چاپ کردن این صفحه

تقي سليمي/ معلم - شهرستان ملاير (استان همدان)

خاطره در قالب تجربه

 خاطرات و تجارب معلمی علي دانش آموز كلاس سوم مدرسه بود . روزي هنگام پرسش از درس اجتماعي از او سؤال نمودم : چرا خانواده ي آقاي هاشمي از كازرون به نيشابور رفتند ؟ علي بعد از مكثي كوتاه گفت : براي يافتن چراگاه ! ! ! كه ناگهان همه ي بچه ها شروع به خنديدن نمودند . با تعجب بسيار گفتم : علي همانطور كه مي داني آقاي هاشمي در اداره پست شهر كازرون كار مي كرد و محل كار ايشان عوض شد و مجبور شد به اداره ي پست شهر نيشابور برود . پس چرا خانواده آقاي هاشمي از كازرون به نيشابور رفتند ؟ علي بدون معطلي گفت : چون آقا ، چراگاهشان تموم شده بود ! ! !

جهت نشان دادن مثال محلول عيني در كلاس چهارم ابتدايي يك ليوان چاي را با چند حبه قند به كلاس بردم و به طور اتفاقي حبه قندها را درون ليوان چاي انداختم و به بچه ها گفتم اگر اين حبه‌هاي قند را درون ليوان چاي به هم بزنيم حبه قندها حل مي شوند و محلول به وجود مي‌آيد ولي بچه ها با ناباوري گفتند : آقا اگر حبه قند به طور ناگهاني درون استكان يا ليوان چاي بيفتد معناي آن اين است كه مهمان سر زده مي آيد . در همين حين صداي در كلاس آمد و آقاي راهنما وارد كلاس شد .

تقلب جهت يادگيري بهتر و يا امتحان با كتاب باز . در كلاس چهارم امتحان درس جغرافيا را به طور آزمايشي و براي يادگيري و يادآوري مطالب درسي بصورت open book برگزار نمودم هنگام تصحيح اوراق امتحاني متوجه شدم يكي از دانش آموزان داراي دو ورقه ي امتحاني مي باشد و يكي از دانش آموزان حاضر ، ورقه ندارد ولي با كنجكاوي بسيار در دست خط ورقه ها متوجه شدم دانش‌آموز (درس نخوان) هنگام تقلب حتي نام و نام خانوادگي ، نام پدر و شماره ي خود را از روي دانش آموز بغل دستي نوشته و برگه ي امتحاني خود را تحويل داده است .

 (تقديم به فرزندان ايران زمين)


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

پنج شنبه, 18 بهمن 1396 12:25 خوانده شده: 2954 دفعه

در همین زمینه بخوانید: