یکی از موضوعات بسیار مهم و راهبردی که محل نزاع نظریه ها بوده است نوع نگاه به " آموزش و پرورش " است
بطحایی در برنامه خود در بخش " ارزش ها و باورها در بند 2 چنین می گوید :
" آموزش و پرورش عامل اصلی تربیت نیروی انسانی ، ضامن پایدار و مهم ترین نهاد تربیتی بعد از خانواده به شمار می آید و به عنوان امری حاکمیتی ، مبنای تحول در عرصه های مختلف نظام اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی کشور است . "
در یادداشت پیشین نوشتم ( این جا ) :
" بارها در نشست هایی که با مسئولان مختلف چه در داخل آموزش و پرورش و نیز خارج از آن داشته ام شنیده ام که آموزش و پرورش نهادی " حاکمیتی " است .
بارها گفته شده است که آموزش کلید توسعه و ارتقاو پیشرفت جامعه است .
اما هنوز برای من این " فرضیه " مبهم است و خیلی واضح نیست .
زمانی که سخن از حاکمیتی بودن آموزش و پرورش می کنیم آیا واقعا جایگاه و ارزش این نهاد مانند سایر نهادهای حاکمیتی مانند قوه قضائیه ، سازمان صدا و سیما و... است ؟
آیا وضعیت موجود در حوزه فرهنگ فقط معلول آموزش و پرورش و کارکردهای است و یا نهادهای فرهنگی دیگر که بودجه های قابل توجهی می گیرند اما در برابر عملکرد خود پاسخ گو نیستند نیز باید در معادلات و گفتمان رسمی به حساب آیند ؟
ماده 8- قانون مدیریت خدمات کشوری امورحاکمیتی را این گونه تعریف و تبیین می کند :
" آن دسته از اموری است که تحقق آن موجب اقتدار و حاکمیت کشور است و منافع آن بدون محدودیت شامل همه اقشار جامعه گردیده و بهرهمندی از این نوع خدمات موجب محدودیت برای استفاده دیگران نمیشود. "
اما درست در ماده 9 این قانون ، " آموزش و پرورش " در رسته امور اجتماعی، فرهنگی و خدماتی طبقه بندی می شود .
این نخستین تناقض در برداشت از کارکرد این نهاد است .
آموزش و پرورش در " برنامه ششم توسعه " نیز جایگاه شایسته ای متناسب با وزن خویش ندارد .
اگر قرار است که واقعا آموزش و پرورش مطابق قول مسئولان جایگاه حاکمیتی داشته باشد پس قاعدتا نباید این نهاد مهم همیشه درگیر مشکلات بودجه و پرداخت مطالبات و معیشت معلمان باشد .
پس از گذشت یک دهه از اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری هنوز ظرفیت های مهم این قانون مانند ماده 68 و یا ماده 125 برای معلمان به صورت کامل اجرایی نشده است !
اکنون نگاه دانش آشتیانی را به موضوع آموزش و پرورش و نحوه اداره آن می خوانیم .
دانش آشتیانی در بخش یکم – باورها ( انگارها ) در بند 4 چنین می گوید :
" 4-آموزش و پرورش حلقه اتصال بین حاکمیت و مردم است و باید از این نظر به عنوان یک نهاد مدنی مبتنی بر سازوکارهای مشارکت جویانه و مردم سالارانه انگاشته شود . "
در واقع تفاوت این دو دیدگاه بسیار و از دو جنس کاملا متفاوت است .
همین بند از برنامه بطحایی کافی است تا سندی باشد بر نگرش سنتی و از رده خارج ایشان در تعلیم و تربیت مدرن دنیای امروز .
بعید می دانم ایشان با چنین ذهنیتی بتواند حداقل اعتماد معلمان را به خود جلب کرده و قادر به گفتمان سازی میان دو بخش " ستاد و صف " در جامعه وسیع آموزش و پرورش باشد .
بطحایی در بخش " احکام برنامه ششم توسعه در حوزه آموزش و پرورش " در بند 6 گفته است :
" 6 – کوچک سازی ساختار اداری وزارت آموزش و پرورش و واحدهای تابعه ستادی و استانی به میزان حداقل 15 درصد از طریق واگذاری ، برون سپاری و خرید خدمت به استثنای مدارس دولتی "
نخستین پرسش بنده از ایشان آن است که بطحایی تا چه میزان و در زمان تصدی پست معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش در این امر موفق بوده است ؟
در همان ستادی که ایشان فعالیت می کرده است آیا توانسته است در ساختار اداری چابک سازی کند ؟
و اما مهم ترین اشتباه راهبردی بطحایی در تدوین این برنامه و این بند که البته در تضاد و تعارض با بند 3 از ماده 13 قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش است نشان می دهد که بطحایی با مشاهده تجربیات زمان وزارت فانی که او را به علت اجرای این قانون متهم به " مدرسه فروشی " می کردند حاضر به ریسک حتی در اجرای مرّ قانون نیست و این موضوع به وضوح نشان از روحیه محافظه کاری و حتی تبانی با نمایندگان مجلس بر سر موضوعات دیگر خواهد داشت در حالی که نگارنده همواره بر این باور بوده است که آموزش و پرورش ما برای خروج از این بن بست نیاز به یک وزیر با جرات ، جسور و پی گیر دارد .
( 4 - عواید حاصل از فروش ساختمان ها و زمین های بلااستفاده و نیز ساختمان ها و زمین های دیگر که در اختیار آموزش و پرورش است و میتوان آنها را با توجه به نیازهای آموزش و پرورش تبدیل به احسن نمود، در چهارچوب ضوابطی که از سوی وزارت آموزش و پرورش معین میشود. )
یکی از نکات مهم و راهبردی که بنده همواره بر آن تاکید داشته ام تربیت " معلم حرفه ای " بوده است .
علمی ترین ، به روز ترین و کارآمدترین راه برای اجرای این موضوع ، " سازمان نظام معلمی " است .
دانش آشتیانی در بخش دهم از برنامه خود بند جداگانه ای را به این موضوع اختصاص داده و عنوان می کند :
" 2 – 10 - تدوین طرح تشکیل سازمان نظام معلمی برای ارتقای منزلت حرفه ای فرهنگیان و واگذاری بخشی از مسئولیت های غیرحاکمیتی آموزش و پرورش به آن "
بطحایی در بند 9 از بخش رویکردهای برنامه اشاره دارد :
" 9- توسعه حرفه ای معلمان به منظور افزایش توان پاسخ گویی نظام آموزشی به نیازهای حال و آینده جامعه . "
در بخش اهداف و سیاست های اجرایی در بند 3 ( ارتقاء مدیریت منابع انسانی ) و شماره 3 چنین می گوید :
" 3 –3 طراحی و تدوین و اجرای نظام سنجش صلاحیت حرفه ای و رتبه بندی حرفه ای معلمان . "
حال پرسش از بطحایی این است که ایشان چه سازوکاری و مکانیسمی برای عملیاتی کردن این بندها دارد ؟
حذف عبارت " سازمان نظام معلمی " در برنامه محمد بطحایی در حالی که به صراحت در برنامه دانش آشتیانی مورد تاکید قرار گرفته بود یک نشانه آشکار و واضح از " بازگشت به عقب " است .
البته این بازگشت به عقب نه به دولت یازدهم که به زمان فرشیدی و حاجی بابایی است که " سازمان نظام معلمی " را متن پیش نویس سند تحول بنیادین حذف کردند !
بطحایی در بخش " عناوین برنامه ها " در بند 13 به ایجاد نظام رفاهی معلمان اشاره دارد :
" 13- ایجاد نظام رفاهی معلمان ( نظام خاص پرداخت حقوق ، درمان و سلامت ، تسهیلات رفاهی ، گردشگری ، منزلت اجتماعی ) .
این گونه عبارات بیشتر حالت شعاری و احساسی دارد .
فانی هم زمانی قبل از آن که وزیر آموزش و پرورش شود قول داده بود که " معاونت اقتصادی " ایجاد خواهد کرد اما هیچ گاه عملی نشد .
عذرخواهی هم نکرد .
به نظر من بطحایی به جای این حرف های دهن پر کن فقط سعی کند که ظرفیت های اجرا نشده قانون مدیریت خدمات کشوری مانند ماده 68 و یا ماده 125 و...را برای معلمان اجرایی کند .
و یا کمک های رفاهی مستقیم و غیرمستقیم که تقریبا همه کارمندان دولت از آن منتفع هستند را نیز برای معلمان اجرایی کند .
بطحایی روز شنبه 21 مرداد ماه که برای پاسخ به پرسش های کمیسیون فرهنگی حضور یافته بود ( این جا ) زمانی که برحل مشکل و معضلات معیشتی معلمان تأکید کرده بود در پاسخ به پرسش طیبه سیاوشی شاه عنایتی در مورد این که منابع مالی این دو مسئله را از چه منبعی تأمین خواهد کرد ؛ سکوت می کند .
همچنین این عضو کمیسیون فرهنگی مجلس خطاب به بطحایی چنین می گوید :
" متأسفانه در این نشست آقای بطحایی به این سوال پاسخ نداد که چرا با وجود 35 سال سابقه کاری در مدیریت کلان و میانی سیستم آموزشی کشور تغییراتی که بیان شد، در وزارت آموزش و پرورش اعمال نشد ولی امروز که بعد از 35 سال در رأس هرم قرار گرفتهاید، داعیهدار تغییر در سیستم هستید. "
و در جای دیگری تاکید می کند :
" همگان به مشکلات و ضعف سیستم آموزشی کشور واقفیم و میدانیم که این سیستم نیاز به روشهای نوین و سازی دارد اما اینکه افرادی از درون سیستم که مسئولان مدیریتی میانی و کلان در حوزه آموزش و پرورش داشته باشند و امروز نیز به این روش منتقد باشند، جای سوال دارد... "
این گونه سخنان و وعده ها مصداق تمثیل واقعی " سنگ بزرگ علامت نزدن است " و نیز " آدرس غلط دادن " می باشد .
نگارنده سعی کرد تا فقط تعدادی از مفاد و مواد برنامه بطحایی وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش را مورد نقد قرار دهد .
از نظر من ، برنامه بطحایی بیشتر حالت کلی و شعاری و فاقد مکانیسم و سازوکارهای دقیق و عملیاتی برای اجرا شدن است .
در این مورد صدای معلم حاضر است تا در مورد مفاد این برنامه با بطحایی مناظره داشته باشد .
در یک مقایسه تطبیقی برنامه دانش آشتیانی را بسیار علمی تر ، دقیق تر ، شفاف تر و به روز در مقایسه با برنامه بطحایی ارزیابی کرده و نمره می دهم .
اگر دانش آشتیانی اقتدار سازمانی لازم را داشت و یا اتاق فکری هوشمند و کارآمد و مشاوران و معاونینی دلسوز و صادق را بر می گزید و به منتقدان اهمیت می داد شاید بهترین گزینه در حال حاضر بود .