چاپ کردن این صفحه

« مستقل ترین آموزش و پرورش ها تضمین کننده استقلال کشورها هستند »

نقدی بر حضور روحانیون و طلاب در آموزش و پرورش

مینو امامی/ دبیر بازنشسته

گروه گزارش/

اخیرا جمعی از کنش گران حوزه آموزش و فعالان حوزه عمومی در این عرصه با انتشار نامه ای خطاب به مسئولان نسبت به دخالت های حوزه علمیه در نهاد تعلیم و تربیت عمومی و خدشه دار شدن استقلال حرفه ای مدرسه واکنش نشان داده اند .

« صدای معلم » این بیانیه را منتشر کرد . ( این جا )

این کنش گران از وزیر آموزش و پرورش پرسیده اند : « شما به عنوان مقام مسئول یک وزارت خانه وزین، که نبض حیات و ممات یک ملت و فرهنگ و تمدن یک کشور در آن می تپد بر مبنای کدام پژوهش علمی و بررسی های میدانی به این نتیجه رسیدید که "بحران تربیت" در کشور با ورود طلاب و روحانیون در حوزه تعلیم و تربیت عمومی، مرتفع خواهد شد؟

در این نامه تاکید شده است :

« با اینکه مساله تربیت معلم، سال هاست در کشمکش ها و تعارضهای بین وزارت خانه های علوم و وزارت خانه تحت مسئولیت شما، تبدیل به یک بحران جدی شده است؛ چرا به جای اهتمام به حل این بحران و دادن اعتبار و ارزش به معلمان، در صدد جذب نیروهای موازی و بدیل هستید؟

آیا روحانیون مجهز به دانش تعلیم و تربیت به عنوان یک دانش رسمی و علمی و مهارت ها و شایستگی های معلمی هستند؟ اگر برنامه ای برای تجهیز این قشر به منظور ورود در مدارس دارید چرا همین تلاش و انرژی و هزینه را صرف تجهیز هر چه بیشتر معلمان به توانمندی ها و شایستگی های لازم برای حرفه معلمی نمی کنید؟ »

پس از این موضع صریح ، اتحادیه انجمن های علمی دانشجویی تاریخ نیز  نسبت به واجد شرایط اعلام شدن طلاب و دانش آموختگان سطوح 2 و 3 حوزوی برای استخدام به عنوان دبیر تاریخ در آموزش و پرورش به وزیر آموزش و پرورش نامه ی اعتراضی نوشتند .

موضع تشکل های فرهنگیان و غالب رسانه ها نسبت به این امر تاکنون سکوت بوده است .

« مینو امامی » در این مورد یادداشتی برای صدای معلم ارسال کرده است .

 

نقدی بر حضور و تدریس روحانیون و طلاب در آموزش و پرورش

نمی دانم چند تن از معلمان و دبیران دینی و پرورشی سراسر کشورمان با جذب و استخدام طلاب و روحانیون در مدارس مخالفند؟ و اگر مخالف و یا موافق هستند چرا؟ هر چه باشد بیشترین مشمولین تدریس طلاب این رشته هاست و هرگز صد در صد با یک رأی و تصمیم نمی تواند موافق باشد.

ظاهرا با زدن برخی برچسب ها قصد آن است که از حس رُعب و وحشت عده ای از معلمان بهره مند شوند و به دلیل نماد حاکمیتی بودن طلاب، به سپردن امر آموزش در دستان مردان الهی، اهتمام ورزند. وقتی بیان می شود که هر کسی را بهر کاری ساخته اند، حریم و حدودها باید پاس داشته شوند تا تداخل وظایف به بدسرانجامی امور منجر نشود، خود طلاب و یا طرفداران حضور آنان در مدارس، با تخلیه ارزشی معلمان و با افترازنی و متهم سازی آنان، پیشتاز میدان شده اند.

از این افراد می پرسم که چرا وزیر آموزش و پرورش و یا شورای عالی انقلاب فرهنگی و یا هر نهاد و سازمانی دیگر، در دوران کرونا و در شرایط قطع ارتباط اجتماعی با معلمان یعنی تعطیلی مدارس، به این امر مبادرت کرده اند؟ اگر از واکنش اعتراضی جامعه فرهنگیان مطلع بوده اید، علیرغم این باور چرا نقشی ناموزون بر پیکر آموزش و پرورش بستید؟

در یک کلام مدرسه جای تبلغ شعایر مذهبی نیست. مردم در هر سنی نمی توانند این برهم خوردن نظم اجتماعی را با تداخل نقش ها و خبط در تکالیف و حقوق آن، تحمل و یا باور کنند. جایگاه روحانی در مساجد و منابر و حوزه هاست. جایگاه معلم در کلاس و مدرسه است. اولی وظیفه دارد تا به تلطیف اعتقادت الهی در حیطه مذهبی بپردازد و دومی وظیفه دارد که ابتدا کودکان را خواندن و نوشتن بیاموزد و سپس او را با جامعه پذیری و درونی کردن ارزش های موجود در جامعه، آماده برعهده گرفتن نقش ها بسازد.

تنویر اذهان و افکار در حیطه علم و دانش وظیفه اصلی معلمان متخصص است. من قادر به انجام وظیفه شما نیستم و صدالبته شما هم با فوت و فن فعالیت آموزشی و پرورشی من بیگانه اید.

طلبه و روحانی محترم،

امروز تصور برخی از شما این است که منِ معلم در انجام رسالت خود سستی ورزیده ام. اما لازم است که عرض کنم ایفای نقش معلم زمانی آسیب دید که آموزش و پرورش را دو شقه کردند و انجام تعهدات آموزش را برعهده معلمان و پرورش را برعهده دبیران پرورشی نهادند. سرآغاز تمامی فلاکت ها و یا جست و جوی مدینه فاضله در سند تحول بنیادین برای پر کردن خلاء های اخلاقی و تربیتی، از همین جا بوده است.

نقدی بر حضور و تدریس روحانیون و طلاب در آموزش و پرورش

( کلاس درس دانش آموزان افغانستانی نزدیکی گردیز در ولایت پکتیای افغانستان )


و شما حوزوی ها امروز به جای آن که به عنوان بخش مهمی در ساختار نظام جمهوری اسلامی، با انجام مطالعات و تحقیقات، تعهد اعتراف به این خطای 4 دهه ای در نظام آموزشی را برعهده بگیرید، با حساب و کتاب رهایی از بیکاری و ایجاد درآمد ثابت برای روحانیون و صدالبته ناخدایی کشتی اثرگذاری بر قلب و مغز کودکان، بدون هر نوع نیاز به ارشادِ و راهنمایی وزیر آموزش و پرورش در خوداصلاحی سازمان، راه حل را آموزش و پرورشی شدن خود دانسته اید.

حقیقتا از جامعه روحانیت انتظار می رود که اجازه ندهند تا خطایی دیگر بر تاریخ آموزش و پرورش بعد از انقلاب نقش ببندد. شما اگر امروز فاتحانه و با توقع حق به جانب این ورود را پذیرفته اید، ما معلمان فردای تداخل دین با آموزش را خجسته و مبارک نمی بینیم.

راه آموزش و پرورش مشخص و معین است و به سند و راهنمای غیرسازمانی نیاز ندارد. اگر کار دین به مردان خدا سپرده شده است لابد حکمتی دارد. یعنی شما طی تحصیل برای چنین منظوری تربیت شده اید، کار آموزش هم به کسانی سپرده شده است که برای نیل به اهدافی خاص تربیت شده اند. آموزش و پرورش مُلکِ طَلق گروه و دسته خاصی نیست که هر گونه تمایل داشت در آن تصرف کند. مستقل ترین آموزش و پرورش ها تضمین کننده استقلال کشورها هستند.

اگر جناح بندی و قشربندی ویژه وارد جریان شود که دیگر اختیار و اراده ای برای آن باقی نمی ماند.

خدا وکیلی فقط یک بار، فقط یک بار کدام روحانی در این کشور نگران اوضاع اسفبار زندگی معلمان بوده است که امروز قصد نجات غریقی کشتی به گِل نشسته را دارید؟ کدام مرجع و فقیه عالیقدر، تاکنون بزرگ ترین مشکلات آموزش و پرورش را دیده اند و بر آن فتوای جهاد صادر کرده اند تا از فلاکت آن بکاهند؟ کدام روحانی تاکنون بر دخالت های سیاسیون که چون توپ بسکتبال، آموزش و پرورش را دست به دست چرخانده اند تا به اهداف جاه طلبی خود برسند، خرده گرفته است و ایرادات چنین دخالت هایی را متذکر شده است؟ کدام روحانی بر وزیر آموزش و پرورش خرده گرفته است که از دانش روز و سیستم های نوین آموزشی، فرسنگ ها فاصله گرفته اند؟

نقدی بر حضور و تدریس روحانیون و طلاب در آموزش و پرورش

چرا شما وقتی به کارتان می آید با تمام وجود، شیوه های سنتی مدیریتی را در هر زمینه ای سفت و محکم می چسبید و آگاهی ملت را هدر دادن وقت می دانید اما در حفظ و پاسداشت هیچ سنت دیرین نیاکان مان آستین همت بالا نمی زنید؟ کو سنت شب یلدا؟ کو سنت و آئین شب چهارشنبه سوری؟ کو سنت نوروز؟ ما فقط با بهره های دین زنده نیستیم. هر چقدر انکار هم کنیم ما ایرانیان، نیاکانی با فرهنگ غنی داشته ایم که متأسفانه امروز من به عنوان یک ایرانی لیاقت انتقال نسل به نسل و سینه به سینه آن ارزش ها، آداب و رسوم و سنن و اخلاقیات پدران را به فرزندان این سرزمین از دست داده ام.

من به عنوان یک مهره از این زنجیره فرهنگی، امروز تمامی ارتباطات گذشته و حال و آینده را قیچی کرده ام و در حد خود خطاکارم. با یک نگاه واقع بینانه، امروز کودک و دانش آموز از ما مادران ، پدران و معلمان، کدام رهیافت های ارزشی و فرهنگی نیاکان را فرا می گیرد؟

اگر دین نشاط آور، هیجان بخش و هدایت گر است، انسانی می باید موجود باشد تا گیرنده پیام آن باشد. کو آن انسان؟ انسانی که روح ندارد و مرده ای متحرک است با تبلیغات مکرّر شما مردان خدا چه کند؟ اول اجازه دهید او به عنوان یک انسان آداب انسانیت را در کلاس درس و در مدرسه از معلم خود یاد بگیرد بعد بیایید او را با حقیقت دین آشنا کنید.

حضرت امام خمینی به نیکویی گفته اند:
" روحانیت نه باید به طور مجموعه و دستگاه روحانیت وابسته به دولت شود و نه افرادی از روحانیون بیایند پست‌های دولتی را به جای دیگران اشغال کنند، بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومت‌ها و دولت‌ها است حفظ کند."

نقدی بر حضور و تدریس روحانیون و طلاب در آموزش و پرورش

همچنین بیان داشته اند:
" من اکثر موفقیت های روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی، در ارزش عملی و زهد آنان می دانم، باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست و هیچ وسیله ای هم نمی تواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده کند."

امام خمینی در جایی دیگر می افزایند: " من موافق نیستم حتی در جمهوری اسلامی، روحانیون پست های دولتی را بپذیرند، البته بعضی کارها در صلاحیت روحانیت است؛ از قبیل استادی، معلمی، قضاوت، اما روحانیون نباید کار دولتی بپذیرند، آنها باید در کنار دولت بایستند و آن را ارشاد کنند، آنها باید بر فعالیت دولت نظارت و مراقبت داشته باشند، شاید یک طریق معقول برای اعمال نظارت، تاسیس همان دایره امر به معروف و نهی از منکر باشد که باید مستقل از دولت عمل کند."

البته منظور از استادی و معلمی در اینجا حوزه می باشد و گر نه تدریس و حضور روحانیون در آموزش و پرورش تبدیل به کار دولتی می گردد. دلیل چنین استنباطی بیان دیگر ایشان است :

" تأسیس و اداره حوزه های علمیه، تدوین علوم اسلامی، تبلیغ و ترویج احکام و عقاید دینی، منبرهای وعظ، امامت جمعه و جماعت، تولیت موقوفات، جمع آوری خمس و زکات، ولایت بر صغار و مجانین و انجام هر امری که بر زمین ماندن آن موجب خشم شارع مقدس می شده است، از باب امور حسبه، جزو این امور و مشاغل روحانیون به حساب می آمدند." (1) ایفای نقش معلم زمانی آسیب دید که آموزش و پرورش را دو شقه کردند .

در این میان بیشتر از شما روحانیون، وزیر آموزش و پرورش می بایست پاسخگوی ما معلمان باشند. شمای وزیر چرا و چگونه به جذب و استخدام طلاب و روحانیون در آموزش و پرورش راضی گشته اید؟

تکلیف معلمانی که با این تصمیم یک جانبه و غیرمترقبه حضرتعالی مخالفند و از رنگ بازی آموزش و پرورش در هر زمان با طرح و نقشی دیگر، خسته اند چیست؟ چرا تصور می کنید که شرکت در یک آزمون، قادر است معلم خلق کند؟

کجاست روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش تا پاسخگوی اعتراضات گروه های مختلف آموزشی باشد؟ یا چرا جوابیه ای بر یکی از  یادداشت های همین سایت نمی نویسید؟ فقط یک نیم نگاهی به نظرسنجی سایت صدای معلم در همین روزها بیفکنید تا عکس العمل معلمان را دریابید.

نقدی بر حضور و تدریس روحانیون و طلاب در آموزش و پرورش

ما از آنچه که به طور یک جانبه بر معلمان و فرهنگیان تحمیل نموده اید و آنان را در مقابل عمل انجام شده کیش و مات نموده اید شرم داریم، امید که شما نیز حداقل پاسخگو باشید. به این مهم نیز بیندیشید که چرا معلمان برای بازنشسته شدن ثانیه شماری می کنند؟

معلمان دیروز  از فرا رسیدن روز بازنشستگی و خداحافظی، دلمرده می شدند و امروز واژه خدا را شکر من هفته ، ماه یا سال بعد بازنشسته می شوم، به جهنم هر بلایی می خواهد بر سر آموزش و پرورش بیاید، برایم اهمیتی ندارد، زنگ خطر بزرگی است که متأسفانه گوش شنوایی برای تفکر در عواقب آن نیست.

هر قشری شریف و نجیب است. هر قشری محترم و ارجمند است. اما در جای خود و با انجام رسالت خود. تداخل نقش ها یعنی برهم زدن نظم سازمانی. یعنی ایجاد نارضایتی. یعنی کاهش انگیزه ها و انگیزش های شغلی.

حضور طلاب در مدارس یعنی از بین بردن اختیار و اراده افراد در اصل خداشناسی. تاریخ را ما می نگاریم و این تصمیم ورقی زرین در تاریخ نیم یا یک قرن آینده ایران نخواهد بود.

هر نوع صدای اعتراضی، نشانگر یک تصمیم نادرست است که از عواقب سوء آن خبر می دهد. بستن گوش ها به این اعتراضات، هیچ واقعیتی را عوض نمی کند. تصور نمی کنم یک وزیر به تنهایی چنان قدرتی داشته باشد که بخواهد سرنوشت مهم ترین وزارتخانه کشور را با میل و خواسته خود یا قشری خاص، این چنین رقم بزند. شاید آموزش با مذهب منافاتی نداشته باشد اما جمع شدن آن دو و انتقال موازی آنها، به صلاح تعلیم و تربیت کودکان و کشور نیست.


1) پرتال جامع علوم انسانی. الگوی تعامل روحانیت و دولت اسلامی ( از منظر امام خمینی ) نویسنده: عبدالوهاب فراتی .منبع: پگاه حوزه 1388 شماره 273 .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر حضور و تدریس روحانیون و طلاب در آموزش و پرورش

پنج شنبه, 27 اسفند 1399 13:47 خوانده شده: 3736 دفعه

در همین زمینه بخوانید: