چاپ کردن این صفحه

شکوائیه یک معلم علیه یک مدیر مدرسه ، اداره آموزش و پرورش منطقه 8 تهران ، اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران و وزارت آموزش و پرورش ؛

به چه حقی و با استناد به کدام قانون مرا از تدریس محروم کرده اید ؟ چرا در مورد عملکرد و رفتارتان پاسخ گو نیستید ؟

لیلا مرادپور

گروه استان ها و شهرستان ها/

نامه ی زیر توسط خانم « لیلا مرادپور » برای صدای معلم ارسال گردیده است .

با وجود انتشار نامه های متعدد در نقد عملکرد اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران و سایر واحدهای تابعه ی وزارت آموزش و پرورش به نظر می رسد « پاسخ گویی » و « مسئولیت پذیری » جایگاهی در قاموس دولت مردان و مقامات دولت سیزدهم ندارد .

با این حال این رسانه آمادگی خود را برای شفاف سازی و پاسخ مسئولان اعلام می کند .

اما آن چه در این میان قابل تامل است و البته در نامه ی این آموزگار گرامی و نیز گزارش های متعدد صدای معلم به آن اشاره گردیده است تشکیل کلاس ها فراتر از تراکم کلاسی مصوب وزارت آموزش و پرورش است که این یک تخلف محرز محسوب می شود و متخلفان از قانون در هر سطح و مرتبه ای باید مورد بازخواست و مجازات قرار گیرند . ( این جا )

مساله دیگر که در این نامه به آن اشاره گردیده و البته گزارش ها و اخبار دیگر صدای معلم نیز آن را تایید می کند عدم ثبت چنین نامه هایی توسط مراجع مرتبط می باشند که به وضوح نقض آشکار قوانین و حقوق شهروندی است .

 

شکوائیه یک معلم علیه یک مدیر مدرسه و اداره آموزش و پرورش منطقه 8 تهران و اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران در مورد محروم کردن خانم لیلا مرادپور

اینجانب لیلا مرادپور، از مشمولین گروه چهارم تبصره ده ماده ۱۷، ساکن منطقه۱۴ تهران، با وجود گذراندن دوره ی مهارت آموزی دانشگاه فرهنگیان و احراز صلاحیت حرفه ای از سوی این دانشگاه و تائید استخدام وزارت آموزش و پرورش، کماکان با نهایت بی انصافی و تعصبات قومی مسئولین امر، از حضور در کلاس درس به عنوان آموزگار محروم مانده ام.

دو سال تحصیلی با داشتن شرایط لازم برای جذب و استخدام به اداره کل تهران مراجعه کرده ام.

آقای مرادی، مدیر منابع انسانی و امور اداری اداره کل شهر تهران در نهایت بی احترامی، ضمن توهین به لر بودن من، به کرات اصرار بر عدم جذبم در شهر تهران را متذکر شده و آرامش و آسایش را در طول این مدت از من سلب کردند. با پیگیری ها و گفت و گوی فراوان با ایشان و مسئول دفترشان، بالاخره با بی میلی مبرهن و بیان آن به طور مستقیم، پرونده مرا در اختیار گرفتند.

درتاریخ ۱۸ مهرماه ۱۴۰۱، در پس کش و قوس های فراوان در پیگیری و رهایی از بلاتکلیفی چندین سال جهت استخدام و البته عدم توجه اداره کل استان تهران مبنی بر حقوق اولیه و بدیهی هر شهروند برای انتخاب محل خدمت ،پرونده ام به اداره آموزش پرورش منطقه ۸ تهران ارجاع شد.

بعد از اطلاع از انتقال پرونده ،صبح روز ۱۹ مهرماه ۱۴۰۱ به این اداره مراجعه نموده و روند کار را دنبال کردم.

بعد از گذشت سه هفته بلاتکلیفی از شروع سال تحصیلی در اداره کل، اداره آموزش و پرورش منطقه ۸ نیز تا اول آبان ماه ۱۴۰۱ مرا هم چنان در سردرگمی نگه داشتند. در این مدت مرتب جهت ساماندهی به اداره رفت و آمد داشتم و با وجود آنکه به چشم خود می دیدم تا چه حد سهل و آسان به نیروهای بسته حمایتی کلاس واگذار می شود، جوابی که همواره به من می دادند این بود که هر وقت کلاسی خالی شد به شما اطلاع می دهیم.

نهایتا اول آبان ماه ۱۴۰۱، به عنوان دومین آموزگار پایه ششم به دبستان پسرانه استقلال معرفی شدم.

هر چند از دلیل رفتن معلم قبلی کلاس صحبتی به میان نیامد، صرفا گفتند شرایط این مدرسه و کلاس را نتوانستند بپذیرند. توصیه شده بود در این مورد با من صحبتی نشود.

خانم قاسم زاده از اینکه مرا برای این کلاس ۳۶ نفره فرستاده بودند، بسیار ناراحت بود و چندین بار تکرار می کردند که نباید تو را به اینجا می فرستادند. دوام نمی آوری. اراده کردم و کلاس را با تمام مشکلات عدیده اش تحویل گرفتم. خدا را شکر با وجود صحبت های وهم آلود مدیر، مشکلی با کلاس و دانش آموزان نداشتم.

بعد از گذشت ۱۵ روز، چهاردهم آبان ماه ۱۴۰۱، مدیرمدرسه، بدون هیچ گونه توضیح و توجیه موجه و روند قانونی و حتی ارائه یک نامه کتبی مبنی بر چرایی تعلیق آموزشی من، بدون صلاحیت لازم در این زمینه، مرا در اختیار اداره اعلام کرد و علی رغم قانون منع به کارگیری بازنشستگان، در زمان حضورم در مدرسه، یک نیروی بازنشسته را به کلاس فرستادند و مرا روانه اداره کردند و تنها به من گفتند به اداره منطقه ۸ بروم.

در این فاصله برای جلوگیری از هر گونه شکایت احتمالی ام،اولیا و دانش آموزان را با خود همراه کرده و مستندات جعلی علیه من جمع آوری نمود.

تماس های مکرری از مدرسه با من گرفته شد که دفتر و فرم های کلاسی را به ایشان تحویل دهم.

شایان ذکر است در طول این دو هفته هر روز، ابتدای صبح و در پایان تایم مدرسه، دفتر حضور و غیاب معلمان را نیز امضا کرده ام. متاسفانه با وجود مراجعه مکرر به اداره کل شهر تهران و منطقه ۸، جز بی توجهی و پاسخ گو نبودن و برخورد های ناشایست به ویژه از طرف آقای مرادی، هیچ گونه جواب مستدل و منطقی که حاکی از روند اداری و چرایی این رفتار با من بوده باشد دریافت نکردم. جالب توجه است که نحوه ی برخورد مدیر مدرسه نیز الگویی از برخوردهای غیر فرهنگی آقای مرادی بود و صحبت های ایشان به من ابلاغ می شد.

به اداره کل ارزیابی عملکرد و رسیدگی به شکایات وزارت آموزش و پرورش هم مراجعه نمودم و شرح واقعه دادم ولی نتیجه مطلوبی نداشت.

به نظر می رسد امور اداری اداره کل آموزش و پرورش تهران، با تنگ نظری بیشتر از قبل، نسبت به لغو کلی روند استخدام برای من، تلاش خود را مضاعف نموده است.

ظلمی که در این مدت به من و شاید امثال من شد، هیچ گونه تأثیری بر تغییر رویه رفتارهای غیراخلاقی، غیر انسانی و غیر قانونی ادارات آموزش و پرورش ندارد. با اتفاقاتی که حادث شد و زمانی که به لطف بی ارزش بودن جایگاه نیروی انسانی در اداره کل استان تهران و اداره آموزش و پرورش منطقه ۸ صورت گرفت، من آینده شغلی ام را از دست دادم و هیچ مسئولی هم پاسخ گو نبوده و نیست.

شایان ذکر است اداره آموزش و پرورش منطقه ۸ تهران به هیچ عنوان حاضر به ثبت شکایتم در دبیرخانه نشدند و صحبت های شفاهی خود را نیز نتوانستند در تهدید و ارعاب نسبت به ادامه روند شکایت و ممانعت از تعیین وضعیت و لغو به کارگیری من با وجود داشتن تمام شرایط استخدام را کتبا بنویسند.

شکوائیه یک معلم علیه یک مدیر مدرسه و اداره آموزش و پرورش منطقه 8 تهران و اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران در مورد محروم کردن خانم لیلا مرادپور


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شکوائیه یک معلم علیه یک مدیر مدرسه و اداره آموزش و پرورش منطقه 8 تهران و اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران در مورد محروم کردن خانم لیلا مرادپور

چهارشنبه, 25 آبان 1401 16:46 خوانده شده: 2818 دفعه

در همین زمینه بخوانید: