آموزش و پرورش می تواند برای واردان به آن، از معلم تا وزیر چاهی تاریک و تنگ باشد که که از بد حادثه در آن افتاده اند یا پیوستن به قافله سربلندی و عزت و تسخیر قلوب و رسیدن به مسند پیامبران و مقام شامخ پرورش آدمیان. تا هر کس خود چه بخواهد و چه بکند. خوشبختانه شما تجربه سال ها کار در آموزش و پرورش این کشور را داشته و با جزییات کار در این محیط پیچیده آشنا هستید و احتمالاً می توان با شما راحت تر صحبت کرد و به چشم روشنی واگذار شدن منصب خدمتی بزرگ و غیر قابل قیاس با دیگر مناصبن دولتی، نصیحت هایی دلسوزانه و برادرانه به شما هدایت کرد .
شکر خدا جامعه بزرگ فرهنگیان، همیشه نزد خداوند و ملت ایران سرافراز بوده و چیزی برای ملت و دولت کم نگذاشته اند. از دمیدن در تنور انقلاب تا دادن خون در دفاع از میهن. از دریغ نکردن مال و آبرو و جان برای سعادت و نجات جان دانش آموزانشان تا انجام بهینه وظایف در شرایط بسیار سخت و طاقت فرسا و فرسایشی دوران کرونا. جبهه، چادر، روی زمین، کانکس، کلاس های در معرض تخریب و حتی زیر پُل و کف خیابان، شهادت می دهند که معلمان این کشور برای فرزندان این آب و خاک از امیر تا اسیر و از وزیر تا فقیر چیزی کم نگذاشته اند. آن ها به کسی و چیزی بدهکار نیستند، سهل است که دیگران به آن ها بدهکارند. اما این قشر شریف هرگز و هرگز، خود را طلبکار این مردم و این جامعه ندانسته و نمی دانند و در همه حال پیشگام خدمت به این مردم بوده اند، از شلیک موشک ها و بمباران های هوایی گرفته تا سیل و زمین لرزه و بیماری. صفوف تظاهرات ها را پر و انتخابات را پر رونق ساخته اند. دانشگاه آزاد با توان انسانی و فیزیکی آموزش و پرورش، به بزرگ ترین دانشگاه غیر دولتی ایران و به تعبیری خاورمیانه تبدیل شده است. مدرسه شان محل رفت و آمد همه ی سازمان ها و ارگان ها و مقامات برای مناسبت ها یا تبلیغات بوده است. هر سال با مقررات و قوانین و دستورالعمل ها و بخشنامه های متعدد و متضاد خود را وفق داده اند. با صَرف وقت شخصی اشان به کلاس های ضمن خدمت و جلسات گروه های آموزشی شتافته اند. زمانی را که می توانسته اند صرف خود یا خانواده اشان کنند به مطالعه و طرح سئوال و نوشتن طرح درس و تولید محتوا و تصحیح اوراق امتحانی مشغول بوده اند. نیش خشم برخی از اولیاء و طعن و تمسخر برخی از شاگردان را شنیده اند و دم بر نیاورده اند که " جور از حبیب خوش تر کز مدعی رعایت" . سهم آن ها از گردش و تفریح، نه حتی خانه های معلم که باز هم کلاس های درس و حتی چادرهای داخل محوطه مدرسه بوده است در نوروزها و تابستان هایی که سهم دیگران دبی و ترکیه و ارمنستان و تایلند بود. زبانشان روزه بود به کلاس رفتند. پدر و مادر و عزیزان اشان را از دست دادند و روز بعد از خاکسپاری در کلاس بودند. مرخصی نداشته اند. تاخیر و تعجیل و غیبت اشان ثبت می شود و صدای خانواده ها را در می آورد. بیمه ، ببخشید بیمه هایشان، ضعیف ترین بیمه هاست و تعاونی های اشان ناتوان ترین تعاونی ها. گفتن حرفی و اشاره ای ولو ملایم و تصادفی و غیر عمد و از سر دلسوزی می تواند کار آن ها را به حراست و نهادهای امنیتی بکشاند. پول چای و قند مدرسه اشان را از جیب خود می دهند. کتاب های درسی را که باید از روی آن تدریس کنند خود می خرند. در خیابان و خانه با روی باز پاسخگوی دانش آموزان و خانواده های اشان هستند. از هدیه و پاداش هایی که دیگر سازمان ها به بهانه های مختلف به کارکنان اشان می دهند بهره ای ندارند. صندوق ذخیره اشان مورد دستبرد نا اهلان قرار می گیرد و بزرگ ترین سوء استفاده مالی جهان را به نام خود ثبت می کند. ابزارهای کمک درسی اشان اندک و اختیارات اشان برای نوع و کتاب و تدریس و نظارت بر پیشرفت تحصیلی شاگردان اشان تقریباً به صفر رسیده است. در کلاس های 30 تا 40 نفره درس می دهند. پاداش بازنشستگی، اضافه کار و حق التدریس اشان بعد از ماه ها و بلکه گاهی اوقات بعد از سال ها، با کسر کردن های عجیب و غریب به آن ها پرداخت می شود. در سال های اخیر گاه شاهد چشیدن طعم کتک یا نیش چاقو از طرف معدودی از دانش آموزان و یا اولیاء آن ها بوده و پناهگاه و ملجا تظلمی هم نداشته اند. پس ما به چه جیز و چه کس در این جامعه بدهکاریم که همیشه در صف اول فداکاری و آخر صف بودجه قرار داریم؟ به کدام ملک و ملت و دین و دولت بد کرده ایم که همیشه مورد ظنّ بوده و انگشت اتهام به سوی ما نشانه رفته و مقصر کارهای نکرده و کرده دیگر سازمان ها و نهادهای فرهنگی و تبلیغی و آموزشی با آن بودجه های کلان هستیم؟ بارزترین نشانه این استقلال، کار را به اهل آن سپردن است.
جناب آقای نوری عزیز
محدودیت های قانونی و مالی وزارت متبوع شما را درک می کنیم. می دانیم نگاه کلان به آموزش و پرورش اگر نگاهی مزاحم و مصرف کننده و دردسرساز و پر توقع نباشد، نگاهی دولت سالارانه، متحکِّم و تبلیغاتی است که مدارس را پایگاه و بسطِ حوزه قدرت ایدئولوژیک خود تصور می کند. کار کردن در این فضای پر از سوء ظن و دیدگاه های نادرست به فلسفه آموزش و پرورش، بسیار دشوار و البته فدا کارانه است. موفقیت واقعی شما بعد از طیّ سال های خدمت، نه لزوماً افزایش ریالی حقوق فرهنگیان، بلکه زمانی خواهد بود که:
- به همکاران دولتی خود و صاحبان قدرت - از نمایندگان مجلس گرفته تا فرماندهان نظامی، و از صدا و سیما گرفته تا صاحبان پایگاه های تبلیغاتی- بیاموزید از معلم و مدرسه با ادب و احترام یاد کنند و در امور آن دخالت قدرتمندانه و اظهار نظرهای نا آگاهانه نفرمایند.
- مقامات امنیتی را قانع کنید که دست از نگاه امنیتی به آموزش و پرورش بردارند و معلمان را آن قدر ناآگاه تصور نکنند که عامل دست بیگانگان و مجری خواسته های غربیان شده و با عزت و امنیت و استقلال کشور دشمنی کنند.
- از مخالفت با تشکیل کانون های صنفی غیر دولتی و غیر سیاسی فراگیر دست برداشته و بلکه مشوق آن بوده و به مراکز انتظامی و امنیتی اطمینان خاطر دهید که وجود چنین کانون های صنفی فراگیری، همچون دیگر کانون های صنفی، نه تنها خطری برای امنیت جامعه نداشته بلکه ضریب امنیت ملی را هم بسیار بالاتر خواهد برد.
- سخنان منتقدان خود را با صبوری و شکوری شنیده و اگر آن سخنان را سنجیده و درست می دانید به آن ها عمل کرده و اگر خلاف واقعیت یا غیر عملی می دانید، منطقی و مستدل پاسخ گفته و از برخوردهای احیاناً قانونی و غیر قانونی اداری خودداری کرده و به معاونان و مدیران منصوب خود نیز تاکید نمایید که چنین کنند.
- در کنار فرهنگیان باشید نه در مقابل آن ها و اگر نمی توانید در کنار آن ها قرار گیرید، دست کم مقابل آن ها قرار نگیرد و غمی بر غم های آن ها نیافزایید. در شادی و غم آن ها شریک بوده و برنامه ای منظم برای دیدن، عیادت، و شنیدن حرف های آن ها داشته باشید. در شادی و عزای آن ها شرکت کرده و به دادن پیامی از سر ناچاری بسنده نکنید. ماندگان اشان را حرمت نهید و رفتگان اشان را به نیکی یاد کنید. سعی کنید با کدخدا منشی و ریش سفیدی، زندانیان اشان را آزاد و از کار اخراج شدگانشان را به سر کار برگردانید وتا آن زمان پیگیر وضعیت خانواده های اشان باشید. اگر نه به مال، به زبان و با پیگیری های اداری و روابط اجتماعی، باری از بارهای سنگین آن ها بردارید و این کارها را خالصانه و بی سر و صدا و با آرامش انجام دهید نه با هیاهو و تبلیغات و عکسبرداری و دمیدن در بوق و کرنا.
- با تدابیر مناسب، شوراهای دانش آموزی، انجمن های اولیاء و مربیان، مجلات رشد و گروه های آموزشی و ضمن خدمت را از این حالت بی خاصیت و نمایشی، خارج کرده و آن ها را به صدای رسای دانش آموزان و خانواده های آن ها و پایگاهی برای دانش افزایی واقعی فرهنگیان و توجه به کارها و تلاش های علمی آن ها تبدیل کنید.
- استقلال از دست رفته آموزش و پرورش را تا جایی که می توانید به آن برگردانید و زیر بار هیچ طرح یا قانونی که این استقلال را حتی کم رنگ هم کند نروید. قطعاً استقلال نه به معنای جزیره ای تنها بودن، بلکه به معنای همکاری- و نه پیروی- اصولی و گسترده با تمامی ارکان جامعه، با حفظ اصول و بنیان های بدیهی تعلیم و تربیت می باشد. بارزترین نشانه این استقلال، کار را به اهل آن سپردن است. همان طور که آگاهان و دلسوزان تعلیم و تربیت به کّرات و با ذکر دلایل و مستندات بسیار، گفته اند ورود قشر محترم روحانیت به مدارس به غیر از از وظیفه ارشاد و تبلیغ و به عنوان معلم و معاون و مدیر و رئیس و مدیر کل، نه به نفع آموزش و پرورش و نه به نفع روحانیت است. انتصاب معاونان و مدیران کل آگاه و با تجربه و غیر جناحی و غیر سیاسی، مورد تجدید نظر قرار دادن اقدامات خدشه وارد کننده به این استقلال در سال های گذشته، دعوت از همه پیشکسوتان آموزش و پرورش برای نظارت داوطلبانه و غیر انتصابی بر همه فعالیت های آموزشی و اداری و برقراری جلسات منظم با آن ها، استفاده از آثار تمامی بزرگان و ذخایر ارزشمند تاریخ و فرهنگ و ادب و تفکر و تمدن فارسی در کتاب های درسی و رعایت امانت در ذکر آثار این بزرگان، تلاش برای تاسیس شبکه ی مستقل تلویزیونی برای مدارس و فرهنگیان در چهارچوب قوانین صدا و سیمای جمهوری اسلامی، تاسیس موزه های آموزش و پرورش در تمامی شهرها و حفظ تمامی آثار گذشتگان در این زمینه و اقداماتی شبیه به این ها می تواند تا حدی حرمت شکسته تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش را ترمیم نماید .
جناب آقای نوری گرامی
سال ها قبل یکی از روسای جمهور با شکایت از محدودیت اختیارات خود و دخالت دیگران در وظایفش، خود را به به طنز یا به جِد، تدارکاتچی، نامیده بود. اما سخن ما این است که گاه کاری نکردن و امور روزمره را انجام دادن بسیار ارزشمند تر از گرفتن تصمیمات غلط و بنیان های کج نهادن است. کم ترین خواسته و کف مطالبات ما این است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید