چاپ کردن این صفحه

بود که قرعه دولت به نام ما افتد؟

جواب من را که شنید چهره اش درهم شد،آهى كشيد و گفت:« از بين پيغمبرا چرا جرجيس؟ آخه معلمی که پول نداره!»

محمدرضا بزرگ نیا/ دانشجو معلم دانشگاه فرهنگیان

جایگاه معلمی و معلمان   پس از عجله بسیار بالاخره لحظه آخر به قطار رسیدم. طول قطار را به امید پیدا کردن یک صندلی خالى طی می کردم.

با ديدن اولين صندلى خالى به سرعت جلو رفتم.

از آقايى كه روى صندلى كنارى نشسته بود پرسيدم:

- جای کسی نیست؟

-نه آقا بفرمایید .

انگار که دنیا را داده باشند .فورا روی صندلی نشستم کیفم را پایین صندلی گذاشتم، کتابی از آن بیرون آوردم و مشغول ورق زدن آن شدم.

قطار حالا راه افتاده بود و در آن اثنا صدای مبهمی شنیدم .

خوبی شما انشاءالله؟

وای! اصلا حوصله اين يكى را نداشتم آن هم  بعد از سر و كله زدن با اساتيد دانشگاه در يك روز سخت . درحالي كه با بی میلی کتاب را مي بستم صورتم را چرخاندم و گفتم.

-خیلی ممنون .

کوتاه جواب دادم تا ادامه ندهد. چند ثانیه ای سکوت حکمفرما شد با خودم گفتم احتمالا متوجه رنگ رخساره و سر درونم شده و خيال ندارد ادامه دهد، خواستم كتاب را باز كنم كه ...

-دانشجو هستید؟

-بله

دیگر آن سکوت هم حکمفرما نمی شد ، پینگ پنگی می پرسید و ما هم دیگر کامل بی خیال کتاب شدیم.

-دانشجو کجا؟

-همین تهران

برای آن که به سوال بعدی نکشد خودم ادامه دادم ....

-در واقع دانشگاه تربیت معلم ( معمولا مردم خیلی با دانشگاه فرهنگیان آشنا نیستند من هم برای آنکه توضیح بیشتری ندهم از همان اول می گویم تربیت معلم کما اینکه مدیریت امروز دانشگاه نیز به درست یا غلط درصدد تغییر نام آن هستند، گویی که از این دانشگاه فقط نام آن مشکل دارد)

- یعنی میخواید معلم...

-بله،بله .

جواب من را که شنید چهره اش درهم شد،آهى كشيد و گفت:« از بين پيغمبرا چرا جرجيس؟؟ آخه معلمی که پول نداره!»

خدااا! دوباره باید فرد دیگری را توجیه کنم که چرا با حقوق به تعبیری «چندرغاز» رشته معلمی را انتخاب کرده ام. نفس عمیقی کشیدم و شروع کردم.

-بله، درست می فرمایید پولی نداره اما من علاقه داشتم و مزایای خوبی هم داشت.

- چه مزایایی مثلا؟

-مثلا اینکه سربازی به اون معنا نداریم، کمک هزینه دریافت می کنیم و ...

- به نظرت ارزش داشت؟

لحظه اى در چشمانش خيره شدم! خواستم کمی بحث فلسفی کنم که بستگی به این داره که ما ارزش را در چی ببینیم گفتم ممکنه پینگ پنگ روی دور تند بره! گفتم:

من دنبال علاقه ام رفته ام الان هم راضیم،  سعی می کنم با کارهایی که در کنار معلمی داشته باشم در تنگناى مالى هم قرار نگیرم.

-والا الان من خیلی از معلم های بازنشسته را می بینم که آژانس کار می کنند یا فلافلی زده اند!

-نمی دونم چی بگم بالاخره هست این چیزا !

جایگاه معلمی و معلمان

خلاصه سرتان را درد نیاورم شروع كرد به پيشنهادات اقتصادى مثلا گفت پرورش غاز شغل سود آوری خواهد بود و من هم دائم گفته هایش را تایید می کردم.بالاخره از قطار پیاده شدم و به سمت تاکسی ها رفتم داشتم به غاز فکر می کردم.شايد بهتر بود از همان ابتدا هم دست به دامن غاز ها مي شدم .

چند روز بعد گوشی ام زنگ می خورد، صفحه گوشی را نگاه می کنم ، معلم دوره کارورزی ام بود متعجب شدم، تقریبا آخرین سال های خدمتش بود ( دانشجو معلم ها معمولا 4 ترم دوره ای به نام کارورزی می گذرانند و به مدارس مختلف می روند) گوشی را برمی دارم و از اینکه این قدر به فکر من بوده خوشحال می شوم ، کمی گپ می زنیم و آخرش می گوید بزرگ نیا جان توصیه می کنم به فکر شغل دیگری باش و... گوشی را قطع می کنم. ایشان دیگر استخوان خرد کرده معلمی بودند،دوباره به غازها فکر می کنم این دفعه در اینترنت جست و جو می کنم:

"پرورش غاز"

چند روز بعد دوباره وارد ایستگاه قطار می شوم این بار و در مسير رفت به دانشگاه .

معلم آموزشگاه زبانمان را مي بينم و شروع می کند به پرسیدن ، حال و احوال ، دانشگاه و ...

 همه را توضیح می دهم و توصیه های او نیز شروع می شود:

بزرگی! تا میتونی بیا بیرون از معلمی ، خواهرم تو آموزش و پرورش کار می کنه پیر شده ،آخرشم هيچى . از این مملکت برو. گلگى هم مي كند، من كه چند مقاله معتبر بین المللی دارم الان تو بازار کار می کنم،ما که نتونستیم حقمون رو بگیریم شما هم از این مملکت برید .حتی پیشنهاد همکاری در نوشتن مقاله را می دهد تا روند خروج من را تسریع کند.

این بار در قطار عبارت دیگری را سرچ می کنم:

"پذیرش دانشجو در خارج از کشور"

آنقدر نتیجه می آید که خواندنشان را به بعد موکول می کنم به فکر فرو می روم از معلمی تا شغل دوم از غاز تا خروج از کشور .

الان من مانده ام و این همه توصیه که همه آنها یک نقطه مشترک دارند، " معلمی چیزی ندارد"

جایگاه معلمی و معلمان


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سه شنبه, 15 مرداد 1397 22:32 خوانده شده: 1225 دفعه

در همین زمینه بخوانید: