« هرگز بدون تفکر از بزرگان علمی، سیاسی و مذهبی پیروی نکنید.
همچنین بدون تفکر از سنت و قراردادهای اجتماعی پیروی نکنید.
برای خودتان بهطور مستقل فکر کنید.
به شواهد موجود نگاه کنید و سعی کنید دیدگاهها و رفتارتان را بر پایهٔ اینکه مسائل واقعاً چگونه هستند، بگذارید » .
"جان لاک"
***
آقای شکوهی . ناظم دوران راهنمایی .
آمده تا هنرمند یا فیلم سازی را ببیند که زمانی شاگرد مدرسه بوده است .
این فیلم ساز از تنبیه های دوران کودکی خود به شدت گله مند است اما سعی می کند در ابتدا و در لفافه و تعارف که عادت بسیاری از ایرانی است پنهان کند اما در نهایت این عقده چندین ساله سر باز می کند .
فیلم ساز :
... آقای شکوهی عجب روزی هم شما آمدید .
آقا وسیله دارید ؟
ناظم : نه ... یه جوری می رم .
فیلم ساز : یه جوری چیه ؟ من خودم می رسونم . بریم نهار را بخوریم .
فیلم ساز :
ابدا ! من با راننده خودم می رسونمتون .
خیلی خوشحالم کردید . بعد این همه سال .
خب ... آقای شکوهی . دورانی بود . یادش به خیر .
ناظم : چقدر هم آقا ، زود گذشت .
فیلم ساز :
الان اگر برگردیم به اون دوران . بازم بچه مردم را می زنید ؟
ناظم : من اون موقع هم با « تنبیه بدنی » مخالف بودم . قربان . این وضعیت و شاید به مراتب بدتر از آن در مکان های عمومی ساری و جاری است اما رگ غیرت کسی بالا نمی زند .
فیلم ساز :
مخالف !
من خودم نصف کتکام را از شما خوردم !
ناظم :
از من !
امکان ندارد !
محاله .
فیلم ساز :
شما نبودی می گفتی که این قدر ( منو نگاه کن ) . این قدر می زنمت تو کف دستت با خط کش که تا سه روز نتونی با قاشق غذا بخوری !
ناظم : اشتباه می کنی . من خدمت شما عرض کردم . من اون موقع هم با تنبیه بدنی مخالف بودم .
اصلا من یادم نمی یاد تا حالا کسی را زده باشم !
فیلم ساز :
الان همین یادم نمی یاد کسی رو زده باشم محترمانه یه غلط کردمه ؟ نه !
ناظم :
ببین ...
فیلم ساز :
نمی شه این طوری آقای شکوهی . آدم تو زندگیش هر گوهی دلش می خواد بخوره بعد چند ساله بعد بزنه زیر همه چیز . هیچی هم گردن نگیره !
نه نمیشه !
چطوره من به جای اون همه کتکی که زدی به بچه های مردم ؛ من یه دونه بزنم توی صورتت یه جوری که از این شیشه پرت بشی بیرون !
ناظم :
آخه من پیرمرد زدن دارم ؟
فیلم ساز :
اوخ !
اون بچه های ده دوازده ساله معصوم زدن داشتند ؟ ابتدا انکار مساله . سپس عذرخواهی نکردن بابت اشتباهات صورت گرفته و سماجت در انجام آن و دست آخر وقتی دستش رو می شود و کم می آورد سعی می کند با تحریک احساسات ، ترحم دیگران را برانگیزد .
داود ... همین جا نگه دار !
( این جا آقا ! )
آره . همین جا .
( این جا . چشم )
برو پایین !
( آقا ! هوا سرده . این پیرمرد وسط اتوبان زا به را می شه ! )
تو راننده منی یا راننده این پیرمرد ؟
( ببخشید )
در این چند روز واکنش های مختلف و بعضا متفاوتی نسبت به حرف های رد و بدل شده در این فیلم در میان جامعه و البته میان فرهنگیان مطرح شد .
قاطبه ی معلمان این فیلم را توهین به آنان دانسته و آن را محکوم کردند .
در این مدت واکنشی از سوی آقای معادی نسبت به این واکنش ها ندیدم و یا مشاهده نکردم .
فقط عکسی دو نفره از ایشان منتشر شد .
ایراد و یا انتقاد اصلی معلمان به استفاده از کلمات و یا به عبارات به کار برده شده در دیالوگ فیلم است و این در حالی است که در برخی مدارس و در حال حاضر این گونه فحش ها به راحتی در کلاس و حتی در صف مدرسه توسط سکانداران آموزش و تربیت خطاب به دانش آموزان بیان می شوند اما چگونه است وقتی این واقعیات پنهان در مدرسه علنی می شوند ؛ بسیاری آشفته شده و آن را موجب جریحه دار شدن احساسات عمومی می دانند ؟
این وضعیت و شاید به مراتب بدتر از آن در مکان های عمومی ساری و جاری است اما رگ غیرت کسی بالا نمی زند .
تاکید زیاد وزارت آموزش و پرورش و مسئولان در موضوع « تنبیه بدنی » و البته ترس معلمان از عواقب قانونی آن موجب شده تا تنبیه فیزیکی به تنبیه سفید و یا نرم تغییر نماید .
نکته قابل تامل در این سکانس انکار مساله و یا اصل موضوع توسط ناظم سابق مدرسه است .
این حرف ها بارها توسط ناظم سابق مدرسه تکرار می شوند بی آن که اصل مساله توسط این ناظم پذیرفته شود و همین موجب خشم فیلم ساز می شود .
آیا منکر شدن موضوع و یا پاک کردن مساله موجب تعامل و همدلی خواهد شد ؟
ناظم مدرسه می توانست ضمن پذیرش کلیت قضیه ، دلایل خود را برای این ارتکاب به چنین اعمالی و « صادقانه » بیان می کرد و برای این که نشان دهد واقعا متصف به صفت « فرهنگی » بودن است از فیلم ساز کنونی و دانش آموز سابق « عذرخواهی » می کرد .
اما چرا این کار را نکرد ؟
واقعیت این است که آن برخورد ناظم پیشین مدرسه ، رویه غالب اکثریت ما ایرانی هاست .
ابتدا انکار مساله . سپس عذرخواهی نکردن بابت اشتباهات صورت گرفته و سماجت در انجام آن و دست آخر وقتی دستش رو می شود و کم می آورد سعی می کند با تحریک احساسات ، ترحم دیگران را برانگیزد .
آری .
اگر از من پرسش شود ؛
سخت ترین و شاق ترین کار برای ایرانی ها چیست ؟
بدون تردید ، چرخه معیوب و خانه خراب کن تاریخی بالا را تکرار خواهم کرد که ترجیع بند همیشگی آن ، عذرخواهی نکردن است .
و بی شک این روحیه و این رفتارها درطول تاریخ در « ژن ایرانی ها » حک و ضبط شده و به این زودی ها و به این راحتی ها هم اصلاح نمی شود به ویژه آن که نه اراده ای برای « تغییر» دیده می شود و نه خانواده ایرانی و مدرسه ایرانی ظرفیت و پتانسیلی برای اصلاح این وضعیت بیمار و نژند دارند .
این وضعیت در سطوح مختلف در حال تکرار و بازتولید است و فقط نقش ها دائما عوض می شوند .