چاپ کردن این صفحه

"یا با ما " یا " بر ما " ! در ایران احترام به حقوق مدنی و شهروندی یک شوخی بیشتر نیست ! به جنگل سلام کن !

اعتصاب معلمان ، تشکل های صنفی فرهنگیان و مساله " فهم دموکراسی " ؟!

علی پورسلیمان/ مدیر صدای معلم

نقدی بر اعتصاب معلمان و رفتارشناسی و تشکل های صنفی فرهنگیان و مساله ای به نام دموکراسی

تفاوت کند هرگز آب زلال

گرش کوزه زرین بود یا سفال؟

خرد باید اندر سر مرد و مغز

نباید مرا چون تو دستار نغز

بوستان سعدی - بخش ۶ - حکایت دانشمند

چندی پیش سایت مشرق نیوز در مورد اعتراضات معلمان مصاحبه ای با من کرد .

گفت و گوی من با شخصی که خود را آقای حسینی می نامید حدود نیم ساعت به درازا انجامید اما آن چه ماحصل این گفت و گو بود ، گزارش ناقص و  گزینش شده ای بود که نمی تواند منظور اصلی و روح پیام مرا به مخاطبان و جامعه ی هدف در این موضوع منتقل کند .

البته این تجربه ای بود برای من که از این به بعد در گفت و گو با چنین رسانه هایی جانب احتیاط و شک را نگاه دارم . هر چند در کشور توسعه نایافته و نابالغ ما این یک رویه شده است که هدف وسیله را توجیه می کند و برای رسیدن به هدف می توانی و باید همه چیز را فدا و ابزار کنی چرا که مهم تحقق آن هدف است و این می تواند بزرگ ترین و مخرب ترین تهدید برای بحرانی باشد که من آن را «بحران خردورزی و عقلانیت » می نامم .

وقتی که  جامعه ای از خرد و عقلانیت ورزی فاصله گرفت خود به خود « اخلاق » هم به حاشیه می رود و نتیجه نهایی اجتماع جنگل واری خواهد بود که در خوش بینانه ترین حالت آن از هر سه ایرانی یک نفر آرزوی مهاجرت و حتا تغییر تابعیت و هویت خود را خواهد داشت .

نقدی بر اعتصاب معلمان و رفتارشناسی و تشکل های صنفی فرهنگیان و مساله ای به نام دموکراسی

در گزارش پیشین صدای معلم ( این جا ) ؛ از مدیریت متین و مدبرانه مجموعه حراست وزارت آموزش و پرورش به ویژه رئیس مرکز حراست آقای جلال دلقندی در مورد نوع برخورد با اعتصاب ( تحصن ) دو روزه معلمان تشکر کردم هر چند تشکل هایی که خود را نماینده فرهنگیان جا می زنند و فاقد هر گونه تئوری و مانیفست مشخصی برای مدیریت استراتژیک مطالبات و حوزه کنش گری و مطالبه گری در حوزه " آموزش " هستند؛  بسیاری فاقد اخلاق مطالبه گری هستند که به این گونه مسائل توجهی داشته باشند و تصور می کنند همین که خود را متصف به صفت " شورا " نمودند مجاز به انجام هر کنشی در جهت تحقق همان اصل هدف وسیله را توجیه می کند هستند .

افرادی که خود را « شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان » می نامند توانایی نقد و تحلیل با منطق کارشناسی حتا یکی از گزارش های صدای معلم را ندارند و به نظر می رسد زیست تشکلی و اجتماعی آنان در همین شلوغ بازی ها ، برچسب زدن ها و قهرمان بازی ها نهفته است .

(پیش تر در یادداشت های تفصیلی و مسلسل رفتار تشکل های صنفی را نقد کرده ام اما حتا دریغ از تقریر یک حاشیه و یا نقد کوتاه بر این مکتوبات . )

این افراد که خود را داعیه دار نمایندگی مطالبات می پندارند انتظار دارند که همه مانند آنان بیندیشند و عمل کنند . در جامعه ما هم معمولا این رفتارها مورد تقبیح و نقادی قرار نمی گیرند چون الگوهای رفتاری مرسوم این چنین هستند و کسی خیلی متفاوت از بقیه رفتار نمی کند و اگر هم بخواهد تابوشکنی کند توسط اکثریت همین اجتماع و به عنوان « فردی همیشه مخالفت کن و ناراضی » بایکوت می شود .

از نظر این گروه ، دو راه بیش تر متصور نیست :

یا با ما

یا بر ما

راه سومی وجود ندارد . چون من دانای کل هستم و بیش از همه مسائل را می فهمم و همه باید چون من بیندیشند و رفتار کنند .

از نظر این ها ، هر فردی هم بخواهد مخالفت کند و یا به گونه ای دیگر بیندیشد لذاجرم و ناگزیر در خط کیهان و مشرق و جوان و... قرار می گیرد .

تجارب نگارنده حاصل از 15 سال کنش گری و مطالبه گری در حوزه « تشکل » و 25 سال در حوزه « رسانه » به عنوان ارکان و عناصر بنیادین « حوزه عمومی » و پایه اصلی دموکراسی مرا به این فرضیه محتوم رسانده که در ایران از درون تشکل ها و رسانه ها برون دادی به نام « دموکراسی » نخواهیم داشت چرا که فرهنگ حاکم بر این دو حوزه کاملن در سلطه ی تفکر استبدادی است و طبیعی است که هیچ گاه تربیت استبدادی نهادینه شده در ذات افراد حتا در شکل « شورا » منتج و منتهی به دموکراسی نخواهد شد و تنها چیزی که در این میان متصور است و در کلنی های توده ای تثبیت و منجمد می گردد همان رفتارهای قبیله ای خرد ستیز و قانون گریز است که « تقلید » یگانه مسیر استمرار و فربه سازی همان تربیت غلط با روح ویرانگر استبداد است .

نقدی بر اعتصاب معلمان و رفتارشناسی و تشکل های صنفی فرهنگیان و مساله ای به نام دموکراسی

باری !

این می تواند بزرگ ترین و مخرب ترین تهدید برای بحرانی باشد که من آن را «بحران خردورزی و عقللانیت » می نامم . بارها و به مناسبت های مختلف بر این نکته اصرار کرده و پای فشرده ام که اعتراض حق مدنی همه شهروندان است و هیچ فرد و نهادی در هر سطحی حق ندارد با هر عذر و بهانه ای مانع از اعتراض مسالمت آمیز شهروندان شود .

البته در این میان رفتارهای حاکمیت باید کاملن مورد نقادی قرار گیرد .

از نظر نگارنده ، رفتارهای حاکمیت با وجود بحران های متعددی که کشور ما را احاطه کرده و کلیت آن را در معرض تهدید جدی قرار داده است به ویژه در حوزه سیاست خارجی و تعامل با جهان آزاد به هیچ وجه قابل پذیرش نیست و نمی توان وجهی از استقلال بر آن اطلاق نمود .

معیشت مردم و اقتصاد کشور هم نیاز به برنامه ریزی و به کار گماری افراد کاردان ، متخصص و دلسوز دارد .

تا اقتصاد کلان بر اساس علم و مدیریت مور بازنگری قرار نگیرد اقتصاد زیر سیستم هایی مانند آموزش و پرورش هم متحول نخواهند شد و سیاست های اعمال شده بیشتر نقش « مسکّن » را خواهند داشت .

با دستور دادن و رفتارهای بگیر و ببند هم مشکلی حل نمی شود .

رفتارهای حاکمیت در حوزه جامعه مدنی هم در این چهار دهه کاملن قابل نقد هستند .

جمهوری اسلامی اساسا میانه ای با نهاد سازی و جامعه مدنی ندارد و به صور مختلف در صدد تهدید و تحدید آن بوده است . این در حالی است که نهادهای مدنی درست مانند پوشش گیاهی نقش مهم و بی بدیلی در برابر وقایع ویرانگر مانند سیل و طوفان دارند .

hopeandflood1

تنهه راه برای ممانعت از فروپاشی اجتماعی و سیاسی و فائق آمدن بر بحران عدم اعتماد همین تقویت حوزه عمومی و پر رنگ کردن تشکل های مدنی با رویکرد مطالبه گری مدنی است .

می توان ادعا کرد یگانه نهادی که در در یک دهه ی اخیر بر تشکیل « سازمان نظام معلمی » تاکید و آن را در سطح عمومی تئوریزه کرده ، « صد ای معلم » است .

کافی است شما به حجم گزارش ها ، یادداشت ها و... در همین رسانه نگاهی بیندازید .

اما حاکمیت به صور مختلف و بهانه های غیر قابل توجیه حدود یک دهه است که از تشکیل و تثبیت آن سر باز زده است . ( البته فضای غالب و هژمونی رایج در فضای مطالبه گری و کنش گری معلمان هم به این وضعیت کمک شایانی کرده است )

طبیعی است وقتی معلمان سرآمد و متخصص در راس یک تشکیلات صنفی – مدنی قرار نگیرند و صلاحیت های حرفه ای و شغلی معلمان همانند سایر نظام های آموزشی توسعه یافته احصا ، ارزیابی و تثبیت نشود ، گروهی تند رو و پوپولیست که جز خود احدی را به رسمیت نمی شناسند و تنها هنر آنان هزینه تراشی های فراوان برای مطالبات حداقلی است بر مطالبات قانونی و حقوق مدنی معلمان موج سواری خواهند کرد .

این تناقض و تعارضی است که باید مورد توجه سیاست گذاران و مقامات قرار بگیرد در غیر این صورت فضا بیش از پیش رادیکالیزه ، احساسی و خرد ستیز خواهد گردید .

این ها قابل تعارف نیستند و مشمول مرور زمان هم نمی شوند .

و اما نکته قابل تامل این که چه شد به یک باره و پس از بازگشایی نیم بند مدارس به یک باره آن اعتصابات و تجمعات و... به صورت پیوسته هدایت و رهبری شد .

نقدی بر اعتصاب معلمان و رفتارشناسی و تشکل های صنفی فرهنگیان و مساله ای به نام دموکراسی

آیا حداقل در طول دو سال گذشته که از تعطیلی مدارس می گذرد وضعیت اقتصاد و معیشت قبلن در سطح خوب و رضایت بخش بوده و در این حدود دو ماه اخیر وضعیت رو به وخامت گذاشته است ؟ جمهوری اسلامی اساسا میانه ای با نهاد سازی و جامعه مدنی ندارد و به صور مختلف در صدد تهدید و تحدید آن بوده است . این در حالی است که نهادهای مدنی درست مانند پوشش گیاهی نقش مهم و بی بدیلی در برابر وقایع ویرانگر مانند سیل و طوفان دارند

به نظر می رسد که در این دو سال اخیر معلمان با وجود باگ های تعریف نشده و فقدان زیر ساخت های آموزش مجازی خود را با آن به گونه ای تطبیق داده بودند و اکنون بازگشایی مدارس معادلات آنان برای گذران معیشت را با مشکلات جدی مواجه کرده است .

مخالفت هایی هم که با بازگشایی مدارس زیر پوشش « پروتکل های بهداشتی » صورت می گیرد بیشتر حالت صوری و حق به جانب دارند .و یا برای توجیه تعطیلی کلاس ها به تجارب کشورهای توسعه یافته استناد می کنند .

آخر یکی نیست سوال کند کجای ما به آن جوامع شباهت دارد جز آن که ظاهرمان را درست کرده ایم اما چیزی از روح مدرنیته ، دموکراسی و احترام به قانون نمی فهمیم اما وانمود کنیم که به همه چیز عالم و آگاه هستیم .

اعتصاب معلمان در مدرسه محدودی که همه همدیگر را می شناسند ناشی از یک حس پرورش یافته و تاریخی روابط قبیله ای است .

این معلمان با انجام یک کنش جمعی در کنار یکدیگر احساس ثبات و آرامش می کنند اما این وضعیت بستر و ریشه مهم و محکمی ندارد و بیشتر ناشی از جو و احساس و هیجانات است .

نقدی بر اعتصاب معلمان و رفتارشناسی و تشکل های صنفی فرهنگیان و مساله ای به نام دموکراسی

همین که قدری فضا امنیتی شود و حراست ها و هیات های تخلفات فعال شوند و ثبات و امنیت شغلی آنان در معرض ریسک و تهدید قرار گیرد شاید همین معلمان دیگر یکدیگر را هم نشناسند .

از سوی دیگر در  کشور ما چیزی به نام « حریم و یا حوزه خصوصی » معنایی ندارد .

افراد به راحتی و حتا طلبکارانه به علت همان تربیت فقدان اصالت حقوق مدنی و شهروندی یکدیگر را زیر پا می گذارند .

بارها اتفاق افتاده که شما در خیابان و یا مسیری بر اساس قانون با وسیله نقلیه در حال حرکت هستید اما فردی قانون ستیز و در نهایت پر رویی این حقوق قانونی را زیر پا گذاشته و به آن تجاوز کرده است .

نقدی بر اعتصاب معلمان و رفتارشناسی و تشکل های صنفی فرهنگیان و مساله ای به نام دموکراسی

در جامعه ما هم معمولا این رفتارها مورد تقبیح و نقادی قرار نمی گیرند چون الگوهای رفتاری مرسوم این چنین هستند و کسی خیلی متفاوت از بقیه رفتار نمی کند و اگر هم بخواهد تابوشکنی کند توسط اکثریت همین اجتماع و به عنوان « فردی همیشه مخالفت کن و ناراضی » بایکوت می شود .

این وضعیت قابل تسری به سایر حوزه ها در زیست اجتماعی ایرانی ها می باشد . آخر یکی نیست سوال کند کجای ما به آن جوامع شباهت دارد جز آن که ظاهرمان را درست کرده ایم اما چیزی از روح مدرنیته ، دموکراسی و احترام به قانون نمی فهمیم اما وانمود کنیم که به همه چیز عالم و آگاه هستیم .

معلمان اعتصاب می کنند و دانش آموزان را از « حق آموزش » محروم می کنند چون فقط خود را می بینند .

چون در ذهن آنان گونه القا شده که  آنان محور اصلی و بنیادین هستند ، معلمان اشتباه نمی کنند و حق هم همیشه با آن هاست چون معیشت آن ها معمولا پایین تر از حد معمول بوده  و نادیده گرفته شده است .

به نظر می رسد در وضعیت کنونی صحبت کردن از «مرجعیت معلمان » باتوجه به رفتارهایی که به صورت غالب قابل مشاهده هستند نیاز به تامل و بررسی بیشتر دارد .

***

احترام به حریم خصوصی ( حوزه شخصی ) در یکی از داروخانه های جوامع مدرن :

مشتری باید منتظر بماند تا او را صدا کنند !

نقدی بر اعتصاب معلمان و رفتارشناسی و تشکل های صنفی فرهنگیان و مساله ای به نام دموکراسی

یکشنبه, 04 دی 1400 21:59 خوانده شده: 991 دفعه

در همین زمینه بخوانید: