چاپ کردن این صفحه

به قلم مدیر مسئول /

تاملی بر تجمعات اخیر معلمان

poursoleymanspecial5 پس از گذشت تقریبا 8 سال از روی کار آمدن دولتی که اساسا اعتقادی به فضای باز و آزادی های مدنی  و اجتماعی نداشت و از هر ابزاری جهت تهدید و تحدید تشکل ها و رسانه های مستقل استفاده می کرد معلمان بار دیگر مجال یافتند تا این صدای " بسته شده " را بار دیگر سردهند و فرصتی برای " دیده شدن " توسط جامعه و مسئولان فراهم شود .

فرهنگیان و معلمان از این که توسط جامعه و مسئولان مورد توجه قرار نمی گیرند ناخشنود هستند و این حرکت البته به صورت " موقتی " فرهنگیان و مسائل آنان " را به" تیتر یک " رسانه ها مبدل ساخت .

دولت تدبیر و امید نیز که برخاسته از حرکت آگاه مدارانه لایه های جامعه بود به این کنش معلمان  به دیده ی احترام نگریست و برخوردی مسالمت آمیز و منطقی با آن داشت و این بسی موجب خشنودی و سپاس است هر چند از دولت مردمی روحانی این وضعیت کاملا قابل انتظار بود .

در این یادداشت در تکمیل و جمع بندی مطالب قبلی خویش ( این جا ) ، ( این جا ) و ( این جا ) سعی می کنم تا نگاهی آسیب شناسانه به این پدیده داشته و آن را مورد تجزیه و تحلیل و نقادی قرار دهم .

همان گونه که بیان شد ، این عرض اندام خیابانی معلمان نوعی اعتماد به نفس را به جامعه فرهنگیان القاء نمود و آن ها احساس کردند که می توانند یک صدا در مورد مطالبات و حقوق خود سخن بگویند .

اما این پرسش مطرح است که پی گیری مطالبات در کف خیابان ها تا چه حد میسر و منطقی بوده و چه تهدیدهایی در پس آن نهفته است ؟

مهم ترین موضوعاتی که  می تواند  فلسفه این گونه اعتراضات را مورد پرسش جدی قرار دهد به شرح زیر است :

 

 فرسایشی شدن اعتراضات :

از آن جا  که این گونه اعتراضات مبتنی بر تئوری و یا مانیفست مشخصی نیست و در چارچوب یک تشیکلات منسجم و هدف مند صورت نمی گیرد به راحتی می تواند مورد سوء استفاده نیز قرار بگیرد . استمرار این وضعیت و فراخوان دائمی از جامعه فرهنگیان برای حضور با توجه به شرایط جامعه و نیز محدودیت های دولت ممکن است با پاسخ مورد انتظار فرهنگیان و معلمان مواجه نشود .

این حالت در دراز مدت و نیز با توجه به روح " حرکت های توده ای " ممکن است موجب " سرخوردگی " شده و موجب انفعال بیش از پیش فرهنگیان شود .

تاکتیک پی گیری مطالبات در خیابان ها به  عنوان آخرین راه حل می تواند مورد مطالعه قرار گیرد که متاسفانه با توجه به روحیه غالب جامعه ایرانی در مورد شتاب زدگی ( فرهنگ عجله ) و چرخش در سیکل نافرجام و دو طرفه " شورش – استبداد "  که فرهنگیان نیز جزئی از آن هستند در اولین مرحله مورد استفاده قرار گرفته است .

اگر فرضا این راه حل پاسخ ندهد ، طراحان و مشوقان این وضعیت چه آلترناتیوی برای پی گیری مطالبات دارند ؟

آیا می خواهند شدت را بیشتر کنند که البته در این صورت تجارب نشان داده است که این اعتراضات تا حدی تحمل می شود و نمی شود هر روز معلمان را به خیابان ها کشاند ...

ممکن است شکل اعتراضات تغییر کرده و حقوق دانش آموز را نشانه رود .

در این مورد نیز بازنده اصلی ، معلمان هستند چرا که جامعه ممکن است به علل مختلف طرف معلمان را نگیرد !

 

جامعه با مطالبات معلمان همراهی نمی کند !

برخی از فرهنگیان و معلمان علی رغم تماس مکرر و دائمی با خانواده ها ، هنوز تصور درست و یا نزدیک به واقعیتی از افکار عمومی جامعه نسبت به طبقه معلمان ندارند .

در تجمعات اخیر ، جامعه با این گونه اعتراضات همراهی نکرد . برخی از فرهنگیان و معلمان از آن جا که در تحلیل مسائل معمولا کوتاه ترین راه را بر می گزینند انگشت اتهام را به سمت رسانه ها به ویژه " رسانه ملی " گرفتند .

آن ها تصور می کنند که دلیل این عدم همراهی ممکن است  ناشی ازعدم آگاهی جامعه نسبت به این اعتراضات و یا سطح دانش آنان باشد .

این فرضیه در عصر رسانه ها رنگ می بازد و با توجه به شبکه ای بودن و دیجیتال شدن روابط اجتماعی ، این نظریه مقرون به صحت نمی نماید .

مشکل این جاست که جامعه هنوز نسبت به حرفه معلمی و کارکرد آموزش و پرورش توجیه نیست .

جریان تعلیم و تربیت اصلی در شرایط کنونی از مجرای " غیر رسمی " آن می گذرد و به نظر می رسد که فلسفه فرستادن دانش آموزان فقط گرفتن یک مدرک است و بسیاری از خانواده ها حاضر نیستند که برای این نظام آموزشی با سازو کارهایش هزینه کنند .

آن ها حاضرند که چند برابر مبلغی را که به مدرسه می پردازند در آموزشگاه ها ، موسسات تجاری – آموزشی و... هزینه کنند .

از سوی دیگر ، همان گونه که ذکر شد جامعه درک درست و یا علمی نسبت به فلسفه کار معلمی و حتی آموزش و پرورش ندارد .

به عنوان مثال ، با این که در همه کشورهای دنیا ، تعطیلات معلمان با درجات و مراتبی وجود دارد اما در جامعه ما این " تعطیلات معلمان " بیشتر به چشم می آید و برخی از خانواده ها از اعتراض معلمان نسبت به وضعیت حقوقی خود با وجود این همه تعطیلات تعجب می کنند !

واقعیت تلخ دیگری که باید به آن اشاره نمود آن است که روز به روز جایگاه اجتماعی معلمان و منزلت آنان روبه کاهش است .

یکی از این دلایل ممکن است وضعیت معیشتی و اقتصادی  معلمان باشد .

اما این یک روی سکه است .  برخی از خانواده ها بر این باورند معلمان عمدا سر کلاس درس نمی دهند تا دانش آموزان را به کلاس های خصوصی بکشانند !

از سوی دیگر ،اخباری که در گوشه و کنار از خشونت اعمال شده توسط  برخی از معلمان به دانش آموزان و نیز اذیت و آزار جنسی توسط عده ای انگشت شمار منتشر می شود ؛ پرستیژ اجتماعی معلمان را در معرض پرسش  های جدی قرار می دهد .

این ذهنیت های منفی و مخرب حداقل بخشی از جامعه نسبت به معلمان با شلوغ بازی ، فریاد کشیدن و... اصلاح نمی شود . اصلاح نگرش جامعه نسبت به وضعیت موجود نیازمند طی یک پروسه تدریجی و زمان بر است و نیاز به حوصله و دقت دارد .

معلمان باید با بخش های مختلف جامعه وارد دیالوگ شوند .

آیا تاکنون معلمان غیر از حقوق خودشان در مورد حقوق دانش آموزان نیز معترض شده اند ؟

مگر نه این است که یک ضلع آموزش و پرورش " دانش آموز " است و بدون حضور دانش آموز ، فلسفه وجودی معلم نیز در معرض پرسش قرار می گیرد ؟

معلمان باید در یک فرآیند اقناعی ، خود را حافظ حقوق فرزندان خانواده ها بدانند و اعتماد آنان را به خود جلب کنند .

 

نقش تشکل های معلمی

همان گونه که قبلا نیز به دفعات مختلف بیان شده است ، ماهیت کار تشکل حداقل در حوزه آموزش و پرورش باید پالایش و کانالیزه کردن مطالبات بین حاکمیت و بدنه معلمان باشد .

در واقع ، تشکل های معلمان باید همچون « پلی واسط » بین بدنه و ستاد نقش آفرینی کنند .

از آن جا که غالب تشکل های معلمان فاقد یک " اتاق فکر " و حتی تئوری مشخص برای تعریف و تببین مطالبات بوده و خودشان تحلیل جامع و واقع بینانه ای از شرایط ندارند ؛ ممکن است نسبت به اعتراض معلمان بی تفاوت بمانند و یا با ایفای " نقش الصاق "  ضمن تکرار تجارب  شکست خورده قبلی در نهایت مطالبات را در عرض  و یا حتی در تضاد با منافع جامعه و نیز دولت قرار دهند .

تشکل ها با رصد کردن اوضاع و نیز لحاظ نمودن محدودیت ها و نیز  موانع روان شناختی جامعه معلمان  باید بتوانند در نهایت با دولت وارد گفت و گو و تفاهم شوند .

بزرگ ترین آسیبی که تشکل های معلمان را تهدید می کند ؛ عوام فریبی و موج سواری  بر مطالبات معلمان است . این در دراز مدت به سود تشکل ها نخواهد بود و ضمن بالا رفتن هزینه فعالیت های اجتماعی و مدنی آنان را ایزوله و حتی استحاله خواهد نمود .

نباید فراموش کرد که بزرگ ترین پشتوانه و حامی برای تشکل ها در پی گیری مطالبات ، عقبه ی آنان است .

تشکل ها باید با تاسیس یک " هویت صنفی " حول منافع صنفی و در چارچوب یک « وفاق صنفی » بتوانند اعتماد معلمان را به خود جلب نموده و یک  « حس امنیت » به معلمان القاء نمایند .

لازمه منطقی تحقق این شرایط بالا بردن توان کارشناسی و فرآیند تجریه و تحلیل مسائل است .

به نظر می رسد اگر ادبیاتی مانند " تحصن " ، " تجمع " و... از برخی تشکل ها گرفته شوند ؛ آنان حرف دیگری برای گفتن ندارند  و قافیه را خواهند باخت !

 

مرکز ثقل ، نگرش است

تعداد قابل توجهی از فرهنگیان و معلمان تصور می کنند که اگر فرضا بودجه آموزش و پرورش زیاد شود  همه مشکلات حل خواهد شد .

مهم ترین چالش در برابر آموزش و پرورش ایران و مسائل آن ،« نوع نگاه مسئولان و جامعه » نسبت به آن است .

تا این نگاه  و رویکرد نسبت به کارکرد آموزش متحول نشود اتفاق خاصی در درون آموزش و پرورش و حتی آینده جامعه اتفاق نخواهد افتاد .

این وضعیت زمانی اتقاق می افتد که جامعه معلمان از پتانسیل " رسانه " در سطح فراگیر برای "  باز شناسی " نقش خود و نیز آموزش و پرورش در جامعه کلان استفاده کنند .

این حالت باید مستمر باشد و قطعا این تحول در یک فرآیند تدریجی به وقوع خواهد پیوست .

این که فرضا فوت یک خواننده در جامعه " موج " ایجاد می کند و مردم از همه سطوح و طبقات به خیابان می آیند و به موضوع اصلی و مهم رسانه ها و شبکه های اجتماعی تبدیل می شود  و رسانه ملی نیز تحت فشار افکار عمومی خود را حداقل در ظاهر با آن " هم نوا " نشان می دهد تا اعتراض سراسری معلمان که کوچک ترین انعکاسی در آن نمی باید نیاز به تامل و تعمق بیشتر دارد .

ریشه این مساله بیش از آن که در بیرون آموزش و پرورش باشد در درون آن و نوع روابط و کارکردها نهفته است .

متاسفانه تاکنون معلمان از نقش " رسانه " غفلت کرده اند و به همین خاطر نقش چندانی در مهندس افکار عمومی ندارند و مطالبات بر حق آنان با همان نقش و کارکرد " رسانه " در مسیر دیگری تعریف شده و جهت داده می شود !

جامعه فرهنگی ما با مقایسه دائمی خود با کشورهای توسعه یافته انتظار دارد تا همان شرایط نیز در جامعه ما بازتولید شوند در حالی که به تاریخچه تکوین آن جوامع در فرآیند توسعه یافتگی توجه نداشته و مسئولیت های تاریخی و اجتماعی خود را نادیده  می گیرند .

در کنار نقش رسانه ، نباید از فرصت ها و ظرفیت های قانونی در جامعه غافل شد . مشارکت در قدرت رسمی ضریب موفقیت در تغییر نگرش بالا برده و نقش کاتالیزور دارد .

فرصت هایی مانند « شورایاری ها » ،«  شوراهای شهر » ،  «مجلس » و... از مهم ترین  گرانیگاه های  اجتماعی برای مطرح شدن فرهنگیان به عنوان " نقش مولد " هستند .

برخی از فرهنگیان استدلال می کنند که تاکنون این همه معلم در مجلس و... بوده اند و کار خاصی انجام نداده اند . چه ضرورتی دارد تا آزموده را دوباره در معرض آزمون قرار دهیم ؟

مطالعه این وضعیت مبین این مدعاست که  آراء فرهنگیان و معلمانی که تاکنون به مجلس راه یافته اند ناشی از تجمیع مشخص ، برنامه مند و  سازمان دهی شده رای معلمان در یک پروسه  مدت دار نبوده است .

به عبارت دیگر ، تشکل ها و یا رسانه های معلمان نقش چندانی در موفقیت این فرد نداشته و ورود وی در این گونه مراکز حاصل عوامل دیگری بوده است و از این جهت و با توجه به خاستگاه رای  طبیعی است که خود را در برابر معلمان پاسخ گو و مسئول ندانسته و نمی دانند .

گفت و گو باید از سطح مدارس شروع شود . معلمان باید ابتدا از فرصت هایی که قانون در اختیار آنان قرار داده است به نحو مطلوب و بهینه استفاده کنند .

کاربردی کردن  و به روز آوری ارکان مدرسه مانند شورای معلمان ، ارتباط سازنده و موثر با نهاد انجمن اولیاء و مربیان ، حضور در نهادهای تصمیم سازی و تصمیم گیری آموزش و پرورش مانند شوراهای آموزش و پرورش ، شورای عالی آموزش و پرورش و... در کنار حضور پر رنگ و موثر در " رسانه " فرصت های گران بهایی است که می توان با مدیریت درست و منطقی ، خود را به جامعه تحمیل کرد .

و البته این " دیده شدن " موقتی نبوده و سیری دائمی و فزآینده خواهد داشت .

کلید توسعه جامعه در آموزش و پرورش است و البته کلید اصلی آن در دست معلمان ...

 

شنبه, 15 اسفند 1393 23:33 خوانده شده: 4383 دفعه

در همین زمینه بخوانید: