چاپ کردن این صفحه

علی پورسلیمان/ مدیر گروه صدای معلم

عیار تشکل ها عملکرد آنان است ؛ مروری بر تجربیات و اندوخته ها : تشکل ها به جای حل مساله در آموزش و پرورش خود یک " مساله " شده اند !

در ابتدا لازم می دانم از نقد و توضیحات دوست و همکار محترم آقای  « هادی عظیمی » عضو انجمن اسلامی معلمان ایران تشکر کنم/ در جامعه توسعه نیافته و غیرمدنی ما ؛ این " گفت و گو " است که می تواند دریچه ای برای خروج از بن بست و ترسیم چشم اندازی برای بازسازی عناصر انسجام اجتماعی مانند " صداقت " و " اعتماد " باشد/ اولا تشکل های موصوف با اتکا بر عملکردشان تاکنون بسیار کم و نادر وارد " مباحث صنفی " شده اند و دوما با توجه به تعریفی که خود نویسنده از ماهیت این تشکل در مورد " کسب قدرت " بیان کرده است جمع این دو به لحاظ تئوریک " تباین و تضاد " داشته و نمی تواند تشکل ها را در ماموریتی که تعریف کرده اند یاری رسان باشد/ اگر به لحاظ تعاریفی  که در موضوعات " جامعه مدنی " و " نهادهای مدنی " مورد مداقه قرار می گیرد  این موضوع را زیر ذره بین قرار دهیم واقعا این تشکل ها ( احزاب ) از کانال و مجرای " کسب قدرت " به دنبال چه اهداف و یا آرمان هایی هستند/ اگر استدلال ایشان و سایر دوستان موافق او را در مورد فلسفه تشکیل این تشکل ها بپذیریم این پرسش جدی مطرح می شود که آیا احزابی مانند انجمن اسلامی معلمان و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی که در حال حاضر  تعداد قابل توجهی از پست های  ستادی و اداری را در قبضه خویش دارند ؛ آیا تاکنون ما به ازای " سهم قدرت " خویش " مسئولیت پذیر " و " پاسخ گو " بوده اند/نمی توان در مورد روی کار آوردن و حمایت از یک فرد تلاش کرد اما همین که " ناکارآمدی " وی در افکار عمومی به اثبت رسید بی سر و صدا خود را کنار کشید ، سکوت کرد و وزیر را " تنها " گذاشت/ پرسش راهبردی دیگر در مورد این تشکل ها آن است که مگر قرار نبوده است این تشکل نقش " واسط " را میان مدیران و مسئولان با بدنه و متن ایفا کنند/ وقتی فردی درون سیستم است و منطقا در " ناکارآمدی " آن نقشی ولو کوچک دارد آیا می تواند هم زمان به ایفای هر دو " نقش " بپردازد/ در واقع تجربه نشان داده است که مدیران شاغل ستادی در تعارض دو نقش  " معروف " برای حل آن بیشتر به منافع خویش و پست ستادی خود توجه می کنند تا این که بخواهند مجری مصوبات تشکل و حزب متبوع خویش باشند/ آیا این تشکل ها توانسته اند " اعتماد " معلمان را از مجرای " صداقت " کسب کنند تا انگیزه ای برای جذب آن ها برای فعالیت تشکیلاتی و حزبی باشد/ جامعه ما ذاتا و در درون خویش " منفعت محور " است و غالبا مصالح جمعی را در طول تامین منافع فردی در نظر نمی گیرد/ این رفتار عمومی و غالب جامعه ایران است و اکثریت " معلمان " هم اکثرا تابعی از همین جامعه هستند و تفاوت معناداری بین آنان مشاهده نمی شود ...

آسیب شناسی تشکل های معلمان و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و انجمن اسلامی معلمان و سازمان معلمان ایران

در ابتدا لازم می دانم از نقد و توضیحات دوست و همکار محترم آقای  « هادی عظیمی » عضو انجمن اسلامی معلمان ایران تشکر کنم .

امید که  این گفت و گوها بتواند روزنه ای برای تنویر افکار و نیز گامی برای بهبود وضعیت موجود باشد .

خوشحالم از این جهت که پس از نگارش حدود 20 یادداشت تفصیلی در باب " آسیب شناسی تشکل های فرهنگیان " سرانجام  دوست عزیزی باب نقد و گفت و گو را در این مورد گشود .

در جامعه توسعه نیافته و غیرمدنی ما ؛ این " گفت و گو " است که می تواند دریچه ای برای خروج از بن بست و ترسیم چشم اندازی برای بازسازی عناصر انسجام اجتماعی مانند " صداقت " و " اعتماد " باشد .

و البته امید دارم که این چرخه " دگردیسی " به طور کامل طی شود و جامعه ما بتواند با تفکر راه خویش را شناخته و بر آرمان های خود بایستد .

در این جا لازم است توضیحاتی را در راستای تکمیل یادداشت پیشین ارائه دهم .

خبر این نشست همراه با توضیحات کامل وزیر آموزش و پرورش در صدای معلم منتشر گردید . ( این جا ) و ( این جا ) و ( این جا )

پس از آن یادداشتی انتقادی در مورد رفتار « محمدرضا عارف " که یکی از سخنرانان  این مراسم بود به رشته تحریر درآوردم . ( این جا )

نگارنده بر پایه عادت مالوف خویش گزارشی توصیفی – تحلیلی را در مورد برگزاری مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ارائه کرده است .

در واقع سعی کرده ام به جزییات این مراسم  اشاره داشته و با نگاهی " انتقادی " آن را مورد ارزیابی قرار دهم .

پس می توان گفت صدای معلم سعی کرده است ابعاد گوناگون این نشست را از جنبه های مختلف مورد تحلیل قرار دهد .

مهم ترین موضوع مورد بحث من در این یادداشت ارزیابی عملکرد تشکل های فرهنگیان بر اساس تجربیات و مشاهداتی است که  از عملکرد آن ها داشته ام .

جامعه ما ذاتا و در درون خویش " منفعت محور " است و غالبا مصالح جمعی را در طول تامین منافع فردی در نظر نمی گیرد  آقای عظیمی در بخشی بر " هویت صنفی " تشکل هایی صحه گذارده است که  حداقل از نظر وزارت کشور در عداد " احزاب سیاسی " طبقه بندی می شوند .

البته در این جا بحث مهم ، قدیمی و محل مناقشه ای تحت موضوعات " صنف " و " سیاست " مطرح می گردد .

نگارنده پیش تر بحث های تفصیلی در این مورد داشته است و وارد شدن در این مباحث حوصله زیادی را می طلبد .

اما در مجموع می توان گفت که اولا تشکل های موصوف با اتکا بر عملکردشان تاکنون بسیار کم و نادر وارد " مباحث صنفی " شده اند و دوما با توجه به تعریفی که خود نویسنده از ماهیت این تشکل در مورد " کسب قدرت " بیان کرده است جمع این دو به لحاظ تئوریک " تباین و تضاد " داشته و نمی تواند تشکل ها را در ماموریتی که تعریف کرده اند یاری رسان باشد .

همیشه برای من این پرسش مطرح بوده است که تشکل هایی این گونه با هدف " کسب قدرت " دقیقا به دنبال چه اهدافی هستند ؟

اگر به لحاظ تعاریفی  که در موضوعات " جامعه مدنی " و " نهادهای مدنی " مورد مداقه قرار می گیرد  این موضوع را زیر ذره بین قرار دهیم واقعا این تشکل ها ( احزاب ) از کانال و مجرای " کسب قدرت " به دنبال چه اهداف و یا آرمان هایی هستند ؟

آسیب شناسی تشکل های معلمان و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و انجمن اسلامی معلمان و سازمان معلمان ایران

اگر استدلال ایشان و سایر دوستان موافق او را در مورد فلسفه تشکیل این تشکل ها بپذیریم این پرسش جدی مطرح می شود که آیا احزابی مانند انجمن اسلامی معلمان و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی که در حال حاضر  تعداد قابل توجهی از پست های  ستادی و اداری را در قبضه خویش دارند ؛ آیا تاکنون ما به ازای " سهم قدرت " خویش " مسئولیت پذیر " و " پاسخ گو " بوده اند ؟

به عنوان مثال ؛ « علی اصغر فانی » وزیر پیشین با معرفی و حمایت همین تشکل ها به وزارت رسید .

پایان کار فانی " عزل " بود .

واکنش تشکل ها چه بود ؟

و یا در مورد « دانش آشتیانی » نیز همین چرخه تکرار شد .

اگر انتخاب درست و منطقی بود چرا مورد حمایت  همان تشکل ها واقع نشد ؟

اگر عملکرد یک وزیر آموزش و پرورش که با حمایت تشکل ها در مجموعه قرار می گیرد مشکل داشته است به تبع آن " تشکل های حامی " نیز باید به اندازه خویش در این زمینه مسئولیت قبول کنند .

آیا اساسا چنین چیزی تاکنون  اتفاق افتاده است ؟

آیا تشکل های حامی در مورد عملکرد فانی از معلمان حتی " عذرخواهی " کردند ؟

آسیب شناسی تشکل های معلمان و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و انجمن اسلامی معلمان و سازمان معلمان ایران

نمی توان در مورد روی کار آوردن و حمایت از یک فرد تلاش کرد اما همین که " ناکارآمدی " وی در افکار عمومی به اثبت رسید بی سر و صدا خود را کنار کشید ، سکوت کرد و وزیر را " تنها " گذاشت !

پرسش راهبردی دیگر در مورد این تشکل ها آن است که مگر قرار نبوده است این تشکل نقش " واسط " را میان مدیران و مسئولان با بدنه و متن ایفا کنند .

نگاهی بر عملکرد این دو تشکل نشان می دهد که اصولا چنین کارکردی از ابتدا تعریف نشده است و " وجه نظارتی " این تشکل ها کاملا مبهم و غیرشفاف است .

در واقع این تشکل ها اکنون خود یک طرف " بازی " شده اند !

نویسنده محترم در گزاره ای در مورد علت " رشد و نمو مدیران این وزارتخانه " از تشکل های مذکور به سابقه این تشکل ها و منحصرا " انجمن اسلامی " می پردازد .

در حقیقت ، آقای عظیمی علت این موضوع که چرا مدیریت وزارت آموزش و پرورش گاها دست به دست میان کادر مرکزی انجمن اسلامی می چرخد را سابقه این تشکل و نه " عملکرد " آن می داند .

حتی مسئولانی که به عنوان "سخنران " در این تشکل حضور پیدا می کنند مکرر آن را دستاورد دو شهید یعنی آقایان و باهنر می دانند و بر آن تکیه می کنند .

حال پرسش این است که تا چه زمانی مسئولان این تشکل قرار است به " میراث خواری " خویش ادامه دهند و نان بزرگان و پیشینیان را بخورند ؟!

بنده در بخشی از این یادداشت به نکته مهمی اشاره کرده ام و آن مساله " تعارض نقش ها " است .

به نظر می رسد نویسنده محترم پیام این گزاره را نگرفته است و یا جدی  در مورد نیندیشیده است .

موضوع " تعارض در نقش ها " یک بحث مهم مدیریتی است .

به عنوان مثال فردی که خودش در ستاد وزارتخانه پستی دارد آیا می تواند در نقش " عضو یک تشکل " که جغرافیای زمانی و مکانی آن خارج از مجموعه تعریف و تبیین شده است موضع گیری داشته و آن را مورد نقد قرار دهد ؟

وقتی فردی درون سیستم است و منطقا در " ناکارآمدی " آن نقشی ولو کوچک دارد آیا می تواند هم زمان به ایفای هر دو " نقش " بپردازد ؟

اگر وجه مهم تشکل ها و احزاب را " نظارت " فرض کنیم آیا این موضوع می تواند جنبه عملیاتی به خود بگیرد ؟

آیا افراد عضو تشکل در این موارد و مواقع نقش " توجیه گر " را بر عهده نخواهند گرفت ؟

آیا " سقف کوتاه نقدپذیری مقامات " بالا که در حال حاضر یک فرهنگ سازمانی غالب است ؛ اجازه نقد صریح  سطوح پایین تر ار خواهند داد ؟در جامعه توسعه نیافته و غیرمدنی ما ؛ این " گفت و گو " است که می تواند دریچه ای برای خروج از بن بست و ترسیم چشم اندازی برای بازسازی عناصر انسجام اجتماعی مانند " صداقت " و " اعتماد " باشد

نگارنده خود حدود 20 سال در حوزه " تشکل " فعالیت کرده است و از دور و نزدیک شاهد این موارد بوده است .

جهت نمونه فقط به یک نمونه اشاره می کنم .

در سال 1380 نخستین تجمع بزرگ معلمان در مرکز تربیت معلم شهید باهنر تهران برگزار گردید .

پس از آن تجمعاتی خودجوش شکل گرفت و البته سازمان معلمان ایران با صدور بیانیه هایی در این زمینه  در مورد آن رفع مسئولیت نمود .

یک روز معلمان برای تجمع در برابر مجلس شورای اسلامی  به صورت خودجوش تصمیم گرفتند .

روز قبل شورای مرکزی سازمان معلمان با مسئولیت آقای « حیدر زندیه » تشکیل جلسه داد و تصمیم جمعی بر آن شد که سازمان معلمان در مورد این تجمعات سکوت کند .

در کمال ناباوری صبح خیلی زود بخشنامه ای با مهر و امضای دبیر کل سازمان معلمان  که هم زمان معاون مدیر کل آموزش و پرورش تهران بود به سراسر مدارس تهران ارسال گردید که « سازمان معلمان ایران در این تجمعات شرکت نمی کند .»

آسیب شناسی تشکل های معلمان و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و انجمن اسلامی معلمان و سازمان معلمان ایران

این موضع گیری در تضاد با مصوبه ای بود که  اکثریت شورای مرکزی به آن رای داده بودند و خود موجب تضاد و شکاف های بعدی در ترکیب و انسجام سازمان معلمان شد .

در واقع تجربه نشان داده است که مدیران شاغل ستادی در تعارض دو نقش  " معروف " برای حل آن بیشتر به منافع خویش و پست ستادی خود توجه می کنند تا این که بخواهند مجری مصوبات تشکل و حزب متبوع خویش باشند .

دقیقا به دلیل همین " تعارض " است که بنده با عضویت هم زمان در دو بخش مجزا مخالفم .

نویسنده در بخش دیگری به رفتارهای تشکل گریز و یا تشکل ستیز جامعه ایران و به ویژه معلمان می پردازد اما وارد تحلیل و یا تعلیل دلایل و یا ریشه ها نمی شود .

بنده نیز با ایشان در این گزاره هم نظرم اما باید دید که آیا این تشکل ها توانسته اند " اعتماد " معلمان را از مجرای " صداقت " کسب کنند تا انگیزه ای برای جذب آن ها برای فعالیت تشکیلاتی و حزبی باشد ؟

از سوی دیگر ؛ جامعه ما ذاتا و در درون خویش " منفعت محور " است و مصالح جمعی را در طول تامین منافع فردی در نظر نمی گیرد .

بسیاری از افراد معمولی جامعه قبل از وارد شدن در هر فعالیتی جنبه های " سود " و "زیان " را در نظر می گیرند و با " حسابگری و سبک و سنگین کردن وارد آن می شوند .

اگر احساس کنند که حتی به میزان بسیار کم ریسک و یا خطرپذیری وجود دارد از ابتدا وارد نمی شوند و در مورد عدم عضویت و یا فعالیت بهانه های گوناگون خلق می کنند !

این رفتار عمومی و غالب جامعه ایران است و اکثریت " معلمان " هم اکثرا تابعی از همین جامعه هستند و تفاوت معناداری بین آنان مشاهده نمی شود .

وقتی معلم می بیند در تشکلی با آدم های کله گنده و اسم و رسم دار و اصطلاحا " منابع قدرت "  نشست و برخاست خواهد کرد تمام تلاش خود را معطوف به حضور در کنار آنان خواهد کرد .

در همان یادداشت  به وضعیت " سازمان معلمان ایران " اشاره کرده ام که از 15000 نفر عضو اکنون فقط حدود 100 عضو تلگرامی مانده است !

همین وضعیت در مورد تشکل هایی که صفت خاص " صنفی " را یدک می کشند نیز صادق است .

در مجمع عمومی کانون صنفی معلمان ایران ( تهران ) که چندی پیش برای تعیین اعضای هیات مدیره آن برگزار گردید تعداد اعضای مجمع این تشکل حتی به عدد 200 هم نرسید !

آسیب شناسی تشکل های معلمان و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و انجمن اسلامی معلمان و سازمان معلمان ایران

در نشستی که در زمان انتخابات ریاست جمهوری سال 96 در سالن امام علی اداره آموزش و پرورش منطقه 5 تهران یا محوریت " تشکل ها " برگزار شد و دکتر محمدعلی نجفی در آن سخنرانی کرد حتی نصف سالن توسط جمعیت پر نشد ! ( این جا )

( البته در تطبیق  مقایسه ای دو گونه تشکل با دو مولفه یا صفت خاص " سیاسی " و " صنفی " در مورد استقبال بدنه ، تفاوت های ماهوی وجود دارد و از آن جا که موضوع این نوشتار پرداختن به این فایل مهم نیست تامل نسبت به آن را به آینده موکول می کنم . )

ادامه دارد

جمعه, 16 آذر 1396 12:33 خوانده شده: 905 دفعه

در همین زمینه بخوانید: