تحصن و یا به عبارتی اعتراض اخیر معلمان که به صورت پراکنده برگزار شد حامل پیام و نیز مسائل و نکاتی بود که به آن اشاره می شود :
1-مطالبات معلمان :
مطالبات معلمان یک واقعیت است و البته حقی که تاکنون به طور کامل به آن پرداخته نشده است . این مطالبات و به عبارتی " معوقات " که اکثرا در حوزه « اقتصاد و معیشت معلمان » طبقه بندی می شوند هر ساله به علت ساختار بودجه و مسائلی که بر آن مترتب است از زمانی به زمان دیگر منتقل می شوند .
تا زمانی که دو مساله به عنوان دو مقدمه و پیش زمینه در آموزش و پرورش به طور جدی و اساسی به آن پرداخته نشود ، این دور باطل ادامه خواهد داشت .
اول کسری بودجه آموزش و پرورش است که همزاد اصل بودجه گشته است !
بودجه باید بر اساس داشته ها و نیز نیازهای اصلی و واقعی یک دستگاه تدوین شود و اصولا درزمان تنظیم بودجه باید بدهی ها ( معوقات ) صفر شود .
دوم ، معضل ساختار نیروی انسانی در وزارت آموزش و پرورش است . وجود بیش از 350 هزار نیروی ستادی و اجرایی در برابر فقط 650 هزار معلم با هیچ منطق و عقلی سازگار نیست !
تا این نسبت به طور منطقی و ریشه ای اصلاح نشود همچنان باید بیش از 99 درصد بودجه صرف هزینه های پرسنلی شود و متاسفانه در بر همان پاشنه خواهد چرخید .
از سوی دیگر ، فقدان یک اراده جدی و مستمر برای پایان دادن به " تراژدی مطالبات معلمان " موجب شده است تا این " حق مسلم معلمان " به اهرم و نیز بنا بر مقتضیات ، ابزاری برای فشار مجلس به وزیر مانند استیضاح و یا احتمالا تسویه حساب گروه ها و جناح های سیاسی تبدیل شود ...
2-مدیریت مطالبات معلمان ( تشکل – رسانه ) :
حال که این مطالبات وجود دارند باید به نحوی مدیریت و سازمان دهی شوند .به نظر می رسد مدیریت این مطالبات را باید تشکل ها عهده دار شوند .
تشکل ها و گروه های معلمی باید با تعریف ، طبقه بندی و نیز کانالیزه کردن این مطالبات در سطوح مختلف ، به کارکردهای اصلی خود عمل کنند .
در واقع ، همان نقش واسطی که میان بدنه و مدیریت باید تببین و پیموده شود .
مدیریت این مطالبات تابعی از فضای موجود جامعه است و هر چه این فضا آزادتر و دموکراتیک تر باشد ، فضا برای بحث کارشناسی و اقناع گر فراهم تر خواهد بود .
متاسفانه در دولت های نهم و دهم به علت فضای انقباضی و بسته ای که ایجاد شد ، مدیریت منطقی این مطالبات به تاخیر افتاد و تصور می شد که بیان نکردن این مطالبات موجب پاک شدن صورت مساله خواهد بود ...
شاید تصور می کردند که مطالبات معلمان فراموش می شود !
هم زمان با مطرح شدن بحث های بودجه ای ، این بحث ها نیز پررنگ تر شد ضمن آن که هنوز وجود مساله ای به نام " تبعیض " برای افکار عمومی معلمان لاینحل مانده است .
ارسال نامه های مختلف برای سایت سخن معلم از گوشه و کنار کشور ، نشان می داد که معلمان مطالبات جدی دارند و انتظار آن ها از مسئولان ، شنیدن و اقدام مقتضی است .
شاید مهم ترین آن ، نامه معلمان سبزواری بود که با امضای بیش از 30 هزار معلم مهر تایید گرفت ، کاری که تاکنون سابقه نداشت و البته حرکتی " آگاهانه ، مدنی و ستودنی " بود . ( این جا )
از نظر ما ، این گونه کنش ها ، ماهیتی مدنی داشته و در شان شخصیت و جایگاه اجتماعی معلمان است و سخن معلم نیز بر اساس وظایف حرفه ای و رسانه ای خود همه این نامه ها را منتشر کرد .
اما در جریان تحصن اخیر ، متاسفانه تشکل ها نتوانستند به وظایف و کارکرد های خود عمل کنند . بسیاری از تشکل ها در مورد این موضوع ، نقشی " منفعلانه " داشتند و حتی بی تفاوت از کنار آن گذاشتند ...
البته قرار نیست تشکل ها در مورد همه حرکات ریز و درشتی که انجام می شود پاسخ گو باشند اما در مورد اخیر و نیز با وجود انبوه نامه ها و درخواست ها ، واکنش مناسب و منطقی تشکل ها را می طلبید .
حرکتی که شروع شد ناشی از " نقش رسانه " در عرصه جامعه و روابط آن بود .
برخی از تشکل ها مانند کانون صنفی معلمان ایران ( تهران ) تا موعد مقرر سکوت کردند و همین که رگه هایی از اعتراض مشاهده شد یک روز پس از اعلام قبلی و در 30 / 10 / 93 سعی نمودند تا به نوعی خود را به این اعتراض " الصاق " کنند !( این جا )
به نظر می رسد نقش واقعی یک تشکل ؛ افتادن به دنبال جریانات مختلف و تعریف و یا نکوهش آن و... نمی تواند باشد .
یک تشکل باید با تکیه بر اهداف و ماموریتی که در چارچوب یک استراتژی مشخص و با استفاده از تاکتیک های قانونی و مدنی برای خود تعریف کرده است حرکت کند .وظیفه تشکل باید فرهنگ سازی و آگاه سازی لایه ها بر اساس همان فلسفه ای باشد که تبیین شده است حتی اگر طیفی از معلمان آن را قبول نداشته و در برابر آن موضع بگیرند .
استحاله تشکل ها در برابر امواج و فقدان شجاعت و یا صراحت در جهت تبیین نقش و فلسفه واقعی تشکل در مبارزات صنفی ، فلسفه وجودی تشکل ها را بیش از پیش در برابر پرسش های جدی قرار خواهد داد .
حرکت در فضای ابهام ، موج سواری بر مطالبات ، گره زدن منافع فردی و یا گروهی با منافع جامعه و عدم تفکیک میان آن دو ، توده گرایی که نتیجه منطقی آن عوام فریبی است و... آسیب هایی هستند که تشکل ها را تهدید می کنند و باید از آن اجتناب کرد .
3-رسالت سخن معلم :
در جریان اعتراض اخیر ، برخی قصد داشتند که از این رسانه به عنوان ابزاری برای اطلاع رسانی ، هماهنگی و حتی مشروعیت بخشیدن به جریانی استفاده کنند که اصولا :
1-هدف از این اعتراض مشخص نبود .
2-مسئولان و یا طراحان این پروسه اعتراضی مشخص نبودند .
3-مطالبات مطرح شده همانند انتظارات نمایندگان محترم مجلس بسیار کلی بود !
این در حالی است که در مدیریت مطالبات هر چقدر خواسته ها محدودتر باشند به همان نسبت عملیاتی تر خواهند بود .
4-پروسه زمانی تعریف شده برای آن مشخص نبود و برخی قصد داشتند آن را به به جریانی ادامه دار و زنجیره ای تبدیل کنند .
این وضعیت با یک حرکت مدنی و در چارچوب قانون مغایرت دارد و چه بسا موجب سرخوردگی معلمان می شود .
و...
ذکر این نکته مهم است که تحصن و نرفتن بر سر کلاس نقض مسلم حقوق دانش آموز و اولیاء آن ها است .
معلمان باید جامعه را نسبت به نقش واقعی خود توجیه و اقناع نمایند . برخی و شاید بسیاری از معلمان بر این مساله معترضند که اصولا آن ها توسط جامعه ، مسئولان و... دیده نمی شوند .
الزام منطقی دیده شدن حتما شلوغ کردن ، کم کاری ، نادیده گرفتن حقوق دیگران و جامعه و... نیست !
برای " دیده شدن " راه های بسیاری وجود دارند که یکی ازآن ها حضور پر رنگ و نیز پر ملاط در " رسانه ها " آن هم در عصر " رسانه " است .
قرار نیست هر چه که ما فکر می کنیم درست و غیر قابل رد کردن باشد .
نقش یک معلم با " قلم " و " اندیشه " تعریف و تببین می شود .
تنها در سایه یک اندیشه برتر و پویایی آن است که می توان خود را به معادلات و حتی معدلات تحمیل نمود .
در مورد مطالبات و سطح بندی آن ها نیز مطالبی وجود دارد که در آینده تقدیم دوستان و مخاطبان سخن معلم خواهد گردید .
نقد دوستان راه گشای ما برای انتخاب اندیشه ی برتر خواهد بود .
با احترام .
علی پورسلیمان
مدیر گروه سایت سخن معلم