چاپ کردن این صفحه

مینو امامی/ بازنشسته - آذربایجان شرقی

وزیر محترم ! اولویت استخدام با حق التدریس ها ، آموزشیاران نهضت سوادآموزی و سرباز معلم ها و معلمین آزاد نبود که آزمون استخدامی برگزار کردید؟!

استخدام در آموزش و پرورش و انواع معلمان  نظر نوشته شده زیر بر اختصاص 33 میلیارد تومان به آموزش و پرورش توسط شهردار تهران ، مرا واداشت تا مطالب این یادداشت را بنویسم.

عین نوشته های این همکار جوان در زیر آورده شده است (96/6/16) :

" تو را جان امام حسین تو را به خون شهدا متن من را بخوانید....6 ساله تو مدرسه غیردولتی با ماهی 600 تومان مشغول به کار هستم چند ماهی با بیمه کار می کنم...28 سالمه مجردم می ترسم زن بگیرم سال بعد بگویند نیا سر کار . خانواده ای ده نفره هستیم. پدر و مادرم هر دو خدمتکارند و زیر خط فقر زندگی می کنیم...معلم آزاد حساب می شوم. استخدام نخواستیم ولی تو را به قران اندازه بقیه معلمین استخدامی حقوق بدهند یا حداقل قرارداد 5 ساله ببندند...خیلی وضع مان خراب است کلی درس خواندیم شدیم این .پدرم بیمار مادرم بیمار خرج خونه نداریم ، گیر کردیم . منم معلم آزاد با ماهی 600 چه کار می توانم بکنم ...دستهای مادرم از بس پینه زده مردانه شده نان خوردن نداریم .......تو را به خون شهدای حرم تو را به جان امام زمان فکری به حال ما معلم های آزاد غیردولتی بکنید تو را به دست بریده ابوالفضل"

قبل از انقلاب در روستاها ، معلمان سپاهی دانش و سپاهی ترویج بود که زنان و مردان یا بهتر است بگویم دختران و پسران جوان، به عنوان یک دوره آموزشی - عملی مشغول به تدریس می شدند و تجاربی کسب می کردند که بعد دو - سه سال به مراکز شهرهای محل زندگی خود منتقل شده و می شدند معلمان دوره ابتدایی آموزش و پرورش. برای دوره ی راهنمایی و متوسطه نیز از فارغ التحصیلان مراکز تربیت معلم و دانشگاهها در رشته ی دبیری استفاده می کردند. هم معلم استخدام شده مشخص بود و هم مدارس از آموزش یکسانی برخوردار بودند.

و بعد از انقلاب،( همچنان که در یادداشت "پیچیدگی های لاینحل آموزش و پرورش کشور ما از کجا آغاز شد؟" در 11 شهریور نوشته ام ،) همه ی شتاب زدگی آموزش و پرورش بعد رشد سریع جمعیت در دهه اول انقلاب آغاز شد، که علاقه مندان می توانند مطالعه نمایند.

رشد سریع جمعیت ، به تعداد بیشتر کلاس ، مدرسه ،معلم و دبیر و..... نیاز داشت و بودجه محدود آموزش و پرورش از یک سو ، و عدم برنامه ریزی و مدیریت بحران انسانی با افزایش خود از سوی دیگر ، آموزش و پرورش را برای دهه بعد وادار ساخت تا هم چندگانگی آموزشی به وجود آورد که هر سه اتاقی که خالی بود تبدیل به مدارس غیر انتفاعی شد و آشپزخانه هم کلاس درس شد ( غیردولتی امروز ، چون همه آن را عین انتفاعی قلمداد
می کردند تغییر نام یافت ، اما ماهیت همان است.)

کی در مقابل مجلس قد عَلم خواهید کرد و خواهید گفت :با این بودجه که 96 درصدش را فقط به کارکنان آموزش و پرورش حقوق و مزایا می دهم، نمی توانم این وزارتخانه را اداره نمایم و به این بزرگترین و عمومی ترین وزارتخانه تا بودجه ی معقول و منطقی ای ، اختصاص نداده اید ،من نیستم !   و هم معلمین نیز چندگانه شدند :

1) سرباز معلمین: پسران جوانی که از مشقات سربازی فرار کرده و در روستاها به جای خدمت سربازی ، مشغول به تدریس شدند. پسران 20 - 22 سال که هنوز به بلوغ عقلی دختران نرسیده بودند. اما این فرار برای آنها فایده ای نداشت چون باز غربت بود و تنهایی و مشقت و فقط یک نعمت اضافی داشتند و آن ماجراهای عاطفی این سرباز معلم با دختران روستایی یا دانش آموزانش که باید به عنوان یک واقعیت بپذیریم و انکار نکنیم چون آنگاه صورت مسأله باقی می ماند.

2) آموزشیاران نهضت سواد آموزی : دختران و پسران جوانی که پس از گذراندن دوره های آموزشی یک ماهه از 7 دیماه 1358 به بعد مشغول فعالیت در شهرها و روستاها برای جذب جمعیت بیسواد شدند.

3) حق التدریس ها: که نامشان بر روی شان است ؛ در قبال فعالیت آموزشی در مدارس نسبت به ساعات تدریس ، حقی را به عنوان حقوق دریافت می کنند که هر آن ، احتمال کنار گذاشته شدنشان وجود دارد و از کمترین امکانات رفاهی یا اصلا از هیچ امکانی برخوردار نیستند مانند : بیمه درمانی و امنیت و اطمینان شغلی و.....

4) ظاهرا علاوه بر این موارد ، خلاقیتی هم صورت گرفته و معلمینی به عنوان "معلم آزاد "مشغول به تدریس هستند.

این خلاقیت ها به تناسب زمان و کمبودهای آموزش و پرورش ، صورت گرفته است.(نیاز مادر اختراع است ).

همه شرایط ایاب و ذهاب ، بیماری های ناشی از فعالیت که ساده ترین آن یک سرما خوردگی ویروسی است، امیدواری متزلزل که هر آن احتمال کنار گذاشته شدن هست ، دادن مختصر دستمزد با انگیختگی نیازمندی او و ایجاد حس حقارت ، عدم پاسخگویی به نیازهای خود فرد و خانواده ی او ، عدم پاسخگویی به رؤیاها و آرزوهای جوانان و....
که بعد هم می گویید سن ازدواج افزایش یافته و کاهش نرخ رشد جمعیت را به عنوان یک بحران در آینده با سالخوردگی جمعیت مطرح می نمایید ؛ با کدامین امیدواری و امکانات ازدواج نمایند؟

حال با تحمل همه نومیدی ها و مشقت ها ، او با تأیید مراجع ذی الصلاح، مشغول به فعالیت در امر آموزش و پرورش است. فراموش نکنیم که ما موش های آزمایشگاهی را به دست آنان نسپرده ایم ، ما فرزندان این مرز و بوم را یعنی آینده سازان کشور را به آنان امانت داده ایم. اگر مسیر چنین ارزشمندی را برای جوانان آینده ساز کشورمان ترسیم نموده ایم ، پس چرا وقتی نوبت به حق و حقوق و اطمینان برای رسمی شدن این جوانان می رسد ، آموزش و پرورش تعهد و رسالت خود را فراموش می نماید؟

آیا جذب معلم با یک آزمون استخدامی و مصاحبه که انشاا....از سلامتی کامل برخوردار است ، مقرون به صرفه است یا جذب جوانان معلمی که با نام های گوناگون در سراسر کشور مشغول به خدمت هستند و کسب تجربه نموده اند؟

مجلس محترم ؛ استفاده از معلمینی که 2 تا گاه 10 سال با خود این عناوین شکسته و بسته را به عنوان معلم یدک می کشند ارزان تمام می شود یا جذب کسانی که یک 5 سالی فقط باید کسب تجربه کنند؟

وزیر آموزش و پرورش و کمسیون تحقیقات و آموزش مجلس  ؛ تحقیقات شما را چه کسانی انجام می دهند که  کُره ای به این بزرگی به نام "عدم استخدام با تجربه ها" را نمی بینند؟!

آیا بهتر نبود طبق اصول مدیریت علمی و صحه ی عقل ، همین افراد را جذب آموزش و پرورش می نمودید و آنها را رسمی می کردید؟ حساب دو دو تا کردید و باز در ظاهر به نفع بودجه آموزش و پرورش، اما در واقع به ضرر ساختار آن عمل نمودید و سپس از آنانی که علاقه مند یا ناچار به شرکت در آزمون بوده اند به عنوان جایگزین سرباز معلم ها و آموزشیاران نهضت سوادآموزی و حق التدریس و معلم آزاد استفاده می کردید؟

اگر به آنان اعتماد ندارید چرا سرنوشت فرزندان پدران و مادران سرزمین مان را به دست آنان سپرده اید؟

هیچ می دانید برای کسب تجربه این قبولین آزمون استخدامی ، باید 5 سالی را نیز به هدر دهیم؟ مگر کودکان مناطق محروم یا غیر کشور ما موش های آزمایشگاهی هستند که چنین بی رحمانه با آنها معامله می کنید؟

شما چرا کوتاهترین راه برای پویایی آموزش و پرورش را قربانی ندارم های وزارتخانه می نمایید؟

شما وزیر محترم  !

کی در مقابل مجلس قد عَلم خواهید کرد و خواهید گفت :با این بودجه که 96 درصدش را فقط به کارکنان آموزش و پرورش حقوق و مزایا می دهم، نمی توانم این وزارتخانه را اداره نمایم و به این بزرگترین و عمومی ترین وزارتخانه تا بودجه ی معقول و منطقی ای ، اختصاص نداده اید ،من نیستم !

کدام وزیر گفت و جواب نگرفت  ؟

شما باید مقاومت کنید !

شوخی نیست وزارت آموزش و پرورش تحکیم بخش زیربنای کشور است.

شوخی نیست که ما این همه از شغل خود می گوییم ، اساس کشور بر روی ما نهاده شده است اما با این مدیریت شکسته و بسته ما هیچ گاه از دور مسلسل و باطل خارج نخواهیم شد و باز خلاقیت برای ایجاد معلمینی تازه نام!


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سه شنبه, 20 شهریور 1396 13:59 خوانده شده: 3421 دفعه

در همین زمینه بخوانید: