در بخشی از یادداشت اخیر خود با نام " دعوای تعیین متولی برای آموزش ضمن خدمت فرهنگیان و معلمان بی تفاوت " آورده بودم :
" به انجام مسئولیت آموزش ضمن خدمت توسط سازمان نظام معلمی که عده ای آن را مطرح می سازند ، نیز امیدی نیست ، چون وقتی وزیر یک وزارتخانه استقلال کافی برای اجرای تعهدات وزارتخانه را ندارد ، انتظار انجام بهینۀ وظایف از یک تشکلی که باوری به آزادی عمل و هویت آن در درون همین نظام نیست ، دور از واقعیت است."
هر فردی آزاد و مختار است که تا برحسب تجربه و یا دانش اندوخته ، نظر خود را در حیطۀ شغلی خویش بیان دارد. این ابراز دیدگاه می تواند خوشایند و یا ناخوشایند ، مفید و مؤثر و یا برعکس نسبت بدان موضوع باشد. دیگران حق دارند آن را بپذیرند و تأیید کنند و یا بر آن خرده گیرند و نقد کنند. آنچه که در این وسط بدیهی و مبیّن است ، حلقۀ مفقوده ای در عرصۀ فعالیت شغلی معلمان است تا کارکردهای گوناگون آن را به هم متصل ، پیوسته و هموار سازد.
واحدها و بخش های گوناگون لازم برای سوخت رسانی به موتور محرکۀ آموزش و پرورش یعنی معلمان به عنوان اساسی ترین رابط نظام آموزشی عبارتند از : تربیت معلم ، گروه های آموزشی ، آموزش ضمن خدمت ، تکنولوژی آموزشی ، پژوهش ، تألیف کتب درسی و تشخیص محتوای ضروری برای آن و نیازسنجی حرفه ای برای هر یک از این مقوله ها به طور منفک و پیوسته که هر یک از اهم مواردی است که سازمان نظام معلمی به عنوان یک نهاد مدنی می تواند به انجام آنها قادر باشد اما به شرط و شروطی مشخص و تحقق انتظاراتی معقول و موجه.
دو شرط مهم برای موجودیت سازمان نظام معلمی
1 - مهمترین شرط آن که به جای موجودیت تشکل های متعدد جزیره ای شکل بی حاصل و یا متفرق توسط معلمان ، بهتر است همه معلمان به ریسمان سازمان نظام معلمی چنگ زنند تا از تحلیل قوا و ایجاد نفاق در عمل ، به وحدت رویه و پیکری واحد و یکپارچه و متحد تبدیل شوند. اگر قرار بر کشوری بودن این سازمان باشد ، آن نیز به سرنوشت همان سه نفر برگزیده برای صندوق ذخیره فرهنگیان و شورای عالی آموزش و پرورش ، مبتلا خواهد شد
2 - شرط مهم دیگر وجود و حاکمیت دموکراسی به عنوان سوپاپ اطمینانی برای پُر تعدادترین شاغلان در وزارت آموزش و پرورش است ، یک سازمانی مستقل که به آرای جمع احترام بگذارد و پای بند اصول حرفه ای باشد و گر نه هر نوع وابستگی ، آفت آن خواهد بود.
و اما انتظاراتِ تشکیل سازمان نظام معلمی را می توان از دریچه ای در موارد زیر خلاصه کرد :
1 – ابتدا انتظار تدوین اساسنامه ای برای مقبولیت سازمان است که شامل افرادی است که در تشکل های مختلف ، دیروز و امروز فعالیت
داشته اند و یا مدیر سایت صدای معلم که سالها با پرداختن به مسایل آموزش و پرورش اِشراف لازم را دارند.
سازمان نظام معلمی باید پشتوانه ای مستحکم و مدون با قابلیت اجرایی روان ، ارائه دهدکه قدرت دفاع از برنامه ها و اهداف و برنامه های خود را داشته باشد. یک برنامۀ کار کم نقص . بی نقص عرض نکردم ، چون با آغاز مسیر ، ناهمواری ها و سنگ و کلوخ ها مشخص و عیب یابی خواهد شد. در واقع به این مسیر همانند یک میدان مین گذاری شده با احتیاط ولی با اطمینان خاطر از توانمندی ها ، قدم گذاشته می شود.
کارشناسان امر باید بررسی نمایند که طرح نظام معلمی انجام شده در مهر سال 94 با نظارت مهدی نویدی ادهم که توسط احمد عابدینی در واحد کمیسیون برنامه های توسعه و منابع انسانی وزارت آموزش و پرورش ، انجام شده است ، انتظارات معلمان و نیازهای امروز آنان را پاسخگوست یا خیر؟ مبادا با محدود و مقیّد کردن خود به طرحی که قابلیت و یا الزام عملیاتی شدن را نیافته است ، مسیر پیش رو را به خطا رویم که متأسفانه این کار یعنی اضافه شدن محدودیتی بر محدودیت های دیگر. طی طریق در این مسیر باید با چنان دوراندیشی و سبک و سنگین سازی اهداف انجام بگیرد که امکان هر نوع شکست و یا خاک خوردن آن را به پنج درصد احتمالات برساند و با قدرت اجرایی 95 درصد ، اعتماد ، اطمینان ، استقلال نظر و عمل معلمان را بیمه و تضمین نماید و گر نه اگر با عمل ناقص و یا ابتر خود باز به ساحل نجات نظام آموزشی نرسیم ، ارزش و باور و اعتماد معلمان دیگر هرگز قابل بازیابی و ترمیم نخواهد بود. ما حق نداریم در برهه هایی از زمان ، تکه هایی از یک پازل کامل نشده را پر نمائیم و با شادی و خوشحالی زایدالوصفی ، رشته های ایمان و اعتماد شغلی معلمان را بگسلیم.
2- به عنوان یک دبیر بازنشسته برای تمامی بازنشستگان فرهنگی دیروز و امروز جامعه نیز ، ضرورت همفکری و همیاری بر اساس تجربه و تفکر کمال یافته در این سازمان را ضروری می دانم. یعنی باید تعیین تکلیف نمود که آیا سازمان نظام معلمی فقط برای شاغلان لازم هست و یا درایت آن تا حدی است که از پتانسیل های ارزشی بازنشستگان فعال و مؤثر بر نظام آموزشی نیز بهره خواهد جست؟
3- انتظار دیگر از سازمان نظام معلمی ، استانی بودن آن است. همانند تشکیلات سابق گروه های آموزشی ، تمامی استانها و شهرهای کوچک و بزرگ کشور ، مجموعه ای از افراد را در دوره ها و رشته های گوناگون از بین خود برگزینند و آنان در ساختاری زنجیروار به هم متصل شوند تا به اعضای کشوری برسند. مجموعۀ فعالیت های حوزه هایی که نام بردم یعنی : تربیت معلم ، گروه های آموزشی ، آموزش ضمن خدمت ، تکنولوژی آموزشی ، پژوهش ، تألیف کتب درسی و تشخیص محتوای ضروری برای آن و نیازسنجی حرفه ای برای هر یک از این مقوله ها به طور منفک و پیوسته ، در این ساختار به صورت زیرمجموعه ، فعالیت نموده و از طریق اعضای کشوری با وزارتخانه مرتبط گردند. در تمثیلی می توان سازمان نظام معلمی کشوری را ملکه و مابقی را ، کارگران کندوی آموزش نامید که امید است فوری با چنین نامگذاری ، کسی برافروخته نگردد. هدف ترسیم راه و هدف سازمان است. اعضای استانی با استفاده از تکنولوژی ارتباطات ، فاصلۀ بین خود را به حداقل رسانیده و بدون نیاز به سفرهای غیرضرور و یا تشکیل جلسات و سمینارهای مرسوم ، به هم اندیشی و همفکری می رسند. تنها حوزه ای که نیازمند چنین جلساتی است تألیف کتب درسی و تشخیص محتوای ضروری برای آن است که بهتر است نیازسنجی برای آن بر اساس خواسته های تمامی استانها باشد تا به وحدت رویه دست یازند.
اگر قرار بر کشوری بودن این سازمان باشد ، آن نیز به سرنوشت همان سه نفر برگزیده برای صندوق ذخیره فرهنگیان و شورای عالی آموزش و پرورش ، مبتلا خواهد شد. یعنی فرهنگیان سراسر کشور نه آنان را خواهند شناخت و نه هیچ نوع بده بستان اطلاعاتی مفید مابین این افراد با زیرمجموعه ای که نمایندۀ آنان خوانده می شود ، خواهند داشت و همچنین اثرگذاری آنان بر حیطه های انتخاب شده غیر قابل تجربه هست. چون هر مجموعه ای حق قانونی دارد تا ابتدا نمایندۀ انتخابی حوزۀ خود را بشناسد و سپس به او اعتماد و اطمینان خاطر داشته باشد. تصور نمی کنم بجز همکاران و شاید همشهریان این شش تن ، مابقی فرهنگیان آنان را بشناسند و یا به آنان اعتماد داشته باشند.
4- انتظار بعدی ، ثابت نگه داشتن اعضای هر منطقه تا زمان مفید و مؤثر بودن بر اهداف سازمان است. با این روش افراد تشویق به رقابت و نمایش خلاقیت بیشتر می شوند. اعضای غیرکارآمد ، بدون هر نوع تعارف خود با قبول ناتوانی کنار روند و اعضای کارآمد بدون هر نوع تنگ نظری و بخل ، همیاری و حمایت شوند. مبادا همانند سرگروه های آموزشی بخواهیم دهه ها آنان را بدون داشتن انگیزه و قابلیت کیفیت بخشی حفظ نماییم. باید با درجاتی از شعور اجتماعی سازمان نظام معلمی اداره گردد که در آن برای افراد تنبل و بدون هدف و انگیزه ، جایی باقی نماند. این مهم با بالا بردن سطح علمی اعضای سازمان ،به طور اتومات شدنی است ، چون افراد بیسواد جرأت حضور در آن را نخواهند یافت.
5 - انتظار بعدی سیاسی نکردن سازمان نظام معلمی است. هر چند سیاسی کردن هر امری برای نظام سیاسی به منزلۀ تسلط بر حدود اختیارات آن حوزه است ، اما راه گشایی برای دخالتها و نفوذها و اثرگذاری های غیر تخصصی و غیرکارشناسی نیز هست و ما از این ناحیه در آموزش و پرورش کشور ضربه های عمیق بسیاری به جراحت داریم. سیاسی کردن آموزش ، فرصت طلبان مخرب را وارد عمل می سازد و آنان برای رسیدن به منافع خود از هیچ سوء استفاده ای ابزاری دریغ نمی ورزند. در انتظار بنشینید و ببینید چند مدیر کل استانی و یا منطقه ای و ناحیه ای برای شرکت در انتخابات نمایندگی مجلس ، فرهنگیان را نردبان موفقیت و محبوبیت و مقبولیت خویش قرار خواهند داد. این جریان یکی از محصولات سیاسی کاری در آموزش و پرورش است. اگر به نوع نظام آموزشی کشورهای برتر آموزشی از جمله ژاپن نگاهی بیفکنید ، آنها آموزش و پرورش را نه به صورت متمرکز از سوی مرجعی به نام دولت و وزارت آموزش و پرورش که به صورت سیاستگذاری منطقه ای هدایت می کنند.
6 - انتظار بعدی ایدئولوژیک نکردن خود سازمان و اعضای سازمان نظام معلمی در این راستاست. معلمان عضو سازمان در استانها و شهرهای مختلف ، یک بار به هنگام استخدام گزینش شده اند و صلاحیت اخلاقی و دینی آنان به اثبات رسیده است ، ما در پی خلق ارزش هستیم نه ضایع و تخدیر کردن شخصیت همکاران . پس انتخاب ما بر اساس سابقه خدمت و تخصص و دانش همکاران خواهد بود. نامزدها ابتدا در مدارس برای فعالیت صنفی مشخص و سپس از سوی متصدیان و معاونان آموزشی ادارات نواحی و مناطق و استانها ، هم اندیشی و تأیید خواهند شد . ارتباط متغیر مدرک تحصیلی در انتخاب اعضا نه بدان معنا که همگی دکتری و یا فوق لیسانس باشند ، که آن وقت مسیر ما ناخواسته جهت یافته می گردد، بلکه ترکیبی از هر مدرک. چون زوایای دردمندی و نگرش معلمان با مدارک مختلف ، متفاوت است و ما به همین ترکیب تفاوت ها نیازمندیم تا تفکری محدود و قالبی نسبت به هر حیطه ای نداشته باشیم. حذف سازمان نظام معلمی در مجموعۀ سیاست های سند تحول بنیادین ، به دلیل تعقیب و نیل به همین دو هدف یعنی شماره 5 و 6 بوده است .
7- انتظار بعدی نقش صرفا نظارتی وزارت آموزش و پرورش بر فعالیت سازمان نظام معلمی است. هر نوع نقش هدایتی و یا امنیتی ، باعث ایجاد محدودیت در عمل و نابودی تفکر و خلاقیت در آن خواهد شد. ما قصد آن داریم در این سازمان بتوانیم به پتانسیل های بالقوۀ نادیده گرفته شدۀ معلمان فرصت ظهور و بالفعلیت در آمدن دهیم ، قرار است سازمان موجب ایجاد تحولات درون ساختاری در نظام آموزشی گردد.
8 - انتظار بعدی سپردن عرصۀ تعلیم و تربیت به اهل فن یعنی خود معلمان است. این یک نهاد مدنی و صنفی است و ورود اغیار بدان یعنی آسیب زنی به حریم آن . من معلم هرگز مدعی کشیدن دندان فاسد و یا جراحی قلب بیماری نیستم ، مگر آن که با ایجاد فرصت تحصیل و برقراری عدالت آموزشی بنا به اراده و میل و توانم متخصص این دو رشته گردم ، که در گذشته چنین فرصتی برای ارتقای معلمان وجود داشت.
9 - علی پورسلیمان مدیر سایت صدای معلم در بخشی از یادداشت خود با عنوان " سازمان نظام معلمی را سیاسی نکنید " اشاره به نکته ای مهم اما واقعی دارند :
"بزرگترین و شاید مهم ترین آسیبی که سازمان نظام معلمی را تهدید میکند "بی تفاوتی" معلمان در مورد جایگاه و منزلت حرفه معلمی است ، بدون تردید بسیاری از معلمان طرح سازمان نظام معلمی را مطالعه نکرده و از سوی دیگر ممکن است " ایفای نقش" ناقص ، بد و کاسبکارانه سایر تشکلها این ذهنیت را برای آنان تداعی کرده است که سازمان نظام معلمی نیز چیزی در مایه این تشکلها است که میخواهد در جهت اهداف خویش آنان را مورد استفاده ابزاری قرار دهد." (1)
یقین مجموعۀ رفتارها و برخوردها و ناشنیده و نادیده انگاری های معلمان توسط مسئولان دولت و مجلس و.... در ایجاد و شدت یافتن این بی تفاوتی سهم بسزایی داشته است. یک انسان چرا رفلکس طبیعی خود را نسبت به پدیده ها و مسایل پیرامون خود را از دست می دهد ؟ عمدتا به دلیل هیچ شماری اطرافیان خود. معلمان از نردبان ترقی شدن نمایندگانی که به وقت نیازمندی به تک آرای آنان ، رگبار وعده و وعید خود را برای تهییج او جهت شرکت در انتخابات ، شلیک می نمایند و بعد از گذشتن از پل منتهی به صندلی مجلس ، فراموش می شوند ، بیزار و بی اعتماد و بی تفاوت گشته اند.
من نیز گِله از برخی همکاران دارم هر چند تلخ اما واقعیت جامعه ماست. کاش آن قدر که به پروندۀ خصوصی و یا سیاسی شخصیت ها و مهره های سوختۀ نظام آموزشی واکنش می دهید ، قدری نسبت به شغل و موقعیت و موجودیت خود حساسیت نشان دهید.
اگر شمای معلم نمی خواهید سازمان نظام معلمی به افرادی خاص و ناشناخته و ناتوان و غیرمتخصص سپرده شود ، پس باید قدری به مسئولیت و رسالت شغلی خود احترام بگذارید. شما چه سهمی ابتدا در تثبیت موجودیت این سازمان و سپس در پرمحتوا و غنابخشی آن می توانید داشته باشید؟ من شخصا به شرط تأمین انتظاراتم ، وجود چنین سازمانی را برای ارتقای سطح کیفی نظام آموزشی و مقبولیت تخصص و حرفه ای بودن شغل معلمی و نیل به رشد و توسعۀ پایدار در آموزش و پرورش می پذیرم. اما باید به شعور من معلم احترام گذاشته شود و اساسنامۀ آن و نحوۀ انتخاب اعضای آن به سمع و نظرم برسد. بدون مطالعه و اطلاع از محتوا و نوع فعالیت سازمان ، چگونه می توان آن را پذیرفت ؟
اگر توان اندیشۀ بیشتری را برای بیان نظراتم داشتم ، باز در این خصوص خواهم نگاشت. این مهم در سایۀ بیان نظرات شما مقدور است ، پس
سهم من معلم در تشکیل و تحقق اهداف سازمان نظام معلمی چیست ؟! این سازمان چرا باید تشکیل شود و چگونه مؤثرتر خواهد بود.؟
فراموش نکنیم بیان نظرات برای تبادل افکار و گفت و گوی کتبی و رسیدن به نتایج مطلوب تر است ، لذا بنده آنها را نقل کردم و شمای بزرگوار آنها را نقد و بررسی نمایید. ما باید قابلیت و توانمندی خود را به اثبات برسانیم و گر نه کسی آن را در وجود ما اقرار نخواهد کرد. سپاس
1 ) برای نگارش این متن از دو یادداشت علی پورسلیمان مدیر سایت صدای معلم ، استفاده نموده ام.
** سازمان نظام معلمی را سیاسی نکنید !
** سازمان نظام معلمی و احیای مرجعیت بر بادرفته .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">