سخن گفتن در باب آن چه در این دو سال و از معبر « تعطیلی » بر مدرسه ایرانی گذشته است بحث مُطوّلی است و قلم از تلخیص آن در قواره مکتوبی کوتاه لرزان می نماید اما از همان ابتدای اسفند 1398 که ناقوس تعطیلی مدارس به صدا در آمد می شد پیش بینی کرد که بر سر « مدرسه » چه خواهد آمد ...
در واقع ، پیش از تحمیل کرونا بر کشور و ارکان آن ، مدرسه به عنوان سلول بنیادین نظام آموزشی تعطیل بود و با آن چه در مورد آن تصمیم گیری شد « تعطیل تر » هم گشت و شاید جبران ناپذیرتر .در بدنه آموزش کشور ، معلمان هم دوست و همراه خوب و مطمئنی برای این مدرسه بی دفاع نبودند .
در بسیاری از کشورها که حل مسائل به طور معمول تابع جهان بینی علمی بوده و روزمرگی در آن جایی نداشته و یا بسیار کم رنگ است سعی شد با اتخاذ تدابیری ویژه و هماهنگ آسیب های این تعطیلی به حداقل ممکن برسد .
جالب است بدانیم در کشورهایی با رنکینگ آموزشی بالا مانند سنگاپور ، تایوان ، ژاپن و نیز کشورهای موفق در اروپا و آمریکا سیاست اصلی بر این بود که مدرسه آخرین جایی باشد که تعطیل می شود و این کشورها روند عادی آموزش را بر اساس « برنامه » طراحی و اجرا کردند .
اما در ایران ، مدرسه نخستین جایی بود که تعطیل شد و مطرح شدن کشور ما به عنوان دارنده بیشترین تعطیلات در تقویم آموزشی می تواند شاخصی زنده و فصل الخطابی بر اثبات « ابرچالش نگاه به آموزش » هم از سوی حکومت و هم تایید کنندگان آن به عنوان شهروندان باشد .
اگرچه مطابق سند تحول بنیادین و در راهکار 2 – 17 به آموزش الکترونیکی اشاره شده و قرار بوده تا پایان برنامه پنج توسعه عملیاتی گردد اما بحران کرونا نشان داد که اراده ای برای به روز رسانی آموزش وجود ندارد و کنش و فعالیت مسئولان بیش از آن که ناظر بر برنامه محوری و فرایند حل مساله باشد بر نمایش و تبلیغات و سخنرانی استوار است .
فصل مشترک پاسخ این مقامات در برابر پرسش و مطالبه گری اندک رسانه های مستقل ، احاله همه امور به تصمیات ستاد ملی مقابله با کرونا و رفع مسئولیت های حرفه ای از خود در این زمینه بود .
واقعا این پرسش مطرح است که چرا مدارس عشایری و مدارس کم جمعیت کشور در مقیاس بالا با آن که می توانستند با رعایت دستور العمل ها تعطیل نباشند اما همرنگ با جماعت ، حتی شعار مدرسه محوری و قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش هم در این رابطه به محاق رفت ؟
از سوی دیگر در بدنه آموزش کشور ، معلمان هم دوست و همراه خوب و مطمئنی برای این مدرسه بی دفاع نبودند . در ایران ، مدرسه نخستین جایی بود که تعطیل شد و مطرح شدن کشور ما به عنوان دارنده بیشترین تعطیلات در تقویم آموزشی می تواند شاخصی زنده و فصل الخطابی بر اثبات « ابرچالش نگاه به آموزش » هم از سوی حکومت و هم تایید کنندگان آن به عنوان شهروندان باشد .
در حالی که کنش گران آموزشی و بخش رسانه در آموزش و پرورش می توانستند مطالبه گری را در این مدت طولانی تعطیلی بر اولویت دهی واکسیناسیون معلمان و دانش آموزان متمرکز کنند و خواهان بازگشایی جدی ایمن و تدریجی مدارس شوند مانند آن چه در قضیه رتبه بندی معلمان رخ داد اما کنش غالبی که در این مدت از میان این جمعیت برخاست تایید بی برنامگی مسئولان و تشدید پدیده « مرگ مدرسه » بود .
مهم ترین درس کرونا شیشه ای کردن درون های صداقت گریز و پرده برداری حقیقی از چیزهایی بود که هویت مدرسه را تشکیل می دادند .
آیا از گذشته درس می گیریم ؟
این یادداشت در شماره 55 مجله « شوق تغییر » منتشر شده است .