شاید بشود اسمشان را «کتابهای یک بار مصرف» گذاشت. سالانه میلیونها جلد از این نوع کتابها در کشور چاپ و روانه بازار میشود و به همان نسبت هم هر سال گونی گونی بیرون ریخته و در کیسه های زباله جلوی در گذاشته میشود یا به عنوان کاغذ باطله به جمع کنندههای ضایعات و دورهگردها داده میشود. این نوع کتابها از سنخ کتاب های گلستان سعدی یا دیوان شهریار نیست، کتاب منبع دانشگاهی هم نیست، رمان خالد حسینی یا آخرین اثر اورهان پاموک هم نیست که در قفسه کتابخانه قرار دهیم تا نسل های جدید و قدیم بخوانند یا بین اعضای فامیل و دوستان دست به دست شوند و همه از آن استفاده کنند. فلسفه وجودی این کتابها، کتاب های درسی آموزش و پرورش و پدیدهای به نام آزمون سراسری کنکور و سایر آزمونهاست، به عبارتی بدون این آزمونها این نوع کتابها از رونق اولیه میافتند. با نامهای کتابهای آموزشی یا کمک آموزشی، کتابهای کمک درسی، کتابهای مکمل، کتابهای کنکور، تقویتی، راهنما، تکمیلی یا حلالمسایل و ... شناخته می شوند. با چشم پوشی از اثرات مخرب زیست محیطی آنها تنها یک یا چند بار خوانده و کنار گذاشته و یا دور انداخته می شوند و دیگر به درد کسی نمی خورد.
میتوان ادعا کرد که هیچ خانواده ایرانی را نمی توان یافت که از این نوع کتابها مخصوصا با تغییراتی که هر سال روی کتابهای درسی اعمال میشود در خانه نداشته باشند. همه از پیر و جوان استفاده از این نوع کتاب ها را در دوران تحصیل تجربه کرده و به خوبی به یاد می آورند. هر دانش آموزی بار اضافی این نوع کتابها با وزنهای کیلویی را بر دوش خود احساس میکند و هر روز تعدادی از آنها را به مدرسه می برد و به خانه برمیگرداند. تاریخ کتاب راهنماسازی با تاریخ آموزش و پرورش مخصوصا بعد از انقلاب کم و بیش برابری می کند. از آن زمان که کتاب هاب درسی منتشر شدند کتاب های کمک درسی هم پا به عرصه وجود گذاشتند. اما در سالهای اخیر انتشار این نوع کتاب ها رشدی تصاعدی و دیوانه وار داشته است.
با شمارگان بسیار بالا در رنگها و اندازه های متنوع و با تصاویر و اشکال رو و پشت جلدهای عاریتی از اینترنت و عنوان ها و جملات قصار جورواجور و عجیب و غریب و ادعاهای آن چنانی با قیمت های گزاف و سرسام آور که حالا دیگر هر کسی وسعش نمیرسد که آنها را ابتیاع کند چاپ و بیرون می آیند. کتاب هایی که رویشان کنترل و فیلتری نیست اگر چه همه مجوز وزارت ارشاد را بر روی خود حمل میکنند.
تقریبا در بیشتر کتابفروشیها میتوان آنها را یافت، اصلا بدون وجود آنها کتابفروشی رونقی ندارد و بی وجود آنها نفس کشیدن برایشان دشوار است، مخصوصا کتابفروشیهای شهرهای کوچک در قبضه این نوع کتاب ها هستند. این کتابها در اندک زمانی نوشته و ساخته می شوند. به محض اینکه یک کتاب درسی منتشر میشود ناشران بلافاصله دست به کار میشوند و رقابتی شدید بین این نوع ناشران در می گیرد و در کوتاه ترین زمان دهها کتاب کمک درسی و راهنما برای آن ساخته و به بازار عرضه می شود. حتی در مواردی ناشران قبل از ورود، توزیع و تکثیر کتابهای درسی و قبل از اینکه کتابهای درسی توسط وزارتخانه بیرون بیاید و به دست دانش آموز برسد کمک درسی و مکمل آن را به بازار عرضه میکنند (ایسنا، 4 شهریور 97).
بعد نوبت به دانشآموزان و پشت کنکوریها میرسد: در کتابفروشی ها ازدحام می کنند و با کیسههای پلاستیکی و نایلکس های طرح دار و با شمایل مبارک انتشاراتیها خارج میشوند. سازندگان این نوع کتاب ها آدمها، دفاتر، عوامل، شبکه، مبلغان و کانکشنهای خود را در داخل آموزش و پرورش و سایر موسسات آموزشی دولتی و خصوصی در سطح کشور دارند. آنها موفق شدهاند با ارسال و اهدای کتاب های رایگان و نمونه و به دست آوردن بانک اطلاعاتی و آدرس و شماره پرسنلی، معلمان و مدیران را هم وارد این بازی و نمایش کمدی یا تراژیک کنند و آنها را نیز مانند دانش آموزان به این نوع کتابها معتاد کنند و به خدمت خود بگیرند به طوری که گروهی از معلمان هم بازیچه دست آنها شده و به تبلیغاتچیهای بیمزد و منت کتاب های آنها در کلاسهای درس تبدیل شدهاند.
سعی وافر میکنم که از به کار بردن عنوان «مافیا» برایشان اجتناب کنم. روزی نیست که آگهیها و تبلیغات این نوع کتابها و ناشران و موسسات آنها را از تلویزیون و رادیو نشنوید. تبلیغات بیوقفه آنها کاری کرده که بعضی دانش آموزان این کتاب ها را در حد کتابهای مقدس بدانند. تجارت پرسودی است؛ پای میلیاردها پول در میان است و خیلی ها از آن سود میبرند و نوعی اشتغالزایی هم محسوب می شود به طوری که از یکی از موسسان و ناشران این نوع کتاب ها به عنوان کارآفرین برتر سال ۹۷ در جشنواره تجلیل و تکریم کارآفرینان و مدیران اشتغالزای کشور با حضور عده ای از مقامات عالی رتبه کشور تقدیر شد.
اما با توجه گستردگی و تنوع بالای این نوع کتابها در فرم و محتوا سوال اساسی این است که این کتاب ها بالاخره تاثیرات مخرب بر یادگیری دانش آموزران دارند و تنها مهارت های تست زنی دانش آموز را تقویت می کنند یا سازنده و تسهیل کننده یادگیری هستند و یا اصلا تاثیری آن چنانی بر عملکرد دانش آموزان و پیشرفت و ترویج علم در جامعه ندارند. آیا این کتاب ها خلا بین معلم و کتاب درسی را پر می کنند یا خود معلم باید خود این خلا را پر کند؟ این نوع کتابها را از نوع کتاب های غیرعلمی و شبه علمی قلمداد باید کرد یا علمی؟ آیا باعث تعمیق یادگیری و تمرین بشتر می شوند یا به گفته وزیر آموزش و پرورش تمام زحمات معلمان را بر باد میدهد؟ آیا این کتاب ها با اصول علمی و توسط متخصصان مربوطه نوشته می شود یا تنها برای اهداف مالی و کسب درآمد ساخته و تولید میشوند؟ آیا این کتاب ها مزاحمت معلم و تدریس او در کلاس درس است؟ آیا تحقیقات، تحلیلها و بررسیهای بی طرفانه و بدون سوگیری خاصی برای میزان تاثیرگذاری و نقش آنها در نطام آموزش و پروش انجام گرفته است؟ آیا شیرازه امور از دست آموزش و پرورش خارج شده و ناشران و موسسات خصوصی کنترل آموزش و پرورش را به دست گرفته، سیطره خود را هر روز گسترش داده و آن چه میخواهند به آموزش و پرورش دیکته می کنند؟
اگر قرار بر نوشتن کتاب های راهنما و کمک درسی باشد آیا خود مولفان کتاب هاب درسی شایسته تر و متخصص تر از هر کس دیگری برای نوشتن این نوع کتابها و مکملها نیستند؟
به نظر می رسد داستان پیچیده تر از این حرفها باشد و قضاوت در این باره هنوز زود است. هر چه که باشد وزیر آمورش و پرورش مخالفت خود را با استفاده از این نوع کتاب ها در مدارس اعلام و آنها را ممنوع کرده است. اقدامی که حتی با تحقیق و مطالعه و بررسی یا بدون آن شاید ضروری به نظر می رسید چرا که انتشار افسارگسیحته این نوع کتابها مخصوصا در سال ها اخیر آموزش و پرروش و والدین را با مشکلات زیادی مواجه کرده است و هنوز آموزش و پرورش به طور شفاف و قاطع تکلیف خود را با این کتاب ها و سازندگان آنها مشخص نکرده است.
بطحایی با وجودی که به خوبی میداند درافتادن با ناشران کتابهای کمک درسی و صدا و سیما و موسسات خصوصی کاری جسارت آمیز و مخاطره آمیز است اما عزم خود را جزم کرده تا با غول های انتشاراتی تولیدکننده کتاب های کمک درسی و موسسات کنکوری که بیشترشان به منابع قدرت متصل هستند دست و پنجه نرم کند و آنها را از میدان به در یا فعالیت آنها را محدود کند. المانیتور نشریه آنلاین که رویدادهای خاورمیانه را پوشش می دهد معتقد است که تا اینحا بطحایی بازی را برده است.
به هرحال اگر اقدامات و اعمال اخیر وزیر و تیم کاری اش را خوشبینانه و با نیت خیر و نه شوآف، ادامه بقا، جنگ زرگری و گرد و خاک به پا کردن تلقی کنیم، به این اقدامات و اقدامات مشابه باید به عنوان کارهای اساسی بنگریم. اگر چه مشکلات و نقص ها و آسیبهای زیاد و ریشه داری از قدیمالایام و زمان حاضر در آموزش و پرورش وجود داشته و دارد اما وزیر هوشمندانه دست روی جایی گذاشته که هر دو جناح روی آن توافق دارد. و شاید گروهی به دیده تردید به آن بنگرند مخصوصا با انتصاب های جدید وزیر آموزش و پرورش (به عنوان مثال ریاست سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و معاونت حقوقی و پارلمانی آموزش و پرورش). از طرفی تفاسیر شخصی و متفاوت از سند تحول را هم باید به آن بیافزاییم.
اما گفت و گوی رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی با خبرگزاری ایسنا (30 بهمن 1397) را شاید بتوان نوعی تناقض با اقدامات اخیر وزیر تلقی کرد. حجت الاسلام علی ذوعلم در این گفت و گو با تاکید بر اینکه تنها کتابهای درسی نباید مرجع آموزش باشند گفت: «باید به مکملها و شرکای کتاب درسی اهمیت بیشتری بدهیم. در حال حاضر علاوه بر مجلات رشد، ناشران نیز کتب استاندارد خوبی تالیف و ترجمه میکنند که اگر در راستای اسناد تحولی باشد باید به آن بها بدهیم.»
اگر چه رییس سازمان پژوهش به عنوان مثال از مجلات رشد و کتب انتشارات مدرسه نام برده اما به نظر منظور ایشان از «مکملها و شرکای کتاب درسی» اشاره به کتاب های کمک درسی و مکمل باشد و تایید کار ناشران کمک درسی باشد، در حالی که بطحایی در نمایشگاه دستاوردها و عملکرد یک ساله وزارت آموزش و پرورش در دبیرستان البرز (4 شهریور 97) بر این نکته تاکید کرد که تنها کتاب معتبر در مدرسه، کتاب رسمی درسی است و به کتاب دیگری نیاز نیست. چند ماه بعد وزیر در نامهای به رهبر حرف قبلی خود را اندکی تعدیل کرد و گفت: «از وزارت ارشاد و برادرم جناب دکتر صالحی خواستهام تا صدور مجوز برای کتب کمک درسی را منوط به تایید کارشناسان آموزش و پرورش نماید.»
البته وزیر باید به این نکته توجه کافی داشته باشد که بدون قدرتمند کردن معلمان (Empowering Teachers) قادر نخواهد بود برنامه های خود را پیش ببرد. پرواضح است که بدون کمک گرفتن از معلمان و استفاده از نظرات و نیروی آنها اجرای هر برنامه آمورشی ره به جایی نخواهد برد. همان طور که یک مدیر آموزشی کره جنوبی گفت: «کیفیت یک نظام آموزشی (آموزش و پروش) هیچ وقت نمی تواند از کیفیت معلمان آن پیشی بگیرد!»
از طرفی از نگاه عدالت آموزشی باید حق را به جانب وزیر داد چرا که آزمونهای ورودی مانند کنکور، سمپاد و مدارس خاص رقابتی است نه حدنصابی. به زبان دیگر برای رشتههای درخواستی دانشگاهها ظرفیت ثابتی وجود دارد و داوطلبان بر اساس حدنصاب نمره کسب شده در آزمون در دانشگاه پذیرفته نمی شوند بلکه بر اساس رتبه بندی و رنکینگ و رقابت با رقیبان وارد دانشگاه میشوند. به مانند امتحان تافل یا آیلتس نیست که شما نمره حدنصاب تعیین شده را باید کسب کنید تا به مرحله بعدی بروید بلکه ظرفیت یک دانشگاه پرطرفدار به فرض مثال اگر 100 نفر باشد برای ورود به این دانشگاه به علت محدودیت تعداد پذیرش، شما باید در رقابت با هزاران نفر شرکت کننده جزو رتبه یک تا 100 باشید چه میانگین نمره تان 10 درصد باشد چه 90 درصد. برای روشن شدن تفاوت بین رقابت و حدنصاب می توانیم از امتحان علایم (کتبی) رانندگی کمک بگیریم: برای قبول شدن در آزمون رانندگی باید حدنصاب نمره مثلا حداقل 80 درصد سوالات را جواب دهید تا در آزمون نمره قبولی بگیرید. اگر 5000 نفر هم شرکت کنند و حد نصاب را به دست آوردند از مرحله آزمون علایم (کتبی) قبول می شوند. به این صورت نیست که ما محدودیت و کمبود ظرفیت پذیرش داشته باشیم و فقط 100 یا 200 نفر اول فهرست رتبه بندی را مانند ده آهنگ اول پرفروش لیست موسیقی پاپ گزینش کنیم. با این توضیح میرسیم به بحث عدالت آموزشی و ارتباط آن با کتاب های کمک آموزشی.
فرض کنید در شهری برای آزمون تیزهوشان ظرفیت ثابتی به تعداد 120 نفر جا داریم. برای انتخاب این 120 نفر از بین 9000 شرکت کننده چارهای به جز برگزاری آزمون نداریم. اگر فرض کنیم که همه 9000 نفر صدرصد سوالات را جواب دهند ما جا برای 9000 نفر نداریم که البته در عمل این غیرممکن است. حالا برای اینکه ما جزو این 120 نفر باشیم سعی می کنیم به نوعی دوپینگ کنیم:
مهارت های تست زنی را یاد می گیریم، برای خرید کتابهای کمک درسی هزینه می کنیم، در کلاس های تقویتی و تست زنی شرکت میکنیم و ... به نوعی این آزمون را از حال نرمال و طبیعی خود خارج و آن را دستکاری و لوث می کنیم و حالت تصنعی به آن می دهیم که این با عدالت آموزشی در تضاد است. وب سایت میانهروی خبرآنلاین در آبان نوشت که ناشران کتاب های آموزشی برای پخش یک برنامه خاص در ارتباط با کنکور در تلویزیون پنج هزار میلیارد تومان (119 میلیون دلار) پرداخت کردهاند
به سخن دیگر در مقایسه با دانش آموزانی که در مناطق روستایی و دورافتاده درس می خوانند، آنهایی که وضع مالی خوبی دارند و به امکانات و منابع بیشتری دسترسی دارند هر چند استعداد و ضریب هوشی پایینی هم داشته باشند این آزمون ها را پشت سر می گذارند که این با عدالت آموزشی سازگار نیست. اگر داستان بر اساس حدنصاب پیش برود میتوان ادعا کرد که این کتابها شاید مهارت های علمی و تحصیلی دانش آموزان را تقویت می کنند اما بحث بر سر رقابت بی رحمانهای است که در جریان است.
در داستان کنکور هم وضعیت به صورت رقابتی است. برای 5000 صندلی پزشکی که رقم ثابتی است رقابتی وحشتناک درمی گیرد و در این میان ناشران، مدرسان و مشاوران کنکور و عوامل و افراد دیگر از قبل این رقابت و بازی مبالع هنگفتی به جیب می زنند در حالی که ظرفیت صندلیهای ما ثابت است و ما هر کاری بکنیم این ظرفیت تغییر نخواهد کرد بلکه ممکن است تعداد قبولی ها از شهری به شهری دیگر تغییر کند اما در جمع کل تغییری حاصل نمیشود. اما سوال اساسی این است که آیا این کتابها رشد علمی کشور را هم ارتقا میدهند یا تنها بر اساس منافع مادی و برای جابه جا کردن تعداد برندگان این ماراتن از شهری به شهری دیگر یا از استانی به استانی دیگر بنا شده است. البته با توجه به توزیع نابرابر امکانات در استان ها و شهرها در گزینش کنکور کشور به مناطق چندگانه تقسیم شده تا عدالت آموزشی رعایت شده باشد. این تقسیم بندی مناطق بر اساس امکانات آموزشی با عدالت آموزشی همخوانی دارد اما برقراری سهمیه هایی مانند شاهد، ایثارگر و ... که معیارهای نامربوطی برای پذیرش در دانشگاه را در نظر می گیرد باید از پیکره کنکور پاک شود.
با توجه به امکانات موجود مدارس دولتی که گذشته از معدود مدارس خاص و لوکس بیشتر مدارس دولتی قوطی کبریتیهایی هستند که نه جذابیتهای بصری دارند و نه جذابیت های محتوایی، نه از امکانات ورزشی استاندارد برخوردارند و نه رستورانی دارند، نه سرویس های بهداشتی درست و حسابی دارند، نه یک کتابخانه معمولی میتوانی در آنها بیابی، نه تجهیزات آزمایشگاهی و وسایل کمک آموزشی به روز دارند و نه محلی برای فعالیتهای فوق برنامه و هنری. مهم تر از همه کادر و پرسنل غیرحرفه ای را هم به این لیست اضافه کنیم که هنوز در استفاده از تکنولوژی آموزشی در مراحل ابتدایی به سر می برند.
به هر حال با در نظر گرفتن سند تحول و تفاسیر متفاوت از آن وضعیت آموزش و پرورش به کلاف درهم پیچیدهای میماند که شاید معجزهگر و مسیح دیگری باید بیاید و وضعیت آن را سروسامان دهد. اما با تمام اینها قدمی هر چند کوچک در سیستمی معیوب خود قدم بزرگی محسوب میشود. و فراموش نکنیم که وضعیت حاضر در یک روز یا یک ماه حادث نشده بلکه نتیجه سالها برنامهریزیهای شتاب زده، بدون مطالعه، سلیقهای و جانبدارانه بوده است. مضافا به تجربه ثابت شده است که کپیکاری یا الگوبرداری سطحی از برنامههای ممالک دیگر هم تحت عنوان بومیسازی و اجرای آنها مخصوصا بدون نیروی ماهر و حرفهای نتایج درخشانی به بار نیاورده است.
این نکته هم قابل ذکر است که با تغییر دولتها، سرنوشت برنامههای اجرایی هم به گونهای دیگر رقم میخورد و در مسیر دیگر میافتد. مردم با تحسین یا تقبیح برنامههای وزیر و با یادآوری برنامههای دولتهای قبلی که بیشترشان بدون مطالعه و خام اجرا شده و با اتلاف هزینهها همراه بوده از راه های جایگزین صحبت می کنند: اگر آزمون مدارس تیزهوشان یا سایر آزمون ها را حذف کنیم چه جایگزینی برای آن پیشنهاد شده است؟
با حذف کنکور چه برنامه منسجمی برای گزینش دانشجو بهتر از روش قبلی ارائه شده است؟ اینها سوالاتی هستند که برای تنویر افکار عمومی مخصوصا والدین نگران باید به آنها جواب داده شود. فراموش نکنیم که ارزیابی و آزمون و امتحان جزیی جدایی ناپذیر و مهم از آموزش است و این دو به مانند بالهای یک پرنده عمل می کنند. برای دستچین کردن و گزینش و ارزشیابی عملکرد دانش آموز چاره ای جز آزمون و امتحانات نهایی و کشوری نیست. کشورهایی مانند ترکیه و کره جنوبی هم آزمونهایی مانند کنکور ما یا امتحانات نهایی دارند. اما اگر راه های جایگزین، خام و بدون مطالعه و پشتوانه علمی باشد آن وقت نتبجه عکس خواهد داد و به مانند بعضی برنامههای آموزش و پرورش در سال های اخیر که خام و با مطالعه اندک اجرا شده است به مانع برخورد خواهد کرد.
در خاتمه این مقدمه طولانی نگارنده معتقد است اقدامات زیر هم باید در وزرات آموزش و پرورش مدنظر قرار بگیرد. وزیر باید به این نکته توجه کافی داشته باشد که بدون قدرتمند کردن معلمان (Empowering Teachers) قادر نخواهد بود برنامه های خود را پیش ببرد
1- قدرتمند کردن معلمان از جنبههای کاری، اجتماعی، اقتصادی، حرفه ای و علمی؛
2- ایجاد فضای باز و شایسته سالار در آموزش و پرورش و تقویت استقلال وزارت آموزش و پرورش؛
3- خارج کردن آموزش و پرورش از پول-محوری و محدود ساختن شهریه بازی در مدارس بویژه مدارس خاص؛
4- چابک و اسپورتی کردن آموزش و پرورش و حذف دوایر و ستادهای زائد که فلسفه وجودی آنها ضعیف شده یا از بین رفته است؛
5- سیاستزدایی آموزش و پرورش که مانند سم مهلکی سالهاست در وجود آن لانه گزیده و ایجاد فضای علمی و پژوهش محور؛
6- محدود و یا قطع کردن دخالت و نفوذ نهادهای دیگر و عوامل آنها؛
7- تلاش برای حذف سهمیههای کنکور و سهمیههای گزینش معلمان، و استخدام آنها بر اساس توانایی های حرفه ای و شخصی نه بر اساس معیارهای نامرتبط .
محدود کردن فعالیت ناشران کتابهای کمک درسی توسط وزیر آموزش و پرورش و بحث حذف مشق شب و تکالیف منزل دانشآموزان از برنامه درسی مدارس مخصوصا مقطع ابتدایی و ممنوع کردن استفاده از کتابهای کمک درسی و واکنش وزیر آموزش و پرورش به انتقادات در این زمینه مورد توجه نشریه آنلاین المانیتور قرار گرفت. روحالله فقیهی از المانیتور در مقالهای با عنوان «ضرب شست وزیر آموزش و پرورش به غولهای نشر کتابهای کمکدرسی» (عنوان این مطلب از این مقاله قرض گرفته شده است) نگاهی دارد به این موضوع.
برگردان این مقاله را در زیر می خوانید:
********************************************************
محمد بطحایی، وزیر جنجالی آموزش و پرورش ایران آخر سر میتواند ادعا کند که در جلب حمایت دو جناح برای مبارزه علیه ناشران کتاب های آموزشی (کمک درسی) به موفقیت هایی دست یافته است. این معلم سابق که حالا 55 سال دارد موفق شده است که استفاده از کتابهای کمک آموزشی را در مدارس قدغن کند. او معتقد است که کتاب های کمک آموزشی مخل برنامه درسی مدارس بوده و در آنها وقفه ایجاد می کند. فروش این نوع کتابها یکی از منابع اصلی درآمد ناشران کتاب های آموزشی خصوصی است.
بطحایی همچنین در 12 دی 1397 از حذف بخشی از کنکور که رقابتی ترین امتحان ورودی دانشگاه های ایران است خبر داد. این اقدام ضربه دیگری است بر پیکره ناشرانی که از راه تهیه و تولید آزمون برای این امتحان تستی (چهار گزینهای) میلیاردها تومان به جیب می زنند. هر سال میلیونها نفر از فارغالتحصیلان دبیرستانها بعد از آمادگی فشرده و سخت در این آزمون بزرگ شرکت می کنند.
مخالفت بطحایی با تکلیف منزل و مشق شب در مدارس اقدام و ضربه دیگری بر ناشران است. در مقاطع ابتدایی و دبیرستان بیشتر تکالیف، به جای استفاده از کتاب های درسی رسمی از کتاب های کمک آموزشی تعیین و یا به کمک این نوع کتابها حل میشود. ممنوع کردن تکالیف منزل و مشق شب توسط بطحایی در شهریور 1397 به این معنی است که دیگر نیازی به این نوع کتابها نخواهد بود. به این ترتیب بطحایی ناشران خصوصی این کتابها را از بخش دیگری از درآمدهای خود محروم میکند.
جالب است که شدیدترین واکنش به ممنوع کردن تکالیف خانه نه از طرف ناشران کتابهای کمک آموزشی بلکه از جانب آیت العظمی جعفر سبحانی بوده است. در اوایل آذر رسانه های محلی گفتههای آیتالله سبحانی را نقل قول کردند: «حذف تکلیف دانش آموزان کار درستی نیست و نباید دانش آموز بعد از مدرسه رها شود، بلکه باید مغز و فکر او با انجام تکلیف مشغول شود.»
سبحانی پا را از این هم بیشتر گذاشت و گفت که این شیوه و حذف تکلیف خلاف قرآن، حدیث و سیره بزرگان و علما می باشد. او از وزیر آموزش و پرورش خواست به این مساله رسیدگی نماید و این نظر در مدارس برگردد و همانند سابق از دانش آموز تکلیف خواسته شود.
اظهارات شدیداللحن آیتالله سبحانی بلافاصله توجه رسانه هایی را که متوجه اختلاف نظر بین بطحایی و سبحانی شده بودند جلب کرد. گزارش رسانه ها فاش کرد که سبحانی در جلسه ای با اعضای انجمن فرهنگی ناشران آموزشی از بطحایی انتقاد کرده بود.
با این وجود حمایت آیتالله سبحانی نتیجه معکوس داد. محمدتقی رهبر از روحانیون بلندپایه در 24 آذر 97 به وبسایت اصلاحطلب «انتخاب» گفت: «برای اثبات لزوم تکلیف شبانه، نمی شود به قرآن استناد کرد و به آن ارتباطی ندارد، چون قرآن تکالیف شبانهاش همان نماز مغرب و عشاست و لذا نمی توانیم از قرآن سند بیاوریم و برای دانش آموزان و دانشجویان تکلیف معین کنیم.»
در شبکه های اجتماعی کاربران ایرانی برای ابراز نظرات خود هشتگی با عنوان تکلیف مدرسه (#تکلیف) را ایجاد کردند. فعال رسانهای علی اکرمی در 22 آذر صریحا توییت کرد که مدیران موسسات گاج و قلمچی و ... به دیدار مراجع می روند و از ایشان فتوا می گیرند که حذف مشق شب خلاف قرآن و سنت و سیره است.
گاج و قلمچی دو موسسه خصوصی پرقدرت در ایران هستند که محصولات و خدمات آموزشی متنوعی را ارائه می دهند: از کتابهای کمک درسی گرفته تا آزمون هایی که هر دوهفته یک بار برگزار می کنند و تدریس خصوصی برای آنهایی که برای دست آوردن صندلی دانشگاه رقابت می کنند.
از زمانی که بطحایی در سال 1396 سکان وزارت آموزش و پرورش را به دست گرفت نقش این دو موسسه توسط بطحایی زیرسوال رفته و تاثیرگذاری محصولات و خدمات آنها به چالش کشیده شده است. بطحایی در یک کنفرانس مطبوعاتی در 4 شهریور 1397 گفت: «کتابهای کمک آموزشی به ویژه در دوره ابتدایی که زحمات برنامه ریزان درسی را کاملا به فنا داده است نیز حذف شد. کتب کمکی که امروز ترویج پیدا کرده باید از تمام مدارس خارج و این کار از مقطع ابتدایی باید شروع شود. تنها کتاب معتبر، کتاب درسی رسمی است و به کتاب دیگری نیاز نداریم.»
در اواخر دی بطحایی یادداشتی را درباره کنکور در حساب توییتر خود با هشتگ #خداحافظ_کنکور پست کرد: «امروز چهارشنبه ساعت ۶:۳۰ صبح جلسه تعیین تکلیف نهایی کنکور سال آینده برگزار شد. ورود به ۸۵درصد ظرفیت دانشگاهها نیازی به شرکت در کنکور و تحمل اضطرابهای طاقت فرسا ندارد و صرفا سوابق تحصیلی ملاک عمل است.»
هنوز باید منتطر ماند و دید که آیا این اقدام می تواند به حذف کامل این آزمون سراسری بیانجامد و اینکه سیستم جدید چگونه خواهد بود. احمد حجفروش پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت در خبرآنلاین مورخه 29 دی 1397 نوشت که صندلی های خالی که 85 درصد را تشکیل می دهد برای رشته ها و دانشگاه های کم طرفداری است که قبلا اعلام شده است که این به این معنی است که دانش آموزانی که به دنبال پذیرش در دانشگاهای خوب و سطح بالا هستند هنور باید کنکور بدهند.
بطحایی مافیای کنکور و آزمونها را در پشت مقاومت در برابر تمام اقداماتش میداند، چرا که با حذف کنکور و تکالیف خانه، هم معلمان و هم دانش آموزان کمتر ار کتاب های کمک درسی استفاده خواهند کرد و ناشران متضرر خواهند شد.
کتاب های کمک درسی بازاری پررونق و بزرگ در ایران دارد. بر اساس گزارش خبرگزاری فارس و خانه کتاب که یک سازمان غیرانتفاعی است که آمار تفصیلی از کتاب های چاپ شده در ایران را منتشر می کند، از مجموع 6961 عنوان کتاب که در مهر 97 منتشر شده کتاب های کمک درسی با 1701 عنوان پیشتاز است. به علاوه روزنامه خراسان گزارش داد که امسال بیشتر از 200 میلیون جلد کتاب درسی به چاپ رسیده و بیشتر از 22 میلیون جلد کتاب کمک درسی چاپ شده است.
بر طبق اظهارات فرهاد رهبر رییس سابق دانشگاه آزاد اسلامی کنکور ۸ هزار میلیارد تومان (یک و نه دهم میلیارد دلار) گردش مالی دارد و به همین دلیل برخی اجازه نمیدهند کنکور حذف شود.
با این وجود به نظر می رسد که مبارزه وزیر آموزش و پرورش تا اینجا موفقیتآمیز بوده است چرا که ناشران هم خودشان این موضوع را تایید کرده اند. در آبان 97 انتشارات گاج 500 نفر از پرسنل خود را بیکار و اعلام کرد که اگر کسب و کار انتشاراتی کساد شود تعداد بیشتری به زودی تعدیل می شود.
ایستادگی در برابر ناشران کتاب های کمک درسی از طرف هر دو جناح بوده است. روزنامه اصولگرای جوان در 24 آذر 1397 نوشت: «این "مافیای مخرب" با مراجع استفاده ابزاری کردند باید به این مهم توجه شود که دیدار مدیران اینگونه مؤسسات که تمامی جامعه از خاص و عام نوع عملکرد آنها را مافیایی و سودجویانه میدانند، میتواند با هدف کسب مشروعیت از جایگاه رفیع مرجعیت باشد.»
عرصه مبارزه دیگر برای وزیر آموزش و پرورش آگهیها و برنامههای تبلیغاتی ناشران در شبکههای تلویزیون است. منتقدان میگویند تلویزیون خانواده های ایرانی را وادار می کند که گول آگهی های تیلیعاتی این ناشران را بخورند و باور کنند که اگر کتاب های کمک درسی و مواد آموزشی پیشنهاد شده در تلویزیون را استفاده نکنند تحصیل فرزندانشان به مخاطره می افتد. غلامرضا کاتب عضو اصولگرای مجلس از گرمسار و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس 15 مرداد 1397 فاش کرد که یکی از موسسات آموزشی طی قرادادی برای پخش آگهی و تبلیغات در دوره یک ماهه پخش مسابقات جام جهانی مبلغی برابر 32 میلیارد تومان (7600000 دلار) به سازمان صداوسیما پرداخت کرده است.
وب سایت میانهروی خبرآنلاین در آبان نوشت که ناشران کتاب های آموزشی برای پخش یک برنامه خاص در ارتباط با کنکور در تلویزیون پنج هزار میلیارد تومان (119 میلیون دلار) پرداخت کردهاند.
در 11 دی 1397 بطحایی اظهار داشت که نامه ای به رهبر معظم درباره حجم گسترده تبلیغات موسسات آموزشی در صدا و سیما نوشته و جواب مثبت دریافت کرده است. متعاقبا ایشان هم پینوشتی را مرقوم فرمودند و به بخشهای مختلف دستور دادند. در اولین گام و با همکاری سازمان صداوسیما پخش اینگونه تبلیغات 50 درصد کاهش پیدا کرده که این یک قدم بسیار موثر است.
این طور به نظر می رسد که بطحایی تا اینجای کار با حذف بخشی از کنکور و ممنوع کردن تکالبف منزل جنگ بر علیه ناشران کتاب هاب درسی را برده است. در قبال این، ناشران ممکن است به لابی گیری متوسل شوند و تعدادی از نمایندگان را متقاعد کنند که بر علیه وزیر آموزش و پرورش دست به اقداماتی بزنند که حتی اگر در این راه موفق شوند، نمیتوانند او را از تصمیمی که اتخاذ کرده منصرف کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید