چرخ تاریخ در استمرار ازلی - ابدی خود بار دیگر به نقطه ی آغاز چرخش گاه شماری خورشیدی در تمدن ایرانی به نوروز ۱۴۰۳ رسید . جنب و جوش و جوشش و خروش زمین و آسمان برای آغازی دیگر انسان ایرانی و دلدادگان به نوروز در تمامی حوزه تمدنی نوروز را به شور و شوق و جنبش در آورده و کودک و بزرگ ، پیر و جوان ، خرد و کلان در کوشش رساندن خود به این آغاز هستند .
" آغاز " در آیین ها ، باورها ، تمدن ها راهی است برای " نوزایی " و شروعی دوباره . روزنه ای است برای کاستن از رنج " تکرار و بیهودگی " و امیدی است برای بازجستن فرصتی دیگر جهت استمرار و پیمودن رنج بودن اما نه به غم یا افسردگی و مچاله شدن در خود و چرخ زندگی که به " شادی و شور و سرور " کوفتن سنگلاخ و ساختن " زندگی " در این جاده ی دراز و پر رمز و راز .
اگر حافظ شیرازی ، ایرانی را بر در میکده این گونه خطاب می کند که : " قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن " ؛ حکیم عمرخیام نیشابوری نیز برای ایرانی انبانی از خرد و حکمت اندوخته و به ارمغان آورده تا در روزگاران فسرده و سرد و تاریک و عسرت و رنجوری تاریخ تنهایمان نگذارد !
خیام بزرگ به بزرگی در موقفی که در تاریخ ایرانی جای گرفته است دست ایرانی را به گرمی و شوق می فشارد و گرانمایه کتاب نوروزنامه را می نگارد و اشعار نوروزی می سراید و می فرماید :
بر چهره گل نسیم نوروز خوشست
در زیر چمن روی دلفروز خوشست
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوشست
همچنان که در هنگامه ی غرش آسمان و تیرگی ابرهای فشرده و فرود آمدن بارش های بهاری می سراید :
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و به جام باده کن عزم درست
کین سبزه که امروز تماشاگه تست
فردا همه از خاک تو خواهد رست
گویی خیام با طی طریق پایان این بازی ( تولد و مرگ ) را نه به چشم دل که حتی به چشم ظاهر دیده است ! حیله ها و خدعه های چرخ کجمدار را به نیکویی کاویده و کشف کرده است و اینک در ایستگاهی از قطار تاریخ فراخوان به " دل آرامی و دم غنیمتی " هم میهنانش می دهد .
خیام به دلدادگی و دلسوختگی برای هم میهنانش می سراید :
از آمدن بهار و از رفتن دی
اوراق وجود ما همی گردد طی
می خور مخور اندوه که گفت حکیم
غمهای جهان چو زهر و تریاکش می
خیام آدمی را از بیهودگی ، از سرگشتگی ، از باختن " دم " به هر آنچه که جز برای " زیستن " و " شادخواری " بگذرد بر حذر می دارد و با ژرف کاوی حکیمانه و کم نظیر اگر نگوییم بی نظیر ندا می دهد :
ابر آمد و زار بر سبزه گریست
بی باده گلرنگ نمی شاید زیست
این سبزه خود امروز تماشاگه ماست
تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست
تمدن ایرانی در تاریخ چند هزار ساله ی خود از گذرگاه های سهمگین و جانفرسایی گذر کرده است و اینک در یکی از دشوارترین پرتگاه های تاریخی خود قرار گرفته است !
چنین گفت دژخیم نر اژدها
که از چنگ من کس نیابد رها
تمدنی که در فلات ایران پای گرفته است خشم و خشونت و خشکی بادیه نشینان غربی و صحرانشینان شرقی نتوانسته است آن را به کام سیاهی و مرگ ، توحش و قساوت بیالاید ، همان گونه که به درستی در تاریخ یازده فروردین سال ۱۳۰۴ خورشیدی نام ماه های گاه شماری کشور شاهنشاهی ایران از بروج فلکی به نام های زیبا ، خوش آهنگ و پر نغز و لطیف ایرانی تغییر یافت و فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر و امرداد و شهریور و مهر و ... جایگزین حمل و ثور و جوزا و سرطان و ... یا گاه شماری تازیان شد .
اینک ایرانیان در آستانه ی ورود به " فروردین ماه " هستند نامی که از گاه شماری اوستایی نو گرفته شده است و نام یکی از فرشتگان در آیین زرتشتی می باشد . ماهی که در نوزدهمین روز از آن جشن فروردینگان برگزار می شود و به معنی فروردهای پاکان و فروهرهای پارسایان است . تکیه گاه سترگ و پر اطمینان ایرانی جز ایران و اندوخته های تاریخی اش نیست و به شادی زیستن و به مهر با گیتی بودن جان و جوهر و گوهر تمدن دیرپای ایرانی است و خیام بزرگ در ساختن و پرداختن آن سهمی بس گرانسنگ داشته و دارد .
پایان سخن در وصف ضیافت نوروز از زبان سعدی شیرین سخن :
بر آمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
نوروز عزیز باستانی همایون
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید