چاپ کردن این صفحه

" حسن رحیم پور ازغدی " عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در نشست " نقش دانشمندان اسلامی در پایه گذاری علوم " :

دنبال امتی هستیم که همه خواهر و برادر باشند نه شهروند دارای شماره اکسلی ! آداب شهروندی می خواهیم ولی نه به مفهوم سکولار با ارزش های لیبرال!

گروه گزارش/

سه شنبه 1 مرداد در ادامه سلسله نشست های " بزم اندیشه " سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی میزبان " حسن رحیم پور ازغدی " عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بود .

موضوع نشست ، " نقش دانشمندان اسلامی در پایه گذاری علوم " تعریف شده بود .

در نشست قبلی که با حضور " جمیله علم الهدی " برگزار گردید ایشان با 30 دقیقه تاخیر حاضر گردید و بابت تاخیرش عذرخواهی نکرد اما رحیم پور ازغدی تنها با 10 دقیقه تاخیر در نشست حضور پیدا کرد .

علم الهدی حدود 45 دقیقه سخنرانی کرد و تقریبا به این میزان به پرسش و پاسخ با مخاطبان اختصاص پیدا کرد .

اما حسن رحیم پور ازغدی یک ساعت و 55 دقیقه سخنرانی کرد اما تنها 22 دقیقه به پرسش و پاسخ با حاضران پرداخت .

در این نشست صدای معلم 7 پرسش مطرح کرد و رحیم پور به این پرسش ها پاسخ داد .

« صدای معلم » بخش دوم  سخنان این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی  را به صورت مشروح منتشر می کند .

ویژگی های شهروندی از نظر حسن رحیم پور ازغذی و سکولاریسم و لیبرالیسم آموزشی

یکی از چیزهایی که من هنوز نفهمیدم  این نوع سند نویسی ها برای پیشرفت یا چشم انداز است. می گویند باید در منطقه اول شویم. یا در جهان باید چهارم شویم . با چه کسی داریم مسابقه می گذاریم؟

مثل کسی که آن طرف خیابان می رود ، وقتی یک کمی تند می رود با او مسابقه می گذارد . وقتی این تمام می شود ، طرف دیگری آن طرف خیابا می رود می گوید حالا با او مسابقه بگذارم !

هر کشوری شرایط و اهدافش، فرصت ها و تهدیدهایش، وضعیت نسبی اش فرق می کند. آخر مسابقه با کی؟

تو اول باید با خودت مسابقه بگذاری .

باید ببینی چه می خواهی ؟ چه چیز نمی خواهی ؟

می خواهیم در منطقه اول شویم ؛ برای چه ؟!

مثلا با امارات داریم مسابقه می گذاریم ، با ترکیه ، با عربستان ؛ برای چه ؟

مگر این جا مدال می دهند ؟

تو باید تعریفی از تمدن اسلامی ایرانی جدیدی که می خواهی بسازی ، نیازهای اولیه ، نیازهای ثانویه ، تهدید ها ، فرصت ها ، شعارهایت چیست؟ اهدافت چیست؟ اول تکلیفت را با خودت حل کن.

یک سؤالی را که همه ی ما نقشش را مهم می دانیم .

زمان " شاه " دو سه تا نفوذی مثل بهشتی ، باهنر ، گل زاده غفوری در حوزه ی کتاب های دینی در دو سه سال آخر وارد شدند ، به این دلیل بود که این حوزه خیلی کار داشت. حالا شما الان همه نفوذی هستید ، چون نظام آموزشی جهان هنوز تحت کنترل و سلطه ( آتوریته ) غرب است . همه تان نفوذی هستید !

و اینجا کشور استثنایی هست ، از این فرصت استفاده کنید.

ویژگی های شهروندی از نظر حسن رحیم پور ازغذی و سکولاریسم و لیبرالیسم آموزشی

در حالی که الان برخی از دوستانی که دارند کتاب های ما را می نویسند ، من فکر می کنم از همان بهشتی و باهنر و گل زاده غفوری در زمان شاه ، ضعیف ترند. قوی تر نیستند !

البته حسن نیت ، خدمات ، همگی به جای خود محفوظ ، ولی باید ببینیم چه طور هست ! نظام آموزشی کشور را پنج ، شش نفر می توانند کشف کنند.

محمد علی فروغی  ، علی اصغر حکمت ، چهار پنج تا و دو سه تا بهایی ، چند نفر مسلمان ظاهری بودند . مجموعا به نظر من ده پانزده نفر نظام آموزشی و سبک زندگی را در این کشور به تبع اهداف انگلیس کاملا عوض کردند. با اینکه آدم های فاضلی بودند . برخی از اینها قبلا آخوند بودند. ملا بودند. ولی عملا نظام فراماسونری  هر جا رفته ، در هر کشوری با سی تا آدم ، یا حتی 20 تا ، سرنوشت کشور را عوض کرده است.

همین فراماسونری صهیونیسم الان یک شبکه ی کاملا واقعی است .

همین چند وقت پیش پاریس بودیم. دوستان هم بودند . در دانشگاه پاریس ، خود فرانسوی ها می گفتند در رده ی یک و دو کل حاکمیت در فرانسه ، دست جبهه فراماسونری هاست.

علنا پروکان ها هستند. یعنی صحبت قبل و یل بعد از مشروطه نیست. اسم هایشان عوض شده . نمی گویند ما سون هستیم ، یا ما فراماسونری هستیم.

فراماسونری ها همین الان در این کشور ، قوی ترین پایگاه را دارند. در نظام بانکی ما ، در نظام آموزش و پرورش ما ، در رسانه های ما ، در نهادهای تصمیم گیری ما ، در سازمان برنامه و بودجه ما هستند. اینها آدم های ملا ، با سواد و ساکت هستند.

می گویند این جناح بیاید ، آن جناح بیاید.  شما ریش همدیگر را بکنید . پسِ کله ی همدیگر بزنید. همه می روید. شما آب آن بالایید و ما ریگ کف آبیم.

حکومت دست این هاست !

خونش را یک عده دیگر می دهند ، شعارهایش را یک عده ی دیگری می دهند ، انتخابات این گروه می آید ، ان گروه می آید ولی حاکمیت عوض نمی شود . همان سبک ادامه پیدا می کند. آموزش و پرورشش همان سبک ادامه پیدا می کند.

من معتقدم پروژه های بسیار قوی و دقیقی نیست و آدم های خیلی ملایی پشت این قضیه است. ولی بی سر و صدا در داخل و خارج .

ببینید وقتی پیاژه می آید در حوزه ی آموزش نظریه می دهد. وقتی اسپنسر نظریه می دهد.  قبا از آن که درباره آموزش و پرورش بحث کنند و یا پراگماتیست های آمریکایی... . قبلش همه اینها می گویند : " من چه جامعه ای می خواهم ؟ "

اسپنسر دویست صفحه راجع به شهروندی که من می خواهم و ما می پسندیم ؛ بحث می کند.

می گویند من می خواهم آدمی که تربیت شود ، کیست؟ می گوید : شهروند دموکرات جامعه صنعتی . من این را می خواهم . یاد بگیرد چگونه شهروندی باشد. قانونمند باشد و یاد بگیرد باید یک مهارت صنعتی داشته باشد. به لحاظ فلسفی هم تعریفش می کند .هیچ نسبتی با دین ندارد .

 می گوید هیچ عنادی با دین ندارد. من با دینی که مزاحم این تفکر نباشد ، مشکلی ندارم به شرطی که هیچ دخالتی نکند. دینی هم که مزاحمت ایجاد کند ، با آن مشکل دارم. خود اسپنسر ، یک آدم آکادمیک هم نبوده است. اصلا یکی از افتخاراتش این است که می گوید ، من کتاب نخوانده ام . بعضی از همکارانش در دانشگاه انگلیس می گفتند رفتیم در اتاق و خانه اش اصلا کتابخانه ندارد . کلا هفت هشت تا کتاب دارد.

ویژگی های شهروندی از نظر حسن رحیم پور ازغذی و سکولاریسم و لیبرالیسم آموزشی

باید پرسید ، آیا خودت کتاب های این حوزه ای که داری نظر می دهی را خوانده ای ؟ می گوید : نه . من آنقدر احمق نیستم که عمرم را به کتاب خواندن بگذرانم . من عمرم را به فکر کردن می گذرانم.

شماها کتاب خوانید. بروید بخوانید. فیش دربیاورید ! کتاب ها را از کتابخانه به دفتر بیاورید و دوباره از دفتر به کتابخانه . فقط اسم خودتان را رویش می گذارید. همه از همدیگر کپی بزنید ! از هر هزار کتاب ، دو تا کتاب نیست که حرف تازه داشته باشد. این حرف این ها را کسانی می فهمند که در هر فنی وقت گذاشته باشند. صد تا پنجاه تا کتاب بخوانند می فهمند که ما تقریبا در هر رشته ای  ما جز دو تا و چهار تا کتاب بیشتر نداریم. بقیه همه تکرار است. عبارت هایش را عوض می کنند. حاشیه می زند .الکی بدون رفرنس است.

کلا از 100 تا کتاب کسی چهار تا را بخواند ، مخ نظریات اصلی را در علوم انسانی و اجتماعی می فهمد.

اگر شما بوعلی سینا ، رازی و فارابی و... دارید ، شما هم کانت و هگل و.. دارید.

این ها که شخص نیستند . سرگردنه ایستاده است .

اینها چیزی گفته اند که بعد از اینها کسی نمی تواند راجع به آن نظر بی تفاوت باشد . باید حرف بزند .سؤالی که طرح کردید ، هیچ کسی نمی تواند رد شود .
آن آدم با صدتای دیگر فرق می کند .

ما چه می خواهیم ؟ چه جامعه ای می خواهیم؟

تعریف می کنیم " امت اسلامی " نه  جامعه ی سکولار ، نه جامعه مدنی . دنبال امتی هستیم که همه خواهر و برادر باشند  ، نه شهروند دارای شماره اکسلی. تخصص می خواهیم . جامعه ی صنعتی می خواهیم. آداب شهروندی می خواهیم ولی نه به مفهوم سکولار با ارزش های لیبرال .

تمدن سوسیالیستی آمد . هفتاد سال ، ظرف چند دهه ، چون قدرت اول جهان بود . یادتان هست. شوروی از آمریکا خیلی قوی تر بود. ارتش اش خیلی قوی تر بود . اول او سفینه فرستاد کره ی ماه .برای رفتن به مریخ آماده می شد. ارتشش بزرگ تر بود. 50 درصد کنترل جهان دست چپ ها بود. شعار هایشان هم انقلابی تر و انسانی تر بود.

خب حالا این ها شروع کردند . فقط تعریف از جهان سرمایه داری . گفت می خواهید چه شهروندی تربیت کنید ؟ چه نسلی می خواهیم تربیت کنیم ؟ گفتند : ما می خواهیم نسلی بسازیم که مقدمات حاکمیت بریتانیا را محقق کند. کمک کند جامعه ی چند طبقه و جامعه دو طبقه را تبدیل به جامعه ی بی طبقه و مذهب و سرمایه داری را حذف کنیم. وقتی زمینه اش آماده شد ، برویم به سمت حذف دولت. این ها حرف های قشنگ و مفتی بود. عملا جامعه ی دو طبقه دو طبقه  ماند . سرمایه داری هم از بین نرفت. فقط سرمایه داری سرمایه داران به سرمایه داری دولت تبدیل شد. حزب حاکم  ماند. حتی ارزش افزوده هم هیچ . ولی بالاخره همین کمونیست ها توانستند در مدارس چند نسل تربیت کنند و این دانشگاه در مسکو را من رفته ام که الان اسمش دوستی ملل هست .

قبلا اسمش چیز دیگری بود .

همان نخست وزیر چپ انقلابی آفریقا را کشتند. بله اسمش پاتریس لومومبا بود.

در این دانشگاه هشت تا رییس جمهور تربیت کردند. انگلستان یکی . در اسناد وزارت خارجه انگلستان ببنید .

این ها برای هر کشوری سهمیه داشتند . می گوید ما بری کنیا در آفریقا 500 سهمیه دانشجو داشتیم که آن ها را به لندن بیاوریم . مرکز گفت : آقا این ها خرجشان زیاد است.  بودجه اش از کجا باید تامین شود ؟ ما کنیا را گرفتیم که بدوشیم. ما که نمی خواهیم برای کنیا سرمایه گذاری کنیم. ما می خواهیم برداریم  نه اینکه سرمایه گذاری کنیم.

کارشناسان وزارت مستعمرات به او می گویند که : این سرمایه گذاری ست حواست نیست !

 شما 5 هزار دانشجو تا ده سال ، سالی  هزار تا ، حداقل سالی 500 تا بورسیه بگیر از این ها، از این 500 تا 50 تا وزیر و وکیل و رییس جمهور و استاندار و نویسنده و استاد دانشگاه و روزنامه نگار بیرون می آوریم. آن 450 تا هم سمپات ما هستند. کتاب های درسی شان را هم ما برایشان می نویسیم. از 12 تا 15 سالی که از اول ابتدایی تا آخر دانشگاه آن ها می خوانند ،چیزی بیرون می آید که ما می خواهیم. اینها تا آخر آرزو می کنند کاش سفید بودند. کاش چشم هایشان سبز بود. کاش در لندن و روستاهای حاشیه لندن به دنیا آمده بودند. چقدر برای این ها ما اربابان خوبی بودیم. این ها وحشی بودند و ما اهلی شان کردیم. ما داریم فداکاری می کنیم برای این ها نه اینکه اینها را غارت کنیم. کاری می کنیم که انگلیسی های سیاه پوست بر کنیا حکومت کنند. بعد به دست خودشان این ها را غارتشان می کنیم. شما چطور نمی فهمید که ما داریم تجارت می کنیم. این سود است. این ضرر نیست !

همین دانشگاه آکسفورد ، لیستی دادند که چه تعداد رییس جمهور و نخست وزیر و وکیل از این ها در کشورهای مختلف هستند. در یک قلم می گوید 55 کشور فارغ التحصیلانش  این جا در دست ما بودند . جزئیات اخلاق و خصوصیاتشان را ما می دانیم و از خیلی هایشان مدرک و سند داریم و خیلی هایشان هم با ما هم کاملا همکاری می کنند. نخواهند هم کاری بکنند کاری می کنیم که بخواهند ولی خودشان می خواهند.
آقا ! خروجی آموزش و پرورش الان یعنی  خروجی نیم قرن آینده ی کل کشور و کل جهان اسلام ، ما باید این تعریف را داشته باشیم . ما جامعه ای می خواهیم فعال ، خود باور ، خدا محور ، عدالت خواه ، راستگو ، امیدوار ، پر تلاش ، کم مصرف ، پر تولید ؛ این ها می خواهیم. اول هدفهایمان را روشن کنیم.

توکیو رفتم .

بخش نخست

پیاده سازی و ویرایش : نرگس کارگری

ادامه دارد


ویژگی های شهروندی از نظر حسن رحیم پور ازغذی و سکولاریسم و لیبرالیسم آموزشی

سه شنبه, 28 مرداد 1398 11:46 خوانده شده: 989 دفعه

در همین زمینه بخوانید: