چاپ کردن این صفحه

دکتر سجاد رحیمی مدیسه/ دانش آموخته مدیریت بازرگانی - پژوهشگر اقتصاد و توسعه ایرانی - اسلامی

معلم چراغ اقتصاد ماست

موزش‌های ما هم چنین برخوردی را با بچه ها کردند و می‌کنند و آنان را تبدیل به یک ربات که چند درس را بخواند، قبول بشود و مقطع بالاتر/ نظام آموزشی ما بسیاری استعدادها را کشف نمی‌کند و خلاقیت‌های دانش آموزان را در درون آنان نابود می‌سازد/ این نظام که از افراد یک کارمند درست می‌کند، هم راستا با منافع ملی نیست/ من می‌گویم حقوق معلمین باید به اندازه دکترها و پزشکان جامعه باشد، چرا که یک معلم هم به اندازه یک جراح تا عمق وجود یک انسان می‌تواند نفوذ نماید و این اظهار نظر فقط یک شعار نیست، بلکه یک مدل عملیاتی برای جراحی واقعی و اثربخش اقتصاد ایران است/ برنامه آموزشی کشور ما مسأله دارد، چون توسط سیاست برنامه‌ریزی می‌شود؛ آزمون و تست معیار کارآمدی اقتصادی نیست/ برنامه آموزشی کشور ما مسأله دارد، چون توسط سیاست برنامه‌ریزی می‌شود؛ آزمون و تست معیار کارآمدی اقتصادی نیست/ روح مدارس و نظام آموزشی ما قدیمی است و استراتژی راهبردی ما، شکوفایی دانش آموزان باید باشد تا بتواند به قلب آن ها دسترسی پیدا کند/ معلم هم وظیفه دارد کارمند خوبی تحویل جامعه بدهد و هم افراد خلاق، کارآفرین و دارای تفکر نو؛ اما نباید فقط نگاه وظیفه‌ای به یک فرهنگی وجود داشته باشد و بدون تأمین خواسته‌های مادی و البته به حق وی، انتظار شق‌القمر آموزشی داشت....


جایگاه معلم در توسعه اقتصادی کشور   نوشتاری بر واقعیات معلم، کارمند و اقتصاد جمهوری اسلامی ایران
چرا به معلمان عزیز کشور، به اندازه کافی حقوق داده نمی‌شود؟
چرا حقوق فرهنگیان نباید به اندازه پزشکان کشور باشد؟


مقاله امروز تلاش می‌کند با نگاهی منطقی و در عین حال چالشی، به سؤالات بالا پاسخ صحیحی بدهد. در شرایطی که به گفته نوبخت، سخنگوی دولت:"ما در سال 1396 تنها 10% افزایش حقوق کارمندان را خواهیم داشت." و نیز در حالی که سیف، رئیس بانک مرکزی اعلام می‌نماید که: "ما شاهد نرخ تورمی یک رقمی خواهیم بود"، به نظر می‌رسد مطابق سال‌های قبل، ما شاهد افزایش حقوقی محسوسی در نرخ دستمزدها نخواهیم بود و همانند سال‌های قبل، سفره کارمندان و حقوق‌بگیران کوچک‌تر از قبل خواهد شد.

با مقدمه بالا و کسب اجازه از اساتید مدیریت و اقتصاد ایران می‌خواهم مفاهیم و پایه‌های مدیریتی، آموزشی و اقتصادی ایران را کمی به بازی بگیرم تا مفاهیم جدیدی را خلق نمایم؛ مفاهیمی که طی سالیان سال تنها منجر به افزایش توانایی ‌های مالی قشر و یا اقشاری خاص و محدود در ایران شده است ؛ این به معنی نادیده گرفتن تخصص و جایگاه‌ها نیست، بلکه تنها یک اشاره به مسائلی است که اگر زودتر به آن رسیده نشود، دچار هزینه‌های خسارت بار فراوان‌تری خواهیم بود که ابعاد مختلف آن را در جنبه های گوناگون زندگی اقشار کم درآمد و حتی متوسط اجتماع شاهد هستیم.

اجازه بدهید با جامعه معلمین که شاید بهترین نماد از حقوق بگیران جامعه هستند شروع نمایم.
« آلبرت انیشتین » زمانی می‌گفت همه نابغه‌اند؛ اما اگر یک پروانه را با توانایی شناکردنش در آب! اندازه بگیریم، او تمام عمرش را با این برداشت که بی‌استعداد است، سپری خواهد نمود. نظام آموزشی کشور ما نه تنها به پروانه که فرزندان این کشور هستند، می‌گوید: شنا بکن! ؛ بلکه حتی از او می‌خواهد بعد از شنا، یک سوسیس و تخم مرغ را هم آماده و بخورد!
آموزش‌های ما هم چنین برخوردی را با بچه ها کردند و می‌کنند و آنان را تبدیل به یک ربات که چند درس را بخواند، قبول بشود و مقطع بالاتر! درون مایه و استعداد و علاقه اصلاً مهم نیست؛ آنچه اهمیت دارد، مدرک است: هر چه بالاتر یعنی بهتر و هر چه پایین تر یعنی خنگ‌تر!
هر چه بالاتر شغل و حقوق و مزایای بهتر نه الزاماً ! اما جایگاه و شأن اجتماعی بالاتر و هر چه کم درس‌خوان تر و مدرک پایین تر: یعنی ضعیف تر و حقیرتر. نظام آموزشی ما بسیاری استعدادها را کشف نمی‌کند و خلاقیت‌های دانش آموزان را در درون آنان نابود می‌سازد.

ما چگونه از این نظام آموزشی انتظار داریم اقتصاد ما را متحول نماید؟

به مصداق‌های بارز زندگی‌های امروزمان اشاره می‌کنم:

تلفن‌های هوشمند، خودروهای جدید و سایر صنایع نوین، نمونه‌ای از تغییرات جامعه انسانی هستند؛ ولی نظام آموزش و پرورش ما چگونه بوده است؟ همان سبکی 50 سال پیش، هم اکنون نیز پابرجاست: هر چه نمره بالاتر، بهتر؛ هر چه خوب تر؛ قبول‌تر!
آیا این سیستم، دانش‌آموزان را برای آینده و زندگانی جدید آماده می‌سازد؟ ما فرزندان کشور را در آموزش و پرورش برای کدام زمانه تربیت می‌کنیم: آینده و یا گذشته؟ من می‌گویم: گذشته.

این نظام که از افراد یک کارمند درست می‌کند، هم راستا با منافع ملی نیست. نظام آموزش و پرورش ما تمامی افراد را برای کارمند شدن پرورش می‌دهد؛ این که کارگر در یک خط تولیدی و یا یک شرکت در یک جایگاه خاص قرار بگیرد و حتی اگر می‌خواهد حرف بزند نیز باید اجازه بگیرد.حتما می‌پرسید توضیحات بالا چه ربطی به اقتصاد و کارمند بودن داشت؟
صحبت‌های بالا تنها مقدمه بود.

کشور ما به مردم با تفکر و اندیشه خلاق، نوآور، نکته‌سنج، مستقل و توانمند در برقراری ارتباط  نیاز دارد. هیچ تفکر و دو وجود شبیه هم نیستند . یک پدر و مادر هم به خوبی متوجه می‌شوند که دو بچه آن ها چقدر با هم تفاوت دارند: چرا با دانش آموزان یکسان برخورد می‌شود و نمره و مدرک ملاک برتری؟
یک پزشک آیا می‌تواند یک نسخه را برای همه تجویز نماید؟ بدون شک نه؛ و اگر جز این باشد، فاجعه به بار می‌آید و مردمان بیشتری مریض خواهند شد.
این مسأله در مورد مدارس و حتی دانشگاه‌های ما اتفاق افتاده و می‌افتد:

یک معلم جلوی 20-30 نفر دانش‌آموز با توانایی‌های فکری متفاوت، درس یکسانی را می‌دهد.
به بحث اصل برگردیم.

معلمین در دنیا مهم‌ترین شغل دنیا را دارند، اما برخورد با این قشر چگونه بوده و هست؟ آیا حقوق و آرامشی درخور دارند؟
من می‌گویم حقوق معلمین باید به اندازه دکترها و پزشکان جامعه باشد، چرا که یک معلم هم به اندازه یک جراح تا عمق وجود یک انسان می‌تواند نفوذ نماید و این اظهار نظر فقط یک شعار نیست، بلکه یک مدل عملیاتی برای جراحی واقعی و اثربخش اقتصاد ایران است. معلم یک قهرمان است و دست کمی از یک پزشک ندارد اگر بیشتر نباشد؛ پس چرا حقوق و دستمزد ضعیفی دارد که شرمنده خانواده خود هست؟

چرا باید خریدهای ساده برای همسر و فرزندانش و یا مسافرت یک آرزو برایش باشد؟

برنامه آموزشی کشور ما مسأله دارد، چون توسط سیاست برنامه‌ریزی می‌شود؛ آزمون و تست معیار کارآمدی اقتصادی نیست.
واقعا به مفهموم استاندارد چقدر به طور جدی فکر کرده‌ایم؟

آیا استاندارد برای جامعه انسانی کاربرد دارد؟

روح مدارس و نظام آموزشی ما قدیمی است و استراتژی راهبردی ما، شکوفایی دانش آموزان باید باشد تا بتواند به قلب آن ها دسترسی پیدا کند. فنلاند نمونه ای از تغییرات مثبت نظام آموزش و پرورش است که با کاهش ساعات کاری معلمان، حقوق آنان را افزایش داده است؛ تکلیف در خانه عملا وجود ندارد؛ تمرکز بر روی همکاری هست و نه رقابت.

اگر بخواهم به نقش مثلثی معلم، کارمند و اقتصاد بپردازم؛ صفحه‌ها می‌توان نوشت و ساعت‌ها صحبت نمود؛ اما امیدوارم این نوشتار گامی رو به جلو برای اصلاح تخصصی اقتصاد ایران با کمترین آسیب باشد.
معلم هم وظیفه دارد کارمند خوبی تحویل جامعه بدهد و هم افراد خلاق، کارآفرین و دارای تفکر نو؛ اما نباید فقط نگاه وظیفه‌ای به یک فرهنگی وجود داشته باشد و بدون تأمین خواسته‌های مادی و البته به حق وی، انتظار شق‌القمر آموزشی داشت.
معلم چراغ اقتصاد ماست؛ پس در عمل باید او را تأمین نمود و به آرامش رساند تا انسان‌هایی دلسوز و متخصص در همه بخش‌ها از جمله اقتصاد به میهن عزیزمان تحویل دهد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

جمعه, 07 بهمن 1395 14:38 خوانده شده: 1302 دفعه

در همین زمینه بخوانید: