« تمامِ ایرانیانی که اندکی آگاهی دارند، از عقب ماندگی کشور - به ویژه افول ایران از یک امپراتوری بزرگ و قدرتمند به دولتی ضعیف و کوچک - نگران شدهاند. ریشهٔ انحطاط در کجاست؟ در اوایل قرن، روشنفکران میتوانستند ادعا کنند که مقصّرِ اصلی، مستبدینی بودند که نفعی پنهانی در بی سوادی و جهلِ مردمِ کشور داشتند. امّا در حقیقت بیست سال پس از حکومت مشروطه ما نمیتوانیم همان پاسخ را بدهیم. اکنون میدانیم که تقصیر اصلی نه بر گردنِ فرمانروایان بلکه فرمانبرداران است. آری، علّتِ اصلی توسعه نیافتگی در ایران و شاید در بیشتر کشورهای شرقی، تفرقه و اختلاف میانِ توده هاست.
نویسنده: احمد کسروی
علل اصلی عقب ماندگی
انتشار: روزنامهٔ پرچم ، ۱۳۲۱
***
امروز 17 مرداد مصادف با « روز خبرنگار » است .
رئیس دولت سیزدهم و مقامات ارشد این دولت به این مناسبت به تحریریه خبرگزاری صدا و سیمای جمهوری اسلامی رفته و از « برخی » تقدیر کرده اند .
« روزنامه ایران ، ارگان دولت » در شماره امروز خود ؛ صدا و سیمای جمهوری اسلامی را « رسانه ملی » نامیده است اما کسی نمی پرسد چگونه رسانه ای که از پول مردم تغذیه می کند اما « صدای مردم » نیست و به کسی هم پاسخ گو نیست ؛ متصف به صفت « ملی » می شود ؟
رئیسی می گوید : ( این جا )
« خبرنگاران و اهالی رسانه نقش مهمی در تبیین خواستههای مردم عزیزمان برای مدیران و دولتمردان و همچنین نقش مؤثری برای بیان دیدگاههای مسئولان برای مردم دارند. رسانه و اصحاب آن پل ارتباطی بین مردم و مسئولان هستند و باید تلاش شبانهروزی این عزیزان در عرصههای مختلف مدنظر قرار بگیرد. اصحاب رسانه نقش فعالی در دفاع مقدس داشتند و هرچه خبر و تصویر از آن دوران داریم، مرهون تلاش خبرنگاران و رسانه است.
حضور رسانه ملی و رسانهها در جهاد تبیین نقش مؤثری دارد و صداوسیما مرکز فرهنگ و فکر است. رسانهها در مقابله با جریانسازی دشمن و ترویج سبک زندگی ایرانی و اسلامی نقش مهمی دارند.
دولت در میدان عمل و اقدام است و تبیین عملکرد دولت بهعهده رسانههاست؛ البته شاید به این اقدامات نقدهایی هم وارد باشد ولی ما فرد منتقد را «بیشناسنامه» نمیخوانیم و معتقدیم باید حرف منتقد را شنید و دولت گوش شنوا دارد. اصحاب رسانه ممکن است تحلیل یا نظری داشته باشند و ما این را برای دولت نعمت میدانیم. انصاف جای خود را دارد و این انتقادها برای دولت مفید خواهد بود . »
آیا منطقی و عقلانی نبود که در عصر رسانه های دیجیتال و شبکه های اجتماعی ؛ رئیس دولت سیزدهم به جای که به یک مرکز دولتی برود و برای هم نوشابه باز کنند همه ی رسانه ها را با هر گرایش و طیف فکری یک جا جمع می کرد و با آنان به طرح پرسش و گفت و گو می پرداخت .
اگر واقعا صدا و سیما مرکز فرهنگ و فکر است پس این همه مشکلات و چالش های فرهنگی از کجا آمده و تا 45 سال استمرار یافته است ؟
اساسا ضریب نفوذ صدا و سیمای جمهوری اسلامی در داخل کشور تا چه میزان است و آیا این رسانه دولتی می تواند ادعای مرجعیت رسانه ای داشته باشد ؟
روزنامه ی ایران در صفحه نخست خود چنین می نویسد :
« خدا قوت دولت به رزمندگان جنگ رسانهای
پاسداشت مقام خبرنگار بهانهای شد تا مسئولان دولت در جمع اهالی رسانه جزئیات اغتشاشات پاییز 1401 و ویرانیهایی که از دولت گذشته به ارث رسیده را روایت کنند . »
شاید اگر گردانندگان این رسانه ی دولتی فقط اندکی « سواد رسانه ای » داشتند می فهمیدند که در دهکده جهانی و در جهان ارتباطات ، اصل نه بر جنگ و عِده و عُده بلکه بر اساس اصل « اقناع » مخاطبان است .
هر رسانه ای که بتواند با ارتباط گیری با همه مخاطبان و احترام به شخصیت شهروندی آنان بیش تر و بهتر « اقناع » نماید به مرجعیت رسانه ای دست یازیده و نیازی به بی راهه های میان بر نخواهد بود .
و نکته ی دیگر آن که دولت سیزدهم با علم و آگاهی به وضعیت گذشته سکان قدرت را به دست گرفته است .
این چه منطقی است که دائما به جای پاسخ گویی و مسئولیت پذیری دائما آدرس گذشته را بدهید و تقصیرها و کمبودها را به گردن قبلی ها بیندازید که دیگر تاریخ مصرف این گونه امور گذشته است ؟
به پرتال وزارت آموزش و پرورش سر می زنیم .
به این مناسبت وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم نشستی را به صورت مجازی با اعضای « خبرگزاری پانا » برگزار کرده است . ( این جا )
به نظر می رسد هم رئیس دولت سیزدهم و هم وزیر اش ترجیح می دهند تا در مکان های امن و قابل پیش بینی حضور پیدا کنند تا مبادا خدای ناکرده ، جرقه ای از « نارضایتی فراگیر جامعه » در دامن آقایان بیفتد .
رضامراد صحرایی با بیان اینکه باید در قالب شبکههای درهم تنیده از ظرفیت عظیم آموزش و پرورش بهره برد، چنین می گوید :
« وزارت آموزش و پرورش با داشتن خبرگزاری پانا به عنوان یک خبرگزاری دانشآموزی در حوزه تعلیم و تربیت، شبکهای منسجم از روابط عمومیها در سراسر کشور، تشکیلات سازمان نوسازی کشور، دانشگاه فرهنگیان و بیش از هزار مرکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، باید مرجع خبری حوزه تعلیم و تربیت باشد. شما که حتی تحمل یک گزارش انتقادی را ندارید و با استفاده ی ابزاری از دیگران و برخی مفاهیم و مناسک ایدئولوژیک سعی در توجیه ناکارآمدی و بی کفایتی خود دارید ؛ آیا بهتر نیست به جای سخنرانی در باب تربیت « دانش آموز خبرنگار » ؛ به فکر تربیت شهروندانی باشید که ضمن آگاه بودن به حقوق قانونی خود ، آراسته و مجهز به « تفکر انتقادی » باشند .
در این ایام بارها شنیدهایم که جنگ، جنگ ارائه و روایتها است و هرکسی روایت بهتری را ارائه کند موفقتر است.
در جهاد تبیین، اقدامات دستگاه تعلیم و تربیت در دولت مردمی را با حضور فعال در عرصه رسانه پیگیری خواهیم کرد »
این که وزیر آموزش و پرورش از قید « باید » استفاده می کند نشان می دهد که وضعیت آن چیزی نیست که مطلوب آقایان باشد .
به احتمال زیاد آقای صحرایی نمی داند و یا آگاه نیست که جامعه ی هدف روایت فردی و یا مقامی را در مورد وقایع می پذیرد که به او « اعتماد » داشته باشد وگرنه در هنگامه شکاف میان ستاد و صف ؛ معلمان کنش گر و مرجع برای حصول اعتماد نه به حرف ها که به کارها و اقدامات مستند بها می دهند .
در هفته های گذشته و همان گونه که پیش تر آمد ( این جا ) ؛ « نرگس کارگری » معلم اصفهانی و خبرنگار صدای معلم با رصدها و تلاش های شبانه روزی « گزینش اداره کل آموزش و پرورش اصفهان » و به دلیل آن چه « فاقد ضوابط عمومی » بیان شده از ادامه کار معلق و از اشتغال ایشان جلوگیری شده است .
محمدرضا ابراهیمی مدیرکل آموزش و پرورش اصفهان که انگار خبرنگاری در آموزش و پرورش را فقط در حد « دانش آموز» و و آن هم از یک مجرای کنترل شده و دولتی مانند پانا ارزیابی می کند - در حالی که همین دانش آموز حتی نمی تواند و یا می ترسد که یک گزارش انتقادی از مدرسه ی خود و اداره آموزش و پرورش تهیه کند – چنین می گوید : ( این جا )
« کسانی که در بزرگسالی مسئولیتپذیر و کاردان هستند در دوران دانشآموزی عضو تشکلهای دانشآموزی بودهاند، همچنین خبرنگارانی موفق هستند که خروجی خبرگزاری پانا بودهاند و این افتخاری است که عملاً تمرین و آمادهسازی دانشآموزان را برای دورههای بعدی زندگی جهت رسیدن به تمدن نوین اسلامی انجام میدهیم .
خبرنگاری که امانتدار واقعهای باشد ماندگار است و خلاف واقع نگوید و خبر را بهواقع منتقل کند تبیینگر است و به نوعی فرهنگساز است چراکه لازمه فرهنگ سازی تبیینگری است . » این چه منطقی است که دائما به جای پاسخ گویی و مسئولیت پذیری دائما آدرس گذشته را بدهید و تقصیرها و کمبودها را به گردن قبلی ها بیندازید که دیگر تاریخ مصرف این گونه امور گذشته است ؟
جناب مدیر کل !
شما که حتی تحمل یک گزارش انتقادی را ندارید و با استفاده ی ابزاری از دیگران و برخی مفاهیم و مناسک ایدئولوژیک سعی در توجیه ناکارآمدی و بی کفایتی خود دارید ؛ آیا بهتر نیست به جای سخنرانی در باب تربیت « دانش آموز خبرنگار » ؛ به فکر تربیت شهروندانی باشید که ضمن آگاه بودن به حقوق قانونی خود ، آراسته و مجهز به « تفکر انتقادی » باشند .
چه اگر این بود دیگر شاهد استبداد مدیران و این همه صرف انرژی و زمان برای خنثی کردن همدیگر و انسداد در مفهوم « حکمرانی خوب » نبودیم و مسیر در جهت هم افزایی برای فعلیت یافتن تربیت به معنای واقعی کلمه قرار می گرفت .