چاپ کردن این صفحه

علی پورسلیمان/ مدیر گروه صدای معلم

چرا بطحایی آمد ؟

در یادداشت بعدی عملکرد ایشان و نیز برنامه ارائه شده توسط آقای بطحایی را در حد بضاعت مورد نقد کارشناسی و مستدل قرار می دهم/ جامعه ما فاقد نظام " تحزب " و " تشکل " به معنای واقعی و جهانی آن است/ نامزدها در ایام انتخابات در رقابت برای جلب نظر و رای بیشتر  شعارهای " حداکثری " سر داده و انتظارات و توقعات جامعه را به نحود وحشتناک و فزآینده ای بالا می برند/ پس از پایان  ماراتن نفس گیر انتخابات و مشخص شدن چهره پیروز میدان و هنگام معرفی کابینه به یک بار موضوع " ملاحظات " و"  محدودیت ها " مطرح می شوند/ اگر این محدودیت ها و ملاحظات وجود دارد پس چرا در زمان تبلیغات مورد توجه قرار نمی گیرد / نامزدها  حتی با بزرگ نمایی نواقص و تخریب یکدیگر که البته به نفع سیستم نیست و با ارائه وعده ها و شعارهای دست نیافتنی مدینه فاضله ای برای همگان می سازند غافل از آن که جامعه ما اکثرا یک جامعه توده ای و احساسی است و همه به دنبال " قهرمان " می گردند تا وظایف ذاتی و شهروندی خویش را بر دوش وی بیفکنند/ تا زمانی که " جامعه مدنی "  و " نهادهای مدنی "  در کشور ما شکل نگیرند این دور تسلسل تا پایان گریبان گیر ما خواهد بود و همیشه باید در حال دوران  بین چرخه " شورش " و " سکوت " باشیم/ " فانی " و " دانش آشتیانی " محصول لابی و برآیند تشکل های فرهنگیان اصلاح طلب بودند/ تشکل های حامی این وزرا به جای نقد کارشناسی اوضاع ، گرفتن خطاهای سیستم ، اصلاح و ارتقای فرهنگی سازمانی در آموزش و پرورش و ارائه گزارش های شفاف همه چیز را به حال خود رها کرده و بعضا مشغول سهم خواهی و تصاحب میزها و صندلی ها شدند/ اکثرا نخبگان و روشنفکران جامعه ما نیز  به وظایف خویش عمل نمی کنند و بسیاری از آن ها در این مواقع حساس در وادی " پوپولیسم "  می غلطند و آدرس های غلط می دهند و تحرک خاصی برای افزایش چگالی آگاهی جامعه بروز نمی دهند/ در جامعه توسعه و رشد نیافته ما تقریبا همه چیز از دریچه " سیاست " و " روابط  و منافع شخصی " نگریسته شده و معیارهای مهم و راهبردی مانند  " کارآمدی " در رتبه آخر قرار می گیرد/ اگر نمی توانیم جامعه را تغییر دهیم اما  آموزش و پرورش که خانه دوم ماست را باید بتوانیم ترمیم و اصلاح کنیم/ سیستم پایه گذاری کنیم تا شاهد این همه آزمون و خطا ، از بین رفتن سرمایه اجتماعی و اصطکاک تصاعدی نیروها و افکار نباشیم و انرژی سیستم معطوف به هم افزایی و نوآوری و خلاقیت گردد/ در صورت تشکیل سازمان نظام معلمی حتی میزان دخالت های غیرتخصصی و غیرقانونی از منابع مختلف به حداقل خواهد رسید/ اگر این شیفت فرضا از روی آقای زرافشان به فردی مانند شهیندخت مولاوری گرایبش پیدا می کرد ممکن بود این وضعیت برای گروه ها و اقشار دیگر جامعه نیز بازتولید شود و این ممکن بود از نظر مسئولان عوارض و پیامدهایی داشته باشد/ اگر حاکمیت قادر به احصاء و پاسخ گویی مطالبات و حقوق آموزش و پرورش و ذی نفعان آن نیست اما داشتن یک وزیر باسواد ، با شهامت و مردمی حق طبیعی آنان است/ نتیجه طبیعی این کنش و واکنش ها پایین آمدن آستانه تحمل جامعه ، افزایش خشونت  نسبت به گروه های مرجع و در نهایت این خواهد بود که مردم ایران در کنار مردم عراق پرخاشگرترین و عصبانی ترین مردم دنیا باشند/ باید صدای معلمان را شنید/ چهره هایی مانند زرافشان ، بطحایی و... با اندک تفاوتی  از دایره بسته مدیران آموزش و پرورش هستند/ در صورت رای اعتماد مجلس به بطحایی همین وضعیت موجود با اندکی تغییرات حفظ خواهد شد و البته بطحایی سعی خواهد کرد نیروهایی که باعث کوج اجباری وی به سازمان مدیریت و برنامه ریزی شده و او را از فرصت " وزارت " محروم کردند را از صحنه خارج نماید/ همین  که معلمان توانستند با توسل به مطالبه گری هوشمندانه و خردمندانه اتحاد و لابی نیروهای غیرپاسخ گو و پشت پرده را در هم بشکنند و زرافشان را وادار به انصراف کنند گام بسیاری مهمی در فرآیند مطالبه گری است/ توهین ، اتهام پراکنی ، تخریب و... در شان فرهنگیان  و معلمان نیست/ باید بتوانیم یکدیگر را تحمل کرده و گفت و گو کنیم/ جنس مطالبه گری و کنش گری  از نوع آرام ، تدریجی ، مستمر و رو به آینده  است...

دلایل معرفی محمد بطحایی و آسیب شناسی تشکل های فرهنگیان

پس از انصراف علی زرافشان در خوش بینانه ترین حالت هم کم تر کسی تصور می کرد  که محمد بطحایی در لیست پیشنهادی کابینه تدبیر و امید قرار گیرد .

سعی خواهم کرد در این نوشتار نگاهی به برخی علل شکل گیری این وضعیت داشته و  البته در یادداشت بعدی عملکرد ایشان و نیز برنامه ارائه شده توسط آقای بطحایی را در حد بضاعت مورد نقد کارشناسی و مستدل قرار دهم .

همان گونه که مستحضرید جامعه ما فاقد نظام " تحزب " و " تشکل " به معنای واقعی و جهانی آن است .

نامزدها در ایام انتخابات در رقابت برای جلب نظر و رای بیشتر  شعارهای " حداکثری " سر داده و انتظارات و توقعات جامعه را به نحود وحشتناک و فزآینده ای بالا می برند .

پس از پایان  ماراتن نفس گیر انتخابات و مشخص شدن چهره پیروز میدان و هنگام معرفی کابینه به یک بار موضوع " ملاحظات " و"  محدودیت ها " مطرح می شوند .

اگر این محدودیت ها و ملاحظات وجود دارد پس چرا در زمان تبلیغات مورد توجه قرار نمی گیرد ؟

در واقع نامزدها  حتی با بزرگ نمایی نواقص و تخریب یکدیگر که البته به نفع سیستم نیست و با ارائه وعده ها و شعارهای دست نیافتنی مدینه فاضله ای برای همگان می سازند غافل از آن که جامعه ما اکثرا یک جامعه توده ای و احساسی است و همه به دنبال " قهرمان " می گردند تا وظایف ذاتی و شهروندی خویش را بر دوش وی بیفکنند .

از نظر نگارنده تا زمانی که " جامعه مدنی "  و " نهادهای مدنی "  در کشور ما شکل نگیرند این دور تسلسل تا پایان گریبان گیر ما خواهد بود و همیشه باید در حال دوران  بین چرخه " شورش " و " سکوت " باشیم .

چیزی که من  همواره روی آن تاکید داشته  و دارم فرآیند " مطالبه گری " است .

مطالبه گری با قهرمان زدگی تناسب و سنخیتی ندارد .

قبلا نوشتم ( این جا ) و تاکید کردم که  رئیس جمهور ساز و کار انتخاب وزیر آموزش و پرورش را شفاف سازی کند .

زرافشان با کدام مکانیسم معرفی شد ؟

چرا رفت و بطحایی با کدام مکانیسم و ساز و کار آمد ؟

حداقل در 4 سال گذشته پس از دولت های نهم و دهم این " تشکل های فرهنگیان " بودند که نقش به سزایی در تعیین وزیر آموزش و پرورش داشتند .

" فانی " و " دانش آشتیانی " محصول لابی و برآیند تشکل های فرهنگیان اصلاح طلب بودند .

دلایل معرفی محمد بطحایی و آسیب شناسی تشکل های فرهنگیان  متاسفانه این فرآیند در عمل ناکارآمدی خود را به اثبات رساند و تشکل های حامی این وزرا به جای نقد کارشناسی اوضاع ، گرفتن خطاهای سیستم ، اصلاح و ارتقای فرهنگی سازمانی در آموزش و پرورش و ارائه گزارش های شفاف همه چیز را به حال خود رها کرده و بعضا مشغول سهم خواهی و تصاحب میزها و صندلی ها شدند .

اکنون نیزموافقت و مخالفت آن ها اکثرا از زاویه حفظ منافع شخصی و جایگاه سازمانی و حفظ تیول داری در وزارت آموزش و پرورش است .

تشکل های فرهنگیان که خود فاقد مانیفست و تئوری مشخصی برای فرآیند مطالبه گری و کنش گری معلمان هستند و حتی دارای توان گفت و گو و مذاکره با یکدیگر در یک جمع بسیار محدود نیستند چگونه می خواهند برای جامعه " مرجع " گفتمان سازی  کنند ؟

الگوی فعالیت در این تشکل ها بیش از آن که بر مبنای کار تیمی و مدیریت بر مبنای هدف باشد بیشتر از جنس " رقابت " است ؛ پدیده ای که همزاد نظام آموزشی ما و نرم جامعه است .

تشکل های فرهنگیان باید افکار عمومی جامعه را نمایندگی و راهبری کنند و البته که باید در برابر عملکرد خویش پاسخ گوباشند .

حال در جامعه ای که " تحزب " به معنای واقعی آن تعریف و تببین نشده است و تشکل های فرهنگیان نیز در عمل نشان دادند که مسیر درست ، منطقی و قابل اطمینانی برای ارائه  گزینه " مطلوب با ریسک کم تر " نیستند و حتی برخی از آنان سر بزنگاه جای پای وزیری مانند فانی را خالی کردند ؛ مکانیسم " جایگزین " چه خواهد بود ؟

بنابراین نباید خیلی از انتخاب و معرفی افرادی چون زرافشان و بطحایی و... متعجب شد .

در کشورهای توسعه یافته و دارای نظام " تحزب " این مسائل حل شده است .

احزاب کادرسازی می کنند ، سلسله مراتب تشکیلاتی وجود دارد ، شایسته ترین ها در درون احزاب و طی ساز و کارهای دموکراتیک بالا می آیند و جامعه هم تکلیف خود می داند و انتخاب می کند و مهم از همه این ها ، " پاسخ گو بودن " و " مسئولیت پذیری " حزب پیروز در برابر افکار عمومی است .

اگر حزبی نتوانست به برنامه ها  و عده های داده شده عمل کند مردم در دور بعدی از " حق انتخاب " خود استفاده می کنند .

متاسفانه اکثرا نخبگان و روشنفکران جامعه ما نیز  به وظایف خویش عمل نمی کنند و بسیاری از آن ها در این مواقع حساس در وادی " پوپولیسم "  می غلطند و آدرس های غلط می دهند و تحرک خاصی برای افزایش چگالی آگاهی جامعه بروز نمی دهند .

می توان ادعا کرد که در جامعه توسعه و رشد نیافته ما تقریبا همه چیز از دریچه " سیاست " و " روابط  و منافع شخصی " نگریسته شده و معیارهای مهم و راهبردی مانند  " کارآمدی " در رتبه آخر قرار می گیرد .

حال چه باید کرد ؟

در آموزش و پرورش و به عنوان یک دستگاه محور توسعه چه اقدامی باید انجام داد تا یک ساز و کار و مکانیسم مشخص برای تعیین وزیر آموزش و پرورش تعریف و تبیین گردد .

اگر نمی توانیم جامعه را تغییر دهیم اما  آموزش و پرورش که خانه دوم ماست را باید بتوانیم ترمیم و اصلاح کنیم .

دلایل معرفی محمد بطحایی و آسیب شناسی تشکل های فرهنگیان

  مناسبات را از نو تعریف کنیم .

سیستم پایه گذاری کنیم تا شاهد این همه آزمون و خطا ، از بین رفتن سرمایه اجتماعی و اصطکاک تصاعدی نیروها و افکار نباشیم و انرژی سیستم معطوف به هم افزایی و نوآوری و خلاقیت گردد .

شاید این وضعیت در دستگاه های دیگر نیز الگو برداری شود .

در یادداشت پیشین  در نقد اشتباهات استراتژیک دانش آشتیانی نوشتم ( این جا ) :

6- بارها روی تشکیل سازمان نظام معلمی تاکید کرده ام .

دلایل معرفی محمد بطحایی و آسیب شناسی تشکل های فرهنگیان

متاسفانه بسیاری چه در میان معلمان و چه در میان مسئولان تصور درست و یا جامعی از کارکرد این نهاد پیشرو ندارند .

برای این نهاد مدنی می توان کارکردهای مختلفی تعریف و تبیین کرد .

وقتی که نظام معلمی در یک ساختار از پایین به بالا و با  مشارکت گسترده ، شفاف و قانون مند معلمان شکل می گیرد  می توان ادعا کرد که این نهاد در صورت  تاسیس افکار عمومی معلمان را نمایندگی می کند .

هر چهار سال بحث تعیین وزیر آموزش و پرورش مطرح می شود .

جناح های سیاسی هر یک از منظر خویش و برای آن که آینده سیاسی خود را تضمین کنند وارد این بازی می شوند .

تشکل ها و احزاب نیز مطابق عادت مالوف وارد پروسه سهم خواهی می شوند ...

آن چه که عاید و سهم معلمان از این کشاکش ها ، درگیری ها و ضایع کردن ها می شود به احتمال زیاد یک " وزیر خنثی ، بی تحرک و غیرپاسخ گو "   است.

با این وضعیت میزان اعتماد و امید معلمان به عنوان یکی از ارکان مهم دستگاه تعلیم و تربیت به اصلاح سیستم رو به روز کاهش می یابد .

سازمان نظام معلمی به عنوان یک نهاد مرجع و تخصصی  می تواند نظر خویش را در این مورد تسلیم نماید .

در صورت تشکیل سازمان نظام معلمی حتی میزان دخالت های غیرتخصصی و غیرقانونی از منابع مختلف به حداقل خواهد رسید .

وزیر آموزش و پرورش آینده واقعا مهم ترین اولویتش باید تاسیس و تثبیت درست ، علمی و منطقی این نهاد معلمی باشد . ..."

 

سخنی با مسئولان :

شیفت ( shift ) از زرافشان به بطحایی حاوی پیامی است .

قبلا هم تاکید کردم نیازی نیست در انتخابات سقف انتظارات جامعه را چند برابر کرد و پس از آن صحبت از معذورات و ملاحظات کرد .

جامعه این گونه چرخش ها و توجیهات – حتی اگر مصلحتی در آن نباشد – را نمی پذیرد .

تحلیل من این است که اگر این شیفت فرضا از روی آقای زرافشان به فردی مانند شهیندخت مولاوری گرایبش پیدا می کرد ممکن بود این وضعیت برای گروه ها و اقشار دیگر جامعه نیز بازتولید شود و این ممکن بود از نظر مسئولان عوارض و پیامدهایی داشته باشد ...

اما باید با مردم و معلمان صادق بود .

" ....نمی شود سخن از حاکمیتی بودن آموزش و پرورش راند و نسبت به این که چه کسی وزیر آموزش و پرورش می شود حساسیت مزمن داشت اما فرضا بیش از یک سوم مدارس کشور مخروبه باشند ، دانش آموزان در مدارس کپری و یا کانکسی و... با کم ترین امکانات تحصیل کنند ، آموزش و پرورش همیشه کسری بودجه داشته و تقریبا همه بودجه آن صرف حقوق پرسنل شود و اعتباری برای کیفیت بخشی نداشته باشد ، حق التدریس معلمان تا ماه ها پرداخت نشود ، برخی معلمان خرید خدمات ماهانه فقط سیصد هزار تومان حقوق بگیرند در حالی که حتی بیمه هم ندارند ( این جا ) ، اکثریت معلمان زیر خط فقر بوده و حتی یک بیمه تکمیلی کارآمد نداشته باشند ، در مدارس مشاور و یا مربی بهداشت نداشته باشیم و  صدها مسائل ریز و درشت دیگر ... "

در این جا مخاطب من فقط شخص رئیس جمهور نیست .

اگر حاکمیت قادر به احصاء و پاسخ گویی مطالبات و حقوق آموزش و پرورش و ذی نفعان آن نیست اما داشتن یک وزیر باسواد ، با شهامت و مردمی حق طبیعی آنان است .

این را نمی توان " زیاده خواهی " انگاشت  و صدای حق طلبی را وارونه شنید .

نتیجه طبیعی این کنش و واکنش ها پایین آمدن آستانه تحمل جامعه ، افزایش خشونت  نسبت به گروه های مرجع و در نهایت این خواهد بود که مردم ایران در کنار مردم عراق پرخاشگرترین و عصبانی ترین مردم دنیا باشند .

باید صدای معلمان را شنید .

این  حداقلی ترین خواسته است .

دلایل معرفی محمد بطحایی و آسیب شناسی تشکل های فرهنگیان

سخنی با معلمان :

از نطر بنده و همان گونه که قبلا نیز بیان کردم چهره هایی مانند زرافشان ، بطحایی و... با اندک تفاوتی  از دایره بسته مدیران آموزش و پرورش هستند هر چند ممکن است در ارزیابی کارشناسانه بطحایی در یک پله بالاتر از زرافشان قرار بگیرد .

تحلیل من این است که در صورت رای اعتماد مجلس به بطحایی همین وضعیت موجود با اندکی تغییرات حفظ خواهد شد و البته بطحایی سعی خواهد کرد نیروهایی که باعث کوج اجباری وی به سازمان مدیریت و برنامه ریزی شده و او را از فرصت " وزارت " محروم کردند را از صحنه خارج نماید ...

همین  که معلمان توانستند با توسل به مطالبه گری هوشمندانه و خردمندانه اتحاد و لابی نیروهای غیرپاسخ گو و پشت پرده را در هم بشکنند و زرافشان را وادار به انصراف کنند گام بسیاری مهمی در فرآیند مطالبه گری است .

مهم این است که این کار با حداقل هزینه انجام شده است .

در کنش گری نباید نگاه " صفر یا صد " داشته و یا مطلق نگاه کنیم .

باید در نظر داشت که وزیر شدن بطحایی و... به معنای به آخر خط رسیدن و پایان دنیا نیست !

جامعه ما توسعه نیافته است و نهادهای مدنی در آن شکل نگرفته است .

توهین ، اتهام پراکنی ، تخریب و... در شان فرهنگیان  و معلمان نیست .

باید بتوانیم یکدیگر را تحمل کرده و گفت و گو کنیم .

معلمان باید با هوشمندی خود ثابت کنند که همچنان " گروه مرجع " هستند و البته این نیازمند استمرار مطالبه گری  در چارچوب قوانین و حرکات مسالمت آمیز است .

جنس مطالبه گری و کنش گری  از نوع آرام ، تدریجی ، مستمر و رو به آینده  است .

" نهادسازی " باید نخستین اولویت وزیر آینده آموزش و پرورش و به ویژه معلمان باشد .

چهارشنبه, 17 مرداد 1396 20:40 خوانده شده: 2903 دفعه

در همین زمینه بخوانید: