سرانجام نشست خبری رئیس جمهور دولت های نهم و دهم برگزار شد .
بر اساس آن چه قبلا آمد ( این جا ) ؛ صدای معلم به عنوان یک رسانه تخصصی ، رسمی و با سابقه در حوزه آموزش و پرورش و معلمان برای حضور در این نشست درخواست خود را به مسئول مربوطه ارائه کرد .
آقای زواره ای حتی اسامی افراد را برای شرکت در این نشست از سوی صدای معلم دریافت کرد .
پس از تاخیر در پاسخ وقتی پی گیر شدیم متوجه شدیم که با درخواست ما موافقت نشده است .
مهم ترین دلیلی که عنوان شد " محدودیت جا " بود.
البته ایشان تاکید کرد که سعی شده است از رسانه ها و خبرگزاری های معروف و معتبر دعوت شود .
البته برای صدای معلم به عنوان رسانه ای که یک گفت و گوی 5 / 5 ساعته با آقای حاجی بابایی داشت و تبعات بعدی آن خیلی خوشایند آقایان نبود ؛ رد درخواست ما چندان دور از انتظار نبود !
از سوی دیگر ، آیا کسانی که اقدام به فراخوان عمومی می کنند خبر و یا اطلاعی از محدودیت های خویش ندارند ؟!
خیلی راحت می توانستند رسانه های هم سو و هم فکر را برای این نشست گزینش کنند و دیگر نیازی به این همه نمایش و تبلیغات بی پشتوانه نبود .
شاید هم خواسته اند کاریکاتوری از دموکراسی و احترام به افکار عمومی و به رخ کشیدن اقتدار خود را به دیگران نمایش دهند !
به نظر می رسد که طراحان و برنامه ریزان چنین نشستی بیش از آن که به جنبه خبری و یا رسانه ای آن جهت پاسخ به پرسش های افکار عمومی توجه داشته باشند به جنبه های تبلیغاتی و نمایشی آن متمرکز بوده اند .
یکی از نکات قابل توجه که در گزارش ایسنا آمده است ( این جا ) حضور عده ای است که جزء اصحاب رسانه نبودند و در میان سخنرانی احمدی نژاد کف می زدند و او را تشویق می کردند !
البته پاسخ آقای احمدی نژاد هم جالب است :
" ما همه باید به هم احترام بگذاریم . چرا می گویید در نشست های خبری کسی برای کسی کف نمی زند؟ ما در نیویورک سخنرانی می کردیم و کف می زدند. الان هم جمع شده ایم تا به تفاهم برسیم "
اما نکته مهم تر و قابل تامل تر جمله ای است که آقای احمدی نژاد در برابر پاسخ یکی از خبرنگاران اعلام می کند :
« ... به من میگفتند دیکتاتور. باید چیزی در دست من باشد که دیکتاتور باشم. چه چیزی در دست من بود؟ من باید ارتش و نیروی مسلحی در دستان خود داشته باشم تا بتوانم از آن استفاده کنم اما آیا چنین بود؟ یک معلم ساده آمده و رئیس جمهور شده است. چیزی دستش نبوده است که او را دیکتاتور خطاب میکردند.... »
برای من همیشه جای پرسش و ابهام است چرا زمانی که افراد سیاسی و مسئولان ارشد هر جا کم می آورند خود را متصف به صفت و عنوان " معلمی " می کنند ؟!
اگر واقعا ایشان به معلم و معلمی اعتقاد دارد چرا در این نشست یک رسانه معلمی حضور نداشت و حتی درخواست اش با پاسخ منفی افراد مسئول رو به رو می شود ؟
البته غیر از این اشاره دیگر شاهد هیچ پرسش و یا پاسخی در حوزه فرهنگیان و آموزش و پرورش در این نشست رسانه ای نیستیم .
نوع و محتوای پرسش و پاسخ ها اکثرا معطوف به جنبه های سیاسی است .
همین موضوع نشان می دهد که آموزش و پرورش و معلمان هیچ گاه دغدغه و مساله برای سیاست مداران ( بهتر است بگوییم " سیاست بازان ) و طیف های مختلف سیاسی نبوده است و آنان همواره نگاه ابزاری به این قشر داشته و در اکثریت موارد به فرهنگیان و معلمان به چشم " سازمان رای " نگریسته اند .
ممکن است برخی از معلمان با این ذهنیت تصور کنند حال که این گونه است باید عطا را بر لقا بخشید و اصولا وارد این گونه بازی ها و شعبده بازی ها نشد !
به باور نگارنده ، بهترین و طلایی ترین فرصت برای طرح مطالبات و انتظارات در فرصت هایی مانند انتخابات و البته اخذ تضمین های قوی برای اجرای آن است .
تحریم و قهر کردن هیچ گاه مشکلی را حل نکرده و نخواهد کرد .
تنها فایده این وضعیت هموارتر کردن مسیر برای جولان فرصت طلبان و پوپولیست ها و مدیریت آنان بر اوضاع است .
زمان انتخابات ، فرصتی مهم برای دسته بندی مطالبات و پیشنهاد برنامه های کارشناسی برای آینده به افراد نامزد است .
از سوی دیگر ،انتخابات زمانی برای پرسش گری و به چالش کشیدن افراد و جریان هایی است که کارنامه و عملکردی از خود در گذشته دارند .
آری !
انتخابات بهترین فرصت برای " حساب کشی " و " پاسخ گو افراد و جریان " هاست .
کارنامه آقای احمدی نژاد در 8 سال دوران ریاست جمهوری و در حوزه آموزش و پرورش و عملکرد وزراء واقعا قابل نقد و بررسی است و افراد صاحب نظر و کارشناس باید مسئولانه وارد این حوزه شوند .
آقای احمدی نژاد در سخنان خویش که در سایت دولت بهار منتشر شده است به صورت مفصل به حقوق اساسی مردم در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با ذکر برخی از اصول قانون اساسی اشاره می کند .
البته ایشان می گوید : " خیلی از افراد ، قانون اساسی را نمی خوانند و یا بعضاً به آن پای بند نیستند."
تاکنون بارها و بارها از رفتارهای دولت احمدی نژاد در حوزه آموزش و پرورش و معلمان انتقاد شده است اما به نظر می رسد وی و هم فکران احمدی نژاد تمایل و یا ظرفیتی برای شنیدن این نقدها را ندارند !
مثلا در نشست خبری می گوید : " کنفرانس خبری جای توضیح دادن این حساب ها نیست. می خواهیم تعداد بیشتری سوال هایشان را مطرح کنند ... "
و یا در جای دیگری از قول آقای عطریان فر چنین می گوید :
" آقای عطریان فر هم در نامه ای مفصل اعلام کرد که انتقاداتی که از دولت های نهم و دهم داشته ایم وجود خارجی نداشته است. "
« معیشت معلمان و اقتصاد آموزش و پرورش » همواره از مسائل بحث انگیز و چالش برانگیز بوده است .
هنوز آقای احمدی نژاد به این پرسش پاسخ نداده است که چرا در آذر ماه 1385 تقاضای استرداد لایحه مدیریت خدمات کشوری را از مجلس کرد ؟
اگر اصل بر رعایت حقوق مردم و آزادی های آنان در قانون اساسی است پس بازداشت آن همه معلم و فرهنگی در برابر مجلس که خواسته ای جز اجرای قانون همچون سایر افراد ملت داشتند چه بود ؟
تشکیل پرونده های مختلف برای فعالان صنفی و تشکل ها در هیات های رسیدگی به تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش که هدفی جز اجرای عدالت نداشتند ناظر بر کدامین حقوق ملت است که آقای احمدی نژاد از موضع " مظلوم نمایی " بر آن می کوبد ؟
هنوز پس از گذشت سال ها از این برخوردهای امنیتی هیچ یک از مسئولان دولت های نهم و دهم بابت آن عذرخواهی نکرده اند و تازه از موضع " منتقد " طلبکار دیگران هم هستند !
آیا فرضا اگر این افراد مورد اقبال رای مردم قرار گیرند باز هم همان روش های پلیسی و برخوردهای امنیتی در مورد مطالبه گری معلمان اجرا خواهد شد ؟
آیا اگر فرضا معلمی در مورد مطالبات خود مانند حق التدریس در زنگ تفریح اعتراضی کند و یا سر کلاس سخن از " نوع دیگری " بگوید باید منتظر عواقب آن باشد ؟
اگر به قول احمدی نژاد اساس بر اجرای مر قانون است پس چرا در دوران 8 ساله ریاست ایشان بر قوه مجریه و درآمدهای سرشار نفتی بسیاری از ظرفیت های قانون مدیریت خدمات کشوری برای فرهنگیان و معلمان عملیاتی نشد ؟
سخنان ایراد شده آقای احمدی نژاد نشان می دهد که متاسفانه احمدی نژاد همان احمدی نژاد است و شاید هم بی رحم تر و حساب گرتر !
به این سخنان توجه کنید :
" البته اگر دولت قبل بخواهد بازگردد حتما تغییراتی در مشی خود ایجاد خواهد کرد. خیلی ها نباید در دولت باشند و نیز مر قانون هم باید رعایت شود.... "
یکی از انتقاداتی که همواره از سوی طرفداران دولت تدبیر و امید مطرح شده است ابقای مدیران قبلی در این دولت بوده است .
البته اگر اصل بر شایسته سالاری و توجه به توان مندی و ظرفیت ها باشد این گونه انتقادها بار منطقی و قابل دفاعی نخواهند داشت .
اما هنوز فراموش نکرده ایم که چگونه مدیران در دولت های نهم و دهم علی رغم شایستگی و توان مندی از کار بر کنار شدند و با در حاشیه قرار گرفتند فقط به این خاطر که دیدگاه سیاسی موافقی نداشتند.
در بخش دیگری از این نشست ، احمدی نژاد در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه با توجه به عملکرد دولت های نهم و دهم و نارضایتیهایی که از این عملکرد در میان مردم وجود دارد در انتخابات پیش رو قرار است چه موضوعی از طرف جریانهای همسو با دولتهای نهم و دهم به چالش کشیده شود گفت: فکر میکنم اولین چیزی که باید تغییر پیدا کند همین افکار شما است که این پرسش را مطرح میکنید !
یعنی الان که آقای احمدی نژاد سمت چندان مهمی ندارد و دستش از قدرت کوتاه است به خبرنگار می گوید که تو نباید اساسا این پرسش را مطرح کنی !
تو باید فکرت را آن گونه که من می پسندم و می خواهم تغییر دهی !
این ظرفیت نقد پذیری افراد را به وضوح و آشکار نشان می دهد .
معلمی که آقای احمدی نژاد در ذهن خود ترسیم کرده است ؛ واقعا چگونه معلمی است ؟
آیا معلمی است که همه نظرات ، عقاید و افکار را و لو مخالف می شنود و می بیند و به آن احترام می گذارد ؟
پس :
آقای معلم !
بی جهت خود را معلم ننامید !
معلم و معلمی ارزش و حرمت دارد !
این واژه را دست مایه بازی های سیاسی و پوپولیستی خود نکنید !