چاپ کردن این صفحه

«تا زمانی که تغییر و تحول پایه و اصل زندگی نباشد محکومیم به ماندن در رکود و درجا زدن در رخوت»

پوسیده‌ ترین شیوه‌های تربیتی : شبیه‌سازی

رضا مقصودی

معرفی پوسیده‌ ترین و ناکارآمدترین شیوه‌های تربیتی در صدای معلم شبیه‌ سازی

دقیق­‌تر که به مسئله­‌ی تربیت فرزندان نگاه می­‌کنیم درمی­‌یابیم این فرایند خیلی شبیه خط تولید کارخانه است. خط تولیدی که محصولاتی یک­سان و یک­‌شکل و برمبنای برنامه­‌ی پیش‌فرض تولید می‌کند. پدران و مادران خواسته یا ناخواسته از فرزندان خود چیزی همانند خود می‌سازند و این کار را « تربیت» می‌نامند. یعنی برنامه‌ای از پیش تعیین‌شده برای سیر تحول و تکامل شخصیت فرزند خود چیده‌اند. خوب و بد، مفید و مضر، زشت و زیبا را برای او مرزبندی کرده‌اند و به جای او تصمیم گرفته‌اند و دست به هر کاری می‌زنند تا فرزندشان در همان مسیر قدم بردارد.

این شیوه ی تربیتی چند نقص دارد که به مهم ترین‌هایش اشاره خواهیم کرد:

1- اخته شدن فکر:

در این رویکرد، فرزند به مثابه انسان تلقی نمی‌شود. او به عنوان شخصیتی دارای شعور، درک، فهم و قدرت انتخاب پذیرفته نمی‌شود و گویی عروسکی بازیچه‌ی دست و تصمیم‌های بزرگ‌ترهاست. این طریقه‌ی مواجه شدن باعث عقیم و نازا یا حتی کشته شدن فکر در فرزند می‌شود. کودک حق فکر کردن و سنجیدن ارزش‌ها و معیار ها را ندارد. بلکه باید یک مطیع محض باشد و دستورات و فرمایشات والدین را بی چون و چرا پذیرفته و اجرا کند.

معرفی پوسیده‌ ترین و ناکارآمدترین شیوه‌های تربیتی در صدای معلم شبیه‌ سازی

2- از بین رفتن خلاقیت و نوآوری:

وقتی والدین به هر چیزی که زیرمجموعه‌ی تجارب خود نیست « نه » می‌گویند و مبنای رفتارشان سازگار کردن کودک با کلیشه‌های از قبل مشخص و آزموده شده است نافی هر نوع سلیقه، فکر ، نگاه و عمل نو خواهند بود.

تا زمانی که تغییر و تحول پایه و اصل زندگی نباشد محکومیم به ماندن در رکود و درجا زدن در رخوت.

مولانا می گوید: «آن دلی خواهم که از ذوق نظر/ هر زمان خواهد جهانی تازه تر»

چند لحظه تامل کنیم روی همین یک بیت. جهان تازه چگونه به وجود می‌آید؟ با تکرار؟ تقلید؟ محافظه­‌کاری؟ چرا باید از افکار تازه و جدید ترسید؟ اتفاقا این افکار و عقاید و معیارهای قدیمی و زنگ‌زده است که ترس دارد.

معرفی پوسیده‌ ترین و ناکارآمدترین شیوه‌های تربیتی در صدای معلم شبیه‌ سازی

 3- پدر و مادرها وقتی به « فهماندن » اعتقاد دارند به جای  « فهمیدن » ؛ فرزندشان را انسانی بی‌سوال، بی‌دغدغه و بی‌فکر بار خواهند آورد. کسی که تمام عمر باید شبیه اسفنج، جذب کننده باشد. این پخته‌خواری، ذهنش را از تلاش و تکاپو برای جست و جو و کشف باز می‌دارد. ذهن را باید گرسنه نگه داشت نه این که به زور سیر کرد.

4- به وجود آمدن فردی مخالف دموکراسی و حامی اقتدارگرایی:

فرزند از زمانی که شروع می‌کند به تشخیص و فهمیدن، متوجه می‌شود که بنای تمامی اعمال و رفتارش بر ستون امر و نهی والدین استوار است. آن ها همیشه در حال تجویز یا نهی کردن هستند. بکن، نکن. بخور، نخور. برو، نرو. بگو، نگو و... . هویت، استقلال، یکتایی و خوداتکایی فرزند نابود می‌شود و رابطه‌شان بدل می‌گردد به رابطه‌ی فاعل و منفعل. چیزی شبیه ارباب و رعیت. یا فرمانده و فرمانبردار.

« فردریش نیچه » در کتاب « فراسوی نیک و بد » می نویسد: «هیچ مادری در ته دل شک ندارد که کودکی که زاده است "مال" اوست و هیچ پدری از این حق چشم نمی‌پوشد که فرزند را تابع دریافت‌ها و ارزش‌گذاری‌های خود کند.»

اما اگر قرار است متفاوت از دیگری و دیگران باشید و این سیر باطل را ادامه ندهید این را بدانید که فرزند شما ربات نیست. حیوان دست‌آموز هم نیست. انسان بودن او را با تمامی حقوقش خصوصا حق انتخاب و تصمیم گیری بپذیرید. فردیت او را نادیده نگیرید. همان طور که شما زندگی خود را داشتید او هم زندگی خود را خواهد داشت و مالک و مسئول آن خواهد بود.

کانال ریشه


معرفی پوسیده‌ ترین و ناکارآمدترین شیوه‌های تربیتی در صدای معلم شبیه‌ سازی

شنبه, 18 شهریور 1401 15:08 خوانده شده: 233 دفعه

در همین زمینه بخوانید: