از شواهد و قرائن موجود چنین بر می آید که سهم معلمان در این دولت و مجلس همچون دولت قبل این است که بدانند مسئولان از مشکلات آنها آگاه هستند و در کل وزیر و مجلس آگاه آگاه اند.
گویا حکایت سه نامه مدیر به جانشین خود هیچ زمانی قرار نیست از سر آموزش و پرورش دست بردارد.
حکایتی که در آن مدیر اسبق سازمانی پس از پایان دوران ریاست به جانشین خود سه نامه می دهد و از او می خواهد طی روند مدیریتی خود و با فواصل شروع دوران ریاست ، میانه دوران ریاست و پایان دوران ریاست هر کدام را بگشاید.
نامه اول پس از گشودن حاوی این نکته بود که از اکنون تا میانه دوران ریاست خود از مدیران قبل بد گویی کن ؛ نامه دوم در میانه دوران مدیریتی خود باز کن و تا می توانی وعده و قول برای ماه های دیگر بده و نامه سوم زمانی که به پایان خدمت خود رسیدی همین سه نامه را بنویس و به دست جانشین پس از خودت بده.
از این حکایت تلخ که بگذریم ، با توجه به آمارهای موجود جمعیت فرهنگیان شاغل کشور نزدیک به دو میلیون نفر است ؛ اگر برای هر خانوار فرهنگی میانگین حداقل سه نفر در سن رای را در نظر بگیرم به صورت تقریبی سه میلیون رای را دارا هستیم و اگر جمعیت بازنشستگان و وابستگان درجه یک آنها را نیز به این رقم اضافه کنیم حداقل جمعیت جامعه فرهنگیان کشور که در سن رای هستند پنج تا شش میلیون نفر است.
با توجه به این ارقام پرسش هایی در این بین مطرح است که :
چه یک اصلاح طلب رئیس جمهور باشد یا یک اصول گرا یا اینکه یک راست افراطی یا یک میانه رو ، چه سودی به حال ما داشته و یا در آینده خواهد داشت؟
چرا یک مرتبه فارغ از هر موضوعی به صورت هماهنگ به شخصی که تعهد و تضمین کتبی بر تغییر منزلت و معیشت معلمان را بدهد( نه به صورت ابهام و کلی گوی)، رای ندهیم؟
آیا وقتی که ما معلمان بدون هماهنگی با یکدیگر برگ برنده خود (رای) را بدون هیچ وعده ی عملی، به یک شخص ( نامزد ریاست جمهوری) می دهیم و دست خود را از این برگ برنده خالی می کنیم خود ما نیز مقصر نیستیم؟
چرا فرهنگیان با این پتانسیل بالا، چنین جایگاه حداقلی را در جامعه کنونی دارند؟
چرا همانند سایر حرفه ها از حداقل ترین حداقل ها محروم هستیم ؟
حداقل هایی مانند دریافتی های برابر یا نظام معلمی که خیلی از مشاغل دیگر با وجود اینکه از لحاظ جمعیتی در برابر فرهنگیان محلی از اعراب ندارند اما صنف ، نظام و تشکیلات قانونی مشخص به خود را دارند. تشکیلاتی که می تواند علاوه بر جلوه ی تخصصی دادن به شغل معلمی ، از انجام هر تعبیر و تعریف نابه جا توسط یک شخص غیر متخصص در کل مجموعه جلوگیری کرده و علاوه بر آن در امور حمایتی ، مشورتی و رسیدگی به مشکلات هم صنفان خود نیز تلاش کند.
در پایان این پرسش مهم مطرح است چرا فرهنگیان پس از پنج دهه هنوز به منزلت و جایگاه واقعی خود دست نیافته اند ؟ ( اشاره به گفته وزیر که مشکلات معلمان ریشه پنجاه ساله دارد)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید