خرداد ماه سال 1394 به همراه دیگر معلمان نمونه کشوری،گذرم به وزارت آموزش و پرورش افتاد.آن روزها به رغم برگزاری مراسم گرامیداشت مقام معلم،از رویکرد مسئولان وزارت آموزش و پرورش چنین بر می آمد که"نه خانی آمده است و نه خانی رفته است"و هیچ اقدامی در راستای جذب و تامین اعتبار مالی جوایز معلمان نمونه کشوری صورت نگرفته بود.
هدف ما از مراجعه به ساختمان خیابان سمیه،پیگیری دلایل تاخیر و یا خلف وعده مسئولان وزارتخانه در پروسه اهدای جوایز بود.
در وزارت تحت امر علی اصغر فانی هم همه راه ها به "رم"ختم می شد و "رم"هم فردی غیر از سید محمد بطحایی،معاون پشتیبانی وزیر و متولی اصلی تامین بودجه دستگاه رسمی تعلیم و تربیت کشور نبود.
مسئولان حراست جهت هماهنگی انجام ملاقات، با دفتر بطحایی تماس گرفتند اما در میان حیرت نخبگان فرهنگی کشور،مرد دوم وزارتخانه نه تنها حاضر به دیدار با همکاران خود نشد بلکه مسئول دفتر خود را هم از دریافت شکوائیه این جمع منع کرد.هر چند معلمان نمونه کشوری با رسانه ای کردن موضوع و از طریق نهاد ریاست جمهوری به جوایز خود رسیدند اما تجربه ای تلخ از نحوه تعامل و مواجهه معاون پشتیبانی وزیر با همکاران فرهنگی در ذهن همه ما نقش بست.
اکنون نه سرانگشت تدبیر بلکه دستان لابی، درصدد است بر قامت بطحایی ردای وزارت آموزش و پرورش بپوشاند.
پرونده کاری وی سراسر مشورت گریزی،خودمحوری،بی اعتنایی به مطالبات فرهنگیان و عافیت طلبی است.
پرسش اینجاست که چنین فردی با این سطح و سقف از تعامل،گفت و گو و تکریم ارباب رجوع چگونه قادر به هدایت کشتی طوفان زده آموزش و پرورش با بیشترین مسافر خواهد بود؟
به اذعان اکثریت قریب به اتفاق فرهنگیان کشور،علی اصغر فانی ناکارآمدترین وزیری بود که بر دستگاه مظلوم آموزش و پرورش کشور تحمیل شد و بدون تردید افرادی چون بطحایی و زرافشان نیز،در نابه سامانی ها و ناکامی های وزارت و تضییع حقوق معلمان در سال های اخیر مسئولیت مستقیم دارند.
به برنامه های اعلامی بطحایی نگاه کنید : چه تفاوتی با اهداف و برنامه های فانی دارد؟
وعده کیفیت بخشی به آموزش و ارتقای وضعیت معیشتی فرهنگیان،اقدامی شعاری،کلیشه ای،فاقد جذبه و معلم فریبی است.
خروجی وزارت حاجی بابایی و فانی که پیش از بطحایی چنین فرآیندی را اولویت فعالیت های خود اعلام کرده بودند چه بود؟!
اگر در ایران،وزرا، معاونین وزیر و مدیران کل پس از خاتمه دوره مدیریت،بر اساس عملکرد خود مورد قضاوت پرسنل دستگاه متبوع و یا حسابرسی نهادهای نظارتی قرار گیرند؛سید محمد بطحایی و بسیاری از مقامات کنونی وزارت آموزش و پرورش در کنار حاجی بابایی و فانی،عامل و مسبب تمام نابه سامانی های این دستگاه معرفی خواهند شد.
تخلفات گسترده مالی و عدم شفافیت در عملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان،قصه پر غصه ای است که بطحایی در جایگاه نایب رئیس هیات امنای صندوق در خلق آن موثر بوده است.
سوء مدیریت بطحایی،فانی و غندالی، بزرگ ترین بنگاه اقتصادی فرهنگیان را به ورطه زیان و حتی ورشکستگی کشاند.
در حوزه جذب اعتبارات مالی برای دستگاه بدهکار آموزش و پرورش،بطحایی به عنوان معاون پشتیبانی وزارت و ریاست مرکز ملی نظارت راهبردی سازمان برنامه و بودجه،فاقد توان لابی گری،اقتدار و انگیزه بود تا وزارت آموزش و پرورش کمترین بهره را از خوان بودجه کشور نصیب خود سازد.
این واقعیت را باید در نظر گرفت که ترکیب سیاسی کابینه،برآیند رویکرد اصلاح طلبانه ملت و تامین کننده مطالبات بیست و چهار میلیون رای دهنده نیست اما نکته عجیبی که در این روند پررنگ تر شده است؛،تمیز خطوط سیاسی و جناحی مدیران آموزش و پرورش است.
گویا این افراد دو برگ هویتی متفاوت در کشوی میز مدیریت خود دارند که در بزنگاه انتخابات و متناسب با دیدگاه جناح پیروز،با هدف حفظ موقعیت،یکی از آن ها رونمایی و ضمیمه پرونده می شود.
بطحایی و زرافشان در این دسته قرار دارند و هنوز کسی نمی داند که دل در گرو کدام اردوگاه سیاسی دارند.
در پایان باید به این موضوع اشاره کرد که جامعه فرهنگیان کشور از رای قاطع خود به روحانی و نفی افراط گرایی پشیمان نیست اما از دکتر روحانی به واسطه عدم معرفی چهره ای فرهیخته و کاردان برای مدیریت کلیدی ترین وزارتخانه کشور گلایه دارد.
در این شرایط، انتظار قاطبه فرهنگیان کشور از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، رای عدم اعتماد به گزینه پیشنهادی رئیس جمهور و ایجاد فرصتی جدید برای معرفی فردی شایسته جهت تصدی وزارت آموزش و پرورش است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید