می گردم.

گزارش خبرگزاری مهر  که با چند عکس مستند شده، از نظر افشاگری سیاسی و شرمنده کردن وزیر و مجموعه دولت خبری تاثیر گذار و قوی است . به خصوص اینکه از زبان یک نماینده مجلس بیان شده است. البته  انتشار و شرح و بسط این خبر در رسانه ها بر اساس اصل گردش آزاد اطلاعات ایرادی ندارد. کار رسانه ها تعریف و تمجید از دولت و مقامات نیست. این کار را روابط عمومی ها انجام می دهند .  وظیفه آموزش و پرورش است که در باره این خبر برای افکار عمومی توضیح دهد و مهم تر از آن فضای مناسبی برای دانش آموزان و معلم مدرسه سید خدر و مدارس مشابه فراهم کند. اینها همه درست،  اما منتقدان و به خصوص معلمان به برخی جنبه های اغراق شده و توهین آمیز خبر توجه نکردند.

ظاهرا فضای 12 متری ،  همزمان محل نگهداری حیوانات و تشکیل کلاس درس است. از این فضای 12 متری 1.5 متر آن به معلم اختصاص داده شده و 10.5 متر آن شب ها در اختیار حیوانات است . طبق خبر، معلم هم شب ها داخل طویله و کنار حیوانات استراحت می کند و می خوابد. معلوم نیست که حیوانات چگونه این تقسیم بندی و حریم 1.5 متری اسکان معلم را رعایت می کنند؟ البته ویرانه بودن مدرسه باور پذیر است اما خوابیدن معلم در داخل طویله در کنار حیوانات و در فضای 1.5 متری باور پذیر نیست. حتی چوپان های دو هزارسال پیش هم محل زندگی و خواب خود و محل نگهداری حیوانات را تفکیک می کردند. اینکه یک طویله تبدیل به مدرسه شود باور پذیر است اما اینکه همزمان یک اتاق هم طویله باشد و هم کلاس درس و هم محل خواب معلم باورپذیر نیست.

کسانی که در روستاهای دورافتاده و محروم و یا در میان عشایر خدمت کرده اند می دانند که مردم محروم چقدر به معلمان احترام می گذارند . حتی اگر روستای محروم مدرسه نداشته باشد، اهالی یکی از بهترین مکان ها را به مدرسه و محل اتراق معلم  اختصاص می دهند. من نمی دانم واکنش معلم مدرسه سید خدر به این خبر چیست؟  چرا این معلم تا این  اندازه منفعل بوده و به این شرایط خفت بار تن داده و هیچ کاری برای تغییر شرایط نکرده است؟

در ایران مدارس مخروبه ، مدارس کپری ، مدارس خشت و گلی ، مدارس سنگ و گلی با تیرهای چوبی کج و کوله و دیوارهای لرزان وجود دارد و  دولت و وزارت آموزش و پرورش مسئول هستند. اما زندگی کردن معلم درفضای 1.5 متری گوشه طویله  باور پذیر نیست.

بدون شنیدن روایت های معلم و شورای روستا و آموزش و پرورش خوزستان، خبر ناقص است. اما استقبال برخی از معلمان در شبکه های مجازی از این خبر و اخبار مشابه فاجعه است. "فقر نمایی" ادامه گفتمان انقلابی دهه 40 و 50 شمسی است. زمانه ای که مبارزین سیاسی و انقلابی ها،  اقتصاد را زیربنا می دانستند .یکی از مضامین ادبیات آن دوره از جمله ادبیات کودک ،نمایش فقر و شلوارهای وصله دار کودکان روستایی و دیوار گلی مدارس بود. نمایش فقر راهی برای برانگیختن شور انقلابی در مردم بود. در حالی که الان معلوم شده که محرک اصلی مردم برای انقلاب سال 57  گرسنگی و فقر نبود و اتفاقا یکی از عوامل بروزانقلاب، افزایش چند برابری درآمد نفت و تزریق آن در بودجه دولت بود.  عوامل فرهنگی و مذهبی و سیاسی تاثیر بیشتری در برانگیختگی مردم داشت.

در مدارس روستایی و عشایری، کالبد فیزیکی مدرسه تعیین کننده و درجه اول نیست. نگاهی به تاریخچه مدارس عشایری زمان شادروان محمدبهمن بیگی، رابطه بین کیفیت آموزش و کالبد فیزیکی مدرسه را منتفی می کند.  مدارس عشایری در زیر چادر با معلمانی کم سواد ولی عاشق و با انگیزه و جعبه کوچک کمک درسی، بالاترین  راندمان را داشتند.

تعجب ندارد  که نماینده محترم باغملک به این ظرایف توجه نکرده است اما تعجب می کنم که معلمان فاضل حاضر در شبکه های اجتماعی چرا هنگام بازنشر و تحلیل و تفسیر این خبر متوجه نبودند که کنار هم قرار دادن کلمات "طویله ، مدرسه ، معلم" منزلت آموزش و پرورش و معلم را در چشم جامعه تنزل می دهد.

هنگامی که برای  نوشتن این یادداشت ، دنبال گزارش خبرگزاری مهر می گشتم ،  مجبور شدم  کلمات "معلم ، طویله مدرسه" را کنار هم در گوگل سرچ کنم و با سرچ این کلمات گزارش را پیدا کردم. واقعا خجالت کشیدم و با خود گفتم ترسیم چهره ای سیاه از آموزش و پرورش و مدرسه و معلم و کودک ایرانی به چه کار معلمان می آید؟

قرار گرفتن نام معلم در کنار کلماتی مانند گرسنه و آتش زدن روزنامه و کتک زدن دانش آموز و دعوا با اولیا  منزلت معلم را درچشم اقشار مردم پایین می آورد. نام مدرسه در کنار طویله ، چرا باعث احساس خوشایند و تشفی خاطر برخی همکاران می شود؟ با بی اعتبار کردن آموزش و پرورش و مدرسه و معلم  چه اتفاقی می افتد؟

یادداشت را با مقایسه مقداد باقرزاده معلم تاثیرگذار روستای محروم  آیر قایه و معلم بی نام و نشان و منفعل روستای سیدخدر آغاز کردم و با همین مقایسه به پایان می برم.

مقداد باقرزاده می گوید : "جايي كه من وارد‌ش شد‌م د‌ر واقع يك مد‌رسه قد‌يمي بود‌ كه قابليت سكونت ند‌اشت، خود‌مان د‌وباره گچ‌كاري و سيمان‌كاري‌اش كرد‌يم تا بشود‌ آنجا ساكن شد‌...اين روستا نه مغازه د‌ارد‌ و نه حتي نانوايي. اگر بخواهم نان بگيرم يا خريد‌ كنم هيچ جايي نيست. براي خريد‌ بايد‌ سوار موتور شوم و بروم به روستاهاي اطراف...روستا د‌ر واقع جاذبه خاصي ند‌اشت كه نظرم را جلب كند‌، فقط وجود‌ بچه‌ها بود‌ كه باعث شد‌ كم‌كم علاقه‌مند‌ شوم."

این ضرب المثل را در مورد مشاغل مختلف به کار برده اند و من آن را در باره معلم به کار می برم : " انسان های بزرگ در مواجهه با مشکلات یا راهی  می یابند و یا راهی می سازند .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سه شنبه, 05 مهر 1395 17:49 خوانده شده: 3211 دفعه

در همین زمینه بخوانید: