چاپ کردن این صفحه

«نسبت دادن نقش " مرجعیت " در اجتماع کنونی ایران به معلمان یک شوخی بیشتر نیست !»

تشکل های فرهنگیان ، معلمان و تفکر ایدئولوژیک

علی پورسلیمان/ مدیر صدای معلم

آسیب شناسی تشکل های فرهنگیان و رفتار معلمان و جایگاه تفکر ایدئولوژیک در آموزش و پرورش ایران

« وقتی خشم در تو برخاسته، سه امکان پاسخ گویی برایت وجود دارد:

- یک راه این است که این خشم و این آتش و زهر را روی دیگری خالی کنی. آن‌وقت خشم ویرانگر است. و طبیعی است پس از آنکه دیگری را سوزاندی، احساس گناه می‌کنی، احساس حماقت می‌کنی .
- امکان دیگر این است که خشم را به درون بچرخانی. آن‌وقت به خودت آسیب می‌زنی‌. آن آتش، درونت را به آتش می‌کشد. آن‌وقت زخم معده پیدا می‌کنی. و شاید پس از سال‌ها سرطان ظاهر شود.
- رویکرد من این است که اگر خشم وجود دارد، تماشا کن‌. هیچ کاری در موردش نکن. فقط شاهد باش. و تعجب خواهی کرد که فقط با نگاه کردن به آن، شروع می‌کند به از بین رفتن...
وقتی که خشمگین هستی، وقتی حسود هستی، وقتی پر از نفرت هستی، در سکوت بنشین. درها را ببند. ساکت بنشین. بگذار خشم وجود داشته باشد. بگذار نفرت همچون یک فیلم حرکت کند. »

اشو

 

سال 83 بود . در یادداشتی نقدی بر رفتارهای صنفی معلمان و عملکرد کانون های صنفی نوشتم .

در بخشی این گونه آمده بود :

« در این مملکت ، اگر به عنوان مثال 100 واحد کار خوب داشته باشی و عملکرد تو مطابق رضایت توده ( عام ) باشد اما اگر فقط یک واحد آن مخالف میل دیگران باشد مردم معمولن آن 99 واحد را به راحتی کنار گذاشته و فقط آن یک واحد را می بییند و حتا چماقی می شود بر علیه تو .

اما در سوی مقابل اگر 100 واحد کار تو مخالف رضایت توده باشد اما یک واحد آن موافق ؛ مردم معمولن آن یک واحد را می بینند و لب به ستایش و تمجید می گشایند انگار که آن 99 تا رخ نداده و یا وجود خارجی نداشته است . »

مقارن با اعتصاب معلمان در مدارس ؛ « صدای معلم » در گزارشی تحلیل خود را از این کنش معلمان نوشت و با آن مخالفت کرد . ( این جا )

به جای آن که شاهد نقد این رویکرد و دیدگاه باشیم شاهد حمله ، تخریب و اتهام پراکنی از سوی افراد و نیز تشکل هایی بودم که خود را به تشکل و کانون های صنفی متصف کرده بودند .

گفت و گوی من با سایت مشرق نیوز که به صورت گزینشی ، ناقص و غیرحرفه ای منتشر شده بود بهانه ای دیگر به دست بسیاری افراد و جریان ها داد تا این موج تهاجم سازمان یافته را شدت و حدت بیشتری بخشند . قرار نیست با رفتارهای مستبدانه توام با خشونت کلامی و حذفی به دنبال احیای قانون و مطالباتی باشیم که قانون تعریف کرده است .

با آن که در یادداشتی نظر خود را در مورد متن سایت مشرق نیوز اعلام کردم ( این جا ) ؛ اما این حملات با گستردگی فراوان همچنان استمرار یافت .

به نظر می رسید افراد و جریان هایی به دنبال مقاصد دیگری بودند اما شهامت و جرات بیان صریح آن را نداشتند .

محمد حبیبی سخنگوی کانون صنفی معلمان در توئیتی نوشت :

« سایت صدای معلم و سردبیر آن علی  پورسلیمان سال‌هاست که در همراهی با نهادهای امنیتی ، مشغول پرونده سازی برای فعالین صنفی و تشکل‌های صنفی معلمان است. مصاحبه اخیرش با مشرق نیوز آخرین نمونه این پرونده سازی ها است . »

شاید اگر آقای حبیبی به جای  عجله کردن در قضاوت و کوتاه نویسی ؛ تحلیل و برداشت خود را از قضایا می نوشت و در آخر این نتیجه گیری را می کرد برای من بسیار قابل احترام و ارزشمند بود اما این گونه واکنش های احساسی و زودگذر که البته با روحیات جامعه ایرانی تا حد زیادی تطابق و هماهنگی دارد به وضوح نشان داد که جامعه ی ما هنوز در دوران کودکی خود به سر می برد و به بلوغ روانی و عاطفی لازم نرسیده است و از این روست که میانه ای با تفکر و حل مساله نداشته و با بی حوصلگی و شتاب  فراوان به دنبال انتخاب راه های میان بر و نامشخص است .

همچنان به جای تعریف تعریف مساله آن را بسیاری اوقات پاک می کند و حد و مرز مسئولیت و حقوق دیگران را برای خود تعریف نمی کند .

 و بر اساس آن چه پیش تر نوشته و تاکید کرده ام همچنان در چرخه ی « بی تفاوتی – شورش و خودزنی » دست و پا می زند .

آسیب شناسی تشکل های فرهنگیان و رفتار معلمان و جایگاه تفکر ایدئولوژیک در آموزش و پرورش ایران

بیان چنین گزاره ای از سوی فردی که در قالب «تشکل» قصد اصلاح رفتارهای جمعی معلمان را دارد و بر حسب قاعده ، وظیفه یک تشکل پالایش مطالبات و منطقی کردن آن است و می بایست نقش حد واسط را میان بدنه و دولت ایفا کند گذشته از مسائل حقوقی آن نمونه ی بارز بی اخلاقی در اجتماعی است که به نظر می رسد مرجعیت معلمان صرفا یک ژست توخالی برای تفاخر است و بن مایه ای برای عرضه  و ارتقای جایگاه و منزلت خود را ندارد . چه تفاوتی است میان حاکمیتی که یک معلم را به خاطر مطالبه گری و پرسش گری محکوم به اخراج از نظام آموزشی و کلاس درس می کند و تفکری که همان معلم دیگران و هم قطاران خود را صرفا به خاطر بیان قرائتی دیگر در حوزه صنف و مطالبه گری انواع اتهامات را روانه او می کند ؟ و دیگران هم یا مستقیم و یا با سکوت خود با او هم آوا می شوند ؟

اما آن چه برای من غیرقابل هضم می نماید این است که ایشان به عنوان سخنگوی یک تشکل و نیز بسیاری هم کیشان ایشان همواره خود را در مخالفت و تضاد  با « آموزش ایدئولوژیک » نشان می دهند .

آقای حبیبی باز در توئیتی می نویسد :

« #آموزش_ایدئولوژیک فقط ناکارآمد نیست ، غیر انسانی هم هست .

آنجایی که دخترکان ده ساله را بی شرمانه جز آمار متاهلین می آورد و کودک همسری را آموزش می دهد .

مخالفت با آموزش ایدئولوژیک ، یکی از مطالبات اصلی تشکلهای صنفی معلمان و شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان است . »

پرسش من از ایشان ، تشکل های صنفی معلمان و شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان آن است که آیا می توانند به طور دقیق و واضح تعریف خود را از آموزش ایدئولوژیک بیان کنند ؟

آسیب شناسی تشکل های فرهنگیان و رفتار معلمان و جایگاه تفکر ایدئولوژیک در آموزش و پرورش ایران

آیا ترکتازی در حوزه کنش گری صنفی و خود را در فرمولی نانوشته ، نماینده بلامنازع فرهنگیان پنداشتن و نفی و سرکوب سایر دیدگاه ها و قرائت ها در حوزه مربوطه عین رفتارهای ایدئولوژیک نیست ؟

آیا فرد و رسانه ای حق دارد نظر خود را در مخالفت با حرکت آنان اعلام کند و یا آن که مجبور است برای همرنگی با جماعت خود را سانسور نماید ؟

آسیب شناسی تشکل های فرهنگیان و رفتار معلمان و جایگاه تفکر ایدئولوژیک در آموزش و پرورش ایران

آیا بیان دیدگاه - هر چند در تضاد با نظر اکثریت باشد-  مستحق برچسب خوردن های ناروا و عقده گشایی هایی خواهد بود که فاقد هر گونه تئوری و نظریه ی مشخص برای راهبری کم هزینه و منطقی مطالباتی است که جز خشم و سرخوردگی عایدی برای معلمان نداشته و تاکتیک و استراتژی آن فقط در کف خیابان تعریف و تبیین شده است ؟

  واقعن جایگاه « تفکر انتقادی » و « فرهنگ گفت و گو » در میان داعیه داران ساختن فرهنگ و پیرایش آن کجاست ؟

چه تفاوتی است میان حاکمیتی که یک معلم را به خاطر مطالبه گری و پرسش گری محکوم به اخراج از نظام آموزشی و کلاس درس می کند و تفکری که همان معلم دیگران و هم قطاران خود را صرفا به خاطر بیان قرائتی دیگر در حوزه صنف و مطالبه گری انواع اتهامات را روانه او می کند ؟ و دیگران هم یا مستقیم و یا با سکوت خود با او هم آوا می شوند ؟

آیا این دو به واقع دو روی یک سکه نیستند و در روح و اصل مشترکند و آن نیست مگر : « استبداد » ؟

آسیب شناسی تشکل های فرهنگیان و رفتار معلمان و جایگاه تفکر ایدئولوژیک در آموزش و پرورش ایران

یکی با ابزارهای قانونی دیگری را « حذف فیزیکی » می کند . آن دیگری هم با ترور شخصیت قصد حذف معنوی دارد ؛ البته اگر زورش برسد شاید ابایی از بازتولید رفتارهای دسته نخست را هم نداشته باشد .

آیا با این رفتارها می خواهیم شدن ( Becoming ) و انسانیت را به دیگران و به ویژه مخاطبان خود یعنی « دانش آموزان » بیاموزیم ؟

تعارف را باید کنار گذاشت .

قرار نیست با رفتارهای مستبدانه توام با خشونت کلامی و حذفی به دنبال احیای قانون و مطالباتی باشیم که قانون تعریف کرده است .

 تشکل های فرهنگیان و در کل معلمان اگر می خواهند که در جامعه دیده شوند و جامعه در کلیت خویش با مطالبات آنان همدلی و همراهی کند و در مجموع آموزش و پرورش به سمت در اولویت قرار گرفتن در فرآیند برنامه ریزی ها و تصمیم گیری ها حرکت نماید لازم است که ضمن پرهیز از فرمول های ساده عوام پسند و تقلید از روندهای نادرست نهادینه شده و باز اندیشی در فرمول های مطالبه گری و مهم تر از همه به رسمیت شناختن حق آزادی بیان ؛ « اخلاق » را سرلوحه همه فعالیت ها و امور خویش قرار دهند .

چهارشنبه, 28 دی 1400 22:02 خوانده شده: 885 دفعه

در همین زمینه بخوانید: