چاپ کردن این صفحه

«این پایان غم انگیز و نفس های آخر مدرسه‌ایست که روزگاری به عنوان اولین دبیرستان مختلط ایران سر به ثریا می‌سائید»

"دبیرستان مختلط یوسف ابیانه" را دریابید !

حمید بهروزی

گزارشی از دبیرستان مختلط یوسف ابیانه

اواخر تابستان سال ۱۳۵۸ شایعه ای فکر و ذهن مردم ابیانه را آشفته ساخته بود .

دبیرستان مختلط یوسف ابیانه تعطیل خواهد شد .

همه جا صحبت از این موضوع بود و همه ناراحت، .

دبستان دانشوری و دبیرستان یوسف ابیانه نزد اهالی، جایگاه و اعتبار ویژه‌ای داشت چه بسیار کسانی که با تحصیل در این مراکز به مقام و منزلتی رسیده و مایه‌ افتخار ابیانه بودند و اگر دبیرستان نبود شاید دوره ابتدایی پایان تحصیلات آنها می‌شد .

گزارشی از دبیرستان مختلط یوسف ابیانه

 

من هم به اتفاق دوستان هم دوره همان سال، دوره ابتدایی را تمام کرده و آماده ورود به دبیرستان بودیم . ناراحتی ما و خانواده هایمان بیشتر بود .

پدر عزیزی که فرهنگی بود محرمانه به یکی دو نفر گفته بود که اگر مردم به اداره فرهنگ نطنز بروند و درخواست و اقدامات لازم را انجام دهند احتمال پابرجا ماندن دبیرستان هست.

خلاصه ، غروب یکی از آن روزها جمعی از پدران و مادران جلو درب دبستان دانشوری جمع شدند و مشورت های لازم را انجام دادند .

صبح روز بعد با ماشین نیسانی که کرایه کرده بودیم عازم نطنز شدیم .

طبق تصمیم و "هندات" قرار بر این بود که برای نشان دادن اعتراض بیشتر با ماشین به داخل حیاط اداره فرهنگ برویم .

راننده همشهری هم وقتی به اداره رسید بدون توجه به نگهبان ، داخل حیاط اداره رفت !!

خلاصه با عصبانیت و سر و صدا پیاده شدیم .

مقام مسئولی به طرف ما آمد و گفت چه خبره؟

گفتیم: از ابیانه آمده‌ایم برای اعتراض به تعطیلی دبیرستان ....

گزارشی از دبیرستان مختلط یوسف ابیانه

گفت : دبیرستان مختلط، امکان ندارد ....

وقتی که ناراحتی شدید و سرو صدای همه را دید گفت اجازه بدهید به رئیس بگویم . بعد از مدتی برگشت و گفت نماینده ای از طرف جمع با من بیاید تا با رئیس صحبت کند .

زنده یاد رحمتی با او به دفتر رئیس رفتند و بعد از حدود یک ساعت هر سه نفر به طرف جمع ما آمدند . مشخص بود که نفوذ کلام و بیان گرم آقای رحمتی و تجمع اعتراضی کار خود را درست انجام داده و موافقت رئیس ( البته مشروط بر رعایت پاره ای از مسائل... ) اعلام شد و همه خوشحال و رضایت مند و همچون لشکری پیروز به ابیانه برگشتیم .

همه مردم ابیانه، حتی روستاهای همجوار هم خوشحال شدند

دبیرستان دایر شد البته با شروط گفته شده ، که یکی از آنها جدا شدن دختر و پسر در زنگ های تفریح بود . ما به حیاط شمالی خشک و دختران به حیاط جنوبی ( سرسبز و پر از درخت) می رفتیم.

خلاصه سه سال راهنمایی را به اتمام رساندیم و فکر می کنم چند سال دیگر هم دبیرستان دوام آورد ولی نشانی از آن هویت ، طراوت و شادابی گذشته را نداشت .

کم شدن دانش آموزانش...

رفتن مدیر و دبیران همشهری...

گزارشی از دبیرستان مختلط یوسف ابیانه

کمبود بودجه برای نگهداری ساختمان دبیرستان و سپس فرسوده و خراب شدن در و دیوارش ...

همه و همه باعث شد که دبیرستان رفته رفته روبه زوال رفته و امروز هم محتاج نگاه مهربان مردم ابیانه، دانش آموختگانش و مسئولین باشد تا شاید به عنوان یادگاری ارزشمند چند صباحی دیگر دوام بیاورد .

این پایان غم انگیز و نفس های آخر مدرسه‌ایست که روزگاری به عنوان اولین دبیرستان مختلط ایران سر به ثریا می‌سائید.

حالا با پیکری فرسوده و نیمه جان به قول شاعره گرانقدر توران شهریاری :

گوید به زبان دل به یاران
هیهات ز درد روزگاران ...!!!

گزارشی از دبیرستان مختلط یوسف ابیانه

گزارشی از دبیرستان مختلط یوسف ابیانه

کانال ویونا کهن دیار ( ابیانه )


گزارشی از دبیرستان مختلط یوسف ابیانه

جمعه, 01 مهر 1400 13:23 خوانده شده: 926 دفعه

در همین زمینه بخوانید: