چاپ کردن این صفحه

عبدالله افراسیابی / معاون پرورشی دبیرستان های تهران

حسین (ع) آموزگار عزت و آزادگی

امام حسین و فلسفه عاشورا  بر شط شراب عشق و حماسه و ایثار و مستی وادی عرفان و ملکوت و بر کرانه ی ایمان و شکوه دلدادگی و بر ساحل نجات بشریت از غرقاب فنا و یاس و درماندگی و طوفان بنیادبرافکن روزگاران، این حسین (ع) است که استوار و مقاوم ایستاده و با تمسک به ایمان و اراده و همت و هجرتی سبز و جهادی سترگ و شهادتی سرخ فام، تمامی انسان ها را و بالاخص بردگان و شلاق خوردگان و پابرهنگان و تشنگان آزادی و آزادگی را به اکتساب معرفتی عمیق و گسترده و جهاد و مبارزه علیه سیاهی و ظلم و استبداد و استعمار و استثمار از ناحیه ی طاغوت ها و ابرجنایتکاران و ابرقدرت ها همان ابولهب ها و ابوسفیان ها و معاویه ها و یزیدهای زمانه فرا می خواند.

حسین (ع) وارث آدم است و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و آخرین سفیر پاک الهی، احمد مرسل (ص) و علی مرتضی (ع) در جمیع سجایا و خصائل والای الهی، انسانی و عدالت و قسط و حریت.

حسین همان ثارالله که در جان و کالبد هستی و زمان و آسمان و زمین و قلب تاریخ جاری و ساری است. همو که خدای سبحان در کتاب مبین، نفس مطمئنه اش نامید و وی را به جنت اعلا و برین خود و در سلک عباد خاصش قرار داد و پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) وی را از ذات و ماهیت و هویت خویش و خویشتن را نیز از حسین، این آزاد مرد و فداکار و هماره جاوید دهر نامید.

تعجب ندارد که محمد مصطفی (ص) حضرت سیدالشهداء امام حسین (ع) را چراغ فرزندان و تابناک هدایت در کشتی نجات اش نامید. آن هنگام که فریبکاران و دغل بازان و تمامیت خواهان و حیوان سیرتان و انسان نمایان زمانه و منادیان اهریمن و پاسبانان حریم کفر و شرک و نفاق و پلشتی و ظلم و بیداد و فساد و تباهی بر اریکه ی قدرت شیطانی تکیه زده و بیت المال را به تاراج و یغما برده و دین و مذهب و انسانیت و حریت را به بازی گرفته و دست از پا درازتر آن امام را نیز به سازش و بیعت و بردگی تن و روان فراخواندند؛ آن حسین عزیز و فرزند پاک و فرهیخته ی رسول و ولی خدا و جگرگوشه ی بتول عذرا (ع) با زبانی گویا و قامتی افراشته و همتی بی نظیر و غیرتی بی دلیل به پهنه ی هستی و به اوزان تاریخ، قهرمانانه و شجاعانه فریاد برآورد که هرگز! هرگز! ذلت از ما خاندان عترت رسول به دور است :

 

زیر بار ستم نمی کنم زندگی                                  جان فدا می کنم در ره آزادگی

 

و باز فرمود: وقتی مردم زمامداری همچون یزید پلید جرثومه ی فساد و گناه داشته باشند و مبتلا به چنان حاکم ستمگری گردند، بایستی فاتحه ی اسلام را خواند! سیاست بازان و مصلحت گرایان و تجارت پیشگان و نان به نرخ روزخوران و بوقلمون صفتان و حتی شخصیت هایی سالم و صالح اما فاقد بینش ژرف و امام شناسی در بعد وسیع و قاعدین زمانه چه بسا از روی خیرخواهی و دلسوزی حسین بزرگ رسید و سالار شهیدان و اسوه ی مقاومت و ایمان و شهادت و تندیس صداقت و تقوی و جهاد را به سکوت و مماشات و یا فرار و مخفی شدن و جان به سالم بردن و در گوشه ای خزیدن توصیه و دعوت می نمودند و شاید هرگز به این موضوع پی برده بودند که حسین، این آموزگار جهاد و هجرت و شهادت، قطعا با علم امامت خویش، به فلسفه و مسیر و پایان آن راه سترگ و خونین و شهادت حتمی و قطعی خویش واقف بود و صد البته و عقلا و منطقا و متعارفا، علی رغم عشق و علم به شهادت وظیفه و تکلیف شرعی، انسانی و تاریخی و وجدانی داشتند تا مسیر طبیعی و عرف را نیز طی نموده از جد و جهد و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و جهاد و عدالت خواهی و آزادی خواهی و روشنگری و تحقق آمال و برنامه ی گسترده و جدی فرهنگی غافل نباشند و به قولی سعی و تلاش وافر خود را به منصه ی ظهور و به روز برسانند و از دست بر روی دست گذاشتن و تسلیم کور قضا و قدرشدن و فراهم نمودن زمینه برای ستم و بیداد و فساد و تباهی دشمنان غدار و مکار جدا پرهیز نمایند!

به همین منظور و در همین چارچوب می بینیم آن حضرت چه از طریق نگارش نامه های شجاعانه و جسورانه و منطقی و نصایح کوبنده و آگاهی بخش به معاویه و سایرین اعم از دوستان و دشمنان و چه با ایراد خطابه و وعظ و هشدارهای به جا و عبرت آموز و هجرت و جهاد و گفت و گو و افشاگری ها و صحبت با حر، زهیر و حتی عمربن سعد و حرکت های منزل به منزل و سخنرانی در بین راه و شب عاشورا و حتی ظهر عاشورا و نصیحت های مشفقانه و تلاش در جهت آگاه و روشن نمودن غافلان و بازی خوردگان و .... نهضت و قیام و انقلاب الهی انسانی و تاریخی خود را ادامه داده و بدان غنا می بخشد و هرگز از تشکیل حکومت خداپسندانه و عادلانه و انسان مدارانه و سعی در امحاء ظلم و ستم و غارتگران و اجحاف گران و خون آشامان ناامید نمی گردد، تا تمامی انسان های تاریخ و آیندگان این گونه فکر و گمان نبرند که قیام و حرکت حسین، یک استثناء و آسمانی منهای زمین و بدون الگو و مدل پذیری و ایستا و بدون تداوم بوده و صرفا یک راز و رموز قراردادی فقط میان حسین و خدا بوده و بس!!؟ و هرگز این قیام و جهاد و شهادت تداوم نیافته و کسی نمی تواند و یا حق ندارد همچون او دست به قیام و جهاد بزند!!؟

والعیاذبالله، تمامی حکام حتی ظالمان و بدکاران و بداندیشان و ستمگران، اولی الامر و واجب الاطاعه و نمایندگان خدا و فرشتگان آسمانی هستند!؟ برخی از نویسندگان و محققان و دانشمندان برجسته مسلمان و غیرمسلمان را عقیده بر آن است که بر اساس « اصل و قاعده ی بداء » چه بسا اگر زمانه و مردم را ظرفیت و لیاقت و قابلیت لازمه می بود و در سقیفه ی آن اتفاق غلط و بدعت رخ نمی داد و حق به حقدار می رسید و پس از ارتحال پیامبر بزرگ اسلام (ص) مردم از علم و ایمان سرشار و معارف و اندیشه های ناب مولا علی (ع) و دولت و حکومت حق و عدالت گونه و قضاوت ها و حکمرانی آن یگانه ی دهر بهره مند می گشتند و یا اگر نامه نگاری کوفیان به حسین (ع) صرف احساسی و مقطعی و بلهوسانه نمی بود و مسلم بن عقیل (ع) در ماموریت خویش پیروز می گشت و یا اثری از یزید و یزیدیان فاسق و پلید در میان نبود و حسین (ع) به شهادت نمی رسید، قطعا و یقینا یک نظام و حکومت سراسر پاک و ناب و حکمت آمیز و عدالت گونه و انسانی و الهی استقرار می یافت و مردم حجاز و به ویژه مدینة النبی و سرتاسر جهان اسلام و حتی بشریت در آن زمان و تا مدت ها از فیض وجود امام و مسلک و مکتب و حکمت و عدالت و علوم فراوان ایشان کمال بهره را می بردند.

محققین و پژوهشگرانی را نیز عقیده و نظر چنین است که با تمامی این تفاصیل و اوصاف و سعی و تلاش و جدیت امام و یاران صدیق و پاک او از آن جا که در عصر نتوانستن ها و ناجوانمردی دشمن و دستگاه های عریض و طویل تبلیغاتی اهریمنان و خودخواهان،بزرگترین حربه ی موثر علیه ناجوانمردان و قدرت طلبان بنی امیه و امثال ایشان شهادت و خون و ایثار می باشد، لذا در فرجام و انتهای کار ، حسین شهادت مظلومانه اما غرورانه و مفتخرانه را برگزید.

 در کارنامه ی درخشان قیام حسینی و مانفیست و منشور نهضت مکتبی و انسان ساز و ظلم برانداز اباعبدالله الحسین (ع) ، ترس و مماشات و تن به بردگی دادن و زمام روح و عقل را به طاغوت و اهریمن سپردن، کوچکترین جایگاهی ندارد. امام حسین (ع) در توضیح و تشریح فلسفه و علل قیام خویش می فرمایند: قیام و نهضت من برای در دست گرفتن قدرت صرف و شرارت و خوش گذرانی و بر گرده ی مردم سوار شدن و ایجاد مفسده و بی عدالتی ها نیست، بلکه نهضت و قیام من برای روشنگری و اصلاح در میان مردم و دین جدم رسول خدا و امر به معروف و نیکی ها و برحذر داشتن مردم از زشتی ها و امور غیر انسانی و ضد الهی و عمل به راه و روش پیامبر (ص) و علی (ع) و زنده کردن دین خدا و رسول الهی می باشد.

این چنین است که "کورت فریشلر" آلمانی، حادثه ی عاشورا و فداکاری و جانبازی حسین (ع) را یک امر بی بدیل  و بی نظیر  و بزرگترین و با عظمت ترین حادثه ی تاریخ بشری قلمداد می نماید.

وقتی آن حضرت در شب تاریخی و به یاد ماندنی و عجیب عاشورا، آن سخنرانی و خطابه محیرالعقول و با ارزش را ایراد می­ فرماید مبنی بر اینکه ای یاران و خاندان من، اینها یعنی ظالمان و خونریزان، تنها با من حسین کار دارند و شما می ­توانید و آزادید از شب به عنوان یک راهوار بهره جسته و جان خود را بردارید و بروید و من بیعت از دوش شما برداشتم!

عشاق طریقت عشق، سر از پا نشناخته و جملگی جانبازی و شهادت در رکاب مولایشان را پذیرا گشته و حتی طالب کشته شدن در هزار مرتبه را صدا می­ دهند و حضرت عباس قمربنی هاشم، آن پرچم دار بزرگ قافله کربلا و عملدار باوفا و مطیع امام (ع) زنده ماندن بدون امام حسین را بی ­معنی و به دور از انصاف و انسانیت و رادمردی می­ داند! و آن هنگام که کودکان تشنه، طاقت از کف می ­دهند و ناله آنان به عرش می­ رسد و آسمانیان به گریه افتاده و جهان در برابرشان تیره و تار می­ گردد، مشک برداشته و روانه ی شطّ فرات می ­گردد و آن قدر جسارت و شجاعت و جدّیت و فداکاری از خویشتن نشان می­ دهد که دشمنان همچون روبهان از ترس شیر ژیان، منهزم و فراری می­ گردند و با آن که به آب روان و زلال دست می­ یابد، به احترام امام خویش و به علامت هم نوائی و هم دردی با تشنه لبان کربلا و خیمه ­ها، آب در کف را بر آب می­ نهد و مشک را پرنموده و به سمت خیمه کودکان به راه می ­افتد و با آن که نامردان و ناجوانمردان پست و فرمایه، دست­ های آن جوانمرد و فدارکار و شجاع بی ­نظیر تاریخ را قطع می­ نمایند امّا به امید و عشق رساندن آب به بچه­ ها، نهایت تلاش خود را می­ نماید و دشمنان که عرضه و قدرت رویاروئی با آن عزیز را نداشتند، ناجوانمردانه و غافل گیرانه به ایشان حمله­ ور می­ شوند و علاوه بر قطع دستان عباس دلاور و ماه بنی­ هاشم، عمود سنگین و آهنین بر فرق سرش فرود می­ آورند و ندا در می دهد که ای بردار ... برادرت را دریاب!

امام که به سان یک باز شکاری و با سرعت تمام ،خویش را بر بالین حضرت ابوالفضل العباس (ع) می­ رساند افسوس می­ خورد که دیگر کاری از دستش برنیامده و می­ فرمایند: ای عباس با شهادت تو کمرم شکست و رشته امید و چاره­ ام پاره گشت!

 یا با چهره درخشان و باعظمت و وقار حضرت علی­ اکبر(ع) روبه رو می­ شویم که بنا بر فرمایش، حسین بن علی­(ع) دیدن روی او وقامتش، آن حضرت را به یاد پیامبر اسلام (ص) می­ انداخت!، حضرت علی اکبر(ع) نیز در چندین نوبت آن هم با زبان تشنه و کلاه خود و لباس رزم سنگین و طاقت­ فرسا، ظالمان معروف و دهشتناکی از جبهه یزید و شمر و ابن زیاد را دلاورانه و شجاعانه به قتل رساند و به جهنم ابدی واصل گردانید.

امام حسین(ع) می­ فرمود: علی اکبر از حیث اندام و خلقت و خلق و خوی و منطق و عقل و بیان، شبیه­ ترین فرد به رسول خدا (ص) می­ باشد.

آری !

قیام حسین و کربلای معلّی و عاشورای سرخ حسین (ع) و یاران و خاندان پاک و شجاع و مومن و راسخ نمونه­ اش، همچون خورشید تابنده و فروزان بر تارک تاریخ و هر زمان و هر مکان می­ درخشد و همچون الگو و مدلی راستین و همیشگی و تاریخی فرا روی انسان­ ها قراردارد.

شناخت چنین امام و قیامی و حرکت در مسیر نورانی و مقدس امام حسین و یاران صدیق و بزرگوار ایشان با هدف و انگیزه حقیقی مبارزه با پلیدی­ ها و بی­ عدالتی­ ها و ظلم استکبار و ایادی منطقه­ ای و جهانی­ اش که مصداق بارز و عینی یزیدیان و مروانیان و آل زیاد ملعون می­ باشند و نیز اشک توأم با عشق و معرفت و تاثیرگذار و عرفانی، بسی افتخار و هنر و سرمایه ­ای سترگ و پایدار در دنیا و آخرت می ­باشد.


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سه شنبه, 27 مهر 1394 22:00 خوانده شده: 2454 دفعه

در همین زمینه بخوانید: