سرانجام تجمع معلمان برگزار شد .
آن طور که در شبکه های مجازی اعلام شده بود قرار بر این بود تا معلمان در تهران در برابر مجلس و در استان ها و شهرستان ها در مقابل ادارات آموزش و پرورش تجمع کنند .
هنگام بررسی بودجه در مجلس و طرح موضوع آموزش و پرورش و مطالبات فرهنگیان و معلمان ، کمپین «بودجه عادلانه برای افزایش حقوق معلمان و بهبود کیفیت آموزش در مدارس» شکل گرفته بود .
این کمپین 110 هزار امضای کاغذی و 30 هزار امضای الکترونیکی داشت ؛ با این حال این رقم کمی بیشتر از 10 درصد جمعیت فرهنگیان و معلمان سراسر کشور است .
در این راستا ، صدای معلم نقدی بر این کمپین نوشت . ( این جا )
تجمع 19 اسفند معلمان ظاهرا متولی و یا مجری خاصی نداشت و هیچ تشکل و یا گروه رسمی و مجوز دار مسئولیت آن را بر عهده نگرفته بود .
« مهدی بهلولی » عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران ( تهران ) قبل از برگزاری این تجمع در کانال تلگرامی خود چنین نوشت :
" بیانیه تجمع ۱۹ اسفند فرهنگیان را از دیدگاه های گوناگون می توان نقد و بررسی کرد. این که این تجمع در صحنه سیاسی کشور در کجا قرار می گیرد یکی از دیدگاه های مهمی است که نباید به آن بی توجه بود. اما نقد من به این تجمع، از این منظر نیست. بحث من به “سلطه بدنه به جامعه مدنی” برمی گردد. یورگن هابرماس یکی از فیلسوفان و اندیشه وران اجتماعی است که بیش از همه با بحث “سپهر همگانی” شناخته می شود. سپهر همگانی به نزد هابرماس،فضای گفت و گویی و ارتباطی تازه، اصیل و به دور از سلطه ای است که با گسترش رسانه ها پدید آمده و در حال گسترش بیش از پیش است.
هابرماس،با آغاز از سپهر همگانی به تعریفی از جامعه مدنی می رسد که در آن پیوند میان نهادهای مدنی و بدنه، به دور از دیوانسالاری های شایع و نگرش های از بالا به پایین پدیدار می گردد. اما پدیده ای که هم اکنون ما با آن روبه رو هستیم گویا نوعی روند و فرآیند وارونه است و نگاه چیرگی جویانه بخشی از “بدنه” به نهادها و تشکل هاست. یعنی این بار گویا قرار است سلطه از سوی بخشی از “بدنه” به جامعه مدنی اعمال گردد. هم اکنون و با گسترش فضای تلگرام، برخی از معلمان فعال که برخی از آنها در برخی تشکل های صنفی هم حضور دارند با سوار شدن بر موج نارضایتی فرهنگیان، گویا بدشان نمی آید که تشکل های صنفی را پشت سر خود بیندازند و سکان هدایت آنها را عملا در دست بگیرند. به ویژه اگر این نکته را هم درنظر بگیریم که برخی از این فعالان صنفی با رویکرد ایدئولوژیک عمدتا چپ کارگری و ستیزه جویانه به کنش های صنفی می نگرند مساله حساس تر هم می شود. این رویکرد به دنباله روی چشم و گوش بسته نهاد های مدنی از “بدنه” و در نهایت نابودی استقلال رای و سقوط در گرایش های پوپولیستی خواهد انجامید. این کنش های مجازی،جامعه مدنی را در برابر بدنه فرهنگیان قرار می دهند به این معنا که یا باید از هر تصمیم گرفته شده این بخش از “بدنه” حمایت کند و یا در برابر آن بایستد و اعتبار خودش را از دست بدهد."
این عضو کانون صنفی معلمان دخالت تشکل متبوعش را در تدوین بیانیه رد می کند و در ادامه چنین می گوید :
" وقتی من دیشب آمدم اعلام کردم که کانون تهران، نفیا و اثباتا در این تصمیم نقشی ندارد . برخی از کمونیست ها و مجهول الهویه های نفوذ کرده در کانون تهران شروع کردند به تهمت زدن به من. در صورتی که من جز حقیقت چیزی نگفته بودم. این افراد در پی این بوده و هستند که کانون با سکوت خویش،عملا و در ذهن معلمان با این تجمع ارتباط برقرار کند. برخی از فعالان این تجمع هم علنا اعلام می کنند که کانون ها دست کم پس از تجمع باید از آن اعلام حمایت کنند. از دیروز که بحث تجمع مطرح شده است تاکنون چندین تن از همکاران در فضای مجازی و حقیقی از نسبت این تجمع با کانون تهران پرسیده اند. روشن است که پاسخ این بوده و است که کانون نفیا و اثباتا با این تجمع رابطه ای ندارد اما چون از همان دقیقه های نخست پخش بیانیه،این بیانیه از سوی برخی افراد کانون تهران دارد در گروه های متفاوت فرهنگی فوروارد می شود پس شائبه این ارتباط کاملا طبیعی است پس نیاز به موضع گیری شفاف هم داشته و دارد."
این سخنان در حالی ایراد می شود که این عضو کانون صنفی در تجمعات بهمن و اسفند سال 93 نقش فعالی داشت و در این زمینه پرونده ای در دادگاه انقلاب تشکیل و رای بدوی نیز برای ایشان صادر شد .
در نشست رسانه ای که با حضور ایشان و چند فعال رسانه ای در وزارت آموزش و پرورش برگزار گردید بهلولی به یکی از افراد حاضر گفته بود که پورسلیمان انتظار دارد که همه پشت سر او حرکت کنند !
این فعال صنفی معلمان حتی در یکی از یادداشت خود در وبلاگ شخصی ، مدیر صدای معلم را متهم به « دروغ گویی » نیز کرد !
کانون صنفی معلمان در کانال تلگرامی و از قول محمد فلاحی چنین می نویسد :
" بدین وسیله به اطلاع می رساند :
کانون صنفی معلمان استان تهران در جلسات خود درباره ی برگزاری تجمع در اسفندماه 95 تاکنون هیچ نوع بحث یا جلسه ای نداشته است. "
با این حال و پس از برگزاری تجمعات ، مسئولان این تشکل شروع به پخش تمام عیار تصاویر تجمع از سراسر کشور منقش به نام خود در کانال تلگرامی خود کردند و پس از این تجمعات نیز یادداشت ها و مقالات متعددی را تاکنون در منقبت این حرکات به رشته تحریر در آورده اند !
« صدای معلم » هم زمان با تجمعات آن موقع شفاف و صریح نظر خودش را بیان کرد .
در بهمن ماه 93 در یاداشتی نوشتم : ( این جا )
" در جریان تحصن اخیر ، متاسفانه تشکل ها نتوانستند به وظایف و کارکرد های خود عمل کنند . بسیاری از تشکل ها در مورد این موضوع ، نقشی " منفعلانه " داشتند و حتی بی تفاوت از کنار آن گذاشتند ...
البته قرار نیست تشکل ها در مورد همه حرکات ریز و درشتی که انجام می شود پاسخ گو باشند اما در مورد اخیر و نیز با وجود انبوه نامه ها و درخواست ها ، واکنش مناسب و منطقی تشکل ها را می طلبید .
حرکتی که شروع شد ناشی از " نقش رسانه " در عرصه جامعه و روابط آن بود .
برخی از تشکل ها مانند کانون صنفی معلمان ایران ( تهران ) تا موعد مقرر سکوت کردند و همین که رگه هایی از اعتراض مشاهده شد یک روز پس از اعلام قبلی و در 30 / 10 / 93 سعی نمودند تا به نوعی خود را به این اعتراض " الصاق " کنند !
به نظر می رسد نقش واقعی یک تشکل ؛ افتادن به دنبال جریانات مختلف و تعریف و یا نکوهش آن و... نمی تواند باشد .
یک تشکل باید با تکیه بر اهداف و ماموریتی که در چارچوب یک استراتژی مشخص و با استفاده از تاکتیک های قانونی و مدنی برای خود تعریف کرده است حرکت کند .وظیفه تشکل باید فرهنگ سازی و آگاه سازی لایه ها بر اساس همان فلسفه ای باشد که تبیین شده است حتی اگر طیفی از معلمان آن را قبول نداشته و در برابر آن موضع بگیرند .
استحاله تشکل ها در برابر امواج و فقدان شجاعت و یا صراحت در جهت تبیین نقش و فلسفه واقعی تشکل در مبارزات صنفی ، فلسفه وجودی تشکل ها را بیش از پیش در برابر پرسش های جدی قرار خواهد داد .
حرکت در فضای ابهام ، موج سواری بر مطالبات ، گره زدن منافع فردی و یا گروهی با منافع جامعه و عدم تفکیک میان آن دو ، توده گرایی که نتیجه منطقی آن عوام فریبی است و... آسیب هایی هستند که تشکل ها را تهدید می کنند و باید از آن اجتناب کرد ... ) "
معلمان و نیز بازنشستگان در سال های گذشته اعتراضاتی را در اشکال مختلف انجام داده اند اما به نظر می رسد نتیجه و یا برون داد لازم نداشته است .
بارها بر این نکته تاکید کرده ام که جامعه از این اعتراضات حمایت و پشتیبانی نمی کند .
همواره گفته ام که" دیده شدن " الزما به معنای آمدن به خیابان نیست .
متاسفانه تشکل های فرهنگیان نقش فعالی در مطالبه گری و هدایت افکار عمومی معلمان ندارند.
مطالعه کارشناسی امور و مسائل و ارائه راهکار همراه با فرآیند تعامل مستمر در تشکل های فرهنگیان تقریبا صفر است .
تنبلی مزمن همراه با روزمرگی مفرط و نداشتن برنامه و چشم انداز مشخص برای آینده وجه مشترک تقریبا همه تشکل های معلمان است .
در این زمینه علیرضا کمره ای ، مدیر کل آموزش و پرورش تهران چنین می گوید : ( این جا )
" بخش ديگر مسئوليت تشکل هاي مدني است که بايد در مسائل ورود کارشناسي داشته باشند . من کم مي بينم که نقدي انديشمندانه نوشته شود ... "
به عنوان مثال ؛ با وجود آن که بیش از 140 هزار امضا در پای این کمپین گذاشته می شود اما در رسانه ها کم تر رد پا و یا نشانی از معلمان و یا فعالان تشکل های فرهنگی در نقد فنی و یا کارشناسی مواد و موارد بودجه 96 و حتی برنامه ششم توسعه می بینیم !
این وضعیت باعث شده است تا بدنه معلمان اختیار خود را به دست افراد و یا جریاناتی بسپارد که نه تعریف درست و یا کارشناسی شده ای از مسائل دارند و نه سابقه ای از کنش گری در فعالیت هایشان .
البته این رخوت و سستی در رابطه میان " تشکل – بدنه " یکدیگر را تقویت و پشتیبانی می کنند .
برای من همیشه جای پرسش و ابهام است :
" معلمی که فرضا در شورای معلمان توانایی و یا شهامت بیان مشکلات خودش و درحوزه مدرسه را ندارد چگونه می خواهد مشکلات تعلیم و تربیت و جامعه را حل کند ؟"
در تجمع 19 اسفند معلمان البته نکاتی هم قابل توجه بود .
همان گونه که پیش تر نیز ذکر شد ؛ تجمع 19 اسفند متولی و یا مجری خاصی نداشت اما آن گونه از شواهد بر می آید ، " شاخص ترین چهره های فعال کانون های کشور " در این تصمیم حضور داشتند .
« علی حاجی » در یادداشتی با عنوان " پیرامون تجمع 19 اسفند " در کانال کانون صنفی معلمان چنین می نویسد :
" به دنبال موفقیت دو کمپین " نه به ضمن خدمت پولی فرهنگیان " با 10 هزار امضا و کمپین " بودجه عادلانه برای افزایش دستمزد معلمان و بهبود کیفت آموزش " و جمع آوری بیش از 140 هزار امضای مجازی و حقیقی شور صنفی در بین فرهنگیان سراسر کشور آماده ی دمیدن شد . هر چند بر عدم ورود برخی کانون ها در این دو کنش صنفی نقد جدی وارد است، باید از همراهی برخی کانون ها در این دو کمپین تشکر و قدردانی کرد....
عدم توجه کافی نمایندگان محترم به روند مذاکرات مسالمت آمیز، فعالان صنفی را برآن داشت که فراخوان تجمع اعتراضی 19 اسفند را کلید بزنند. فراخوانی که برخی فعالین و دوستان در کانون ها به بی نام و نشان بودن این فعالان صنفی معترض بودند در حالی که می توان گفت شاخص ترین چهره های فعال کانون های کشور در این تصمیم حضور داشتند....
هر چند زمان برای شروع این تجمع موافق و مخالفانی هم در بین این عزیزان داشت و اعتراض برخی اعضای کانون های صنفی را به همراه داشت ولی به نظر می رسد فراخوان از طرف فعالان صنفی نه تنها آسیبی بر کانون ها وارد نمی کند بلکه می تواند با عدم ورود کانون ها باری از دوش آنها بکاهد چرا که با توجه به فضای امنیتی و عدم صدور پروانه برای کانون ها همانطور که در گذشته هم شاهد بودیم که چنین فراخوان هایی از طرف کانون ها می بود نیروهای امنیتی مستقیم سراغ دوستان تاثیرگذار در کانون ها می رفتند.... "
حال این پرسش هایی از آن " شاخص ترین چهره های فعال کانون های کشور مطرح است :
اگر قرار است که این فعالان صنفی که البته نام شان مشخص نیست صحنه گردان این تجمعات باشند دیگر چه نیازی به حضور و یا فعالیت کانون های صنفی معلمان است ؟
چرا فعالان کانون های صنفی معلمان دائما دولت روحانی را متهم می کردند که در زمینه صدور پروانه فعالیت کانون ها صنفی کم کاری و یا مماشات می کند ؟
چرا سخنگوی کانون صنفی معلمان ایران ( تهران ) و بقیه فعالان این تشکل از صدور پروانه مجدد فعالیت این کانون ها پس از 11 سال ابراز خوشحالی می کند ؟!
محمود بهشتی لنگرودی در کانال کانون صنفی معلمان این چنین می نویسد :
" سال ۹۵ و پس از ۱۱ سال مخالفت با برگزاری مجامع عمومی کانون های صنفی معلمان، بالاخره، وزارت کشور و نیروهای امنیتی، با برگزاری این مجامع موافقت کردند.
کانون های صنفی، طی این 11 سال، فشارهای زیادی را متحمل شده بودند، اما علی رغم تحمل همه ی این فشارها، هیچ چیز، مانع از ادامه ی فعالیت برخی از این کانون ها نشده بود و چه بسا، وجود همین فشارها، باعث انسجام، همدلی و همراهی بیشتر اعضای هیات مدیره و کانون ها می گردید.
برای حقیر، همواره این پرسش مطرح بود که : چگونه، با وجود مخالفت های شدید نیروهای امنیتی، در این مقطع، با برگزاری مجامع عمومی کانون ها و رسمیت دادن به فعالیت های آن ها موافقت شده است، اما امیدوار بودم که فصل جدید فعالیت کانون ها، ثمرات ارزشمندتری، برای جامعه ی فرهنگیان به همراه داشته باشد...."
در این صورت ؛ پس فلسفه تشکل و ایجاد آن چیست اگر قرار است همه چیز را دور بزنیم ؟
حتی اگر مسئولان به قانون و لوازم آن پای بند نباشند ما به عنوان " معلم " و اسباب این جایگاه و مرجعیت آن هیچ گاه نباید از مدار " شفافیت " و " صداقت " خارج شویم .
معلمان الگوی جامعه هستند و این باید در عمل به اثبات برسد چرا که " هدف وسیله را توجیه نمی کند " .
*برخی از معلمان عنوان می کنند که کنش گری و فعالیت در عرصه رسانه و یا تشکل فایده ای ندارد .
به عنوان مثال می گویند که این همه می نویسند چه دردی دوا شده است و کدام مسئول پاسخ گو بوده است .
جالب است که این گونه افراد تاکنون حتی یک مطلب منتشر نکرده و یا در هیچ تشکلی عضو نبوده اند .
آیا این افرادی که فعایت های نوشتاری دیگران را بی اثر می خوانند تاکنون یک مطالعه جدی و یا کارشناسی روی مسائل آموزش و پرورش و حتی رشته مورد تدریس خود داشته اند ؟
آیا نمی دانند تعداد معلمانی که به صورت حرفه ای و مستمر در عرصه آموزش و پرورش و مسائل آن می نویسند در مقایسه با تعداد کل معلمان عدد و یا درصد بسیار بسیار ناچیزی است ؟!
احتمالا فراموش کرده اند که اکنون عصر رسانه است و باید خود را از این طریق آزمود چرا که هم هزینه کم تری دارد و هم اثرگذارتر است .
خود را دائما در عرضه کنش گری و یا اعتراضات میدانی دائما با جوامع توسعه یافته مقایسه می کنند اما فراموش کرده اند که در آن جوامع درصد قابل توجهی از معلمان عضو اتحادیه ها و یا سندیکاهای معلمی هستند و در ایران این رقم کم تر از نیم درصد است ! ( این جا )
*در دولت یازدهم معلمان و بازنشستگان تجمعات مختلفی را برگزار کرده اند .
به غیر از چند مورد خاص که آن هم خارج از حوزه دولت و قوه اجرایی است تاکنون برخورد خاصی با معلمان و یا بازنشستگان شرکت کننده صورت نگرفته است .
معلوم نیست اگر چنین وقایعی در دولت قبل اتفاق می افتاد چه تعداد پرونده برای معلمان در هیات های تخلفات اداری تشکیل می شد و حتی چه تعداد به دادگاه های انقلاب فراخوانده می شدند ؟!
( به عنوان مثال ؛ در 23 اسفند سال 1385 و در زمان وزارت محمود فرشیدی صدها معلم در یک روز بازداشت می شوند و برای بیش از صد معلم در هیات های تخلفات اداری پرونده تشکیل می شود .
پس از برخورد دولت احمدی نژاد در سال 85 با اعتراضات معلمان صرفا برای اجرای قانون ! پروسه انتقاد و اعتراض تا پایان این دولت یعنی سال 92 تعطیل می شود و فعالیت های تشکل های معلمان تقریبا تعطیل می شود!)
تبعیض بین معلمان و سایر کارمندان یک واقعیت تلخ است و قبول دارم که مجلس و دولت در برخی اوقات و حتی در زمینه قانون گذاری و اجرا آن گونه که بایسته و شایسته است خوب و رضایت بخش عمل نمی کنند اما خوشبختانه این فضای انتقاد و اعتراض تحمل می شود و این خود موجب تقدیر از دولت کنونی و یا دولت های منتسب به اصلاحات است .
*بر خلاف دفعات پیشین ، شعارها و بنرها در برخی شهرها حول مسائلی بود که خارج از گفتمان معیشت محور قرار می گرفت .
موضوعاتی مانند بهبود کیفیت آموزش ، عدالت آموزشی و.. نکاتی است که می تواند مورد توجه جامعه و سایر ذی نفعان آموزش و پرورش هم قرار بگیرد ؛ اما این ها در اقلیت بودند .
اما نکته مهم تر و البته تاسف آور پخش تصویری بود که معلمان سفره خالی خود را در انظار عمومی و در مقابل چشم همگان پهن کرده بودند .
به نظر می رسید که این تصویر مورد توجه بسیاری از همکاران و فرهنگیان قرار گرفته و دائما در شبکه های و گروه ها فوروارد می شد .
واقعا جای این پرسش مطرح است که این تصویر قرار است چه پیامی را به جامعه مخابره کند ؟
با تکثیر این صحنه و نشان دادن معلمان به عنوان " فقیران " که سفره خالی در میان خیابان پهن می کنند ؛ قرار است چه حساسیتی در میان جامعه به ویژه مسئولان و تصمیم گیرندگان برانگیخته شود ؟
معلمانی که به تبلیغات و یا آگهی برخی نهادها و موسسات در مورد فروش اقساطی آجیل و... معترض می شوند و آن را نافی منزلت معلمان می دانند پس چگونه است که مقابل این " توهین " سکوت کرده اند ؟
برای تغییر وضعیت موجود و نیز تغییر نگرش مسئولان و جامعه به مقوله آموزش و پرورش به عنوان توسعه پایدار چه کرده ایم ؟
آیا با تظاهر به فقر و بدبختی و جلب ترحم دیگران می خواهیم آموزش و پرورش را نجات دهیم ؟
آیا معلمان نقش " مرجعیت " خود را فراموش کرده و هویت خود و نقش فرا دستی و معنوی خود را به ورطه نیستی و پوچی سپرده اند ؟
معلمی که خود را در خیابان در این حد تنزل می دهد آیا انتظار تکریم و احترام از سوی دانش آموزان و اولیاء آنان را دارد ؟
معلمانی که یک سال پس از دولت اصلاحات و در برابر مجلس به نشانه اعتراض به عملکرد دولت و مجلس قلم را بالای سر خود می برند و آن را به رخ جامعه می کشند اکنون در وسط خیابان سفره خالی پهن می کنند !
متاسفانه الگویی برای مطالبه گری منصفانه و عاقلانه در میان معلمان وجود ندارد و از همه بدتر انفعال تشکل های فرهنگیان و تسلیم در برابر پوپولیسمی است که همچون " خوره " روح تعلیم و تربیت را خراش می دهد و آن را به نابودی کشانده است .
راه پی گیری مطالبات قانونی و احیای نقش آموزش و پرورش و معلمان این نیست !
به خود بیائیم ...
و اما سخن آخر با مسئولان است .
بخش قابل توجهی از وضعیت موجود نتیجه و معلول سیاست ها و عملکرد مسئولان ، سیاست گذاران و تصمیم گیران است .
هر کس در این بحران " عدم صداقت " و " انحطاط فرهنگی " نقشی دارد .
مسئولان به آینده بنگرند قبل از آن که دیر شود ...