به روایت حکم کارگزینیام این روزها هیجده سال سابقه تدریس اندوخته دارم. گرچه در این سالیان که رفت مرا بسود و فروریخت هر چه انگیزه و خواسته و برنامه بود اما همچنان بر این گمانم هیچ معلمی نیست که یک مهرماه چشمانش از شوق ندرخشد و قلب عاشقش پی پلی برای رسیدن دانشآموزانش به سرزمین دانایی و عشق نباشد.
از آن روز که به خاطر نگارش مطلبی در سایت «صدای معلم» به دستوری مرا از «کارشناس روابط عمومی» گرفتند دیگر کم تر سایت خبری رسمی آموزش و پرورش را دنبال کردهام اما با نگاهی گذرا همچنان ماجرا همان است که بود:
پروژه مهر، عدالت آموزشی، توجه ویژه دولت به مدارس دولتی! ؛ نقشه راه سند تحول، مدرسه کانون تحول در نظام آموزشی، اقامه اذان و نماز با شعار «مِهر با مُهر» و ازایندست خبرهایی که تازه از تنور در آمده و داغ انتشار یافتهاند.
یا از بیخبری و پای کوتاه ما است که هر چه با چراغ گرد شهر گشتیم نشانی از «رونق» یادشده و شعار داده شده نمیبینیم یا هم اینکه از جایی دیگر کار میلنگد!
با جست و جوی عنوان «مدارس دولتی» تقریباً کمتر وزیری را مییابید که بر اهمیت موضوع سخن نرانده باشد ؛ از محمود فرشیدی، حمیدرضا حاجیبابایی، علیاصغر فانی، سید محمد بطحایی تا رضا مراد صحرایی و بهتازگی نیز علیرضا کاظمی طبقاتی شدن مدارس را مکرر یک اتفاق بد خواندهاند و بر تقویت توسعه مدارس دولتی تأکید دارند.
سؤال اینجاست چرا بین گذشت عمر سه یا چهار دولت همچنان مشکل سر جای خودش است و توسعه و کیفیت تغییری پیدا نمیکند؟
مگر مدارس دولتی و عادی چه کم دارند که کیفیت آموزش و سطح سواد در آن رنگپریده و بیمار شده است؟ تأمین معلم، صندلی، فضای آموزشی و ابزارها با کدام بودجه و کی به سرانجام میرسد؟
آیا علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش میداند :
در گرمای بالای چهل درجه اول مهر بسیاری از مدارس هرمزگان کولر ندارند یا آنچه به اسم دستگاه خنککننده دارند غیراستاندارد و نامطلوب است؟
آیا چرخه بازمانده از تحصیل دانش آموزان روزی متوقف میشود؟ و آیا اینکه اعلام شود در استانهایی مثل سیستان، کرمان، هرمزگان، فارس، بوشهر، کهگیلویه، چهارمحال، لرستان، ایلام، کرمانشاه، کردستان، آذربایجان غربی، گیلان، گلستان، خراسان شمالی و خوزستان، میانگین نمرات امتحان نهایی برای تمام رشتههای نظری زیر ۱۰ است ؛ نگرانکننده نیست؟ باوجود ادعاهای فراوان مسئولان در زمینهٔ عدالت آموزشی و توسعه مدارس، واقعیتها بهصراحت به ما میگویند که نیاز به تغییرات اساسی و فوری داریم.
سیستم ارزشیابی توصیفی در دوره ابتدایی بهدرستی اجرا نمیشود و بیشتر دانش آموزان مدارس عادی در پایه هفتم دچار ضعف شدید آموزشی هستند و در دوره متوسطه نیز با سیستم غلط «نمره دهی» به کلاسهای بالاتر میروند و در این بین معمولاً آموزش و پرورش یا نمیبیند یا تنها نظارهگر صرف است!
با این شیوه توجه دولت به مدارس تا سالیان بسیار همچنان مدارس بحرانزده و ناکارآمد هستند و نقش مفیدی در تربیت نسل آینده این سرزمین نمیتوانند داشته باشند.
آنچه من معلم در استان خودم هرمزگان بهیقین میبینم و میدانم این است که اغلب «سه هزار و ۷۰۰ واحد آموزشی» این استان با فضای تعریفشده و مورد انتظار فاصله دارند و بسیاری از ۴۳۳ هزار دانشآموز این استان جنوبی بیمهری را در پاییز و مهر به چشم می ببیند.
این معضلات و چالشها تنها مشکلاتی نیستند که به نظام آموزشی محدود شوند، بلکه نشانهای از عدم توجه به سرمایه انسانی و آیندهسازان این کشور است که اثر خود را در گوشه و کنار اجتماع همچون نادیده گرفتن محیطزیست، فساد و احترام به قوانین میبینیم.
باوجود ادعاهای فراوان مسئولان در زمینهٔ عدالت آموزشی و توسعه مدارس، واقعیتها بهصراحت به ما میگویند که نیاز به تغییرات اساسی و فوری داریم.
نبود یک نظام آموزشی کارآمد و عدالتمحور نهتنها دانش آموزان کلاس مان و نسل امروز را تحت تأثیر قرار میدهد بلکه آینده و سرنوشت کشور را نیز به چالش میکشد.
تا زمانی که به معلمان و دانشآموزان بهعنوان سرمایههای اصلی جامعه توجه نشود، و وعده ه های توخالی و بی پایان همچنان تکرار شوندآینده روشنی برای نظام آموزشی و درنهایت برای جامعه در دسترس نخواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید