در غبار آه من گردیده بی تاثیرتر
گم شده احساس من در خاک دامنگیرتر
روزها با سوزها بگذشت و شب ها در هراس
روزها دلگیر بودند و شبان دلگیرتر
نسل های تازه تر از راه تا می آمدند
یک به یک بودند از آن یک به سالی پیرتر
وقت تعمیر جهان ها صد جهان تعمیر شد
وقت تعمیر جهان ما شد اما دیرتر
در عبوس خویشتن بنشسته از بهر چه ای؟
یک جهان تصویر و تو از جمله بی تصویرتر
ما به درگیری، به یقهگیری عادت کرده ایم
این زمان درگیرم از هر دوره ای درگیرتر
هر که آمد وعده تدبیر در اوضاع داد
رفت و دیدیم او ز قبلی بود بی تدبیرتر
تا خروس خانه را روباه دزد از ما ربود
در سکوت خانه روباه دغل شد شیرتر
دست و پای ما به بند ترس هامان بسته است
ترس زنجیری شد از زنجیرها زنجیرتر
کانال هفت جوش