اگر تابستان 1400 به قاطبه معلمان گفته می شد که « رتبه بندی » نقشی در معیشت آنان نخواهد داشت یا سال بعد برای افزایش اندکی حقوق باید ده ها مدرک بی ربط را با زحمت جمع و بارگذاری نمایند، باور نمی کردند . ولی این روزها و در آستانه سال تحصیلی جدید رتبه بندی ، جمع کردن مدارک آن و ارزشیابی آن ها بر همه شئون آموزش و پرورش سایه انداخته است و از آن همه هیاهوی سال قبل خبری نیست .
رتبه بندی از منظر نویسندگان و تصویب کنندگان قانون آن باید منجر به کیفیت آموزشی شود و از منظر معلمان و فعالان صنفی و سیاسی ، تحول معیشتی را به ارمغان آورد .
روزگاری در مورد قانون مدیریت خدمات کشوری امید فراوانی وجود داشت ، راه پیمایی ها شد و بیانیه ها صادر گردید . پس از تصویب قانون و اجرای ناقص آن در مورد معلمان همه امید ها نقش برآب شدند. بعد از آن موضوع رتبه بندی به وجود آمد و امیدها روییدند ؛ ولی کوه رتبه بندی موش هم نزایید . بررسی چرایی این دور باطل شاید از تکرار آن جلوگیری نماید.
هر ناظری از دیدگاه خود می تواند به بررسی این چرایی بپردازد و دلایلی برای آن بیابد .
اول – گفتمان معیشت
بیش از شصت سال است که معلمان به وضعیت معیشتی خود معترضند و این اعتراض هر زمانی به گونه ای متفاوت در خیابان و دفتر مدارس رخ می نماید . گفتمان معیشت مهم ترین گفتمان موجود در آموزش و پرورش است . گفتمان فوق با تاکید بر بهبود معیشت و عدالت در توزیع حقوق و مزایا بر مباحث ، گفت و گوها و خواسته های معلمان از دورترین مدارس کشور تا مرکز پایتخت سیطره دارد .
در اوایل دهه هشتاد این گفتمان به صورت اعتصاب و اعتراض خواهان افزایش حقوق شد و در سال های 85 و 56 با تاکید بر اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری اوج گرفت که با برخورد های شدید رو به رو گردید . گفتمان معیشت در اواسط دهه نود به تدریج بر رتبه بندی تمرکز کرد و در سال 1400 در قالب راهپیمایی های وسیع معلمان و اعتصاب در دفاتر مدارس رخ نمود و باز هم با برخوردهای نهادهای امنیتی و قضائی و اداری به آتش زیر خاکستری تبدیل شد که دوباره در فرصتی دیگر خود را نشان دهد . گفتمان معیشت از بحران های مختلف رنج می برد و اجزای آن مشخص نیست و بیشتر میل به شعار دارد. به دلایل وضع موجود و ارائه راهکارهای عملی ، معقول و علمی هم توجه چندانی نشان نمی دهد و در تعیین نسبت بین مشکلات آموزش و پرورش و معلمان ناتوان است .
دوم – نهادهای تصمیم گیر
در روزهای اخیر سیاست های کلی برنامه هفتم کشور ابلاغ گردید. در بخش علمی ، فن آوری و آموزشی سیاست های فوق فقط به « ارتقای نظام آموزشی و پژوهشی کشور » اشاره شده است و به مسائل اصلی آموزش و پرورش از جمله عدالت آموزشی ، کیفیت آموزش و..... اشاره ای نشده است . مورد فوق نشانه بارز نگاه نهاد های تصمیم گیر کشور به مسئله آموزش و پرورش است . دولت در قالب بودجه های سالیانه همت خود را مصروف تامین حقوق معلمان می نماید . وزارت آموزش و پرورش به مسائل حاشیه ای مثل حضور روحانیان در مدرسه و اجرای سند تحول بنیادین و ....می پردازد و علاقه ای به حل بنیادین مسائل معلمان و آموزش و پرورش نشان نمی دهد . به این ترتیب آموزش و پرورش به حال خود رها شده و مدرسه به موجودی فراموش شده تبدیل شده است که زیر بار انبوه مشکلات دست و پا می زند . در این شرایط تامین حداقل حقوق معلمان یک اقدام مهم برشمرده می شود . رتبه بندی همان غصه بندی است زیرا در آموزش و پرورش گفت و گو نمی شود؛ معلمان راه خود را می روند ، تشکل های صنفی حرف خودشان را می زنند و تشکل های سیاسی اصلاح طلب و اصول گرا دغدغه های خود را دارند
برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی نقش عمده را در « شکل گیری سند تحول بنیادین آموزش و پرورش » و درج عنوان رتبه بندی در آن داشتندو در طول یازده سال گذشته نقش عمده ای در برجسته کردن رتبه بندی ایفا کردند تا به دولت قبل اعمال فشار کنند .
نمایندگان فوق در این روزها که عموم فعالان صنفی در حال هزینه دادن هستند سکوت کرده اند و دیگر سخنی از رتبه بندی نمی گویند.
از این رو علاوه بر نهادهای تصمیم گیر که آموزش و پرورش را فاقد اولویت می دانند ، برخی سیاستمداران با نگاه ابزاری از گفتمان معیشت برای مقاصد سیاسی خود استفاده می کنند.
سوم – تشکل ها
تشکل های معلمان به دسته تشکل های صنفی ، تشکل های سیاسی اصلاح طلب و تشکل های سیاسی اصول گرا قابل تفکیک هستند . تشکل های صنفی می کوشند نمایندگان بی بدیل گفتمان معیشت باشند و با تهییج معلمان و بیانیه محوری به حل مسائل بپردازند که نمونه های آن در اعتراضات سال 1400 به وضوح مشاهده می شود . هر چند در اعتراضات فوق ادمین کانال های تلگرامی و .... هم نقش عمده ای داشتند وهزینه های فراوانی هم پرداختند ولی کمتر مورد توجه قرار گرفتند .
تشکل های اصلاح طلب نیز در قبال مسائل معلمان منفعل هستند و فاقد حرف جدید و توان ایجاد تمایز گفتمانی با تشکل های صنفی می باشند . از همین رو در اعتراضات سال 1400 در حاشیه بودند و بیم آن می رود که به تدریج کارکرد این تشکل ها به پست یابی برای اعضا در زمان دولت های همسو کاهش یابد .
تشکل های اصول گرا نیز فاقد ارتباط با بدنه معلمان هستند و خواسته های آن ها با بدنه معلمان متفاوت و حتی گاهی متضاد است . در اوج اعتراضات معلمان ، برخی تشکل های فوق خواهان اجرای سند تحول بنیادین شدند.
رتبه بندی ، غصَه بندی است
گفتمان معیشت محور معضل حل نشده آموزش و پرورش است و نهاد های تصمیم گیر ،دولت و وزارت آموزش و پرورش به گفتمان فوق و معضلات آموزش و پرورش بی اعتنا هستند و مدارس را به حال خود رها کرده اند . عوامل فوق رتبه بندی را به استعاره از غصَه های معلمان و وضعیت آموزش و پرورش تبدیل کرده است .
رتبه بندی همان غصه بندی است زیرا در آموزش و پرورش گفت و گو نمی شود؛ معلمان راه خود را می روند ، تشکل های صنفی حرف خودشان را می زنند و تشکل های سیاسی اصلاح طلب و اصول گرا دغدغه های خود را دارند . دولت ها آموزش و پرورش را رها کرده اند . هر زمان هم عده ای از سیاستمداران با برجسته کردن مسائلی مانند رتبه بندی دولت را تحت فشار می گذارندو وقتی معلمان فعال گریبانگیر هزینه می شوند سکوت می کنند .
به این ترتیب سیکل معیوب امیدواری ، اعتراض و ناامیدی همچنان ادامه می یابد. روزی در قالب قانون خدمات کشوری و یا رتبه بندی امیدواری به وجود می آید ، اعتراض های فراوانی به وجود می آید و بعد با به نتیجه نرسیدن ناامیدی و یاس بر آموزش و پرورش حاکم می شود .
غصه های آموزش و پرورش فراتر از رتبه بندی و معیشت است و باید به دلایل آن توجه کرد . این روز ها فرصت بارگذاری مدارک پایان می یابد ولی مشکلی از آموزش و پرورش و معلمان حل نمی شود و غصه ها همچنان پابرجا خواهند ماند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید