چرا این قدر تفریح و گشت و گذار می کنیم ؟ چرا در زندگی انسان مدرن تفریح جایگاهی دارد که در زندگی انسان سنّتی ندارد؟
برای این که انسان مدرن نمی تواند با خودش تفریح کند. یعنی هروقت به خودش رجوع می کند از خودش بدش می آید. باغی در درون خودش ندارد که اگر ده سال هم مسافرت نرود هیچ وقت حوصله اش سر نرود.
آدمی که تفكّر معنوی عمیقی دارد، اگر صد سال هم مسافرت نرود یك لحظه نمی گوید حوصله ام سر رفت. چون دائماً مشغول سیر در یك باغ درونی است .
وقتی ما باغ درونی نداریم باید برویم باغ های بیرونی را ببینیم.آدمی که خودش را نمی تواند تماشا کند چاره ای جز این ندارد که برود و بیرون از خودش را تماشا کند.
اشخاص معنوی آن قدر درون خودشان چیزهای نو کشف می کنند و به ظهور می بینند و چیزهای بسیار شاد کننده، امیدوارکننده و آرامش بخش می یابند که هیچ وقت به سیر و مسافرت بیرونی احتیاج پیدا نمی کنند.
بنابراین یكی از دلایلی که ما این قدر به مسافرت و تفریح نیازمندیم ، این است که ما انسان های معنوی ای نیستیم.
هر چه انسان معنوی تر باشد، کمتر احتیاج پیدا می کند به این که منظره و تابلو را عوض کند ؛ این است که انسان جدید تابلوهای خانه اش را هم باید هر از چند مدّت عوض کند، مبلمان خانه اش را هم و... چون بعد از مدّتی اینها دیگر نمی توانند او را از خودش به بیرون از خودش عطف توجّه دهند.
اگر همة ما شبیه مولوی بودیم مسافرت هایمان هم بسیار کاهش پیدا می کرد.
مصطفی ملکیان | برگرفته از درسگفتار سنت گرایی، تجدد گرایی، پسا تجدد گرایی | سال 1378