چاپ کردن این صفحه

« ایدئولوژی سوال نمی‌‌کند. نه فقط سوال نمی‌کند که پرسش را هم برنمی‌تابد»

ایدئولوژی، نقطه‌ی پایان تفکر است

رضا مقصودی

نسبت میان ایدئولوزی و تفکر

تفاوت انسان با حیوان چیست؟

مثلا یک آدم با کرگدن یا لاما یا پنگوئن یا سمندر چه فرقی دارد؟

در پاسخ به این سوال معمولا افراد به یک نکته اتکا می‌کنند و آن « قدرت تفکر » است. به‌سان دکارت که می‌گفت : « من می‌اندیشم، پس هستم » می‌گویند : من می‌اندیشم و حیوان ناتوان است از این مهم. بنابراین مهم‌ترین تفاوت ما، نیروی تامل ماست.

حالا اگر بدانی و بفهمی که تو هم نمی‌اندیشی، آن‌وقت چه؟ در این گفتمان، قدرت تفکر، انتخاب و تصمیم‌گیری فقط در اختیار بزرگان و تئوریسین‌ها و صاحب منصب‌ها است و بقیه باید همیشه مقلد بمانند.

بیایید نگاهی بیاندازیم به یکی از مهم‌ترین موانع و آفات فکر کردن : ایدئولوژی.

ایدئولوژی ترکیب Idea به معنی فکر و نظر و Logy به معنی شناختن است. طبق تعریف، مجموعه‌ی است سامان‌مند از باورها و افکار و عقاید ثابت سیاسی و اجتماعی‌ای از جمله سیستم‌های فکری، فلسفی و مذهب که فرد، گروه یا جامعه دارد و در تعیین خط‌مشی، عمل یا موضع‌گیری معتقدان به آن‌ها مؤثر است.

رابطه‌ی ایدئولوژی و باورمندان به آن فقط یک‌طرفه و از بالا به پایین است. ایدئولوژی سوال نمی‌‌کند. نه فقط سوال نمی‌کند که پرسش را هم برنمی‌تابد. چون و چرا در دل آن جایی ندارد، حق پرسیدن را برای افراد قائل نیست. ایدئولوژی دستور می‌دهد. حکم می‌کند. و با این احکام و پندنامه‌‌ها و دستورالعمل‌ها سعی دارد از به‌وجود آمدن مزاحمی به نام آزاداندیشی و آزادی‌خواهی جلوگیری کند.

نسبت میان ایدئولوزی و تفکر

ایدئولوژی مقلدپرور است و فقط پذیرش بی‌دلیل و منطق می‌خواهد. پیروی مطلق. تبعیت محض. فرمان‌برداری و حرف‌شنوی. از دنباله‌روها می‌خواهد که هر چیز ارائه شده را بدیهی، قطعی و قاطع انگاشته و بپذیرند و به چرایی دستورات صادر شده نیاندیشند. اگر کسی بخواهد سوال بپرسد یا مخالفت کند یا انتقاد، تخطی و تخلف کرده، مخالف است و دشمن و محکوم می‌شود به سکوت یا طرد شدن یا حذف شدن. ایدئولوژی خودش را برترین می‌شمارد و بقیه را مردود.

از مسئله پرسش که بگذریم، درخواهیم یافت که ایدئولوژی حق نظر داشتن را هم سلب می‌کند. ایدئولوژی کارخانه‌ی یکسان‌سازی است. همه باید یک‌ دست و هم‌ شکل باشند. فکر و عمل و هدف باید هم‌سان شود. پیروان در حد یک شئ پایین می‌آیند و اختلاف‌نظر و تنوع و تکثر آراء و عقاید ممنوع می‌گردد.

نسبت میان ایدئولوزی و تفکر

همه باید متحدالشکل شوند، یک یونیفورم و یکنواختی و همسانی عمومی در ذهن و زبان رفتار، جاری شود. در این گفتمان، قدرت تفکر، انتخاب و تصمیم‌گیری فقط در اختیار بزرگان و تئوریسین‌ها و صاحب منصب‌ها است و بقیه باید همیشه مقلد بمانند.

ایدئولوژی به دگماتیسم دچار می‌شود. به جزم‌اندیشی و تعصب. چارچوبی را فراروی دیدگان پیروان قرار می‌دهد و می‌گوید هر چیزی که در این قاب می‌بینی درست است. بقیه چیزها را نباید ببینی، بشنوی، به آن‌ها فکر کنی یا بپذیری. خارج از این چارچوب را فراموش کن. افق دیگری وجود ندارد. همه چیز در خدمت مصلحت و منافع ایدئولوژی است.

ایدئولوژی فقط دکترین یک حزب سیاسی نیست. فقط اسلوب‌های ساختاریافته و بی‌تغییر مکاتب اجتماعی نیست، دین بزرگ‌ترین و مخرب‌ترین و قوی‌ترین ایدئولوژی است. عرف و سنت و آداب و رسوم هم همین‌طور.

ترس را کنار بگذار و با این واقعیت مواجه شو که ایدئولوژی، نقطه‌ی پایان تفکر است. محدودیت‌ها و بازدارندگی‌های ایدئولوژی را ببین و خودت را از بند آن برهان.

پی‌نوشت:
اگر به کرگدن، لاما، پنگوئن، سمندر و دیگر حیوانات کم‌ احترامی کردم، صمیمانه از محضرشان عذرخواهی می‌کنم.

کانال ریشه

( کلیپ ویدئویی زیر را مشاهده فرمایید )


نسبت میان ایدئولوزی و تفکر

جمعه, 12 خرداد 1401 13:55 خوانده شده: 938 دفعه

در همین زمینه بخوانید: