چاپ کردن این صفحه

" عدالت یعنی توزیع عادلانه امکانات آموزشی . چرا از این بابت نگران ضدعدالت و ضد تربیت بودن در مدارس دولتی و مناطق محروم نیستید؟! "

آقای بطحایی ! اگر تلاش شما و وزرای قبلی برای بهبود اوضاع زندگی و پاسخ به مطالبات معلمان مؤثر بود ، ضرورتی برای اعتراض در دفتر مدارس برای ضد تربیت دانش آموزان نبود!

مینو امامی/ همکار صدای معلم

تحصن و اعتصاب معلمان و بدآموزی برای دانش آموزان و عملکرد وزیر آموزش و پرورش

دو قشر در جامعه ما که از هر نظر نام شان با هم مطرح می شود ، اعم از روز نام گذاری ، تلاش برای خلق کردن و سازندگی ، مظلومیت و محرومیت ، و صد البته اوضاع معیشتی ، کارگر و معلم است .
جمعا دو بار در طول زندگی در کارخانه برای بازدید و یا انجام تحقیق ، حضور داشته ام و نفوذ سردی ابزار و دستگاه ها را بر تاروپود کارگران از نزدیک لمس کرده ام. یک بار در دوران دانشجویی در کارخانۀ ماشین سازی تبریز و دیگری در هنگام اشتغال با همراهی دانش آموزان دبیرستان محل تدریسم در کارخانۀ تراکتورسازی تبریز.
محیطی سرد و بی روح و کارگرانی با چهره ای زرد و در هم فرو رفته . آنان شاد نبودند حتی با دیدن دانش آموزان که اصولا هیجان کودکی و نوجوانی خود را به دیگران منتقل می کنند. کلاه و دستکش و عینک ایمنی نداشتند ، نیم ساعت فرصت صبحانه خوردن داشتند . روایت قطع دست تعدادی از آنها را در شب کاری ، زیر دستگاه برش می شنیدیم. هر چند حق صحبت کردن و اطلاع رسانی نداشتند. اوضاع تولید و فروش زیاد تعریفی نداشت ، راهنمای ما در بازدید از قسمت های مختلف کارخانه آرام به ما معلمان واقعیت هایی را از ورشکستگی کارخانه بیان می داشت.
لابد می دانید که اطلاعات کارخانجات تولید صنعتی در کشور سرّی و استراتژیک است و آن را به بیرون منتقل نمی کنند .حتی دستگاه های به استهلاک رسیده فرصت و امکان بازسازی و تعمیر و یا جایگزینی نداشتند. کارگران حق صحبت کردن و یا اتلاف وقت ندارند و همانند چارلی چاپلین در عصر جدید به طور ریتمیک می بایست مدام فعالیت کنند. حتی نظریه تیلور واضع مدیریت علمی نیز برای افزایش توان کاری کارگران با ساعات معینی از استراحت و گفت و گو و دور هم بودن جهت بازیابی انرژی و افزایش همدلی ، کاربرد نداشت. با دو شیفت کردن ساعات تولید در شبانه روز ، ما از این طرف نامش را می گذاریم افزایش تولید و درآمد سرانه و استقلال اقتصادی و نخوابیدن خط تولید ، اما از ناحیه کارگران یعنی استهلاک روح و جسم و افزایش بیماری و کاهش طول عمر. شب کاری عامل بسیاری از بیماری هاست از جمله سرطان پروستات و سرطان سینه . هر چند که علاوه بر کارگران برخی مشاغل دیگر چون کارکنان ایستگاه های آتش نشانی ، اورژانس ، بیمارستان ها و مراکز درمانی ، پایگاه های نظامی و….. مهم ترین بخش شب کاران را تشکیل می دهند، اما نتیجه و عواقب فعالیت شبانه یکسان است.

حقوق و دستمزد کارگران در طول تاریخ با قرار گرفتن کارفرما در نقطۀ مقابل آنان ، هرگز به عدالت پرداخت نگردیده است ، چون کارفرما انتظار افزایش سود و بهره دهی خود را دارد. و دیگر شغل ، معلمان هستند ، هر چند شب کار نیستند ( به جز معلمانی که شبانه تدریس می کنند اما نه همانند کارگر در ساعاتی از نصف شب. آنان در ساعاتی که مدارس روزانه تعطیل می گردد به تدریس مشغولند که زیاد هم شب محسوب نمی شود.) اما شرایط کاری سختی برای خود دارند. ظاهربینان این شغل را بسیار ساده و راحت با برخورداری از امکانات تعطیلات بیشتر می شناسند. این ها همان هایی هستند که تصور می کنند معلمان ، مبصر کلاسند! آنان متوجه حساسیت حضور معلم در کلاس برای الگوبرداری دانش آموزان در حد و قوارۀ تأثیر والدین نیستند. سه الگوی مستقیم و مؤثر زندگی هر کودک برای نیل به جامعه پذیری و درونی شدن ارزش ها پدر ، مادر و معلم هست ولی آنان از اهمیتِ زیربنایی فعالیتِ معلمان ، در کلاس درس غافلند . غفلتی ناخوشایند با نتایجی ناپسند که با اتمام دوران تحصیل در مدارس هم ، پایان نمی یابد و به جامعه نیز سرایت می کند.

یکی از عمده دلایل محرومیت معلمان از حق و حقوق متوازن با سایر واحدها و سازمانها ، نادیده گرفتن آنان و عدم ادراک همین موضوع است. در واقع با خفیف انگاشتن شرح وظایف معلمان ، آنان را لایق دریافت حقوق بیشتر از شرایط فعلی نمی بینند. این باور چنان در جهان بینی مسئولان و مدیران فعلی جامعه ما رخنه کرده است که اصلا راضی به بازنگری و یا اصلاح شرایط نیستند.

بارقۀ افزایش 20 درصدی حقوق معلمان در سال 98 و اضافه شدن 500 هزار تومان ثابت به آن و یک میلیون تومان برای کارگران ، این توهم را در ما به وجود آورد که تصمیم گیران و تقسیم کنندگان بودجه کشور ، صدای اعتراض و تحصن و له شدن کارگران و معلمان را زیر فشار 200 درصدی تورم ، به طور معجزه آسایی شنیده اند ! اما دریغ که آنان دوباره نشستند و با خود اندیشیدند: مبلغ تعیین شده خیلی زیاد است و اصلا چنین خیزی ، ضرورت ندارد . ما مطمئن هستیم که هر دو قشر قادر به مدیریت زندگی خود هستند! بالاخره در این جامعه ، اقشاری می بایست به عنوان سوپاپ اطمینان متحمل فشارهای وارده باشند تا از انفجار و از هم پاشیدگی جامعه جلوگیری به عمل آید. اگر ما این نظم موجود و مورد انتظار را برهم زنیم ، انتظارات و توقعات آنان نیز فرصت زیاده طلبی می یابد و دیگر در قاعدۀ هرم توزیع درآمد ، کسی باقی نمی ماند و کدام گروه های شغلی بهتر از کارگر و معلم ! هم به مظلومیت عادت دارند ، هم به مظلوم گرایی خو گرفته اند و هم هر دو بیشترین جمعیت را دارند. در واقع آنان هم زیادند و هم زیادی اند.

پس به بعد عید و سال جدید پا نگذاشته ، عقب نشینی از وعدۀ خوش صورت گرفت و با گفتمان نوبخت و مجلس ، 500 تومان شد ، چهار صد تومان و 20 درصد ابتدا شد 10 درصد و نهایت 5 درصد ! در واقع با ذکاوتی گیج کننده ، ما را خاموش کردند . حال معلوم نیست که به همین عهد خود نیز پایبند باشند و یا خیر. و داستان خوشحالی ما جوانه نزده ، خشک شد!
آنان می دانند که اگر حقوق قُضات افزایش نیابد ، روند رشوه گیری فزونی می یابد ، یا حقوق استانداران و فرمانداران و مدیران ارشد و اساتید دانشگاه و... اگر افزایش نیابد ، بر محور مدیریت بدعهد می گردند. اما آنان ظاهرا نمی اندیشند که اگر قرار باشد حقوق بالایی ها هر سال افزایش بیابد ، هرگز حقوق پایینی ها به عدالت در توزیع درآمد نخواهند رسید. آنان افزایش حقوق خود را از چهل سال پیش دارند و با سرعت 120 کیلومتر تاکنون تاخته اند و کارگران و معلمان از دهۀ 80 افزایش حقوق شان آغاز گردیده است آن هم با سرعت 30 کیلومتر !

مسئولان ما تصور می کنند اگر امروز برای مقابله با بحران های شدید اقتصادی ، تعدادی ازصفر پول ملی را حذف نکنند و یا واحد پول ملی را تغییر ندهند ، کشور را از سقوط ، رهایی بخشیده اند ، اما افزایش موازی حقوق با نرخ تورم به طور سالانه ، برای مشاغلی که بالای 8 میلیون تومان حقوق می گیرند و حدود 800 میلیون تومان پاداش پایان کار دارند ، نیز می تواند کشور را در ورطۀ سقوط بیندازد. وقتی یک وزارتخانه 95 درصد کل بودجۀ اختصاص یافته را به پرداخت حقوق کارمندان ، هزینه می کند ، اوضاع کمی و کیفی آن گفته نشده هویداست !
افزایش حقوق خود عامل تشدید تورم است. اگر 5 سال ، حقوق اقشار کم درآمد زیرخط فقر واقع شده را فقط افزایش دهند و مابقی را ثابت نگه دارند ، شاید وخامت اوضاع قدری تخفیف یابد و گر نه در این میدان مسابقۀ بی عدالتی ، ما هرگز در موقعیت مناسبی قرار نخواهیم گرفت.

تحصن و اعتصاب معلمان و بدآموزی برای دانش آموزان و عملکرد وزیر آموزش و پرورش

وزیر محترم ،
بر نحوۀ آرام و متین و با وقار اعتراض معلمان خرده گرفته اید و به کلاس نرفتن و در دفتر نشستن آنها را اقدامی ضد تربیتی و بدآموز برای دانش آموزان ، دانسته اید ! دانش آموزان سالهاست که با ظاهر ژولیده و نامناسب معلمان ، با انعکاس سختی زندگی در بیداد تورم و گرانی و بی نصیبی ، با کتک خوردن و به قتل رسیدن از سوی دانش آموزان ، با جسارت و گستاخی اولیا بر معلم به دلیل ادارۀ مدرسه با پول اولیا ، با میز و صندلی شکسته ، با گچ و تخته سبز و دیوارهای مخروب کلاس ها ، با گرسنگی و فقر و محرومیت و....بدآموز شده اند و به جای تأثیر پذیری مثبت و مؤثر از معلمان ، آنان را به کناری زده اند.

بدآموزی وقتی است که دیگر کمتر کسی راضی است معلم شود و برای آن دست و پا نمی شکنند . شما تصور می کنید که تعلیم و تربیت فقط با کلمات و محتوای کتب درسی و امکانات کمک آموزشی ، ممکن می گردد ؟ رهبر ارکستر سمفونی تعلیم و تربیت در به فعلیت درآوردن میز و صندلی و تخته و گچ و سمعی و بصری و آزمون و..... معلمان هستند. اگر در این دایرۀ نظام آموزشی ، معلم را کنار نهید هر کدام از این امکانات شما در مدارس ، فقط یک شیء بی روح هست که کاربردی ندارد. اما با ورود معلم به کلاس ، همۀ آنان شور زندگی را آغاز می کنند. نشاط و امید را بوجود می آورند و عاشقان تحصیل ، سرمست از تلاش معلم ، تربیت و ارزش و هنجار و احترام و دلبستگی و همبستگی را فرا می گیرند.
حال با این همه اعتراض ، تصمیم دولت و مجلس و سازمان برنامه و بودجه برای ما در سال 98 ، این است ، اگر در خواب سادگی و بلاتکلیفی و بی تفاوتی ، لب به اعتراض نمی گشادیم ، چه اوضاعی داشتیم ؟

در محکوم کردن استاد کارید و فوری من معلم را مؤاخذه می کنید و هر نوع اعتراضم را ضد تربیت اطلاق می کنید ، اما چرا غیر معقول بودن شرایط شغلی و حرفه ای و معیشتی معلم را انکار می کنید. اوضاع از این هم بدتر خواهد شد ، چون من معلم هنوز معلوم نیست کارمندم و یا در ردۀ هیئت علمی دانشگاه تعریف می شوم و.... هر چند که این تعریف هم صحیح و منطقی نیست. ما با همسان کردن سطوح مختلف از شرح وظایف شغلی در جامعه به عدالت دست نمی یابیم ، بلکه اوضاع را بدتر نیز می کنیم . حریم هر شغل می بایست تعریفی مجزا و دقیق برای خود داشته باشد.

تحصن و اعتصاب معلمان و بدآموزی برای دانش آموزان و عملکرد وزیر آموزش و پرورش

باور کنید اگر این اعتراضات و تحصن ها رخ ندهد ، ما معلمان یقین خفه خواهیم شد و یا غمباد خواهیم گرفت. شما تا چه حد درک می کنید معلمی که دندان سالم در دهان ندارد چگونه معلمی کند ؟! یادتان هست مرداد سال 96 ، وقتی که تازه وزیر شده بودید با ایده آل اندیشی خویش پیکر منزلت معلمان را در جامعه ، شدیدا خدشه دار ساختید ؟! قد معلم نباید از 160 سانتی متر کمتر باشد، معلم باید 32 دندان سالم داشته باشد ، نباید لهجه داشته باشد ، باید خوش رو و زیبا باشد، معلم نباید بیمار باشد که کلاس را با مرخصی های خود ، خالی بگذارد و.....


به خاطر داریدکه چگونه من معلم مضحکۀ خاص و عام شدم ؟ یا اخبار ضد و نقیض افزایش حقوق و عیدی و پاداش معلمان ، بخش کمدی اخبار شبکه های ملی صدا و سیما گردیده و می گردد؟ چرا فقط حقوق کارگر و معلم در بوق رسانه ها ، اوقات فراغت ملت را پر می کند ؟ چرا از حقوق پزشکان و اساتید دانشگاه و وکلا و قضات و وزرا و ریاست جمهوری و..... سخنی گفته نمی شود؟

پس ما زیر خط فقری ها حق داریم که به فقر مطلق خود معترف باشیم ، تا دهۀ قبل در جایگاه فقر نسبی قرار داشتیم ، ملاحظه می کنید شما هر قدر هم از افزایش 48 درصدی حقوق معلمان در سنوات اخیر سخن بگویید ، واقعیت غیر این است. فیلم های تلویزیون و سینما ، با گستاخی سوژۀ خود را موقعیت شغلی معلمان قرار می دهند و شما لب به گلایه نمی گشائید! چه کسی باید جلوی این هرج و مرج رسانه ای را که باعث می شود دانش آموز مملکت ، ضدتربیت و برخلاف مورد انتظار جامعه ، بار آید ، بگیرد ؟! شما در کدام یک از موارد اعتراض ، سینه چاک کردید و در جلسه ای اضطراری ، مجلسیان را برای احیای حقوق معلم ،کانون توجه قرار دادید ؟

امروز من معلم متهم به عنصری ضدتربیت ، می شوم و بدآموز دانش آموزان ، وقتی چاقوی تیز همان دانش آموز شاهرگ معلم را می بُرد ، آئین نامه ها گویای کدام حرف و حدیث است ؟ من معلم امروز از سوی اولیا و دانش آموز ، امنیت جانی ندارم و بی گناه محکوم به بدآموزی شده ام.
آقای بطحایی گفته اید : " تفاوت اصلی آموزش و پرورش با سایر دستگاه ها در لذتی است که معلم در قلب خودش احساس می کند و مستقیما در تعلیم و تربیت دانش آموزان تأثیر می گذارد."

ما قرار است با این همه لذت ، دنیایمان را بخریم و یا آخرت مان را ؟ همان احساس لذت در قلب معلم ، مظلومیت او را تداوم بخشیده است.
ممکن است قدری هم شما از این لذت مستفیض گردید تا ما نفسی ، آسوده بکشیم ؟! این لذتی که از آن سخن می گویید مربوط به تعهد شغلی معلم هست نه بهره مندی از اوضاع مطلوب زندگی ، اما سایر دستگاه ها از مزایای بهره مندی از حقوق و امتیازات ویژه ، لذت می برند. نکند شما لذت معنوی شغل ما را ، وسیله ای برای امرار معاش مان می دانید ؟!! زندگی کردن هزینه دارد و در جامعه ای که یک سکه کامل در آن 3 برابر حقوق یک معلم و دبیر بازنشسته است ، با لذت معنوی نمی توان زندگی مادی داشت.

تحصن و اعتصاب معلمان و بدآموزی برای دانش آموزان و عملکرد وزیر آموزش و پرورش

موقع نوشتن این متن ، گزارشی از دو عکس متفاوت در سایت صدای معلم درج گردید، اگر امروز با مشاهدۀ دو عکس متفاوت از زمین تا آسمان، جوی های کنار خیابان ایران و ژاپن با هم مقایسه می شود ، به دلیل همان کنار نهادن معلمان هست. چرا در داخل جوی کنار خیابان ما زباله انباشته شده است و در جوی کنار خیابان ژاپن ، ماهی در آب زلال ، شناور است ؟! اگر قرار نیست من و شما شرم کنیم و واهمه داشته باشیم که در سایتی در کشور ژاپن همین دو عکس اما در موقعیتِ خلاف ما ، مقایسه گردد، پس چه کس یا کسانی می بایست شرم کنند. تصویری که در آینه رسانه دیدم ، ستون فقراتم را لرزاند.

در دفتر نشستن معلم برای بیان اعتراض ، ضد عدالت و ضد تربیت برای دانش آموزان است ، اما بی نصیبی معلمان عین عدالت !
عدالت یعنی توزیع عادلانه امکانات آموزشی . چرا از این بابت نگران ضدعدالت و ضد تربیت بودن در مدارس دولتی و مناطق محروم نیستید؟!

تحصن و اعتصاب معلمان و بدآموزی برای دانش آموزان و عملکرد وزیر آموزش و پرورش

دانش آموزان اتفاقا از معلمان خود یاد می گیرند که به وقت مشاهدۀ بی عدالتی ، مطالبه گر باشند و خواسته های برحق خود را از اولیای مدرسه و جامعه طلب کنند .

قرار نیست جایگاهی برای مجرم بودن کسی در مدرسه پیدا کنیم ، نامهربانی است اگر به جای حمایت از صدای اعتراض زیرمجموعه خود ، آنان را محکوم به بدآموزی نمایید . شما معلم و من وزیر ، بگویید تا چه تصمیم مناسبی برای 1700000 معلم شاغل و بازنشسته جهت اثبات حیثیت شغلی آنان بگیرم ؟!


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

یکشنبه, 18 اسفند 1397 15:07 خوانده شده: 3738 دفعه

در همین زمینه بخوانید: