حتما شما هم بارها این جمله را درباره شخصی که درحوزه کاری خود موفق نیست یا کاری که به او محول شده را بد انجام می دهد شنیده اید که می گویند : « فلانی آدم بی دست و پایی ست » ؛ به طور مثال اگر یک نفر که قرار است میخی را به دیوار بکوبد ولی به علت کم تجربگی هم میخ را کج می کند و هم دست اش را زخمی! او را بی دست و پا خطاب می کنند! چون این فرد علاوه بر اینکه کاری انجام نداده ضرر و زیان هم وارد کرده است . امادر واقع این بدان معنی نیست که طرف واقعا از لحاظ فیزیکی فاقد دست و پا ست ؛ اتفاقا ممکن است این فرد دارای بدنی ورزیده و دست وپای عضلانی خوبی هم باشد. اما عاملی را که باعث شده هم دستش را زخمی کند و هم میخ را کج ؛ برمی گردد به عدم توانایی ایجاد هماهنگی بین دست ها؛ در نگهداری میخ و ضربه زدن درست با چکش؛ بدیهی ست که هماهنگی بین دو دست را قطعا مغز فرد (ارگان مدیریت و هماهنگی اندام های بدن) به عهده دارد چون دست و پای طرف که سر جایش هست.....
حکایت روزهای پایانی سال 1401 و سوء مدیریت آشکار در پرداخت به موقع حقوق فرهنگیان شریف را از این زاویه می توان تحلیل کرد.
به عبارت دیگر در این مشکل آزار دهنده نقش سوء مدیریت حداقل در دو نهاد بزرگ و قدیمی دولتی یعنی وزارت بزرگ و پر طمطراق آموزش و پرورش کشور با داشتن وزیر به همراه چندین معاون و مشاور من جمله معاونت اداری و مالی با تعداد قابل توجهی پرسنل از یک طرف و در طرف دیگر ماجرا هم سازمان بزرگ و با تجربه مدیریت و برنامه ریزی (سازمانی که از ادغام سازمان برنامه و بودجه و سازمان اداری و استخدامی کشور در سال 79 به وجود آمد و لابد برای روان سازی امور مالی دولت! ) خودنمایی می کند.
چرا که می بایست با هماهنگی و برنامه ریزی به موقع در این دو سازمان بزرگ حداقل حقوق فرهنگیان آن هم در روزهای پر هزینه پایان سال به موقع پرداخت می شد . اینکه چطور وزارت معظم آموزش و پرورش و سازمان عریض و طویل مدیریت و برنامه ریزی(عجب اسم با مسمایی) و سایر نهادهای ذیربط نتوانند آن قدر هماهنگ باشند که حقوق این عزیزان آن هم درماه پایانی سال که برای خانواده های ایرانی یکی از پرهزینه ترین ماه های سال است پرداخت کنند را باید در مدیریت و بوروکراسی متورم دولتی جست و جو کرد.
از قرار معلوم فرهنگیان شریف هنوز هم حقوق کامل خود را براساس رتبه بندی ئی که در آن هم هزار حرف و حدیث هست حداقل تا 29 اسفند دریافت نکرده اند . ( 1 )
بگذریم ایام جشن نوروز و تعطیلات است ؛ اجازه بفرمایید برای تلمیح فضا با طنزی از عبید(نقل به مضمون) این قصه پر غصه را به پایان ببرم.
گویند سارقی گرسنه و درمانده شبانه وارد منزلی شد و پاورچین پاورچین تمام خانه را گشت و چیزی پیدا نکرد. وقتی از گشتن ناامید شد به مطبخ رفت تا حداقل لقمه نانی گیر بیاورد ، نان هم نبود. با عصبانیت صاحب خانه را بیدار کرد و گفت من که رفتم اما تو یک فکری به حال خودت بکن ! با این وضعی که من می بینم ؛ خودت هم قادر به زندگی در این خانه نیستی و دوام نمی آوری !
( 1 ) منبع خبر: سایت های خبری معتبر داخلی تابناک و عصر ایران
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید