*برخی از فرهنگیان و جریانات در واقعه اخیر ساده ترین و به عبارتی کوتاه ترین مسیر را انتخاب کرده و انگشت نشانه را به سوی فرد خاصی مانند وزیر آموزش و پرورش گرفتند . درست است که مدیریت کلان یک مجموعه باید پاسخ گوی وضعیت فعلی باشد اما حداقل در این مساله ، به نظر می رسد که یک فرد نقش خاصی نداشته و باید به دنبال پس زمینه های فرهنگی آن بود و این که عوامل موجده آن کدام ها هستند .
*خشونت در جامعه ما رها شده است و البته دست اندرکاران و سیاست گزاران برنامه مدون و منسجمی برای ریشه یابی و کاهش و یا تعدیل عوامل به وجود آورنده آن ندارند .
*جامعه ما دچار فقدان یک الگوی دیالوگ و یا دیالکتیک موفق و موثر است و روشنفکران و نخبگان جامعه ما نتوانسته اند در طراحی این الگو نقشی داشته باشند .
*توسل به حرکات نمادین و ظاهری که فقط تولید موج می کنند و فرصتی برای موج سواران جهت برخی مقاصد فراهم می کند تا احساس بر عقل چیره شده و فضای جامعه را ملتهب و توده ای کند باید جای خود را به نهادینه کردن فرهنگ گفت و گو و تمرین آن بدهد .
قتل معلم بروجردی در روزهای اخیر ، واکنش های متفاوتی را در میان فرهنگیان و جامعه برانگیخت .
هر چند پدیده خشونت و اعمال آن در مدارس ، مساله جدیدی نیست و چنان چه تدابیر مناسب و برنامه ای منطقی به دور از هیاهو و شعار برای آن اندیشیده نشود ، باید شاهد استمرار و حتی بد خیم تر شدن این پدیده چند بعدی در جامعه باشیم .
خشونت اعمال شده توسط دانش آموز نسبت به معلم حاصل کنش عوامل و پارامترهای مختلفی است که اخیرا در شکل " عریان " آن ظاهر شده است ، هر چند این خشونت ها متاثر از یک مجموعه بزرگ تر یعنی جامعه مادر است .
خشونت در جامعه ما رها شده است و البته دست اندرکاران و سیاست گزاران برنامه مدون و منسجمی برای ریشه یابی و کاهش و یا تعدیل عوامل به وجود آورنده آن ندارند .
مساله اسید پاشی ، قتل افراد به بهانه های مختلف و اخیرا واقعه مذکور که در یک محیط فرهنگی روی داده است موید این واقعیت است که جامعه پرخاشگر و روابط میان آن به شدت بیمار است .
برخی از فرهنگیان و جریانات در واقعه اخیر ساده ترین و به عبارتی کوتاه ترین مسیر را انتخاب کرده و انگشت نشانه را به سوی فرد خاصی مانند وزیر آموزش و پرورش گرفتند . درست است که مدیریت کلان یک مجموعه باید پاسخ گوی وضعیت فعلی باشد اما حداقل در این مساله ، به نظر می رسد که یک فرد نقش خاصی نداشته و باید به دنبال پس زمینه های فرهنگی آن بود و این که عوامل موجده آن کدام ها هستند .
مساله خشونت در جامعه ما یک پس زمینه فرهنگی دارد و مهم ترین علتی را که می توان برای آن ذکر کرد نشات گرفته از یک " فرهنگ و خوی استبداد زدگی " است .
این که قانون و یا هنجار به عنوان فصل الخطاب و یا فصل مشترک در روابط میان افراد جامعه مطرح نیست و همین فقدان معیار و یا بی توجهی به آن موجب روی آوردن و استفاده از ابزارهای خشونت برای وصول به هدف می گردد.
این پس زمینه فرهنگی در نبود یک فرهنگ سازی مناسب و یا بستر سازی منطقی ، موجب تشدید این وضعیت شده و ممکن است خود را به شکل " خشونت عریان " نمایان سازد .
همه می توانند در تشدید این وضعیت نقش ایفا کنند و متاسفانه نهادها و رسانه های ما به ویژه رسانه ملی در این زمینه کار خاصی نکرده و راهبرد مشخصی برای رفع آن ندارند .
جامعه ما دچار فقدان یک الگوی دیالوگ و یا دیالکتیک موفق و موثر است و روشنفکران و نخبگان جامعه ما نتوانسته اند در طراحی این الگو نقشی داشته باشند .
مهم ترین مساله این است که ناهنجاری ها و معضلات اجتماعی نباید برای جامعه " عادی سازی " شده و افراد احیانا آن را جزئی از زندگی روزمره بپندارند و انصافا فرهنگیان و جامعه شربف بروجرد در این مساله نشان دادند که دچار "الینه فرهنگی " نشده اند.
مدرسه نیز به عنوان یک واحد اجتماعی متاثر از این ناهنجاری ها و روابط بیمار است .
هنوز روابط میان دانش آموز – معلم تابع همان منابع اقتدار سنتی و عمدتا مبتنی بر رویکرد " کنترل و بازدارندگی " است .
این در حالی است که ورود تکنولوژی و فرهنگ مدرن نتوانسته است تغییری در محتوای این روابط ایجاد کند و البته تعداد قابل ملاحظه ای از معلمان بر حفظ همان روش ها و رویکرد ها تاکید دارند و این در نهایت موجب " تعارض و حتی تضاد نقش ها " خواهد شد .
الگوی روابط میان دانش آموز و معلم در مدارس ما اکثرا مبتنی بر دیالوگ و روش های اقناعی نیست و متاسفانه به عنوان مثال ایجاد و تثبیت " فرهنگ سلام دادن " در مدارس ما هنوز مهجور و ناشناخته است و در مدارس ما کوششی برای آموزش مهارت های زندگی و نیز آماده شدن برای زندگی صورت نمی گیرد .
برای تغییر این وضعیت باید تحولی در این الگوها و معیارها صورت بگیرد .
روابط باید از حالت یک سویه خارج شده و تفکر انتقادی و فرهنگ گفت و گو باید در مدارس تمرین شود .
همه باید به ماموریت واقعی خویش واقف بوده و مسئولیت های اجتماعی خود را فراموش نکنند و یا حداقل آن را به گردن دیگران نیندازند !
توسل به حرکات نمادین و ظاهری که فقط تولید موج می کنند و فرصتی برای موج سواران جهت برخی مقاصد فراهم می کند تا احساس بر عقل چیره شده و فضای جامعه را ملتهب و توده ای کند باید جای خود را به نهادینه کردن فرهنگ گفت و گو و تمرین آن بدهد .
این روابط بیمار باید مجددا مورد بازسازی و نوسازی حول همان محور گفت و گو قرار گیرد .
جامعه خشونت زده ما باید از ابتدای آن یعنی مدرسه اصلاح شود و البته این مساله ای است که گره آن فقط با دست حل می شود ...
علی پورسلیمان