قبلاً جدی نمیگرفتم اما حالا با ایمان میگویم که شغل دوم بسیاری از ما ایرانیان حسادت است.بیشتر ما به هرکس که یک قدم جلوتر رفته باشد، یک پله بالا ایستاده باشد یا حتی یک لبخند بیشتر روی صورتش نشسته باشد حسودیمان میشود.
چون رشدکردن توام با رنج و دشواری است، لم میدهیم و به جایش به کسی که درس می خواند میگوییم خرخوان، به کسی که پول در میآورد میگوییم دزد، به آدم مودب و محترم میگوییم سوسول!
- شما نه! شما فرق میکنید. اما بغل دستیتان حسود است. به زیبایی، ظرافت، هوش، سواد، ادب و... دیگران حسودی می کند. به جای اینکه تلاش کند قد خودش را بالا بکشد، انرژیاش را صرف این می کند که قد دیگران را با حسادت کوتاه نشان بدهد!
آدم موفق اما راهش را میرود و حسود پشت سرش حرف می زند. خون خونش را میخورد و وقت و توانش را صرف خراب کردن او می کند. اما حق با پرتغالیهاست که میگویند:
کاروان میگذرد و سگها فقط عوعو میکنند!
به جای حسادت کردن به دیگران و تلاش برای کوچک نشان دادن آنها، خودمان را بزرگ کنیم. به رشد خودمان فکر کنیم. این طور این همه حرص و البته قرص مُسکن نمیخوریم!
آدمهای موفق، چراغ راهند. مثل فانوس دریایی. آنها آن سوی توفان ایستادهاند، تلاش کنیم از آنها این نکته را یاد بگیریم که ما هم میتوانیم موفق شویم به شرطی که به جای حسادت، بجنگیم، کار کنیم و راهمان را باز کنیم.
به کسانی که پشت سرتان با حسادت حرف میزنند لبخند بزنید.
آنها جایشان همان جاست؛ درست پشت سرتان!
آنها را دوست داشته باشید چون تنها کسانی هستند که موفقیت شما را باور دارند و با حسادت کردن به آن اعتراف میکنند!
کانال " نوشته هایی که باید خواند "