خروجی آموزش و پرورش ازسال ها تعلیم وتربیت،خصوصا در انتقال مفاهیم و آموزه های دینی به دانش آموزان چگونه بوده است؟
این سوالی است که هر چند یک باردر قالب نشست های فرهنگی،تلویزیونی،سمینارها و...مورد تحلیل ونقد قرار می گیرد و در آخر به یک سری جمع بندی هایی رسیده می شود ،ولی در واقع ما اکنون کجای کار هستیم؟
آقای نظری، مدیر آموزشگاه غیرانتفاعی زنجان،که در امر تعلیم وتربیت سابقه ی زیادی دارند،دراین مورد می گویند: اصولا ما موفق نبودیم که گفتار را به رفتار تبدیل کنیم،در واقع باید یک آسیب شناسی جدی در این خصوص انجام شود.
ایشان به سخنی از آقای قرائتی استناد می کنند که گفته است : درخود اسلام داریم که آن کسانی که عالم ترند ،خود باید عمل کننده باشند و در ادامه توضیح می دهند ،شما خروجی آموزش وپرورش را در راهنمایی ،دبیرستان و دانشگاه ببینید، هرچه به مقاطع بالاتر می رسیم، نمود عمل و اعتقاد دینی در رفتار دانش آموز کم رنگ تر می شود.
در واقع راهنمایی خروجی ابتدایی و دانشگاه خروجی دبیرستان است،که در دانشگاه اوج این افت، قابل مشاهده است ؛ مثلا اگر شما ازیک دانشجو نماز مسافر را بپرسید نمی داند که چیست؟
ایشان در صحبت هایشان به یک نکته ی تربیتی عمیقی اشاره کردند که به نظر می آید در عرض این چند دهه، کارشناسان فرهنگی و دینی ،نگاه دقیقی به آن نداشته اند، وی گفتند: ما دچار یک "نفاق تربیتی "شده ایم،به این معنا که همه ی ما مثلا می دانیم فلان معضل وجود دارد، ولی در گزارش ها و پژوهش هایمان انکار می کنیم ؛ مثلا اگر از کسی بپرسند نماز می خواند،این شخص برای اینکه از دید خودش ،دچار مشکل نشود،به دروغ ،جواب مثبت می دهد، و ما هم در تحقیق و گزارش های مان می آوریم،که فلان منطقه مثلا این قدر نمازخوان دارد و یا آمار آن روبه رشد است،درحالی که خود ما می دانیم که این آمار غلط است،ولی ما هم به دلیل اینکه نمی خواهیم به تحقیق و پژوهش مان ایرادی گرفته شود،این مطالب را ارائه می دهیم، و این آمار غلط ، سیاست گزاران فرهنگی را به اشتباه انداخته و به بیراهه می برد.
وی افزودند :در واقع ما سر خود را زیر برف کرده ایم و می گوییم آسوده بخوابید همه جا امن و امان است!
آقای نظری در این مورد یک مثال عملی آوردند و گفتند : همین امسال ،ما از استاندار و تعدادی دیگر درخواست کردیم ،در مورد"قلیان" یا شبکه های اجتماعی روشنگری شود . ولی خیلی راحت از آن گذشتند،و متوجه شدم نه تنها کاری نمی شود بلکه حتی حساسیتی نیز وجود ندارد.
نظرات اولیا دانش آموزان نیز قابل تامل است.مادری که دانش آموز دخترش در مقطع دبیرستان تحصیل می کند می گوید: ،با وجودی که جو مذهبی در خانواده ما وجود دارد،اما دختر من در حالی که همه ی نماز هایش را می خواند،اصرار دارد که حتما نمازش را با لاک ناخن بخواند و به دلیل این علاقه شاید 50 رنگ مختلف لاک را داشته باشد. وقتی به اومی گویم نماز خواندن با لاک باطل است،باعصبانیت می گوید: کاری نکن که اصلا نماز نخوانم، و من ترجیح می دهم نمازش را بخواند حتی با لاک.
مادر دیگری که به دعوت یکی ازفرهنگ سراها،در ارتباط بامشکلات تربیتی فرزندان به این مکان رفته بود، از قول کارشناسی که به این مرکز آمده بود، گفت:دیگر نمی توان گفت باجنس مخالف ارتباط نداشت،بلکه باید به آرامی آموزش دادکه چگونه بیمار نشد تا وضع از این بدتر نشود.
اینها و ده ها مسئله دیگر بیان گر این است که ،با توجه به اینکه درطول این سال ها،اهرم اصلی آموزش و پرورش جهت مقاصد تربیتی،اهرم فشار بوده است،این راه حل، بدون توجه به خصوصیات انسانی دانش آموزان جواب نداده است،زیرا که ایمان و اعتقاد به هر مسئله ای،چه درست،چه غلط، یک اتفاق قلبی است،که چنانچه این ایمان و اعتقاد،در قلب او به وقوع نپیوندد،چنین اهرمی فقط آتش روی خاکستراست، که با هربادی سربرخواهد کشید.
نظرات کارشناسان حوزه تربیت،این دغدغه ی همیشگی را به چالش می کشد که ما در طول این سالیان،چه کرده ایم و به کجا داریم می رویم؟
آیا وقت آن نیست که با دلسوزی و تعهد و استفاده از افرادی با این ویژگی های مهم، و نه از روی اجبار و یا به خاطر دریافت حق التالیف و حق الزحمه تحقیق و سیمنار،به شکل علمی کل نظام آموزش و پرورش و عملکرد آن را مورد بازبینی و آسیب شناسی قرار داده، و با توجه به ویژگی های فردی و روانی هر مقطع دانش آموزی ،راه حلی اجرایی و عملی ارائه نماییم؟
آیا حتی فردا دیر نیست؟