چاپ کردن این صفحه

گفت و گوی رسانه‌ای با مدیر صدای معلم در موضوع " دکتر معلمان "

نقدی بر نوشته " دکتر معلمان "

علی اکبر رضادوست/ دکتر معلم

گروه رسانه/

تاکنون دو نقد در موضوع " دکتر معلمان " در صدای معلم توسط مدیر این رسانه به رشته تحریر درآمده است . ( این جا ) و ( این جا )

علی اکبر رضا دوست، دکتر معلم ؛ نقدی بر آن نگاشته است .

 

نقدی بر نوشته دکتر معلمان در صدای معلم

درود بر آقای پورسلیمان

مدیر صدای معلم

بگذارید همین جا و در همین گروه تلگرامی و زنده و از جهت دست‌گرمی پاسخی سردستی به مطلب منتشره‌ی شما در باب «دکتر معلمان» بدهم. اگر مایل بودید همین پاسخ برخط را نشر دهید. من نظمِ بی‌نظمی را بیشتر می‌پسندم:

نوشته‌های شما را معمولا می‌خوانم و در کنار ارزشمندی کار رسانه‌ای، ایرادی دارد:

متاسفانه شما گاه یک شخص را در ذهن می‌آورید (در این مورد به گمانم یک یا دو دکترمعلم کنشگر رسانه مد نظر است. ص یا ط) و بعد برای تخلیه‌ی احساسات منفی خود نسبت به آن‌ها و جبران کمبودی احتمالی ، پایه‌های تخصصی مطلب را ردیف می‌کنید. طبیعتا آوردن پایه‌های مرتبط و برآوردن شبه‌علم برای کسی که سردبیر یک رسانه تخصصی در همان موضوع باشد کار سختی نیست و فقط ارجاع به آرشیو رسانه را می‌طلبد. جسارتا و احتمالا برخی از گرفتاری‌هایی هم که برایتان رخ می‌دهد ناشی از همین روحیه است. من درکتان می‌کنم.

از این نکته‌ی ظریف و البته غیرقابل اثبات که بگذریم می‌پرسم چرا این نوشته فاقد ارجاعات فراملی در مورد دکترمعلمان است؟ شما که آرشیو دارید ببینید فنلاند و امریکا و همین امارات و... با دکترمعلمان چه برخوردی دارند؟ گمان نکنم دکترمعلمان ایرانی این قدر خودخواه باشند که چیزی را طلب کنند که در هیچ کجای عالم مرسوم نباشد. در اکثر کشورها هم مدارک تحصیلی سیاسی و پولی و کم‌قدر هست. دکترمعلمان در نوشته‌های خود مثال سازمان دامپزشکی و زندان‌ها را می‌زنند که مدرک در آن ارزش ریالی بیشتری دارد. شما ثابت کنید دروغ می‌گویند یا ثابت کنید ارزش و اثرگذاری مدرک در سازمان زندان‌ها بالاتر از آ‌موزش و پرورش است که بابت آن پول بیشتری می‌پردازند. شما با شواهدتان تاحدودی اهمیت «ساحت حرفه‌ای و عمومی» را تایید کردید اما هنوز به «ساحت تخصصی» ورود نکردید که خود را پیروز فرض کردید.

بگذارید دوستانه مثالی بزنم:

استاد نازنینم مصطفی ملکیان را بسیار دوست می‌دارم. کیست که نداند ایشان با همان لیسانس از هزاران استادتمام دانشگاه هم باسوادتر است و البته اثرگذارتر. اما همین استاد نازنین گاه در سخنرانی‌هایش کنایه‌ای به مدرک و دانشگاهیان و نظامات دانشگاه می‌زد و حرفش هم نادرست نبود اما مخاطب خواه‌ناخواه احساس خلأ همان مدرک لامصب( یا لامذهب) را در ایشان می‌کرد. او اجلّ از مدرک بود اما وجود آدمی بسیار عمیق است و دارای خلأ های عجیب و غریب:

تو یکی تو نیستی ای خوش‌رفیق/ بلکه گردونی و دریای عمیق

شنیده‌ام استادنا بالاخره این خلأ را از راهش پر کرده. چرا پر کرد؟ چرا دکتری گرفت؟ شاید کمتر کسانی هم از این ماجرا مطلع باشند و از سفرهای خارجه استاد.

چون خلأ های لامصب را باید پر کرد. من به پورسلیمان حق می‌دهم. از بسیاری از مدرک‌داران بهتر می‌نویسد و پرکارتر است اما دکتر نیست. والا کار سختی نیست مخصوصا برای کسی که مایه‌ی اولیه داشته باشد. من داشتم، چنان راحت و مفت کرسی رایگان دکتری چند دانشگاه مادر را گرفتم که بسیاری را حیران کردم. چهل تا پنجاه سال بود در شهر ما همکاران شرکت می‌کردند و قبول نمی‌شدند تا جایی که شایع کرده بودند دکتری قبول شدن شرط سنی دارد، از چهل که بگذری قبولت نمی‌کنند یا معلم‌ها را در مصاحبه قبول نمی‌کنند. اما من بدون هیچ جان‌کندنی سه کرسی همزمان را در یک سال گرفتم. هنوز ارشدم دفاع نشده بود که قبولی دانشگاه تهران و فردوسی و علامه اعلام شد. تا همین امروز هم در شهرستانم کسی رکورد مرا نزده و در رشته خودم قبولی رایگان در دانشگاه مادر نداشتیم بین همکاران. با این حال از غلط املایی مبرّا نیستم، دیدم از غلط املایی وزیر و وکیل نوشتید. لطفاً جزئی‌بین نباشیم.

خلاصه شما هم دکتریت را بگیر بیا در صف ما به دکترمعلمان کمک کن، نه اینکه بنشینی مدام تخریب کنی عزیز دلم. ضمنا استاد ملکیان در کنار کنایه به مدرک‌گرایی آنقدر انصاف داشت که می‌گفت: نظامات، نظامات است. بوعلی هم که باشی بدون مدرک جذب دانشگاه نمی‌شوی و ارتقا نمی‌یابی. بحث مدرک و سواد واقعی شبیه بحث لفظ و معناست. منکران مدرک نمی‌بینند فرد به واسطه‌ی گرفتن مدرک هم شده ده کتاب جدید، ده استاد جدید، ده‌ها تعاملات رشددهنده را از سر گذرانده و کسی که این راه را طی نکرده مشمول این توفیق اجباری هم نشده است. اما اگر کسی بدون لفظ (دانشگاه و مدرک) به معنا رسیده فبهالمراد. حتی نظامات هم حاضر است او را در آزمون بگیرد و مدرک افتخاری را بدون کلاس و دانشگاه(لفظ) به او بدهد. خوشا معنای بی‌مدد لفظ که اگر بشود چه می‌شود! معنای بی‌لفظ، خرقانی می‌سازد و لفظ در کنار معنا مولوی. من دومی را می‌پسندم. نظاماتِ مدرک این تبصره را گذاشته تا هم حق باسوادان بی‌مدرک ضایع نشود و هم برای بسیاری «خودملکیان‌پنداری» رخ ندهد و گمان کنند بی کتاب و مدرسه ملا شده‌اند. این گوی و این میدان.

اما خودم در گروه‌ها به اندازه کافی دکترمعلم کم‌بنیه یا میان‌مایه می‌بینم و جوش می‌زنم اما علم غیب هم ندارم که بفهمم دکترمعلمی که غلط املایی دارد یا از مقررات سررشته ندارد یا چهار خط نوشتن نمی‌داند، در رشته تخصصی خودش چطور است؟ پس حرف مسیح(ع) را عمل می‌کنم و قضاوتش نمی‌کنم. با خود می‌گویم مگر غیردکترمعلم بهتر از اوست؟ او همان است که از ورودی سیستم عبور کرده. اگر مدرکش را ارتقا نمی‌داد الان آنشتاین بود؟ مسلما ارتقای مدرک او را نسخه‌ی بهتری از خودش کرده است. قرار نیست که یک معلم پیشرو رسانه، افراد را با دیگران قیاس کند. ضعیف‌ترین دکترمعلم را در ذهن بیاوریم و از آن طرف، قوی‌ترین کارشناس اهل مطالعه را با یک عمر کار اجتماعی و بعد راضی از قاضی دست به قلم ببریم. خدا نکند در کلاس هم چنین مقایسه‌های نادرستی کنیم. هر دانش‌آموزی فقط با خودش قابل قیاس است.
مدرک تحصیلی در ساحت تخصص جایگاه ارزشمند خود را دارد اما جای ساحت مهارت حرفه‌ای و عمومی را نمی‌گیرد، هر چند باور دارم مدرک هم باعث ارتقای بخش‌هایی از آن دو ساحت می‌شود و این سه ساحت در تعامل و اثرگذاری هستند. حرف دکترمعلمان این است که مدرک را حداقل در همان ساحت تخصصی نادیده نگیرید. کاری که همه‌ی عقلای عالم می‌کنند.

نویسنده‌ی این سطور بارها در جذب هیأت علمی دانشگاه قبول شده. اولین بار در سال ۸۹ برای جذب در دانشگاه نیشابور حامل سلام و سفارش استاد شفیعی کدکنی بودم به دکتر مرتضایی رییس وقت مجتمع آموزشی عالی نیشابور که فلانی! کتابت به دستم رسید بهمانی را از دست ندهی. استاد دیگرم حضرت یاحقی که مکتوبی برای مرتضایی نوشته بود که تا امروز باعث افتخارم است. اما نهاد امنیت اجازه‌ی ورود به دانشگاه را به شکل رسمی و هیات علمی به من نداد که نداد، ساواکِ شاه هم هیچگاه نگذاشت مهرداد بهار جذب شود، همچنین بعد انقلاب. یک بار رییس اطلاعات شهرستان به نماینده شهرمان که پیگیر رفع مشکل بود می‌گوید: «مشکل فلانی نوشتن است.» نماینده می‌پرسد چه مواردی را ننویسد و حساسیت دارید؟
جواب می‌دهد: فلانی اصلا ننویسد.

من بدون نوشتن وجود ندارم. پس می‌نویسم. فدای سرم که از ریاست دو دانشگاه و هیأت علمی پنج دانشگاه کنارم زدند. فدای سرم که امروز باید برای بخش اندکی از حق که اقلا برای من مسجّل بوده و هست، بیایم در آ‌موزش و پرورش بجنگم. اینها درد ندارد. درد را همان گِلی وارد کرد که یار همفکر حلاج در سر دار به سویش پرتاب کرد، سنگ‌ها هیچکدام دردی نداشت. مواظب پرتاب‌هایتان باشید. رسانه سنگ و گنجشک مفت ندارد. دردی که در مورد آن شخص بی‌نام نوشتید که برای جذب مدتی است سکوت کرده دردی کلی است و علت مهم آن هم فضای گزینشی و امنیتی است که اصل نوشتن انتقادی را برنمی‌تابد. (رک: به آخرین نوشته و راهبرد استاد بزرگ رنانی.)

به‌عنوان کنشگر رسانه و فضای مجازی اسم چندین دکترمعلم را در فهرست جریمه‌ی خود شما دیده‌ام و بهتر از همه می‌دانید که آن فهرست توسط دو دکترمعلم تهیه و تبلیغ شد و اکثر نام‌ها یا همشهریان یک نیشابوری هستند یا یک تبریزی که اصل حرکت را تایید کردند. در فهرست مشابه خرید ضربات شلاق برای یک رسانه دیگر هم باز همین دو دکترمعلم پرچمدار بودند. پس چطور می‌فرمایید دکترمعلمان محافظه‌کارند؟

در آخرین مکاتبه‌ی دکترمعلمان گلایه شده که چرا وزارت با حوزه‌ها قرارداد می‌بندد اما از دکترمعلمانِ خودش کمک نمی‌گیرد پس چطور می‌گویید دکترمعلمان جرأت پرداختن به حوزه را ندارند؟

اما بخش‌های درست نوشته‌ی شما مختص دکترمعلمان نیست بلکه شامل استادان دانشگاه و جماعت درس خوانده به طور کلی است و علت مهم آن هم فضای گزینشی و امنیتی است که اصل نوشتن انتقادی را برنمی‌تابد.

شما یک دکترمعلم را دیدید که مدت‌ها نوشته و خوب هم نوشته اما امروز من و شما می‌بینیم سکوت کرده. فرضا گمان شما درست. سکوت کرده که دانشگاه فرهنگیان جذبش کنند. زور پرزور است و همه هم اهل هزینه دادن نیستند. مگر ما باید وجود خودمان را متر دیگران کنیم؟ هر کسی «بر قانون خویش» است. آیا فرد مد نظر شما حقش هست در دانشگاه فرهنگیان هیأت علمی باشد یا فراوان کم‌مایه یا میان‌مایه‌ی دیگری که هم سکوت کرده‌اند و هم مثل آن بنده‌ی خدا حرفی برای گفتن در علوم اجتماعی ندارند؟ مسلما معلمانی را که امثال آن استاد توانمند تربیت کنند در راه توسعه کاراترند. حتی اگر مدرس مجبور شود چندی زبان در کام بگیرد.

سائقه‌ی کل مطلب شما همین موضوع شخصی و بر اساس یک گمان بود؟ وسط گیر دادن به دکتری که می‌خواهد با سکوت هیأت علمی شود گفتید خوب است نیشی هم به دکترمعلمان بزنم. هم تعدادشان کم است و هم باعث رضایت اکثریت می‌شود.

ان بعض الظن اثم و کل ذی نعمه محسود...

علی اکبر رضادوست، دکترمعلم


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر نوشته دکتر معلمان در صدای معلم

یکشنبه, 09 اسفند 1399 16:16 خوانده شده: 773 دفعه

در همین زمینه بخوانید: