جنگلی را در نظر بگیرید که سوداگران و قاتلان محیط زیست درختان آن را به یغما برده اند ...
کویری را تصور کنید که تاکنون آبی به خود ندیده است ...
در صورت بارش یک باران سخت و غیرقابل پیش بینی چه اتفاقی خواهد افتاد ؟
بدون تردید ؛ سیل !
سیل می آید و همه چیز را خراب و ویران می کند .
جامعه انسانی هم همین وضعیت را پیش رو دارد .
درختان و گیاهان در برابر سیل مقاومت کرده و آن را کنترل می کنند .
این درختان را می توان در جامعه همان " نهادهای مدنی " تصور کرد .
جامعه مدنی را می توان این گونه تعریف کرد ( 1 ) :
" جامعه مدنی شامل گروه ها یا سازمان هایی است که بر اساس علایق ( منافع ) شهروندان عمل می کنند اما این کنش در بیرون از حاکمیت و بخش های سوده ده اتفاق می افتد .
سازمان ها و نهادهایی که جامعه مدنی را شکل می دهند شامل اتحادیه های کارگری ، سازمان های غیرانتفاعی ، کلیساها و سایر نهادهای خدماتی است که خدمت و وظیفه مهمی را به جامعه ارائه می دهند اما عموما انتظارات بسیار کمی را در مقابل از جامعه دارند . "
در فرهنگ آکسفورد معنی " جامعه مدنی " چنین آمده است : ( 2 )
" جامعه ای شامل اجتماع شهروندان که از طریق علایق مشترک و فعالیت های جمعی به همدیگر متصل می شوند . "
سال 1376 را می توان نقطه عطفی برای آغاز این رودیداد دانست .
تعداد تقاضا برای اخذ مجوز تشکل های مدنی از این سال نضج و شدت گرفت .
در حوزه آموزش و پرورش نیز تشکل های متعددی تاسیس شدند و این روند با تغییراتی تاکنون استمرار داشته است .
به نظر می رسد علی رغم این خیزش گروه هایی از جامعه و اقدام آنان برای تشکیل احزاب و تشکل ها هنوز " جامعه مدنی " در ایران مطابق تعریفی که در بالا آمد اساسا تشکیل نشده است .
" جامعه مدنی " در مقابل " جامعه توده ای " قرار می گیرد .
در جامعه مدنی ، " قانون " فصل الخطاب است و روابط میان مردم (شهروندان ) بر اساس قانون تعریف و تبیین می شود .
اما در جامعه " توده ای " حرف اول و آخر را " پوپولیسم " می زند .
هر کسی شعارهای تندتر و عوام پسندانه ای بدهد و احساسات عمومی را تحریک و تهییج کند مورد اقبال عمومی واقع می شود اما پس از این اقبال مردم و آشکار شدن نیات اصلی و فقدان کارایی شعار دهندگان و پوپولیست ها جامعه دچار سرخوردگی ، یاس ، انفعال و برخی اوقات خشونت و در نهایت فروپاشی می شود .
" پوپولیست ها " از تشکیل جامعه مدنی به شدت می ترسند و با آن مخالفت می کنند .
در جامعه مدنی روابط میان دولت ( حاکمیت ) و " ملت " بر اساس قانون تنظیم می شود و " پاسخ گویی و مسئولیت پذیری " رفتار غالب حاکمیت در برابر مردم است .
اما پرسش این است که چرا و علی رغم گذشت حداقل 20 سال هنوز به الفبای جامعه مدنی هم نرسیده ایم ؟
شاید منطقی ترین و بدیهی ترین پاسخ به این پرسش آن باشد که برای تشکیل جامعه مدنی باید " نهادهای مدنی " شکل بگیرند .
اما پرسش مهم تر این است که آیا نهادهای مختلفی که تحت عناوین مختلف شکل گرفته در تعریف " نهاد مدنی " قرار می گیرند ؟
آیا صفت " غیردولتی " بودن که مهم ترین و راهبردی ترین ویژگی ای در مورد این نهادها است رعایت شده است ؟
آیا نهادهای مدنی در برابر خدماتی که قرار است به شهروندان ارائه کنند انتظارات و توقعات بسیاری کمی از " قدرت مستقر " دارند ؟
آیا الگوهای کار جمعی ( اشتراکی ) و تقدم منافع جامعه بر منافع فردی در این نهادهای مدنی رعایت می شود ؟
اگر جامعه مدنی شکل گرفته بود آیا شاهد به قدرت رسیدن " پوپولیست ها " در انتخابات سال 84 و پس رفت جامعه بودیم ؟
متاسفانه پاسخی که می توان به این پرسش ها داد " منفی " است .
حداقل در حوزه آموزش و پرورش نهادهای مدنی اکثرا برای سهیم شدن در قدرت و برخورداری از " رانت " شکل گرفته اند .
در یادداشتی که قبلا در مورد آسیب شناسی تشکل های فرهنگیان تحت عنوان " " نوشتم به مواردی اشاره کردم ( این جا ) :
" یکی از موضوعات مهم و قابل تامل در تشکل های معلمان که ممکن است حتی ماموریت ، فلسفه و کارکرد یک تشکل را با چالش اساسی رو به رو کند مساله " تعارض در نقش " است .
تشکل ها در معنای عام و آن چه در این مقال در حوزه آموزش به طور اخص منظور نظر من است یک کارکرد مهم و مشترک دارند و آن بحث " نظارت " است .
آیا تشکل های معلمان تاکنون توانسته اند به این کارکرد مهم عمل کنند و یا کنش آنان تحت رویکردهای دیگری خارج و یا حتی در تضاد با این فصل مهم و حیاتی بوده است .
آیا فرضا فردی که یک پست ستادی ، اجرایی و یا اداری در حوزه آموزش و پرورش دارد می تواند بدون در نظر گرفتن ملاحظاتی که پست مربوطه برای او ایجاد می کند به ایفای نقش واقعی تشکل یعنی " نظارت و کنترل " بپردازد ؟
به عنوان مثال ؛ « حیدر زندیه » دبیر کل سازمان معلمان ایران در مورد دیدارش با حسین مظفر وزیر وقت آموزش و پرورش به موضوعی اشاره کرده بود .
هسته اولیه و شاکله غالب این تشکل با حضور مدیران وزارت آموزش و پرورش به ویژه در سطح میانی و نیز تحتانی شکل گرفت .
زندیه در این دیدار جمله ای از مظفر را نقل قول کرد و مضمون آن جمله این بود : " مگر می شود مدیرانی که خود دارای مسئولیت و اختیار در حوزه مدیریتی هستند خودشان منتقد عملکرد سیستم شوند ."
این جمله ای قابل تامل است .
فردی که دارای اختیار و به عبارتی مسئولیت در سازمان است باید در برابر آن چه قوانین بر عهده او نهاده اند پاسخ گو باشد ... "
در حال حاضر بدنه اکثریت تشکل های فرهنگیان را افرادی تشکیل می دهند که دارای پست ها و سمت های دولتی و اداری هستند .
و البته این افراد به هر ترتیب قصد دارند که جایگاه و موقعیت خویش را در سیستم دولتی حفظ و حتی اتقاء بخشند .
در واقع یکی از صفات مهم نهادهای مدنی که " غیردولتی بودن " است کارکرد خود را از دست داده است .
در تعریف فوق اشاره شد که نهادهای مدنی در برابر خدمات مختلفی که به جامعه ارائه می کنند انتظارت کمی از سیستم و حتی جامعه دارند .
اما آیا واقعا چنین است ؟
اصولا فلسفه تشکیل تشکل های مدنی در ایران برای سهیم شدن در فرآیند قدرت و نزدیک شدن به منابع قدرت است .
( لازم به ذکر است که " رسانه " نیز می تواند در حوزه نهادهای مدنی طبقه بندی شود اما متاسفانه در اکثر موارد کارکردی شبیه " تشکل " پیدا کرده است . )
در آموزش و پرورش نیز تشکل ها از فلسفه وجودی خویش فاصله گرفته و اکثرا کارشان به لابی گری در قدرت و مهره چینی محدود و منحصر شده است .
داده هایی که فرد با خودش دارد در برابر انتظاراتی که از سیستم دارد به هیچ وجه قابل مقایسه نیست .
و اما پدیده تاسف آور آن است که افراد مسئول و صاحب قدرت به جای آن که در برابر نهادهای مدنی پاسخ گو باشند خود بعضا نقش " اپوزیسیون " سیستم را بازی کرده و حتی از دیگران و جامعه طلبکار هم می شوند !
این در حالی است که نقد و پالایش قدرت باید توسط نهادهای مدنی در جامعه صورت گیرد .
مشکل اصلی در جامعه ما ، " وارونگی و باژگونگی " مفاهیم و تعارض در نقش هایی است که حتی جا به جا شده و فرآیند معکوس را طی کرده اند .
این هرج و مرج در نهادهایی که باید تسهیل گر تشکیل " جامعه مدنی " باشند فرآیند تشکیل آن را با تاخیر و حتی " مانع " مواجه کرده است .
« پوپولیسم » در جامعه ایران زمینه های قوی و برگشت پذیری دارد و جزئی از فرهنگ عمومی شده است .
ممکن است تکنولوژی رسانه و فرآیند آگاه سازی وجه غالب بروز و ظهور آن را دچار وقفه و یا تاخیر کند اما مهم این است که با کم رنگ شدن این ابزارها ممکن است دوباره در شکلی دیگر به علت توسعه نیافتگی جامعه ظاهر شود و قوام یابد .
مشارکت در جامعه مدنی باید به یک " باور " و" فرهنگ " در جامعه تبدیل شود .
بدون تشکیل جامعه مدنی بر پایه مفاهیم درست و جهانی باید همیشه در بیم غلبه پوپولیسم و ظهور لایه تربیت نایافته پنهان جامعه باشیم .
( 1 ) http://study.com/academy/lesson/what-is-a-civil-society-definition-examples.html
( 2 ) https://en.oxforddictionaries.com/definition/civil_society